نخستین شاعر شناخته‌شده‌ی زن یونانی، یک ارجاع ادبیات باستان برای ادبیات کوییر

نخستین شاعر شناخته‌شده‌ی زن یونانی، یک ارجاع ادبیات باستان برای ادبیات کوییر
رادیو زمانه

سافو شاعر یونانی متعلق به مکتب ادبیات غنایی از سال ٥٧٠ تا ٦٣٠ قبل از میلاد مسیح می زیست. او به احتمال زیاد اهل شهر ارسوس در جزیره لزبوس واقع در شمال شرقی دریای اژه بود. از همان دوران باستان تا به اکنون ابیاتی که از او به جا مانده است، خوانده و تفسیر می‌شود.

شهرت و آوازه‌ی سافو بیشتر برای بیان صریح و اروتیک آن به زنان دیگر است. شاعر یونانی آناکرِئون (نیمه دوم قرن ششم قبل از میلاد) که از شاعران یک نسل بعد از سافو بود، برای نخستین بار با استناد به شواهدی که یافته بود از احساس عاشقانه و جنسی سافو به زنان دیگر سخن به میان آورد و حال اشعارش در عصر حاضر با مفاهیمی چون عشق لزبینی یا ساپفیسم یا لزبینیسم پیوند خورده است.

آنچه از سافو می‌دانیم

در مورد زندگی شخصی سافو اطلاعات کم و در بعضی موارد ناواضح در دسترس است. به احتمال زیاد در شهر اِرسوس در جزیره لزبوس در یک خانواده‌ی اشرافی متولد و بزرگ شدە است. اسم پدرش اِسکاماندرُونیموس بوده و اسم مادرش کلِیس. سە برادر نیز به نام‌های لاریخوس، خاراکسوس و اِورگیوس داشت.

شعر سافو “یک پیری” (سطرهای ۹-۲۰). – موزه آلتس برلین – منبع- ویکی پدیا

فیلسوف مشهور ماکسیموس تیریوس (قرن دوم میلادی) شمایل ظاهری او را “سبزه و قد کوتاه” توصیف کرده است. در فرهنگ بیزانس آمده است که سافو با مردی ثروتمند ازدواج کرده و دختری به اسم کلیدا داشته است. چندین دهه پس از مرگ سافو، در جزیره محل تولدش سکه‌هایی با حکاکی شمایل او عرضه شد و در شهرهای مختلفی (سیراکوسِس، پِرغاموس) مجسمه‌ی سافو ساخته و در میادین شهر نصب شد.

Ad placeholder

شعر سافو: «اما به تنهایی دراز کشیده‌‌ام»

سافو نخستین زنی بود که کنار احساسات فردی، حتی خصوصی‌ترین احساساتش را در شعر بیان کرد. شعر او بر معاصرانش تأثیر بسیار گذاشت و در زمان زندگی‌اش نه تنها در زادگاه‌اش که در مکان‌های بسیار دوردست نیز بازخوانی و دکلمه‌ می‌شد. شعر سافو مهمترین شعر غنایی تاریخ باستان در نظر گرفته شدە است. اولین زن یونانی که به شعر نوشتن روی آورد. فیلسوفان باستان هم عصر و پس از سافو، او را در نوشتە‌هایشان ستایش کرده‌اند که معروف‌ترینشان افلاطون است که از سافو به عنوان “سوفی و ایزد دهم هنر” یاد کرده است. تا نزدیک قرن هفتم میلادی نیز اشعارش در مصر و دیگر تمدن‌های همسایه بازخوانی می‌شد.

ماه کج شد و پرندگان نیز،

نصف شب است و زمان در عروج

من اما به تنهایی دراز کشیدە‌ام…

اشعارش نوای یک بی اختیاری و احساسات شدیدالحنی را ابراز می‌کنند. در کلماتش عشق جنون‌وار زنانه را برای رهایی بدن زن فریاد می‌زند و بسیاری از ابیات شعرش حاوی لحنی غنایی و اروتیک هستند. بسیاری از پژوهشگران، ادبیاتِ سافو را برای ریتم کلمات و زبان شعریش و همچنین بخاطر ایجاد نزاع بین اخلاق حاکم با بیان احساساتش بدون “مراعات”، غیرقابل مقایسه با هر شاعر باستان دیگری می‌دانند.

شبیه به خود خدا می مانی با آن مردی که روبەرویت

بر زانوانش خم می شود تا صدای شیرین تو را بشنود

و آن خنده‌ات که لبریزم می کند از تمنا…

در اوایل جوانی به اجبار و به دلیل شرایط سیاسی جزیره در شهر اِسکِلیا پناهنده می شود و آنجا به شعر و قصیده می‌پردازد. پس از بهتر شدن شرایط به شهر میتیلینی پایتخت جزیرە لزبوس برمی‌گردد و آنجا به آموزش قصیده و شعرسرایی و موسیقی مشغول می‌شود. تمام هنرجویان او دخترانی جوان و زیبا از خانواده‌های اشرافی از شهرهای اطراف بودند.

نماد عشق و رابطه‌ی جنسی بین زنان

بعدها رابطه‌ی سافو با دیگر دختران فراتر از معلم و شاگرد به نظر رسید، چون همه متوجه ابعاد عاشقانه و اروتیک رابطه‌ی زن شاعر با دختران دانش‌آموزش شده بودند و این نوع رابطه بعدها در اشعارش جلوه پیدا کردند چون محتوای آن اصلاً مرید و مرادی نبود بلکە یک ابراز کامل عاشقانه به نسبت آنها بود.

در یونان باستان روابط بین همجنس‌ها در دولت شهر‌های مختلف قوانین و عرف‌های متفاوتی داشت و در بعضی از جوامع معمول بود اما در برخی دیگر آزاد و معمول به شمار نمی‌آمد. بسیار حائز اهمیت است تاکید بر این موضوع که سافو در طول دوران زندگیش و در تفاسیر دیگر فیلسوفان باستان و معاصر هیچوقت به رابطه‌ی نامعمول و سوءاستفاده و آزار جنسی ناشی از جایگاه اجتماعیش به عنوان معلم متهم نشد بدین معنی که از قدرت و جایگاه خود سواستفاده نکرد بلکە رابطه یک رابطه‌ی برابر و حاوی ابراز عشق و تمنا بین زنان بوده است و برای این است که در دنیای معاصر به عنوان عشق لزبینی مشهور شد.

امروزه سافو برای بسیاری از شعر دوستان آشنا به تاریخ باستان به عنوان نماد عشق و رابطه‌ی جنسی بین زنان است.

قسمت اعظم آثار ادبی سافو در میان دست‌نوشته‌هایی از دیگر نویسندگان باستان در میانه‌ی قرن ٦ و ٧ میلادی پیدا شده است و یک بخش کوچکی از آن نیز حک‌شده بر تکه‌های شکسته از گلدان و کوزه‌های سفالی یافت شده است.

در چهارمین مرحلهٔ جنگ‌های صلیبی به سال ١٤٢٠ میلادی سرداران ونیزی قسطنطنیه را غارت کردند و آنچه برجای ماند در ۱۴۵۳ پس از پیروزی سلسله‌ی عثمانی به غنیمت گرفته شد. به گمان برخی از باستان‌شناسان و محققان حوزه‌ی امپراتوری عثمانی این احتمال وجود دارد که هنوز نسخه‌هایی از شعرها و پاره‌شعرهای سافو در ترکیه وجود داشته باشد.  تا سال ١٨٧٨ میلادی تنها ابیات از اشعار اولیە‌اش در دسترس بود تا اینکه در اواخر قرن ١٩ دیگر آثار و ابیاتی از سافو یافت شد و پس از آن در سال‌های ١٩٨٦ و ٢٠٠٤ ابیات دیگری نیز کشف و به چاپ رسیدند.

پیدایش آخرین ابیاتش در سال ٢٠١٤ از رسانه‌ها اعلام شد که شامل ٩ شعر از سافو بود و ادیبان و تاریخ‌دانان به عنوان ”کشف بزرگ” از آن یاد کردند.

بدین ترتیب از اشعار سافو تنها ٦٥٠ بیت به جا مانده است و همه‌ی اینها قطعاتی است از اشعار مختلف بوده و در این میان تنها یک شعر کامل به عنوان “قصیده‌ای برای بانو افرودیتی” پیدا شده است. از افرودیتی در اساطیر یونان به عنوان الهه‌ی عشق، لذت و شور جنسی و زیبایی یاد شده است. بر اساس شاعر و اسطورە‌شناس مشهور باستان ایسیودوس، افرودیتی در جنوب غربی قبرس کنونی در شهر پافوس از کَفی که امواج دریا تولید می‌کنند به دنیا آمد.  

بخشی از ابیات این قصیده را از یونانی معاصر (با کمک گرفتن از متن اصلی که به زبان یونانی باستان است) به فارسی ترجمه کرده‌ام که در پایان این یادداشت آمده است.

Ad placeholder

ادبیات سافو، تهدیدِ نظام مردسالار

اشعار سافو در دو برهه‌ی زمانی باستان و قرون وسطا مخالفان زیادی داشت. قبل از مسیحیت در همان عصر باستان آمده است که دشمنی با سافو در دنیای سیاست باعث شد که او را به اِسکیلا تبعید بکنند. لازم است به این نکته اشاره شود که جایگاه زن در جوامع یونان باستان در دولت-شهرهای مختلف متفاوت بود. برای مثال در آتن زنان هیچ جایگاه سیاسی نداشتند و حتی شهروند محسوب نمی‌شدند و در دموکراسی مستقیم آن زمان هیچ نقشی نداشتند.

کورنیلیوس کاستوریادیس (١٩٢٢-١٩٩٧) یکی از مهمترین نظریه‌پردازان مفهوم دموکراسی در حوزه‌ی فلسفه‌ی سیاسی است. او اولین مدل دموکراسی مستقیم را در دولت-شهر آتن می‌بیند اما به شدت از جایگاه زن در آن دموکراسی مستقیم نقد می‌کند. در شهر سپارتیس جایگاه زن بسیار بهتر بوده است. اما سافو در جزیره‌ی لسبوس اقامت داشت و آنجا زنان ثروتمند از طبقە‌ی اشراف‌زاده می‌توانستند در سیاست وارد شوند.

او به خاطر شهرتی که داشت و درگیریش در سیاست همیشه مورد تخاصم مردان سیاستمدار وقت می‌شد. چون بدیهی است که سطحی از مردسالاری در همه‌ی جوامع باستان به شیوە‌های مختلف موجود بوده است. در زمان سافو نیز این سیاستمداران از سر دشمنی شایعە و نقل برای او درست می‌کردند.

برای مثال، کمدی نویسان سده چهارم پیش از میلاد همچون آمفیس و تیموکلس سافو و شعرش را به سخره گرفتند. این که زنی بتواند احساست فردی‌اش را به طور عیان بیان کند، برای آنها غیرقابل تحمل بود، به‌خصوص که در اشعارش مردان نقش زنان را بازی می‌کردند. نویسندگان نه تنها شخص سافو را مسخره می‌کردند که زبان شعرش را نیز زبانِ روسپیان می‌نامیدند.

این نکته ما را با جامعه‌ی مردسالار آن زمان آشنا می‌کند. نظر اینان دربارە‌ی سافو به تمامی از این انگاره می‌آمد که زن را باید از زندگی اجتماعی دور نگه داشت. شهرت و احترام سافو تهدیدی برای شخصیت قدرت‌مندِ مرد بود. نتیجه‌گیری و پند کمدی‌ها این بود که از جامعه‌ای که به زن اجازه‌ی بیانِ احساسات می‌دهد، انتظار زیادی نمی‌توان داشت. اما سافو  جسورانه به ابراز عاشقانه‌اش برای زنان ادامه داد و حتی هنگامی که هنرجویانش او را ترک می‌کردند تا با یک مرد ازدواج کنند، برای آنها قصیده‌ و سوگ‌نامه می‌سرود.

با به قدرت رسیدن کلیسا در قرون وسطا بیشتر آثار فیلسوفان و ادیبان یونان باستان در خطر نابودی قرار گرفتند و بخشی از آن نیز نابود شد چون با وجود اینکه مسیحیان آن آثار را فاخر می‌دانستند اما نمی‌توانستند از بی‌اعتقاد بودن یونانیان باستان به جهان آخرت و دیگر بنیادهای مسیحیت چشم‌پوشی کنند.

آثار سافو با ویژگی‌هایی که داشت چندین برابر در خطر بود چون دین مسیحیت احساس و عشق به همجنس را کفر می‌دانست. تاریخدان فرانسوی یوسف سکالیگر (١٥٤٠-١٦٠٩) با استناد به شواهدی که یافته بود نوشت که در سال ١٠٧٣ میلادی تمام آثار سافو را به فرمان پاپ گریگوریوس هفتم در رم و قسطنطنیه به آتش کشیدند.

مسیحیت از همان آغاز کارهای سافو را رد کرد. کلیسا با محتوای شعر سافو مشکل داشت و از اخلاق در اشعار او به عنوان کفرنامه یاد می کرد. به طور کلی سافو و نوشته‌هایش جز دشمنان رسمی، قربانیِ سقوطِ دانش در سده‌های میانی و گذشت زمان نیز شده‌اند. به قول ایوانیس جِجیس شاعر عصر بیزانس که در قرن ١٢ در استانبول می زیست، “مسیحیت و گذر زمان سافو و اشعارش را از ما گرفتند.”

شعر سافو اما نهایتاً زنده ماند و به دست ما رسید. افراد زیادی با نگاهی میان‌رشته‌ای به مطالعه‌ی آثار به‌جامانده از او پرداختە‌اند.

خانم ساندرا بوهرینگر (متولد ١٩٧٢) استاد تاریخ یونان در دانشگاه استراسبورگ یکی از مهمترین پژوهش‌ها را در باب سافو انجام دادە است. تز ایشان تحت عنوان همجنسگرایی زنان در ادبیات یونان و روم باستان در سال ٢٠٠٧ منتشر شد و در این نوشته بوهرینگر به احساس‌های رمانتیک و روابط جنسی میان زنان در جهان باستان می‌پردازد و همجنسگرایی را پیش فرض می گیرد.

ایشان از اصطلاح “اکتشاف آناکرونیسم” استفاده می کنند که بدین معنی است در گذر زمان چە در جوامع باستان و چه در جوامع معاصر بارها همجنسگرایی کشف شده و همچنین اشکال متفاوتی داشته و البته مخالفت‌های متنوعی علیه‌اش شده است. اما طور کلی و بر اساس نظریه‌ی خانم ساندرا در دوران‌های مختلف باستان و بعد از باستان در جوامعی که مردسالاری اقتدار رسمی داشته است، با همجنسگرایی زنان شدیدترین و خشونت‌آمیزترین مخالفت‌ها و برخوردها ثبت شده است زیرا که مرد و نظام مردسالاری در آن ناتوان از ابراز “قدرت” خود است.

سافو متعلق به همه‌ی زمان هاست. امروزه پس از گذر دوهزار و پانصد سال شعر سافو هنوز مدرن است و برای ارجاع به ادبیات کوییر و مطالعات جنسیت به عنوان یکی از مهمترین منابع تاریخ باستان در نظر گرفته می‌شود. ساندرا بوهرینگر می گوید:

امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که ادبیات سافو انعکاس دهنده‌ی یک لذت و حس عاشقانه میان زنان است، در واقع اشعارش، جشنِ پیوند و عشق میان زنان را به تصویر می کشد.

Ad placeholder

“قصیده‌ای برای بانو افرودیتی”

از بکارتت (دخترانگیت) محافظت کردی خانمِ من و در این چه سود؟

[در هر حال] بکارتت را از تو می گیرد آن مرد که با او می روی…

****

خانمِ من چه می کنی؟

نزد من بیا به سان آن روزی

که از دور صدایم را شنیدی

و در جاده، جواهرات و پدرت را

و عطرت را یوغ کنان رها کردی،

از برم آمدی…

***

ای افرودیتی نامیرا، تاج‌رنگین

دخترِ دیاس، خانمِ من

لطفاً از برم بیا

به سان آن روزی که با رویت، پر‌لبخند و نامیرا،

آمدی و مرا پرسیدی:

“چه بر سرت آمده است دوبارە

کی بر تو ناروا شدە است سافو

که مرا فرا می خوانی

چه عطش و آتشی می خواهی به پا کنی دوباره

با روان مجنونم…؟”

***

خانمِ من بیا و رهایم ساز از عذاب،

از هر آنچه روانم تمنا می کند،

تو، خودِ خویشتنِ تو

بیا هم‌رزم و هم‌پیمانم شو.

Ad placeholder

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: نخستین شاعر شناخته‌شده‌ی زن یونانی، یک ارجاع ادبیات باستان برای ادبیات کوییر