چرا عشق‌های آتشین امروزی پایان خوبی ندارند؟

«یک سالی می‌شد که بدون اطلاع خانواده‌ها با هم رابطه دوستی داشتند. دانشجو بودند و متولد و ساکن دو شهر متفاوت. بعد از یک سال دوستی بالاخره خانواده‌ها را در جریان گذاشتند و بساط خواستگاری را پهن کردند. این یک سال آنقدر آن‌ها را وابسته و دلبسته هم کرده بود که با وجود تمام مشکلات و تفاوت‌های حل نشدنی‌شان باز حرف‌شان یک کلام بود «ما عاشق هم هستیم و بقیه چیز‌ها مهم نیست

فرهنگ‌های مختلف و آداب و رسوم‌شان از همان اول پای اختلافات دو خانواده را به خواستگاری کشاند. از مهریه تا نوع خواستگاری شکاف بود بین این رابطه. خانواده‌ها اصلا موافق نبودند. دلشان می‌خواست دختر و پسرشان در همان شهر و دیار خودشان ازدواج کنند و این آداب و رسوم زبان مشترک آن‌ها باشند نه پایه‌های اختلاف یک رابطه. داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود.

آقای داماد هنوز نه شغلی داشت و نه سراغ کسب و کاری رفته بود. اما هیچ کدام از این موضوعات و تفاوت فرهنگ و سلیقه‌ها به چشم‌شان نمی‌آمد. عشق کورکورانه‌شان به آنجا رسیده بود که می‌گفتند حتی اگر خانواده‌ها هم مخالف باشند ما با هم ازدواج می‌کنیم. تب عشق قدرت منطقی فکر کردن را از آن‌ها گرفته بود. بی‌چون و چرا با همه شرایطِ هم کنار آمدند و به پشتوانه عشقی که بین‌شان بود وارد زندگی شدند، اما حالا بعد از یک سال در پیچ و خم راهرو‌های دادگاه دنبال جدایی هستند.»

آنچه که خواندید سرگذشت واقعی زوجی بود که گمان می‌کردند عاشق هم هستند و این عشق به تنهایی می‌تواند مچ تمام مشکلات و اختلاف‌ها را بخواباند. سرگذشتی که یکی از پرونده‌های روی میز مشاوره «فرزانه رمضانی»؛ زوج درمانگر و روانشناس است. اما چرا عاقبت برخی از این عشق‌های تند و تیز به اینجا کشیده می‌شود؟! چرا می‌گوییم عشق همیشه کافی نیست؟! 

*عاشق شوید، اما به خودتان دروغ نگویید! 

شاید برای شما هم پیش آماده باشد که در مصاحبت با آدمی که سخت دلباخته یا وابسته کسی است قرار گرفته باشید و ویژگی‌های مثبت آن فردمقابل را از زبانش اغراق آمیز بشنوید یا متوجه آن شوید که عیب‌ها و اشتباهات آن فرد هرچند بزرگ به چشم او نمی‌آید و هرچه سعی دارید برایش بگویید به گوشش نمی‌رود، اما وقتی پا به زندگی مشترک می‌گذارد، تمام آن ویژگی‌های منفی همسرش که قبل‌تر هم وجود داشتند تازه به چشمش می‌آید و می‌شود دلیل اختلاف همیشگی‌شان. فرزانه رمضانی می‌گوید این آفتی است که دوستی‌های پیش از ازدواج به جان زندگی زوجین می‌اندازد و اتفاقا زوج مورد بحث ما هم به همین خاطر بعد از یک سال خبری از آن عشق روز‌های اول در زندگی‌شان نیست!

این زوج درمانگر می‌گوید: «آشنایی‌های بدون اطلاع خانواده مخصوصا اگر مدت زمان طولانی دختر و پسر با هم در ارتباط باشند باعث می‌شود وابستگی عاطفی صورت بگیرد. وقتی در رابطه وابستگی ایجاد می‌شود دوطرف فقط نقاط مثبت هم‌دیگر را می‌بینند. البته نه به طور عادی بلکه این نقاط مثبت را در ذهن‌شان بزرگ‌نمایی و ویژه می‌کنند و ضعف‌ها و نقاط منفی هم دیگر به چشم‌شان نمی‌آید. به همین خاطر بعد از ازدواج وقتی حالت هیجانی‌شان کم‌کم فروکش کرد، این نقاط منفی را تازه می‌بینند و باعث بحث و اختلاف‌های جدی می‌شود.» 

*من که با خانواده‌اش نمی‌خواهم ازدواج کنم!

«من که با خانواده‌اش نمی‌خواهم ازدواج کنم، خودش مهم است.» زوج گزارش‌مان وقتی با مخالفت خانواده‌ها رو به رو شدند این را گفتند، جمله‌ای که این روز‌ها ورد زبان برخی از جوانان نیز هست و وقتی از سمت خانواده طرف مقابل پذیرفته نمی‌شوند با گفتن این کلمات خیال خودشان و دیگران را به ظاهر آسوده می‌کنند، اما واقعیت آن است که در جامعه ایرانی اسلامی ما که خانواده ارزش و جایگاه ویژه‌ای دارد نمی‌توان خانواده را نادیده گرفت و فقط به فرد فکر کرد.

فرزانه رمضانی می‌گوید: «پذیرفته نشدن از سمت خانواده‌ها می‌تواند در روابط یک زوج مشکلات جدی را ایجاد کند. اگر دو نفر از همان ابتدای رابطه خانواده‌ها را در جریان بگذارند وقتی مخالفت‌های جدی آن‌ها را ببینند طبیعتا از همان ابتدا سعی می‌کنند دنبال راه حل باشند و خانواده‌ها را راضی و قانع کنند یا از سوی خانواده دلیل منطقی را بشنوند و در همان اوایل رابطه‌شان را قطع کنند نه آنکه زمانی که به اوج وابستگی رسیدند و جدایی برایشان سخت و مشکل بود.» 

*گذشت‌های افراطی چطور زندگی مشترک را به حاشیه می‌کشد؟!

یکی از مشکلاتی که پس از زندگی مشترک دامن‌گیر زوج عاشق گزارش‌مان شد این است که قبل از ازدواج گذشت‌های افراطی را به خاطر عشقی که به هم داشتند انجام دادند و بعد از آنکه کمی از آن حالت هیجانی خارج شدند و زیر یک سقف چندماهی را با هم گذراندند، دیگر منطق‌شان قبول نمی‌کرد که بدون دلیل خاصی کاری را به خاطر همسرشان انجام ندهند یا به خاطر او انجام بدهند. چالشی که به گفته این روانشناس دامن‌گیر اغلب زوج‌ها می‌شود.

این زوج درمانگر می‌گوید: «یکی از رفتار‌های آسیب‌زا در روابط، گذشت‌های افراطی است که دونفر به خاطر هم انجام می‌دهند مثلا دخترخانم به خاطر همسرش سرکار نرفته، از شغل مورد علاقه‌اش صرف نظر کرده. یا آقا به خاطر او بسیاری از روابط دوستی و فامیلی‌اش را قطع کرده و... این مسئله شاید در دوران آشنایی مسئله بزرگی نباشد، اما بعد از ازدواج که حالت هیجانی افراد کاهش پیدا می‌کند و دید منطقی نسبت به اوضاع دارند، دیگر برایشان غیرقابل تحمل می‌شود که این رفتار را به خاطر همسرشان انجام بدهند یا مطابق میل او رفتاری برایشان ممنوع باشد.»

*کجای راه را اشتباه می‌رویم؟!

عشق افسانه‌ای شیرین و فرهادِ گزارش ما پایان خوبی نداشت. اما سوال اینجاست کجای راه را اشتباه رفتند؟! سوالی که پاسخش شاید عشق‌های زیادی را به سرانجام برساند. فرزانه رمضانی می‌گوید: «این دختر و پسر با اینکه مشاوره ازدواج آمده بودند و در چند جلسه از موانع و مشکلات رابطه‌شان باخبر شدند، باز حرف‌شان یک چیز بود اینکه عشقی که بین‌شان است همه چیز را حل می‌کند. تلاش جدی برای حل این اختلاف‌ها نداشتند و یا تصمیمی برای قطع ارتباط‌شان. درواقع روز‌های خوش امروزشان را فقط می‌دیدند و به فکر حفظ این عشق تا سال‌های دور نبودند.».

اما شاید برای شما هم مثل من این سوال پیش آمده باشد پس نقش عشق در روابط چیست و چقدر می‌شود به دیوار عشق تکیه کرد برای شروع زندگی مشترک؟! این زوج درمانگر در پاسخ به این سوال می‌گوید: «اعتقاد راسخ داشتن به آنکه عشق همه چیز را حل می‌کند تفکر اشتباهی است. عشق چاشنی زندگی است برای آنکه ما بتوانیم مسائل و مشکلات‌مان را راحت‌تر حل کنیم، اما تاکید بر مسئله دوست داشتن بدون درنظر گرفتن مواردی مثل شغل، خانواده‌ها و... می‌تواند اتفاقا بسیار خطرناک باشد. چرا که عشق در ابتدای زندگی مشترک پس از مدتی کاهش پیدا می‌کند. اگر دو نفر به خاطر موارد دیگری با هم ازدواج نکرده باشند و در بحث‌های دیگر تفاهم نداشته باشند احتمالا رابطه به جدایی ختم می‌شود.»

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: چرا عشق‌های آتشین امروزی پایان خوبی ندارند؟