عدالت نئولیبرال‌ و آزادی لیبرال‌ هر دو برساختی و غیرواقعی است

عدالت نئولیبرال‌ و آزادی لیبرال‌ هر دو برساختی و غیرواقعی است
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «داستان عدالت و آزادی» همراه با نقد و بررسی کتاب «نسبت عدالت و آزادی در منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای» دیروز دوشنبه ۸ آبان با حضور حجت‌الاسلام محسن قنبریان، حجت‌الاسلام امین اسدپور، میثم قهرمان نویسنده کتاب و جمعی از پژوهشگران و محققان در سالن اجتماعات مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار شد.

در ابتدای این نشست حجت‌الاسلام محسن قنبریان با اشاره به اهمیت مفاهیم عدالت و آزادی در اندیشه امام و رهبری گفت: امام خمینی (ره) در یک جمع بندی عدالت را استقامت بر صراط مستقیم می‌داند. راه کشف این نظریه هم از مباحث عرفانی، اخلاقی و حِکَمی ایشان اینگونه برمی‌آید که پایین‌ترین، پنهان‌ترین و نازل‌ترین لایه عدالت که در کتاب جنود عقل و جهل به آن پرداخته عدالت اخلاقی در فرد می‌داند. در آنجا نقطه تعادل بین سجایای اخلاقی را نقطه اول قرار می‌دهد. نقطه بعدی را در ظاهر و جوارح انسان قرار می‌دهد که همان عدالت فقهی است.

قنبریان افزود: بعد از اینجا این عدالت فردی منشأ همه مناصب اجتماعی نظیر قاضی و شاهد و غیره هست که از همان جا به عدالت اجتماعی هم ربط پیدا می‌کند و نوعی موازنه به تعبیر رهبری در جامعه درست می‌کند. امام از اینجا وارد مراحل بالاتر می‌شود که این عدالت در انسان کامل و بالاتر در اسماً الهی هم بروز دارد. یعنی عدالت در اسماً حسنی الهی هم وجود دارد که مظهرش انسان کامل می‌شود و رهبر انقلاب عدالت اجتماعی را مظهر آن تناسب می‌داند. این را تصریح دارند که ولایت در تکوین یک جور در عدالت اجتماعی مظهریت پیدا می‌کند. اقتصاء اسماً الهی بی نهایت هست، از باب تشبیه سایه بی‌نهایت هم بی‌نهایت است و هر یک از اسماً خودشان اقتضا اطلاق دارند. یعنی اگر اسم قهر و رحمت الهی چنانچه خودشان باشند و خودشان همه جا را فرامی‌گیرند. اما این اسم الحکم العدل است که در آن‌ها تناسب ایجاد می‌کند.

این استاد حوزه علمیه با اشاره به مراتب عالی عدالت در کلام امام گفت: ذیل اسم جامع الله اسم الحکم العدل بین این اسماً تناسب‌بخشی می‌کند. مثلاً رحمت مقدم بر غضب باشد، هدایت قبل از اضلال باشد. در نظام حِکَمی و عرفانی که امام پذیرفته ابلیس هم مظهر رب است. اسم مضل که در جوشن کبیر می‌خوانیم مابه‌ازائی در خارج دارد. لکن اول اسم هدایت می‌آید، اگر هدایت را کسی اختیاراً نپذیرفت ذیل اسم ضلال قرار می‌گیرد که مظهرش ابلیس و جنود ابلیس می‌شود. انسان کامل آیینه‌ای برای تجلی همه این اسماً الهی‌ست.

حجت‌الاسلام قنبریان با تاکید بر مراتب عدالت در نشئه انسانی از منظر امام خمینی گفت: در سومین مرحله هم در نشئه انسانی از عدالت اجتماعی تا عدالت اخلاقی را در بر می‌گیرد. امام به تأسی از یک روایتی از پیامبر اکرم (ص) می‌گوید اگر این نقاط را تا بالا به هم وصل کنیم یک خط مستقیمی است که همان صراط مستقیم است. صراط مستقیم آمده است که ما را از ظلمت‌های اخلاقی و فقهی دربیاورد و به اسماً حسنی الهی برساند. استقامت بر همین عدالت است. پس عدالت در معنای جامعش برای امام استقامت بر صراط مستقیم است. در بیان رهبری معنای عدل موازنه صحیح و معنای قسط عدالت اجتماعی است. نکته دیگر اینکه در نگاه ایشان عدل و حق در نهایت به یک چیز برمی‌گردند. پشتوانه صرف اعتبار ندارد پشتوانه از حقیقت دارد که در فلسفه اخلاقی که این‌ها قبول دارند معنا پیدا می‌کند.

این‌استاد حوزه و دانشگاه، با توجه به تقارن عدالت و حقیقت افزود: عدالت یک حقیقت عینی دارد. عدالت‌خواهی مادون پروردگار نیست. اولین کنش‌گر عدالت خود پروردگار است. اولین محیطی هم که دست به عدالت می‌زند اسماً خودش هست تا بعد به عوالم پایین‌تر برسد. بعد بیان زیبایی امام دارند که اصلاً آیه انّ ربی علی صراط مستقیم یعنی چه؟ انتهای این صراط حق خود خداست که خودش متصف به صفت عدالت است. مرحوم شاه‌آبادی استاد امام می‌گوید عدالت‌خواهی بسط صفات حضرت حق است. از این حرف بالاتر نمی‌شود بیان کرد. در آن نگاه عرفانی هرچقدر شما در حوزه اخلاق، سکنات فردی، قسط یا همان عدالت اجتماعی و … انجام بدهی در واقع آن تمثال را شما می‌خواهی منعکس کنی که آن حوزه فعل اختیاری است. رهبری از عدالت تکوینی که خارج از اراده انسان یک مظهریتی برایش قائل می‌شود که به عدالت اجتماعی می‌رسد و بین عدالت اجتماعی و عدالت فردی هم یک ملازمه می‌چیند که باز یک جور مظهریت است. همان جاست که قید معنویت و عقلانیت می‌آید.

وی با اشاره به مشرب‌های فکری عدلیه و اشاعره گفت: عدلیه در مقابل اشاعره قائل به حسن و قبح اشیا هستند و مرکز حُسن، عدل است. عدالت در نزد عدلیه یک ساخت واقعی است؛ برساخت نیست. اراده‌ها عدالت نمی‌سازند حتی اراده حضرت حق. بلکه امر به عدل می‌کنند. یأمر بالعدل. اگر آمدید اراده‌ها را منشأ حق، منشأ عدل، منشأ ارزش و هر چیز دیگری کردید یک برساختی ایجاد کردید. اما اگر آن ارزش را محور کردید که اراده‌ها باید معطوف به آن بشوند؛ آن اصلی‌ترین تأثیر را در معنای آزادی دارد.

قنبریان گفت: آیا آزادی یعنی اینکه اراده انسان آزاد باشد و او خلق ارزش کند؟ دقیقاً لیبرالیسم می‌خواهد این را بگوید. هم عدالت نئولیبرال‌ها و هم آزادی لیبرال‌ها هر دو برساختی است؛ هیچکدام ساخت واقعی نیستند. در عدالت هم می‌گویند دو تا انسان آزاد که حافظ منافع خودشان هستند بایستند با هم معامله آزادانه کنند آن چیزی که برآیند این اراده‌های آزاد است همان عدالت است. عدالتش هم برساخت است. اما اینجا آزادی هرگز برساخت نیست بلکه حقیقتی است در عالم که باید اراده منعطف با آن بشود. شهید مطهری می‌گوید آزادی در درون خودش یک عصیان و تمرد دارد و یک انقیاد. این را ارزشی معنا نکنیم. این هستی است.

وی گفت: ما نمی‌خواهیم به آزادی قید بزنیم. ماهیت آزادی این است که حتماً یک عصیان و یک انقیاد دارد. هر آزادی در عالم حتماً یک انقیاد همراهش هست. دعوا فقط بر سر این است که عصیان علیه چه و انقیاد به چه؟ دعوا در آزادی دعوای ارزشی نیست دعوای وجودشناسی است. نظام ارزش قید نمی‌زند فقط جای قید و تمرد را مشخص می‌کند. مثلاً رهبری انقلاب در بیانات خودشان وقتی با دنیای سرمایه‌داری مقایسه می‌کنند می‌گویند آن‌ها مقید به منافع ثروت و قدرت هستند و تمرد علیه نظام ارزش دارند. چون اراده آزادی می‌خواهند که اراده ارزش بسازد نه ارزش نفس‌الامری در عالم هست که اراده‌ها باید منعطف به آن شوند. خدا هم اراده‌اش منعطف به ارزش است؛ انسان هم باید منعطف به ارزش باشد.

حجت‌الاسلام قنبریان در جمع‌بندی نسبت عدالت و آزادی با اشاره به ضرورت تمایز بین ثبوت و اثبات افزود: در عالم ثبوت عدالت قید آزادی است اما در عالم اثبات آزادی مقدم بر عدالت است. رهبری می‌گوید عدالت از بینات شروع می‌شود. اصلاً فرصت برابر شدن جزو بینات است اما در خرده‌کاری‌ها مثلاً در برخورداری‌ها و توزیع درآمدها دیگر بینات نیست مکاتب متفاوت‌اند. اما اگر آزادی بیان یا آزادی سیاسی نباشد یک فهم واحد حاکم می‌شود و عدالت به تأویل می‌رود. آزادی برای تحقق عدالت است. مقصد نهایی عدالت نیست ولی عدالت تا آخر با ماست. اگر ناظر به میدان شوید یک دسته چالش‌ها را بطور جدی باید دنبال کنیم.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: عدالت نئولیبرال‌ و آزادی لیبرال‌ هر دو برساختی و غیرواقعی است