آن خطاط سه گونه خط نوشتی، ابوالفضل محققی - Gooya News

کسی نمی داند این خواب بود یا بیداری، که او آن گل نیلوفر را بوئید. عطرعجیبی داشت بوی گس خاک بعد از باران، عطرخاطره های دور که بسیار محو در ذهنش می پیچید ، مانند عطر شیر مادر. عطری مطبوع که اورا به دالان نیمه تاریک خانه قدیمیشان می کشید.عطرگیسوان دختر همسایه،هیجان نخستین بوسه ای که در آن دالان بر لب اونهاد. گونه های گلگون شده از شرم بسان گل سرخی درمنظر آفتاب گرم تابستان ، شاید عجیب باشد اماعطر آن گل هرگز از خاطر او نرفت .با هر نشانه آن عطر جادوئی در مشامش پیچید. در تخت جمشید در راه پله های سنگی کاخ آپادانا، عطرعجیب وسکر آور آن گل نیلوفرسنگی بر دست پیکره داریوش اورا از دهلیز های پر پیچ وخم تاریخ عبور داد .به دشت های گسترده ،به کوه های سرکش ،بجائی که بوی عرق اسبان وسواران در هم آمیخته بود.بوی اساطیری سرزمینش! سکر آور مانند یک رویا . عطرگل نیلوفر بود !

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: آن خطاط سه گونه خط نوشتی، ابوالفضل محققی - Gooya News