سنّت و مدرنیته عرفان و روان‌شناسی مدرن 

منظور من از نواندیشان دینی در این کتاب دیدگاه‌ها و عقاید دکتر نراقی در سخنرانی مذکور است و از تکرار نام وی خودداری شده است. در این نقد سعی شده است که مفاهیمی، چون آگاهی مفهومی و آگاهی فرامفهومی و تعاریفی که توسط نواندیشان دینی ارائه شده است مورد نقد و بررسی قرار گیرد و رابطه بین علم حضوری، کشف عرفانی و آگاهی فرامفهومی بر اساس دیدگاه آنان و عرفای دینی تبیین گردد.

اشکالات متعددی به‌اصطلاح آگاهی فرامفهومی بر اساس دیدگاه نواندیشان دینی وارد است که به‌اختصار به آن‌ها در کتاب حاضر اشاره شده است. از نظر نواندیشان دینی مراقبه متمرکز و مراقبه گشوده از جمله راه‌های وصول به آگاهی‌های فرامفهومی است که به‌تفصیل درباره ماهیت هر یک از این مراقبه‌ها و کارکرد آن‌ها در انواع آگاهی‌ها سخن گفته و آرای نواندیشان دینی را نقد کرده‌ام. 

به عقیده این نواندیشان دینی بسیاری از آموزه‌های عرفانی باید بر اساس یافته‌های روان‌شناسی مدرن بازنویسی شود که از جمله آن‌ها عشق عرفانی، مفهوم شرم، نگاه به زنان و مانند آن‌ها است.

آرش نراقی نمونه‌هایی از عشق عرفانی در ادبیات عرفانی را به‌عنوان نمونه آورده است و این نوع عشق را نوعی مازوخیسم و خودستیزی و خشونت نسبت به نفس دانسته است. او تهذیب نفس در چارچوب آموزه‌های عرفانی را درآمیخته با خشونت درونی می‌داند و اعتقاد دارد که روان‌شناسی مدرن به‌جای خودستیزی و خشونت درونی راه ملاطفت و نرمی با نفس را برای معالجه ناهنجاری‌های روانی و اخلاقی توصیه می‌نماید. 

 نگارنده در این کتاب به دفاع از عرفان دینی مبارزه با نفس را از نوع مقابله با هوا‌های نفسانی یا نفس اماره دانسته است که سبب تکامل فرد و وصول به نفس مطمئنه می‌گردد، بنابراین غایت از مقابله با هوا‌های نفسانی بر اساس آموزه‌های قرآنی گذر از نفس اماره و وصول به نفس مطمئنه است و این امر بر خلاف خشونت‌بار بودن این مقابله با نفس نزد نواندیشان دینی است و دیدگاه قرآن و روایات را درباره مبارزه با هوا‌های نفسانی و نفس اماره تبیین کرده و گفته‌ایم که این نوع نگرش انسان را به امنیت و آرامش روانی به‌جای خشونت درونی می‌رساند و مدعای نواندیشان دینی در این باره درست به نظر نمی‌رسد. 

در این کتاب دیدگاه‌های آرش نراقی در باره عشق عرفانی و شرم مورد نقد قرار گرفته و بیان شده است که تعریف عرفا از عشق الهی امری بر خلاف مدعای نواندیشان دینی است و برداشت آنان از مفهوم شرم که آن را عاملی برای خودستیزی و تحقیر نفس می‌دانند مورد نقد قرار گرفته است. 

درهرصورت نقد و بررسی دیدگاه‌های نواندیشان دینی می‌تواند افق‌های جدیدی به موضوع عرفان اسلامی با نگاه به عصر مدرن و بهره‌مندی از دستاورد‌های علوم روان‌شناسی و عصب‌شناختی بگشاید و راستی‌آزمایی دیدگاه‌های آنان بر اساس متون دینی و عقل و حکمت نیز بخشی از وظایف روشنفکر دینی است که نباید از لغزش‌های آنان در فهم متون دینی و میراث عرفانی به‌سادگی گذشت. 

البته باید اذعان کرد که در میراث عرفانی ما مواردی نیز وجود دارد که باید به‌مرورزمان مورد تجدیدنظر قرار گیرند و بدین‌گونه نبوده است که همه روش‌های عرفا در سیروسلوک مطابق با متون دینی و یا عقل سلیم بوده است، طبیعی است که برخی از عرفا تحت‌تأثیر آموزه‌های متصوفه و ریاضت‌های غیرشرعی سخنانی را در آثار خود بیان کرده‌اند و گاهی شطحیات آنان به‌جای آن که آموزنده باشد سبب گمراهی گروهی شده است. با این‌ وجود میراث عرفانی ما مجموعه‌ای ارزشمند از آداب و اخلاق و سلوک معنوی را برای انسان سردرگم عصر کنونی به ارمغان آورده و به زندگی انسان هدف و معنی بخشیده است، درحالی‌که روان‌شناسی مدرن هنوز در معنی‌بخشی به زندگی انسان در غرب با چالش‌های جدی روبرو است. شاید راه درست آن باشد که انسان مدرن باتکیه‌بر میراث عرفانی خود و با استفاده از علوم جدید روان‌شناسی و عصب‌شناختی با نگاهی نقادانه راه‌های سلوک معنوی را بپیماید و از هریک بدون تعصب در جایگاه خود که همان عالم روحانیات و جسمانیات است بهره بگیرد. 

یکی از آفات مجامع علمی ایران در عصر کنونی نقد سازنده و مفید است که گاهی این مهم به نفرت افکنی و اتهام‌زنی به دیگران و گاهی هم به اغراق و تملق‌گویی متمایل شده و در این میان کمتر با نقد علمی و سازنده روبرو بوده‌ایم. امیدوارم این اثر بتواند به شناخت هر چه بیشتر نسبت به رابطه میراث عرفانی و روان‌شناسی مدرن کمک نماید.

تألیف: دکتر علی اکبر ضیایی 
تهران، انتشارات بین المللی امین، ۱۴۰۲ ش، ۱۶۹ ص. 

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: سنّت و مدرنیته عرفان و روان‌شناسی مدرن