ارتباط نسل جدید با نمایش‌های سنتی

نمایش «کلاغ بلا، توپ طلا» به نویسندگی مهدی صفاری‌نژاد و با کارگردانی علی یداللهی از چهره‌های باسابقه تئاتر سنتی روی صحنه می‌رود؛ نمایشی که در شهرهای زیادی اجرا شده ‌و این روزها هم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در پارک لاله در حال اجراست. این نمایش روایتگر داستان یک کلاغ عاشق اجسام براق است که آنها را می‌دزدد. به او نشانی یک توپ بزرگ طلا را می‌دهند که آن ‌را بدزدد. او هم راهی سفر می‌شود تا آن توپ طلایی بزرگ را برای خود کند. او در بین راه با یک سگ و شتر آشنا می‌شود و آنها قصه پدربزرگ و مادر خود را برای او تعریف می‌کنند تا این‌که کلاغ به توپ طلایی (گنبد طلایی امام رضا‌(ع) ) می‌رسد. در این نمایش به جز علی یداللهی، شهرام مسعودی و امیرحسین انصافی بازی می‌کنند و آهنگسازی این اثر هم با محمد فرشته‌نژاد است. به همین مناسبت با علی یداللهی درباره این نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

چطور شد که به فکر اجرای نمایشی برای کودکان با شیوه‌های نمایش سنتی ایران افتادید؟
من چند سالی هست که تئاتر سنتی و تخت‌حوضی کار می‌کنم و به قابلیت‌ها و قدرت نمایش سنتی در روایت داستان رسیدم‌. در نمایش سنتی قصه خیلی مهم است و همه ارکان نمایش در خدمت قصه هستند و پیش می‌روند. از طرف دیگر فهمیده‌ام که تماشاگر ایرانی هم دنبال قصه است و قصه را خیلی دوست دارد. تئاتر کودک هم مبتنی بر قصه است و باید برای کودک قصه را روایت کنیم. ریشه این دو گونه نمایش یکی است؛ پس ابزار روایت قصه یعنی تکنیک‌ها و شگردهای تخت‌حوضی می‌توانند در نمایش کودک هم در جهت روایت قصه استفاده شوند. از طرف دیگر وقتی نمایش تخت‌حوضی بزرگسال اجرا می‌کردیم، متوجه شدم که کودکان هم با این نوع کمدی ارتباط برقرار می‌کنند و به لحظه‌لحظه‌ آن واکنش نشان می‌دهند و می‌خندند. از همین‌رو براساس تجربه‌ای که داشتم، تصمیم گرفتم که این تکنیک‌ها را وارد نمایش کودک و نوجوان کنم .
 
ایده متن از کجا شروع شد و چقدر مرتبط با ایده اجرایی است؟
یکی از دوستانم آقای سعید تاجیک یک نمایشنامه به من دادند به نام «یه گنبد طلایی» که برای دومین جشنواره صاحبدلان کار کنم. وقتی متن را خواندم و شروع به تمرین کردیم در حین کار دیدم که خیلی داستان شعاری شده اما طرح و ایده خوبی دارد. پس با آقای صفاری‌نژاد صحبت کردم که براساس ایده‌های من نوشته شود. بر همین اساس در طول تمرین، موقعیت‌های گوناگون را با بازیگرها اتود می‌کردم و آقای صفاری‌نژاد آن را می‌نوشتند تا به یک متن نهایی رسیدیم. البته برای اجرای عمومی چون بازیگرها عوض شدند باز هم موقعیت‌ها و کمدی‌های جدید خلق می‌شد تا این‌که متن دوباره چکش‌کاری شد و به این نمایشنامه رسیدیم.

این تعامل با نویسنده چگونه شکل گرفت، زیرا قواعد نمایش‌های سنتی متفاوت از شیوه کلاسیک نمایشنامه‌نویسی است؟
چون آقای صفاری‌نژاد به تئاتر سنتی اشراف دارند و آن را خوب می‌شناسند خیلی راحت با هم به تعامل رسیدیم و ایشان هم به من اجازه تغییرات و دستکاری در متن را دادند.
 
برخلاف متن و اجرا شما در طراحی صحنه چیزی بین ویدئو و سه‌بعدی به‌کار گرفته‌اید، چرا این ایده مدرن زمینه یک شیوه سنتی شده است؟
 ببینید در هر صورت ما برای بچه‌های امروزی که جدیدترین فیلم‌ها و تکنولوژی را می‌بینند، قصه تعریف می‌کنیم و باید عناصر امروزی و مدرن داشته باشیم تا با ما ارتباط برقرار کنند. من فکر می‌کنم نمایشگران قدیمی ما هم از امکانات و تکنولوژی روز زمان خود استفاده کامل می‌کردند. اگر آن زمان هم ویدئوپروژکشن بود، حتما استفاده می‌کردند، گو این‌که وقتی در سالن‌های تئاتری نمایشی را روی‌صحنه می‌بردند ازتمام ظرفیت‌ها وامکانات آن سالن مانند نور، دکور و... استفاده می‌کردند.
 
استفاده از عروسک چطور؟ با توجه به این‌که عروسک دستکشی و ماسک هم دو شیوه متفاوتند چرا از یک شیوه برای اجرا استفاده نکردید؟
 اول به‌دلیل تنوع بصری و خلق زیبایی بصری، دوم این‌که با تغییر ظاهری یک شخصیت، شکل و ظاهر شخصیت تغییر می‌کند اما ماهیت و رفتار او یکی است. مثلا کلاغ نمایش یک‌جا عروسک است و جای دیگر بازیگر با یک شال مشکی می‌شود کلاغ و در جای دیگر همان شال با یک گره تبدیل به کلاغ می‌شود و در آسمان پرواز می‌کند.
 
بدن به‌ازای ساخت ژست و فیگور یک ابزار کارآمد در این اجراست. چقدر به این شیوه اهمیت می‌دهید؟
بدن و ژست گرچه در تئاتر مدرن مورد توجه قرار گرفت اما به‌طور اساسی در نمایش سنتی جایگاه خاصی دارد و بسیار کارآمد است. مثلا در تعزیه و تخت حوضی با نشانه‌های فیزیکی، بازیگر حس و حال درونی شخصیت را به تماشاگر ارائه می‌دهد. به عنوان مثال، بازیگر انگشت خود را با دندان می‌گزد نشانه بهت و تعجب. بازیگر اگر انگشت روی چانه خود بگذارد در حال تدبیر است. اگر روی گونه بگذارد یعنی تامل می‌کند و اگر روی پیشانی یا شقیقه بگذارد در حال تفکر است. یا نقال با ژست‌ها و فیگورهای خود داستان را تصویر می‌کند و با کلام داستان را تعریف می‌کند. برای همین در این نمایش هم فیگور و حالت صیاد نسبت به آهو وقتی دست‌هایش را می‌بندد، فیگور صیاد تسلط او را به صید نشان می‌دهد و با بدن، تردید و پشیمانی را نشان می‌دهد و در جاهای دیگر دست بازیگر به‌عنوان دست عروسک عمل می‌کند .اینها ظرفیت‌هایی است که در نمایش سنتی وجود دارد و ما از آنها در راستای بهتر روایت استفاده کرده‌ایم.
 
تسلط بازیگران در نمایش یکی از نقاط قوت کار است جدا از تجربه گروه چه عاملی باعث این نقطه قوت شده است؟
ما پیش از اجرای صحنه در مرکز تئاتر کانون، یک ماه برای آماده شدن نمایش برای اجرای تریلی تمرین کردیم و اجراهای سیاری که با تریلی داشتیم، چون در فضای باز بود و با تماشاگر ارتباط مستقیم داشتیم خیلی به ما کمک کرد تا نقاط مثبت کار و نقاط ارتباطی کار را تقویت کنیم.
 
شیوه روایی و نقالی چقدر در جذب مخاطب کودک مؤثر است؟
این شیوه چون مستقیم به اصل قصه می‌پردازد و کودک هم قصه را خیلی دوست دارد و این‌که بازیگر در این شیوه از بازی خارج می‌شود و با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کند و گاهی از او سؤال می‌کند یا مسأله‌ای را تذکر می‌دهد، بسیار مورد علاقه و پسند تماشاگر ایرانی است و آن‌را دوست دارد.
 
داستان ضامن آهو به‌عنوان روایت فرعی چقدر برای ادامه داستان‌های نمایش در نظر گرفته شده‌؟
این داستان تکمیل‌کننده داستان‌های سگ و شتر است که برای کلاغ روایت می‌شود و چون نقل این داستان از قبل بوده آن ‌را با شیوه نقالی در نمایش اجرا کردیم.
 
موسیقی محمد فرشته‌نژاد چگونه برای این نمایش آماده شده است؟
در همان اجرای اول که سال۹۲ داشتیم، خانم‌ها در نمایش بازی می‌کردند. آقای فرشته‌نژاد در تمرین‌ها حضور داشت و برای هر قطعه اتود می‌کرد و در تمرین اجرا. به همین دلیل موسیقی در تمرین‌ها کامل شد تا این‌که به یک موزیک نهایی رسیدیم و آن ‌را ضبط کردند.

 لباس در این نمایش بر اساس فرم و ژست نقش‌ها و نقالان طراحی شده است؟
 لباس طبق سه رنگ اصلی قرمز و آبی و زرد طراحی شده و بر اساس وسعت رنگ، مقدار کمی و زیادی آنها اجرا شده. من به‌وسیله لباس خواستم بگویم این سه بازیگر یکی هستند و انگار یک نفر این قصه را تعریف می‌کند.

عشق کودکان به امام رضا(ع)
این نمایش بر اساس روایت قصه آشنایی که دارد، در همه شهرها و حتی روستاها مورد استقبال قرار گرفت و ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کرد. اما شهرهای جنوب در استان خوزستان ارتباط معنوی بیشتری با کار برقرار کردند. در خوزستان بچه‌ها برای امام رضا(ع) نقاشی می‌کشیدند و به ما می‌دادند تا به حرم امام هشتم برسانیم. یک خانم، شالی به ما داد تا آن‌را برای حرم بیاوریم .بچه‌های شهرهای دیگر هم صحنه‌های این نمایش را نقاشی می‌کردند  یا ما در روز تولد امام‌رضا(ع) در خیابان مقابل حرم اجرا داشتیم و مقابل تریلی کانون، به قدری شلوغ شده بود که جای حرکت یک نفر هم نبود. ازجاهای دیگر هم که برنامه گذاشته بودند، آمدند جلوی تریلی کانون و حتی چندنفر از خدام حرم نیز آمده بودند تا این نمایش را ببینند که حس و حال خوبی داشت.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: ارتباط نسل جدید با نمایش‌های سنتی