نفسهای آخر ادبیات در ایران/ کیومرث امیری
خانه > slide, اندیشه و بیان > نفسهای آخر ادبیات در ایران/ کیومرث امیری
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
- دسته : slide,اندیشه و بیان
- لینک کوتاه :
- کد خبر : 020807855
نفسهای آخر ادبیات در ایران/ کیومرث امیری
ماهنامه خط صلح – بیگمان بشر از زمانی که خواندن و نوشتن را آموخت و یاد گرفت و توانست با این پدیدهی شگرفِ علمی تجربیات خود را به دیگران و به ویژه به نسلهای پس از خود انتقال دهد و دستاوردهایش را حفظ نماید، تمدن انسانی را پایهریزی کرد و ادامه داد. بشریت از آن موقع تاکنون که دستاوردهای بزرگ و فراوان دیگری را نیز به دست آورده، کتاب را به عنوان یک رکن اساسی از منابع مهم شناخت برای خود قرار داده، کتابخوانی را عامل مهم آگاهیبخشی در جوامع و در نتیجه توسعه و پیشرفت تمدن و زندگی بشر به حساب آورده و ادبیات را –که یکی از هنرهای هفتگانهی جهانی به شمار میرود— گسترش و پاس داشته است.
بشر، امروزه بیشتر از هر زمان دیگر به اهمیت کتاب و مطالعه در زندگی خود پی برده و نقش و جایگاه ویژه و مهمی برای آن قائل است. در این رابطه نقل قول معروفی هست که میگوید: «ملتی که کتاب نمیخواند، ناچار است تمام تاریخ را تجربه کند». مفهوم این جملات تجربه و تکرار عقبماندگی و هزینههای گزافی است که آن ملت باید بابت کتاب نخواندن و بیاطلاعی از سرگذشت خود پرداخت کند.
اروپاییها معتقدند ملتی که اهل مطالعه نیست، از پیشرفت و توسعه به دور خواهد ماند. در ادامه باید گفت که چنین ملتی هیچ درکی از تاریخ و گذشتهی خود نخواهند داشت و لذا از درک و فهم حقایق و واقعیتهای گذشته که راهگشایی برای آیندهی بشریت است عاجز خواهد ماند؛ حقایق و واقعیاتی که بیخبری از آنها به معنی بیخبری از سیر و شکوفایی تمدنهای کهن و رموز موفقیت و یا شکست مردمان در زمانهای دور و نزدیک بوده است. در نتیجه چنین ملتی هرگز درک نخواهد کرد که نسلهای گذشته با حقایق زندگیشان چگونه برخورد کردهاند و چه تجارب تلخ و شیرینی را از سر گذراندهاند.
امروزه در جهان، مطالعه نقش مهمی را در زندگی بشر بازی میکند و مورد توجه و دقت قرار دارد. در این رابطه میزان تولید، چاپ و نشر کتاب و نیز کیفیت و کمیت آثار بسیار مهم و حائز اهمیت است و نوع نگاه و نحوهی برخورد حاکمیتها و مردم با کتاب و نیز میزان مطالعه در هر جامعه محور توجه است.
شاید بتوان گفت زایش کتاب و کتابخوانی همزادی را نیز با خود به دنیا آورد و آن همزاد چیزی نبوده غیر از سانسور؛ یعنی مسئلهی بغرنج و زیانآوری که در هر برههی تاریخی و در هر جامعه، شکل خاص و شدت و حدت آن را حاکمیتها تعیین کرده و میکنند و البته همیشه به حال بشریت و دستاوردهای او مضر بوده و هست. در جوامعی که حاکمیتهای خودمحور و دیکتاتوری دارند، این سانسور مانند یک بیماری مزمن و خطرناک رخ نموده و گریبان کتاب و مطالعه را میگیرد و مانع خلق و پیشرفت و گسترش آن میشود.
سانسور یکی از معضلات گریبانگیر جامعهی ایرانی طی سالیان دور و دراز بوده و امروزه مانع عظیمی بر سر راه خلق و تولید کتاب و گسترش کتابخوانی در کشورمان شده است. از سوی دیگر میتوان گفت شدت و حدت این سانسور که همراه با تهدید و ارعاب و اذیت و آزار نویسندگان و هنرمندان بوده و هست، معضل دیگری به نام خودسانسوری در جامعه را گسترش داده است. تیغ سانسور طی این سالها باعث گرفتاریها و افت کم و کیف چاپ و نشر آثار در ایران شده است. این معضل آن چنان گسترده شده و اثرات منفی داشته که به جرأت میتوان گفت سانسور و به تبع آن خودسانسوری متأسفانه به اوج خود در تاریخ سانسور در این سرزمین ستم دیده رسیده است. در این سالها نویسندگان و هنرمندان ناچارند پیش از چاپ کتابشان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اخذ مجوز کنند که این امر در موارد بسیاری به دلیل سختگیریهای غیرمتعارف و اعمال فشارهای عجیب و غریب و سلیقهای، به طور کلی به عدم انتشار و یا ممیزی و حذف بخشهای مهمی از آثار منجر شده و کیفیت آنان را تا پایینترین سطح ممکن تنزل داده است. به همین دلیل نیز آثار فراوانی در این سالها روی دست نویسندگانشان مانده و خاک میخورد. همچنین مجوز بعد از چاپ یا به عبارت دیگر ترخیص کتاب از چاپخانه هم منجر به خمیر کردن کتب زیادی –که مثلاً جملاتی به متنشان حین ویرایش اضافه شده— گردیده است.
این موارد متأسفانه سر به هزاران اثر با ارزش در زمینههای مختلف و از نویسندگان پیشکسوت و تازهکار میزند. شاید بتوان در این زمینه از اثر «کلنل» نوشتهی محمود دولتآبادی به عنوان اثری شاخص و شناخته شده که به دلیل سانسور، سالیان زیادی است اجازهی انتشار پیدا نکرده، یاد کرد. این در حالیست که همین اثر در چند کشور دیگر جهان به راحتی و به زبانهای دیگر چاپ و منتشر میشود. محمود دولتآبادی از نویسندگان سرشناس و پرکار ایرانی است که دهها اثر ارزشمند مانند رمان کلیدر، جای خالی سلوچ، آوسنهی بابا سبحان، آهوی بخت من گزل، روزگار سپری شدهی مردمان سالخورده و غیره از او چاپ و منتشر شده و خوانندگان بسیاری داشته و دارد.
همچنین، منصور یاقوتی، نویسندهی سرشناس ایرانی که دارای آثار بسیاری چون رمان چراغی بر فراز مادیان کوه، توشای پرندهی غریب زاگرس، داستانهای آهودره، افسانهی سیرنگ و غیره است، اثر نقد ۳۰۰ صفحهاش از کتاب «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» نوشتهی مسعود کیمیایی زیر تیغ سانسور هرگز چاپ نشد. دردناکتر اینکه این اثر را ناشری به دلیل آنکه (به گفتهی خودش) موافق با عقاید ناشر نبوده نفی کرده و از انتشارش سرباز زده تا این کتاب هرگز منتشر نشود.
در سالهای اخیر و به دنبال نخبهزدایی و به تعبیر دیگر نخبهکشی و گریز از نویسندگان دگراندیش که در کشور اتفاق افتاده، تمامی ابزار و عوامل حوزهی نویسندگی نیز از میان برداشته شده است. امروزه چیزی به نام مراکز توزیع کتاب در سراسر کشور وجود ندارد و همهی این مراکز به تعطیلی کشانده شده است. سنت نقد آثار که از عمدهترین ابزار در ارتقاء کمی و کیفی آثار بوده و بانی معرفی کتاب و گسترش کتابخوانی است تقریباً از بین رفته و اثری از مجلات و نشریاتی که به طور حرفهای اقدام به چاپ و نشر انواع نقدها و در کنار آن معرفی چهرههای جدید و قدیم ادبیات میکردند، باقی نمانده است. ناشران در این سالها و برخلاف گذشته کمترین سرمایهگذاری را در جهت چاپ کتاب نویسندگان نمیکنند و نویسنده خود باید هزینهی چاپ کتابش را پرداخت نماید؛ امری که به دلیل تهیدستی اکثر نویسندگان، برای بسیاری ممکن نیست. از سوی دیگر نیز چند ناشر بزرگ دولتی که دارای امکانات زیادی هستند –مانند انتشارات سوره مهر که وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است—، ناشران کوچک را بلعیدهاند. ناگفته پیداست که نشری چون سوره مهر تنها در حوزهی عقیدتی و ایدئولوژی اسلامی فعالیت دارد و حاضر به چاپ آثار دیگران نیست. همهی این مشکلات در حالی است که خود نویسندهها نیز در جامعه از هیچ پایگاه و جایگاه مادی و معنوی از سوی حاکمیت برخوردار نیستند و به اشکال مختلف از جانب ارگانهای وابسته و مسئولین فرهنگی و هنری نفی و تخریب میشوند که باعث سرخوردگی بسیاری و ترک میدانهای هنری و ادبیات از جانب آنها شده و میشود.
مضاف بر این مشکلات، گرانی روزافزون کاغذ و دیگر وسایل ضروری برای چاپ و نشر است که باور نکردنی است. در دو سال گذشته قیمت کاغذ از صد برابر شدن هم گذشته و باعث گردیده تکوتوک کتابهایی که نویسندگان با سرمایهی شخصی چاپ میکردند به دلیل این گرانی سرسامآور قادر به تجدید چاپ نباشند و آثار خلق شدهی آنها بدون آنکه مرجع و ارگانی برای انتشارشان وجود داشته باشد روی دست خالقانشان بمانند و سالهای طولانی خاک بخورند. بدیهی است این معضلات و مشکلات فراوان دیگری که در این سالها گریبان جامعهی ایرانی را گرفته، تمامی ذوق و شوق و انگیزه برای خلق اثر و حتی مطالعهی کتاب را از تک تک شهروندان سلب کرده تا آنجا که امروزه تیراژ کتاب و میزان مطالعه در ایران تا حدی باورنکردنی تنزل یافته است. تیراژ کتاب امروزه در پایتخت ۱۰۰ جلد و در شهرستانها بعضاً به ۱۰-۱۲ جلد رسیده است. به نظر میرسد چاپ افست در ایران عمرش به پایان رسیده باشد چون این تعداد کم هم معمولاً با ماشینهای ریسوگراف چاپ میشود.
***
به طور کلی امروز در ایران نویسنده و هنرمندی را پیدا نخواهی کرد که کموبیش چوب سانسور را بر جان و تن خود و آثارش احساس نکرده و از آن عذاب نکشیده باشد. سانسوری که اثراتش بر نویسنده و هنرمند کور کردن ذوق و شوق و استعداد او و نیز وارد کردن صدمات جبران ناپذیر و ویرانگر بر اهل ادب و هنر و در کل به جامعه است.
نویسندهی تازهکاری به نام م.ر که نخواست نام کاملش برده شود، میگوید: «نخستین کارم یک مجموعه قصه بود که برای اخذ مجوز قبل از چاپ طبق روال معمولی که اینجا هست به وزارت ارشاد سپرده بودیم و آنها بلندترین قصه از مجموعه را تحت ممیزی قرار داده و گفتند باید به طور کامل حذف شود. این ممیزی ارشاد در زمانی بود که ما کار حروفچینی و مراحل فیلم و زینک کتاب را انجام داده بودیم.» این نویسنده که خود ناشر مولف بوده، اضافه کرد: «ما ناچار شدیم آن قصه را از مجموعه حذف کنیم و علاوه بر آن که کلی زیان و ضرر معنوی و مادی متحمل شدیم، کتابی که منتشر شد بر اثر این ممیزی اثر قابل قبولی نشد.»
حین صحبت با ک. الف، از نویسندگان جوان که او هم مایل به ذکر نام کاملش نبود، حکایت تلخ دیگری بیان شد: «برای چاپ نخستین اثرم که یک مجموعه قصهی خوب بود به خاطر وجود هرجومرج در بازار چاپ و نشر کشور، به ناچار آن را به شخصی که در زمینهی چاپ سابقه داشت سپردم ولی او پولم را بالا کشید و اثرم را چاپ نکرد.» وی اضافه کرد: «پس از آن خیلی بهم ریختم و از راهی که پیش گرفته بودم مأیوس و ناامید شدم.»
بدیهی است فقدان و یا ضعف چاپ و نشر کتاب، هم از لحاظ کمی و هم از حیث کیفی در هر جامعهای و عدم علاقهی مردم آن جامعه به کتاب و کتابخوانی باعث عقبماندگی آن جامعه خواهد بود و چنین جوامعی سرنوشت مطلوبی در انتظارشان نخواهد بود. آنچه امروزه از تجارب در زمینهی کتاب و کتابخوانی به دست آمده، این است که در کشورهایی که راهکارهایی مانند افزایش کیفیت کتب و دسترسی آسان به کتاب را به صورت جدی در دستور کار خود قرار دادهاند، میزان مطالعه افزایش پیدا کرده است. سازمان ادبی یونسکو هر چند گاه یکبار به میزان مطالعه در جوامع مختلف پرداخته و آمارگیری میکند. بر اساس یکی از این آمارگیریها میانگین مطالعه در کشوری مانند هند در هفته ۱۰ ساعت، در کشور تایلند ۹ ساعت و ۲۴ دقیقه و در کشور چین ۸ ساعت است اما متأسفانه در کشور ایران این رقم ۱ ساعت و ۵۴ دقیقه اعلام شده است.
مطالب مرتـبط
- صدوپنجاهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوچهلونهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صد و چهل و هشتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- به دلیل عدم رعایت حجاب؛ کتاب فروشی فرهنگان فرشته پلمب شد
- صد و چهل و هفتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: انتشارات سوره مهر خط صلح خط صلح 150 دگراندیشان روشنفکران سانسور کتاب کتابخوانی کیومرث امیری ماهنامه خط صلح محمود دولت آبادی منصور یاقوتی ناشران نخبه کشی نویسندگان
بدون نظر
نظر بگذارید
منبع خبر: هرانا
اخبار مرتبط: نفسهای آخر ادبیات در ایران/ کیومرث امیری
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران