تعارض بین ایدئولوژی و منافع ملی قابل حل بود/ نباید توسعه را خلاف ارزشهای انقلاب تعریف کرد/ توافق ایران و عربستان شکننده است و باید مراقبت کرد
ابوالفضل خدائی ـ ماهان نوروزپور: تحریمهای آمریکا علیه ایران، سالهاست که هر روز تن اقتصاد ایران را نحیفتر و بیمارتر از قبل میکند. با وجود مزیت های ژئوپلیتیکی و منابع طبیعی سرشار در کشور، تحریمها اجازه استفاده و بهره برداری از ظرفیتها را به ایران نمیدهد. دولت سیزدهم با سیاست نگاه به شرق به سمت گسترش روابط با چین و روسیه رفت و عضویت ایران در شانگهای و بریکس را به سرانجام رساند اما همچنان مهمترین سوال و مساله ایران این است که جایگاه ایران در معادلات اقتصادی در سطح منطقه و بین المللی چیست و چگونه می توان با رفع تحریم ها کشور را در ریل توسعه، پیشرفت و بهره برداری از ظرفیت ها قرار داد. چطور کشوری مانند عربستان سعودی در جذب سرمایه چینی ها موفق عمل می کند و در در راستای سند ۲۰۳۰ پروژه های اقتصادی را در پیش می گیرد؟ چرا ایران در این مسیر حرکت نداشته باشد؟ آیا نگاه ایدئولوژیک باعث نادیده گرفتن منافع ملی شده است؟ یا کسانی که از تحریمهای آمریکا سود میبرند اجازه باز شدن فضای سیاست خارجی ایران را نمیدهند؟ علی جنتی، دیپلمات و سفیر پیشین ایران در کویت با حضور در کافه خبر به این سوالات پاسخ می دهد.
به نظر شما برنده توافق ایران و عربستان کدام کشور بود؟ آیا تنهای سودی که از این توافق دستگیر ایران شده است؛ یک توافق سیاسی بود؟
قبل از هر چیز باید ببینیم ایران چه هدفی از این توافق داشت و عربستان چه هدفی. بعد از اشغال سفارت عربستان و آتش زدن ساختمان سفارت این کشور، روابط ایران با عربستان قطع شد. در این حین درگیری و حضور نظامی عربستان در یمن و مسائل و مشکلاتی که با آن روبرو بود از یک طرف و حمایت جمهوری اسلامی ایران از جریان انصار الله در یمن به اختلافات دو کشور افزود. از ابتدای انقلاب تا امروز اختلافات دو جانبه ایران و عربستان سعودی بسیار زیاد بوده است. از جمله در بحث برائت از مشرکین و کشتار مکه و اختلافات دیگری که پیش آمده اما بیشترین اختلاف دو کشور برسر مسائل منطقهای بوده است. طبیعی است که دو کشور قدرتمند مثل ایران و عربستان که هر دو میخواهند نفوذ خود را در منطقه بافزایش دهند با هم به اختلاف بر خواهند خورد. در لبنان ، سوریه ، افغانستان و یمن اختلافاتی پیش آمد. منتها مسالهی یمن برای عربستان بسیار حاد و حساس بود. چون عربستان کشور یمن را حیات خلوت خودش میداند. از دیر باز هم یمن تحت نفوذ مستقیم عربستان بوده است. برای عربستان سعودی بسیار دشوار بود که حضور جریانی مثل انصار الله را در یمن بپذیرد. جریانی که بتواند در برابر عربستان مقاومت کند و حتی ضربههای محکمی به آن کشور بزند مثل حملهای که به آرامکو صورت گرفت بین ایران و عربستان با وساطت عراق پنج دور مذاکره در عراق صورت گرفت که در این مذاکرات مسالهی اصلی عربستان یمن بود. درخواست عربستان این بود که ایران هیچ دخالتی در مسائل یمن نداشته باشد و از هیچ گروه و جریانی حمایت نکند. البته دولت جمهوری اسلامی هم در بخشی از اختلافاتی که پیش آمده بود هیچ نقشی نداشت.
بیشتر بخوانید:
تحلیل سردار علایی از نتیجهگیری مهم دولت/ چین و روسیه میگویند مسائل را با آمریکا حل کنید/ به واسطهها اعتبار دادیم اما چیزی عایدمان نشد!
پاسخهای صریح ابوطالبی درباره بحرانهای سیاست خارجی؛ از لزوم تنشزدایی با آمریکا و ایجاد توازن در روابط با چین و روسیه تا ترجیح منافع ملی به ایدئولوژی
دولت آقای دکتر روحانی نه تنها در اشغال سفارت عربستان و آتش زدن ساختمان سفارت نقشی نداشت بلکه این اقدام را هم به شدت محکوم کرد.آنها هم میدانستند که دولت نقشی در این زمینه ندارد. لذا هم دولت دکتر روحانی و هم دولت سیزدهم مرتب اعلام میکردند که ما خواهان بهبود روابط با عربستان هستیم و هر زمان که عربستان تصمیم به عادیسازی روابط بگیرد ما حاضر به همکاری هستیم. به دلیل مقاومت جدی ایران در مورد مسالهی یمن این مذاکرات در عراق به نتیجه نرسید. ایران مدعی بود که دخالتی در امور دخلی یمن ندارد . به هر ترتیب با وساطت چین این توافق در پکن انجام شد. گفته میشود پیشنهاد این میانجیگری هم از طرف عربستان به چینیها داده شده و مورد استقبال چین قرار گرفته است زیرا هر دو کشور در عادی شدن روابط ایران با عربستان منافع مشترک داشتند. اما نکته ای که دراین توافق برجسته است؛ یکی عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر است و البته عربستان دخالت در یمن را به عنوان یک کشور عربی و همسایه جزء امور داخلی خودش حساب میکند. دوم حفظ امنیت خلیجفارس و امنیت کشتیرانی در منطقه که آمریکاییها هم به همین منظور نیروهای زیادی را به خلیجفارس آورده اند . در ضمن در این توافق بر دو توافق امنیتی و توافق جامعی که در گذشته توسط آقای موسوی لاری وزیر وقت کشور و آقای دکتر روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی امضا شده بود هم تاکید گردیده است. عربستان با این توافق حالا به راحتی میتواند با یمنیها مذاکره کند. الان هم آتشبس بین دو کشور تمدید شده و بلافاصله بعد از توافق ایران و عربستان یک گروه از عربستان با وساطت عمان برای مذاکره با انصار الله به یمن اعزام شد . البته باید توجه داشت که مشکلات عربستان با یمن به راحتیها حل نخواهد شد اما عربستان دیگر مثل سابق نگران یمن نیست. با توجه به چشم انداز و برنامههایی که عربستان برای سال ۲۰۳۰ و ۲۰۵۰ در نظر دارد تامین امنیت مهمترین مساله برای توسعه اقتصادی است و تمامی طرح هائی که نیاز به سرمایهگذاریهای هنگفت دارد فقط در سایهی امنیت قابل اجراست. بنابراین عربستان سعودی به دنبال این بود که خیالش از بابت ایران راحت شود و بدون ترس و واهمه از تهدید ایران برنامه های خود ر ا به پیش ببرد ولذا بر انجام این توافق إصرار داشت . چین هم با توجه به اینکه روابط گسترده ای با عربستان دارد در حال حاضر هم حدود دو میلیون بشکه نفت از عربستان برداشت می کند به دنبال این بود که شرایطی در منطقه به وجود آیدکه امنیت حاکم باشد و بتواند فعالیت های تجاری و توسعه ای خود را به راحتی انجام دهد. به نظر من اینها مواردی است که عربستان از آن بهره برداری می کند . از سوی دیگرایران هم علاقه مند بود که رابطه اش با عربستان را عادی سازی کند. لذا سفارت خانه های دو کشور راه افتاد و ایران هم واقعا به دنبال بهبود روابط با عربستان است. اینکه ایران از این توافق چه چیزی به دست آورد را من خیلی درک نمی کنم. عربستان سعودی در مذاکرات پکن حتی حاضر نشد شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال را که وابسته به دولت عربستان است و دائما علیه ایران فعایت تخریبی دارد و مدارک مستندی نیز به ان ها ارئه شد که این شبکه زیر نظرمستقیم عربستان فعالیت می کند تعطیل کند و یا دست از عملیات تخریبی علیه ایران بردارد و شما می بینید که این شبکه کماکان به فعالیت خود ادامه میدهد و هیچ تعدیلی در سیاست عربستان نسبت به این شبکه دیده نمیشود لذا به نظر من برد عربستان در این توافق خیلی بیشتر از ایران بود. البته با توجه به دیوار بلند بی اعتمادی که در طول سالیان گذشته بین ما و عربستان کشیده شده باید این توافق خیلی شکننده است. و باید مراقبت کرد که عناصر خودسر با اظهارات نامناسب در روابط دو کشور اخلال نکنند. ممکن است یک حادثه کوچک هم یک مرتبه بسیاری از تفاهم های صورت گرفته را از بین ببرد.
چرا کشور ما مانند عربستان سعودی به دنبال توسعه نیست؟ چرا ما پروژهای و طرحی مانند پروژهی ۲۰۳۰ محمد بن سلمان نداریم تا کشور رادر مسیر توسعه بیاندازیم؟
پاسخ این سوال بسیار مفصل و طولانی و پیچیده است و در چنین مصاحبه ای نمیگنجد اما اگر بخواهم چند نکته را به صورت اجمالی در مورد عربستان بگویم از اینجا شروع میکنم که در طول سالها و دهه های گذشته رهبران عربستان سعودی عموما افرادی کهنسال و سنتی بودند که میانگین سنی آنها هشتاد سال بود مثل ملک فهد، ملک خالد و ملک عبدالله بر عربستان حکومت میکردند. ملک سلمان هم با اینکه کهنسال است اما عملا از قدرت کنارهگیری کرده و اداره کشور را به محمد بن سلمان ولیعهد واگذار کرده است. اقداماتی هم که محمد بن سلمان انجام داده حتی اگر نمایشی باشد بسیار چشمگیر است. او از مبارزهی با فساد شروع کرد.بسیاری از شاهزادههای عربستان را در یک هتل زندانی کرد و آنها را در مورد اموالی که دارند مورد بازخواست و تفتیش قرارداد. در نهایت هم مبالغ کلانی را از هر کدام از آنان گرفت و صرف پروژه ها و برنامه های عمومی کشورکرد. از مهمترین اقدامات بن سلمان مبارزهی با وهابیت بود . از ابتدای تاسیس عربستان سعودی جریان وهابیت و هیات حاکمه عربستان با یکدیگر همکاری میکردند واصولا رابطهی خاندان سعودی با وهابیها جداییناپذیر بود. عربستان سعودی عمده اقدامات خود را با تاییدجریان وهابیت انجام میداد اما بنسلمان با شجاعت در برابر این جریان ایستاده و آن را عملا منزوی کرده و عموم دستگاههای وابسته به وهابیت را به حاشیه برده است. او به دنبال پیاده کردن همان روشهای غربی و ایجاد یک دولت سکولار در عربستان است. لذا آزادیهائی را برقرار کرده که منجر به بیبند و باری شده است مثل ایجاد کازینوها و آزادیشنای مختلط زنان و مردان در نواحی ساحلی واحتمالا در آیندهی نزدیک شاهد باز شدن مشروبفروشی ها هم در عربستان باشیم. این همان عربستانی است که آمریکاییها و اروپاییها میخواستند. در گذشته عربستان از نظر اقتصادی و نظامی کاملا به آمریکا و اروپا وابسته بود ولی بنسلمان در حال حاضر به دنبال ایجاد توازن در سیاست خارجی است و سعی میکند هم با آمریکا هم با چین و هم با روسیه همکاری داشته باشد. این سیاست در داخل عربستان و در منطقه خلیج فارس وخاورمیانه مورد استقبال قرار گرفته است.
آیا فرصتهایی را که ما برای توسعهی کشور از دست میدهیم قابل جبران هستند؟ ممکن است روزی ما به نقطهی برسیم که دیگر فرصتی برای توسعه باقی نمانده باشد؟
پس از پایان جنگ ایران و عراق به ویژه در دورهی ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی تلاشهای زیادی برای توسعهی کشور صورت گرفت. نگاه ایشان این بود که ایران باید با همهی دنیا تعامل داشته باشد و شرط دستیابی به توسعه تعامل با جهان است. او بارها گفته بود که به جز اسرائیل که دولت غاصبی است باید با سایرکشورها ارتباط داشته باشیم. مشخص است که ما نمیتوانیم جزیره ای تنها در وسط اقیانوس باشیم و به توسعه همه جانبه دست پیدا کنیم. حتی برداشتی که ما از استقلال داشتیم که فکر میکردیم باید همه چیز را خودمان تولید کنیم و به هیج نوعی به کشور دیگری نیاز پیدا نکنیم هم اشتباه بود. مگر پیشرفتهترین کشورها همهچیز را خودشان تولید میکنند؟ دولت آقای خاتمی هم به دنبال توسعهی کشور و ایجاد رابطه متوازن با دنیا بود. در دولت آقای روحانی هم پروژهی توسعهی اقتصادی و اجتماعی قویا دنبال میشد.اما گروههایی در داخل کشور که شما میتوانید هر اسمی روی آنها بگذارید که مخالف توسعه بوده و هستند میگویند ما باید در همهی مسائل خود کفا باشیم و دور خودمان حصار بکشیم . نتیجهی این تفکر هم وضعیت کنونی است که مشاهده میکنید. ما دو دهک بالای جامعه را داریم که مولتی میلیاردر هستند و اصلا مسائل و مشکلات اقتصادی کشور دغدغهی آنها نیست. دو دهک پایین جامعه را هم داشتیم که زیر خط فقر بودند و با کمکهای کمیتهی امداد و بهزیستی گذران زندگی میکردند. الان این رقم به ۲۸ میلیون نفر رسیده است. شش دهک که در طبقهی متوسط جای داشتند روز به روز به سمت دهک های پائین و زیر خط فقر میروند . این مدل که بخش اعظم اقتصاد دولتی و بخش دیگرش خصولتی یا نیمهدولتی است به تجربه ثابت شده است که کار نمیکند. ما باید اقتصاد را به بخش خصوصی واگذار کنیم و وارد جریان جذب سرمایههای جهان بشویم. بدون ارتباط گرفتن با دنیا که نمیتوان سرمایه جذب کرد. نمیشود که ما تمام اعتماد خود را در سبد چین و روسیه بگذاریم . از نظر نظامی به روسیه و از نظر اقتصادی به چین وابسته شویم و حجم اقتصاد کشور هر روز کوچکتر شود. مایهی تعجب است که کشوری با این حجم زیاد از منابع مادی و معادن و نفت و گاز و منابع انسانی متخصص با فرار سرمایههای مالی و معنوی دست و پنجه نرم میکند. اگر مهاجرت پزشکان با همین سرعت ادامه پیدا کند تا چند وقت دیگر مثل اول انقلاب باید پزشک از بنگلادش وارد کنیم. شما نگاهی به کشورهای اطراف ایران در حوزهی خلیجفارس بیندازید. اغلب آنها کشورهای بسیار کوچکی بودند که اکنون دارند مسیر توسعه را با سرعت طی میکنند. بنسلمان دریک سخنرانی صراحتا اعلام کرد که تا چند سال دیگر منطقه خلیج فارس را به اروپای خاور میانه تبدیل خواهیم کرد. شما ترکمنستان را ببینید ،اذربایجان را ببینید که قبل و بعد از استقلالش چه اتفاقاتی در آنجا رخ داده است. ترکیه را ببینید که سالی حدود ۵۰ میلیون گردشگر جذب میکند و در طول یک سال دوازده میلیارد سرمایه جذب کرده است . آنوقت ایران که از نظر جغرافیائی و ژئوپولیتیکی چهار راه منطقه است به چنین وضعی گرفتار شده است حتی فضای کشور نیز که محل عبور هواپیماها اشرق به غرب و بالعکس بود امروزخالی از پروازهای خارجی شده است. لذا کشور نیاز به تدبیر دیگردارد.
با این حساب میشود گفت نگاه ایدولوژیک جای منافع ملی را گرفته است؟
روشن است که ما در بسیاری از زمینهها ایدئولوژی را بر منافع ملی ترجیح داده ایم. در برخی از مسائل منافع ملی ما با ایدئولوژی قابل جمع است اما وقتی شما همه مسایل را با دید ایدئولوژیک نگاه میکنید همه چیز را در ضدیت با خود میبینید و تاریخ معاصر به ما نشان داده است که کشورهایی که فقط روی ایدئولوژی متمرکز بوده اند به چه سرنوشت تلخی گرفتار شده اند.
این ایدئولوژی که از آن حرف میزنیم چقدر شبیه ایدئولوژی آخرالزمانی است که برخی جریانهای مسیحی و صهیونیستها به آن باور دارند؟
من فکر نمیکنم در سیاست خارجی کشور تفکر آخرالزمانی پیگیری شود. اگرچه یکی از روحانیون اخیرا مصاحبهای کرده و گفته بود که در سیاست خارجی ما باید فقط بر حوزههای ظهور حضرت ولی عصر (ع) تمرکز کنیم. این حرف برای من خیلی جالب بود. سیاست خارجی باید مبتنی بر روشی باشد که کشور بتواند با همهی دنیا ارتباط برقرار کند. مشکل سیاست خارجی ما این است که قائل به توازن در روابط نیست. یک زمانی بحث بر سر این بود که پوتین در دوره تصدی قدرت در روسیه کشور را متحول کرده و به سمت توسعه پیش برده است از جمله با احداث لوله گاز نورداستریم اروپا را وابسته به خودش کرده است. سوال من این است که آیا پوتین بدون سرمایه گذاری کلان غرب میتوانست این میزان از پیشرفت را رقم بزند ؟ بعد از تحریمهای غرب الان وضعیت داخلی روسیه چگونه است؟ سخنم این است که بدون ارتباط توامان با غرب و شرق نمیتوان به توسعه دست یافت.
در داخل برخی از جریانها هر پروژهی توسعهمحور را در تضاد با ارزشهای اصیل انقلاب تلقی میکنند. آیا واقعا ارزشهای اصیل انقلاب با توسعه تضاد دارند؟
اینها همان جریانی هستند که میخواهند دور کشور حصار بکشند و مردم کشور را هم در داخل همین حصار مدیریت کنند. در همین کتاب «رویای چینی»، صحبتهای شی جین پینگ را که میخواندم؛ میدیدم با اینکه رییسجمهور چین،رهبر یک کشور کمونیستی است اما دائم بر ارتباط با دنیا تاکید میکند. دائم بر دیدن جهان تاکید میکند. مشخص است کسی که دنیا را ندیده و با جهان هیچ ارتباطی ندارد نمیتواند حکمران خوبی باشد.ما باید تاریخ جهان را مطالعه کنیم تا ببینم سرنوشت کشورهای منزوی چه بوده است.
آیا نبود عزم و اراده برای اصلاح روابط با آمریکا، مربوط به مسائل ایدئولوژیک است یا منافع کاسبان تحریم اجازهی اصلاح روابط را نمیدهد؟
به نظر من هیچ کدام. آمریکا سابقهای در ایران دارد. سابقهای که در ذهن مردم ما هم هست. آمریکا کشوری است که در سال ۱۳۳۲ کودتایی را سامان داد که مصدق را به عنوان نخستوزیر یک دولت مردمی کنار زد. یک پادشاه مستبد را بر مردم حاکم کرد. برای سالها از یک حکومت استبدادی حمایت کرد. در جریان جنگ ایران و عراق به صدام حسین علیه ملت ایران کمک میکرد. همه این سوابق در ذهن مردم ما هست. منتها در عالم سیاست به ویژه در بخش سیاست خارجی ما نه دشمن دائمی و نه دوست دائمی داریم. ما باید به منافع ملی خود نگاه کنیم. اگر منافع ملی رابطهی با آمریکا را ایجاب کند؛ حتما منافع مردم مقدم است . ولی متاسفانه در کشور کمتر به این امر توجه شده و زیان های جبران ناپذیری را بر ملت ایران تحمیل کرده ایم.
به نظر شما دولت سیزدهم توانایی بازکردن گرههای سیاست خارجی را دارد؟
در مورد مسالهی رفع تحریمها، متاسفانه دولت فرصتهای زیادی را از دست داده است. برجام و مذاکرات پاحیای آن پس از خروج ترامپ از آن در دولت آقای روحانی به نتیجه رسیده بود و سفرهی آمادهای بود که دولت سیزدهم میتوانست از آن بهره ببرد و ملت هم از اینهمه فشار رهائی یابد اما این دولت آن را از دست داد. دولت آقای روحانی بعد از بیرون آمدن ترامپ از برجام، شش دور مذاکرات با دیگر اعضای پنج به علاوهی یک انجام داد. در آخر هم به توافقی با این گروه رسیدند که قابل امضا بود اما اجازهی امضای این توافق را نیافت و آن را به دولت سیزدهم واگذار کردند . دولت بعد هم به جای امضای توافق ادعا کرد که ما باید امتیاز بیشتری بگیریم. وقتی دیدند که نمیتوانند امتیاز بیشتر بگیرند و همان امتیازهای به دست آورده شده در دولت آقای روحانی را هم از دست دادند؛ دیگر غربیها مایل به توافق نبودند.اکنون همانهاکه برجام را آتش زدند و میگفتند برجام لاشه متعفنی است مدتها است به دنبال احیای برجام هستند اما دیگر طرف مقابل حاضر به توافق نیست . به نظر من فاتحهی برجام خوانده شده است . الان هم در مذاکرات پشت پرده به صورت نانوشته صرفا توافق شده است که آمریکا اجازه دهد ایران یک میلیون بشگه نفت به صورت رسمی بفروشد و ایران هم متعرض کشتی های تجاری ونفتی در خلیج فارس نباشد و غنی سازی ۶۰ درصدی را هم متوقف کند. آمریکا تلاش میکند تا انتخابات آینده ریاست جمهوری در آن کشور ، از تنش با ایران جلوگیری کند. این سه هزار تفنگدار و هواپیمای اف ۱۶ و اف ۳۵ را هم که به منطقه فرستاده اند بیشتر به خاطر مسایل داخلی امریکا و فشاری است که جریان رقیب، جو بایدن او را به ضعف و ناتوانی متهم کرده وبه ویژه به دلیل خروج از أفغانستان و روی کار آمدن حکومت ارتجاعی طالبان وی را سزنش میکنند ولذا تلاش میکندحضور خود در منطقه را به نمایش بگذاردوگرنه به دنبال تنش و ایجاد بحران با ایران نیست.
آیا عادیسازی رابطهی عربستان و اسرائیل در آیندهی نزدیک اتفاق میافتد؟
کشورهای منطقهی خلیج فارس از دیرباز با اسرائیل روابط محرمانه داشته اند. بعد از عادیسازی روابط امارات و بحرین، احتمال پیوستن سایرکشورها به توافق ابراهیم وجود دارد. قطر از گذشته با اسرائیل رابطه داشته و احتمال پیوستن عمان هم به این توافق هست. اما عربستان ملاحظات خاصی در داخل کشور دارد و هم جریان وهابیت و هم مردم عربستان نسبت به برقراری رابطه با اسرائیل حساسیت دارند و از نظر خارجی هم چون قبلهی مسلمانان در عربستان قرار دارد و عملا مساله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد لذا عربستان سعودی محتاطانه عمل می کند. یکی از دلایلی که آمریکا و اسرائیل به دنبال عادیسازی روابط عبرستان و اسرائیل هستند الگو بودن این کشور برای بسیاری از کشورهای جهان اسلام است.اگر عربستان به توافق ابراهیم بپیوندند، پاکستان و اندونزی و بسیاری از کشورهای دیگر هم دنبال او خواهند آمد. با این وجود من فکر نمیکنم در آینده نزدیک رابطهی عربستان و اسرائیل به طور رسمی برقرار شود.
چقدر احتمال دارد اروپاییها مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کنند؟ الان ما در آستانهی انتخابات آمریکا هستیم و به همین خاطر تکلیف برجام یا توافق نانوشته مشخص نیست. با برگزاری و اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نیز ما کم کم شاهد گرم شدن تنور انتخابات ریاست جمهوری در ایران هستیم و چنین معادلاتی به نظر می رسد بر روند هر گونه توافق بین تهران و واشنگتن تاثیرگذار باشند.
با روی کار آمدن دولت جدید آمریکاییها، ما وارد فضای انتخاباتی میشویم و باز تکلیف برجام نا مشخص میماند. به نظر شما سرنوشت برجام چه خواهد شد؟
همانطور که اشاره کردم امریکا اعلام کرده که احیای برجام در دستور کار آن کشور نیست. اما در مورد استفاده از ساز وکار ماشه بعید به نظر میرسد اکنون این اتفاق بیافتد. در حال حاضر سازمان انرژی اتمی با آژانس بینالمللی همکاری میکند. آژانس هم رسما اعلام کرده است که ایران غنیسازی ۶۰ درصدی خود را کاهش داده است. اطلاعاتی که آژانس خواسته در اختیارش گذاشته شده است. لذ اروپاییها بهانه ای ندارند که بخواهند مکانیسم ماشه را فعال کنند. اما در سال ۲۰۲۵ که به اصطلاح غروب برجام هست و قرار است که تمام تحریمها لغو شود اگر تدبیر درستی از سوی ایران اتخاذ نشود امکان استفاده از مکانیسم ماشه وجود دارد.
به عنوان سوال آخر آیا خطری از طرف طالبان ایران را تهدید میکند؟
البته طالبان بالقوه تهدیدی برای ایران است. طالبان سیاستهای ایدئولوژیک خود را در افغانستان پیاده با جدیت دنبال میکند. در حدی که اجازهی تحصیل به دختران نمیدهد. آرایشگاههای زنانه را میبندد و با شیعیان بدرفتاری میکند. گنده گوییهایش هم در مسالهی حقابهی هیرمند نسبت به ایران ادامه دارد. منتها مهم این است که ایران تدبیری بیندیشدکه اختلافات آن با افغانستان به درگیری نینجامد. در گذشته در زمان حکومت طالبان حتی نیروهای خود را تا لب مرز بردیم که ممکن بود به درگیری با طالبان بینجامد ولی با تدبیر از درگیری مستقیم اجتناب شد. طالبان به عنوان یک واقعیت در أفغانستان حاکم است اگر چه دنیا هنوز آنها را به رسمیت نشناخته است اما نهایتا در صورت تامین منافع آنان طالبان را به رسمیت خواهندشناخت چون طالبان مشکلی در ارتباط گرفتن با دنیا ندارد. ما باید تدبیری داشته باشیم که منافع ملی کشور را حفظ کنیم.
۳۱۱۳۱۳
منبع خبر: خبر آنلاین
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران