نااستواری سیاسی و بحران هویتی در ترکیه صد سال پس از اعلام جمهوری در آن کشور
با جمهوریت، دولت چند ملیتی عثمانی جای خود را به دولت- ملت مدرن تُرک داد. ساختن دولت- ملت در عثمانی یکی از هدفهای اصلی جنبش سیاسی ترکان جوان بود که در ۱۴ ژوئیۀ ۱۸۸۹ در صدمین سالگرد فتح زندان باستّی (باستیل) زیر عنوان «جمعیت اتحاد و ترقی» به راه افتاد.
بیشتر رهبران این جنبش درسخواندههای مدارس عالی نظامی بودند. آنان بر حکومت سلطان عبدالحمید که قانون اساسی ۱۸۷۶ عثمانی را تعطیل کرده بود، شوریدند و سرانجام او را در ۱۹۰۹ خلع و تبعید کردند. آنان بودند که نسلکشی ارمنیان و ترکسازی اجباری آناتولی را برنامه ریزی کردند و به اجرا گذاشتند.
منظور از مردمباوری، توجه به فرهنگ، موسیقی و زبان مردم کوچه و بازار و نیز بهبود وضع مردم فرودست جامعه بود چنان که ترکان جوان در آغاز مانند نارودنیکهای روس از نوعی سوسیالیسم دهقانی پشتیبانی میکردند.
با برقراری نظام لائیک، مصطفی کمال در پی گسست کامل از امپراتوری عثمانی بود. میخواست دست علما و کارگزاران دین را از ادارۀ امور کشور کوتاه کند. با لائیسیته حاکمیتِ مشیت الاهی جای خود را به حاکمیت ارادۀ ملت میداد.
اصل اصلاحات بنیادین یا انقلابیگری کمالیسم الهام یافته از انقلاب فرانسه بود. آتاترک میخواست با یک رشته اصلاحات پیگیر در عرصههای گوناگون جامعه، مردم را از سنتهای کهنۀ دست و پا گیر برهاند و راه بازگشت به گذشته را بربندد.
اساس ملیگرایی کمالیستی حاکمیت مردم بود. آتاترک میخواست از سویی اقتصاد کشورش را از وابستگی به سرمایههای خارجی آزاد کند و از سوی دیگر، از راههای گوناگون حتی با توسل به زور و سرکوب، وحدتی در میان باشندگان کشور ایجاد کند.
دولتمحوری در ایدئولوژی کمالیسم جز این نبود که مدرنیزاسیون ترکیه را میبایست دولتی مقتدر هدایت کند. برای این منظور، مدیریت فعالیتهای کلان اقتصادی را از همان آغاز دولت عهده دار شد. در نتیجه، اقتصاد ترکیه به اقتصادی دولتمحور و دولت آن کشور به دولتی مداخله گر تبدیل شد.
تا پیش از روی کار آمدن اسلامگرایان در ترکیه، جهان غرب به ترکیه به چشم کشوری مسلمان با دولتی لائیک مینگریست. این کشور نامزد عضویت در اتحادیه اروپا و متحد وفادار غرب در دوران جنگ سرد بود. ترکیه از سال ۱۹۵۲ عضو ناتو است. به همین سبب، دولتهای غربی از کودتاهای نظامی و سرکوب سیستماتیک مخالفان سیاسی در آن کشور چندان برآشفته نمیشدند.
اما جهان غرب اکنون ترکیه را متحد خود نمیداند. اردوغان به بسیاری از اصلاحات اساسی آتاترک پشت کرده است. از سال ۲۰۱۱ با به راه افتادن «بهار عربی» اوضاع پیچیدهتر شده است. ترکیه در مسائل مربوط به کشورهای عربی خاور میانه به ویژه در جنگ داخلی سوریه دخالت کرده و اتحاد و همبستگی با اسرائیل و آمریکا جای خود را به ستیز و کشاکشهای گهگاهی با آن دو کشور داده است. آخرین نمونهاش پشتیبانی اردوغان از حماس و گفتارهای تند و تیزش برضد اسرائیل است.
اردوغان در آرزوی دوران شکوهمند امپراتوری عثمانی است. او در دسامبر ۲۰۱۴ در مراسم یادبود فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح در ۱۴۵۳ گفت: آنچه ما اکنون به آن نیاز داریم عقدۀ حقارت نسبت به غرب نیست بلکه اعتماد به نفس است. ما این اعتماد به نفس را با مراجعه به تاریخ خود و نیاکانمان به دست میآوریم.
کارشناسان معتقدند که برای فهم این چرخش ایدئولوژیکی به دو نکته باید توجه کرد. نخست این که آتاترک به زور میخواست هویت تازهای برای مردم خود بسازد که در نهایت به بحران هویتی و خواست بازگشت به هویت اسلامی انجامید. برچیدن خلافت در ۱۹۲۴ که از قرن شانزدهم در دست عثمانیها بود و حذف اسلام به عنوان «دین دولتی» در قانون اساسی ۱۹۲۸ رشتۀ پیوند ترکان را با جهان اسلام گسست. اردوغان ترکیه را به جهان اسلام بازگرداند.
هویتی که آتاترک میخواست برای ترکیه بسازد و از طریق آموزش همگانی به همگان زورآور کند، چند اشکال اساسی داشت. برای مثال، در تاریخی که به فرمان او برای آموزش کودکان و جوانان نوشته شد، بیشتر بر گذشتۀ پیش از اسلام ترکیه تأکید میشد. آن تاریخ تمدن هیتیها را میستود و دورۀ اسلامی آن سرزمین را تاریخ انحطاط توصیف میکرد.
آتاترک اسلام به ویژه اعراب خاور میانه را مسئول شکست عثمانی در جنگ جهانی اول میدانست. در دل انقلاب فرهنگی و سیاسی او کینهای نسبت به اعراب نهفته بود که تاکنون کمتر به آن اشاره شده است. او میخواست با مدرن کردن کشورش هر آنچه را که مستقیم یا غیرمستقیم نسبتی با عربها داشت از ترکیه ریشه کن کند.
نکتۀ دوم این که فرهنگ دموکراتیک نتوانست در میان طبقات فرودست جامعه به ویژه روستاییان ترکیه جایگیر شود. آنان با هویتی که آتاترک میخواست برای مردم ترکیه بسازد و به زور در ذهنها جایگیر کند، احساس بیگانگی میکردند. همینها بودند که سپس به شهرها سرازیر شدند و از نظر دینی، سیاسی و فرهنگی با اردوغان و وعدههای حزب او احساس نزدیکی و همدلی کردند. البته، انقلاب اسلامی ایران نیز در پیروزی اردوغان، چنان که در رشد اسلامگرایی در منطقه، سهم بزرگی داشت.
سیاست داخلی و سیاست خارجی اردوغان به هم پیوستهاند. دودلیها، تنشها و تضادهای ترکیه همگی نشانههای بحران هویتیاند. ترکیه، برخلاف آنچه آتاترک میخواست، ملتی یگانه نیست بلکه چندگانه است. افزون بر این، با توجه به اینکه اوضاع بینالمللی از زمان فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ به کل دگرگون شده، غرب به ویژه ایالات متحد آمریکا دیگر چندان نیازی به ترکیه در درون ناتو ندارد.
این را هم باید افزود که اردوغان میخواهد آزادی عمل بیشتری در بیرون از مرزهای ترکیه داشته باشد. او رؤیای شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را در سر میپرورد. آیا آن بخش از جامعۀ ترکیه که به افکار آتاترک وفادار مانده است، دست او را در ویران کردن میراث آتاترک باز خواهد گذاشت؟
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شویداخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید
منبع خبر: آر اف آی
اخبار مرتبط: نااستواری سیاسی و بحران هویتی در ترکیه صد سال پس از اعلام جمهوری در آن کشور
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران