ماجرای علم تعبیر خواب مرحوم شیخ عبدالنبی اراکی
پس از ورود، گفتم: سفرهام آن جاست باز کنید و نان بخورید و در داخل حجره، کرسى هم داشتم، به او گفتم آن طرف بخوابید و من مطالعه دارم. رفت، خورد و خوابید من هم مطالعه کردم، نان خوردم و در طرف دیگر کرسى خوابیدم. یک یا دو بار با فاصله، پاى آن زن با پاى من برخورد کرد، دیدم صلاح نیست زیر کرسى باشم، از جا برخاستم و بیرون حجره رفتم و تا صبح در هواى سرد در حیاط مدرسه ماندم و دور حیاط مى گشتم تا این که صبح شد. از کارهاى دیگر آن زن مثل نماز و... اطّلاع ندارم. هوا که روشن شد، زن از اطاق بیرون آمد و رفت. علم تعبیر خواب من از ماجراى آن شب شروع شد.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: ماجرای علم تعبیر خواب مرحوم شیخ عبدالنبى اراکى
موضوعات مرتبط: تعبیر خواب مطالعه تا صبح بیرون ندارم مدرسه من هم آن شب رفتم سفره نماز صلاح حجره اطاق روشن حیاط
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران