تشعشعات اتمی هیروشیما؛ روشی دلپذیر برای مردن!
آمریکا علاوه بر اینکه بر صدر فهرست کشورهای سلطهجو و مداخلهگر جهان نشسته، همه مرزهای اخلاقی را هم در این وادی شکسته، بی هیچ مسئولیتی، یا شرمساری و ندامتی حتی به ظاهر. ایالات متحده تنها کشوری است که از سلاح هستهای در جنگ استفاده کرده است و قوانین هستهایاش همچنان اجازه تکرار هیروشیمایی دیگر را میدهد.
با توجه به اینکه در ماهی قرار داریم که روزی از آن (سیزدهم آبان) «مبارزه با استکبار جهانی» نام گرفته است، با استناد به گزارشهایی از «فارن پالیسی»، «گاردین»، «نیوزویک» و ... نگاهی انداختهایم به فاجعه اتمی که آمریکا در هیروشیما و ناگازاکی رقم زد. فاجعهای که نمیتوان از تکرارش نترسید، وقتی که میشنویم ««انداختن یک بمب هستهای روی غزه، یکی از گزینههای موجود است.» تفکری به غایت هولناک که گوینده، عمیحی الیاهو، وزیر میراث فرهنگی رژیم صهیونیستی، را بهناچار وادار به توجیه میکند، صرفا برای در امان ماندن از سیل خشم و حیرت، نه از روی پشیمانی: «واضح است که اظهارات من درباره حمله هستهای یک اشاره «استعاری» بوده است»! از سوی دیگر، جمعه همین هفته وزارت دفاع آمریکا گفت که میخواهد نسخه جدیدی از بمب هستهای B ٦١ را که قدرت تخریبی آن ۲۴ برابر بمب پرتابشده در هیروشیماست بسازد. بمبی که B-٦١-١٣ نام دارد و قدرت انفجاریای معادل بمب B ٦١-٧ خواهد داشت و قرار است جایگزین این بمب شود.
جنگ جهانی دوم نخستین روز سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی میان دو بلوک متحدین (آلمان، ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس، فرانسه، آمریکا و شوروی) با حمله ارتش آلمان به لهستان آغاز شد و تا دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به طول انجامید. در اواخر این جنگ، دانشمندان متفقین به بمب اتمی دست یافتند و پس از روی کار آمدن «هری ترومن»، رئیسجمهوری آمریکا، اجازه استفاده از آن در ژاپن صادر شد. ساعت ٨:١٥ صبح ششم آگوست ۱۹۴۵ میلادی آمریکا بمبی اتمی معروف به «پسر کوچک» Little Boy را بر سر هیروشیما آوار کرد. سه روز بعد، نهم آگوست، آمریکا با بمبی دیگر به نام «مرد چاق» Fat Man شهر ناگازاکی را هدف گرفت. تخمین زده میشود که حدود ١٤٠ هزار نفر از جمعیت ٣٥٠ هزار نفری هیروشیما و حدود ٨٠ هزار نفر در ناکازاکی با بمبهای اتمی آمریکا جان باختند. دهها هزار نفر دیگر هم بر اثر مسمومیت ناشی از تشعشعات و جراحات جان خود را از دست دادند. بسیاری از قربانیان سالها بعد بر اثر سرطان و سایر بیماریهای مرتبط با تشعشعات بمب اتم از بین رفتند. تحقیقی در سال ١٩٩٨ نشان داد که حدود ٦٢ هزار نفر دیگر در هیروشیما در نتیجه پرتاپ این بمب کشته شدهاند و تعداد کل قربانیان را در این شهر به بیش از ٢٠٠ هزار نفر رساند.
فرار از مسئولیت
دیرزمانی است که روسایجمهوری ایالات متحده از زبانی منفعلانه برای اشاره به فاجعه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی استفاده و از مسئولیت آن فرار میکنند. چنانکه «فارن پالیسی» در گزارش خود یادآور شد، این زبان به آمریکاییها کمک میکند که پرتاب بمبها را به چشم اتفاقی ببینند که برای شهرها افتاده، نه کاری که دولت آنها با مردم انجام داده است. بیداری اخلاقی درباره سلاحهای هستهای مستلزم آن است که این کشور نه تنها با واقعیات بمبارانهایی که هزاران غیرنظامی ژاپنی را کشت، روبهرو شود بلکه به سیاستها و اصولی که امروز هنوز در برنامههای تسلیحات هستهایاش منعکس میشود، بیندیشد.
هیروشیما ششم آگوست ١٩٤٥ با انفجار بمب اتم ویران شد. تا نوامبر (سه ماه بعد)، این بمب ٩٠ درصد از کسانی را که در حدود یک کیلومتری انفجار آن قرار داشتند، کشت. تا سال بعد، بیش از یکسوم غیرنظامیانی که در جریان بمباران در شهر بودند، جان باختند. تقریباً به همین تعداد مجروح شدند و باید ساعتها یا روزها برای مراقبت منتظر میماندند. بیش از ٩٠ درصد از پزشکان و پرستاران شهر کشته شدند و فقط سه بیمارستان از ٤٥ بیمارستان غیرنظامی قابل استفاده بودند. ایالات متحده حداقل ٤هزار و ٤١٢ دانشآموز را در هیروشیما کشت. بازماندگان چهرههای سوختهای را توصیف میکنند که افتان و خیزان از مرکز شهر دور میشدند، پوستشان از بدنشان آویزان بود، آب میخواستند، بعضیها نوزادان سوخته یا اعضای بدن خودشان را حمل میکردند. بیمارستانها، کلیساها، مدارس، ایستگاههای آتشنشانی و خدمات عمومی شهری همگی فرو ریختند یا تسلیم شعلههای آتش شدند. ما هرگز نخواهیم دانست دقیقا چند نفر در این دو شهر کشته شدهاند. بیش از ٩٠ درصد مجروحان شدید بمباران تا اواسط سپتامبر آن سال مردند، اما آثار آن بمباران بر جسم و روح همه کسانی که جان سالم به در بردند، باقی ماند. هزاران نفر از آسیبهای جسمی و روحی، افزایش میزان سقط جنین، نقص مادرزادی، سرطان خون و انواع دیگر سرطان برای چندین دهه رنج بردهاند.
عذرخواهی نمیکنیم
ایالات متحده به قربانیان بمب اتمی ژاپن خدمات پزشکی ارائه نکرد. کمیسیون تلفات بمب اتمی، که برای تحقیق در مورد آثار تشعشعات بر بدن انسان برای اطلاع از شیوههای دفاع غیرنظامی ایالات متحده در جنگ سرد تأسیس شده، سیاست ارائه ندادن درمان پزشکی به قربانیان را حفظ کرده است. مری سوزان لیندی، مورخ و جامعهشناس آمریکایی، مینویسد: «ایالات متحده برای استفاده از سلاح اتمی در ژاپن عذرخواهی نخواهد کرد و بنابراین برای بازماندگان این بمباران که موضوع تحقیقات زیستپزشکی آمریکایی بودند، درمان پزشکی ارائه نمیکند.» در ابتدا، این کمیسیون از به اشتراک گذاشتن دادههای خود با پزشکان ژاپنی برای معالجه بیماران، خودداری کرد. بهویژه در سالهای اولیه که تجهیزات پزشکی با کمبود مواجه بود، این سیاست باعث خشم بازماندگانی شد که چنانکه سوزان ساوتهارد، نویسنده آمریکایی در کتابش (ناگازاکی: زندگی پس از جنگ هستهای) نوشت، «احساس میکردند از آنها مانند حیوانات آزمایشگاهی برای اهداف علمی استفاده میشود». تیمهای آمریکایی هزاران پرونده، اعضای بدن و نمونههای کالبد شکافیهاییهایی را که پزشکان ژاپنی و کمیسیون انجام داده بودند، جمعآوری کردند و به واشنگتن دیسی فرستادند، جایی که به مدت ٢٨ سال به عنوان اسرار دولتی باقی ماندند تا وقتی که به کشور بازگردانده شدند.
دروغ، سانسور و روشی دلپذیر برای مردن!
به بسیاری از آمریکاییها روایت رایجی در مورد اینکه چرا ایالات متحده هیروشیما و ناکازاکی را بمباران کرد، آموختهاند: مقامات آمریکایی مجبور شدند برای پایان دادن به جنگ، اجتناب از تهاجمهای ویرانگر و نجات جان سربازان آمریکایی و غیرنظامیان ژاپنی، بمبها را بر سر این دو شهر رها کنند. این روایت را در سالهای پس از پایان جنگ، مقاماتی که بر پرتاپ بمبها نظارت داشتند، ترویج کردند که پشتوانه آن دروغ، سانسور و نژادپرستی بود. «هری ترومن»، رئیسجمهوری وقت آمریکا، با اعلام خبر پرتاب این بمبها به مردم، هیروشیما را «پایگاه ارتش ژاپن» خواند و پس از جنگ، ادعا کرد که حمله از سوی ژاپن جان ٥٠٠ هزار آمریکایی را میگرفت، رقمی حداقل ١٠ برابر برآوردهایی که ژنرالهایش در سال ١٩٤٥ به او ارائه کرده بودند. ترومن و دیگر مقامات استدلال کردند که بمبارانها تلافیای عادلانه برای جنایات جنگی ژاپن است. او اعلام کرد که ژاپنیها برای حمله خود به «پرل هاربر» (پایگاه ارتش آمریکا واقع در ایالت هاوایی) که در دسامبر ١٩٤١ رخ داد و موجب ورود مستقیم ایالات متحده به جنگ شد، بهای سنگینی پرداختند. گویی غیرنظامیان باید بهای آن را بپردازند. او دو روز پس از بمباران ناگازاکی به یکی از رهبران جهان نوشت: «وقتی با یک حیوان دستوپنجه نرم میکنی، باید با او مثل حیوان رفتار کنی.»
در روزها و هفتههای پس از فرو افتادن بمبها، زمانی که مردم آمریکا برای اولینبار در مورد سلاحهای هستهای میشنیدند، مقامات ایالات متحده نیز بهطور سیستماتیک اطلاعات مربوط به رادیواکتیویتهای را که همچنان غیرنظامیان ژاپنی را میکشت، مخفی و تحریف کردند. دولت ایالات متحده دسترسی به محل بمبارانها را کنترل کرد. وزارت جنگ بی سر و صدا از خبرگزاریهای آمریکایی خواست تا اطلاعات مربوط به جنبههای هستهای این حملات را محدود کنند. هنگامی که گزارشهایی مبنی بر رنج گسترده از تشعشعات از سوی روزنامهنگاران بینالمللی و مقامات ژاپنی منتشر شد، دولت آمریکا همه آنها پروپاگاندا و کماهمیت جلوه داد. در سال ١٩٤٥، ژنرال لسلی گرووز به خبرنگاران آمریکایی گفت اگر «ادعای ژاپنیها» مبنی بر اینکه مردم بر اثر تشعشع جان خود را از دست دادهاند درست باشد، «تعداد بسیار کم بوده». او بعداً به سنا گفت که تشعشعات «روشی بسیار دلپذیر و مطبوع برای مردن» است!
واحدهای اشغالگر ایالات متحده در ژاپن، چاپ کتابهای ژاپنی را متوقف یا آنها را ویرایش میکردند، روزنامهها را توقیف کردند، همچنین تحقیقات علمی طبقهبندیشده را که حاوی روایتهای دست اول بازماندگان یا اطلاعات مربوط به رادیواکتیویته بود، به این بهانه که «آرامش عمومی» را بر هم میزند. عکسهای کمی از قربانیان غیرنظامی بمبها برای عموم منتشر شد. فیلمی که یک ژاپنی گرفته بود برای بیش از ٢٠ سال توقیف و طبقهبندی شد. ایالات متحده همچنین به روزنامهنگاران آمریکایی اطلاعات نادرست میداد و آنها را محدود میکرد و مقامات احتمالا حکایتها و عکسهایی را که به نظرشان به شهرت آمریکا ضربه میزد، از بین بردند.
قساوتی که عصر هستهای را آغاز کرد
در هفتادوهشتمین سال بعد از بمباران اتمی ژاپن، باید به خاطر داشت که بکارگیری بمب اتمی برای پیروزی در جنگ ضروری نبود و این دروغی دیرپاست که بمب اتم برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم در اقیانوس آرام و نجات جان انسانها پرتاب شد. سیاستگذاران ایالات متحده از این واقعیت آگاه بودند، با اینحال آنها بر انجام آن پای فشردند و بدینوسیله قساوتی را که عصر هستهای را آغاز کرد، رقم زدند. اکنون شاهد پارادوکسی عجیب در آمریکا هستیم. از یک سو، درصد بیشتری از آمریکاییها نسبت به قبل به ضرورت استفاده از سلاح هستهای علیه ژاپن شک دارند. در مقابل، استدلالهایی که استفاده از آنها را توجیه میکند، سرسختانه باقیاند. باید به این نکته مهم توجه داشت که اکنون شواهد تاریخی به وضوح نشان میدهد ژاپن هنگام استفاده از این سلاح در آستانه تسلیم بود.
قربانیشدن هیروشیما و ناکازاکی برای امنیت در آینده لازم و ضروری بود!
بر اساس گزارش مکتوب «بررسی بمباران استراتژیک ایالات متحده» در سال ١٩٤٦، حتی بدون بمباران اتمی، تسلط هوایی بر ژاپن میتوانست فشار کافی را برای تسلیم بیقید و شرط اعمال و نیاز به تهاجم را رفع کند. بر اساس بررسی دقیق همه حقایق و شهادت رهبران بازمانده ژاپنی، ژاپن حتی اگر بمبهای اتمی پرتاب نمیشد تسلیم میشد، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمیشد و حتی اگر حملهای برنامهریزی نمیشد.»
طبق گزارشی از گاردین، آرشیو ملی در واشنگتن حاوی اسناد دولت آمریکاست که پیشنهادهای صلح ژاپن را در اوایل سال ١٩٤٣ ترسیم میکند. هیچکدام پیگیری نشد. هنری استیمسون، وزیر جنگ ایالات متحده، به ترومن گفته بود از اینکه نیروی هوایی ایالات متحده ژاپن را چنان بمباران کند که «سلاح جدید» نتواند قدرت خود را نشان دهد، بیمناک است! همکاران سیاست خارجی او مشتاق بودند با این بمب روسها را تهدید کنند. یک روز پس از نابودی هیروشیما، رئیسجمهوری ترومن رضایت خود را از «موفقیت قاطع» این «آزمایش» ابراز کرد. او در اظهار نظر دیگری در دفاع از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی گفته بود «به عنوان مدیر اجرایی که دستور پرتاب بمب را صادر کرد، فکر میکنم قربانی شدن هیروشیما و ناگازاکی برای امنیت و سعادت ژاپن و متفقین در آینده لازم و ضروری بود.»
رقم زدن فاجعه برای نمایش پتانسیل کامل بمب اتم!
رهبران ایالات متحده میدانستند که موقعیت نظامی ژاپن سقوط کرده است. بسیاری بر این باور بودند که ورود شوروی به جنگ یا تبیین اینکه تقاضای ترومن برای «تسلیم بیقید و شرط» مستلزم برکناری یا اعدام امپراتور ژاپن نیست، به این جنگ پایان خواهد داد. تهاجم ایالات متحده به ژاپن به ویژه در نیروی دریایی یا نیروی هوایی ارتش اجتنابناپذیر تلقی نمیشد و حتی پس از آن نیز در حال بررسی مجدد بود. ترومن مطمئن شد که تلاش دیپلماتیک هماهنگ برای پایان دادن به جنگ قبل از انداختن بمب اتم صورت نگیرد. او کنفرانس پوتسدام را که به توکیو اولتیماتوم میداد، تا اواسط جولای -زمانی که دانشمندان آمریکایی یک بمب اتمی را در جولای ١٩٤٥ با موفقیت آزمایش کردند- به تعویق انداخت و از ارائه تضمینی درباره سرنوشت امپراتور تا بعد از ناگازاکی خودداری کرد. در همان زمان، جیمز بیرنز، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، و دیگر مقامات آمریکایی نگران بودند که اگر جنگ با توافقی دیپلماتیک به جای یک «ابرانفجار» خاتمه یابد، ممکن است به سوالاتی در مورد هزینه «پروژه منهتن»، (برنامهای فوقسری برای ساخت اولین بمب اتم در طول جنگ جهانی دوم) هزینههای سیاسی برای دولت ترومن و یک اتحاد جماهیر شوروی تهاجمیتر منجر شود. هیروشیما بهعنوان هدف انتخاب شد، نه به دلیل ضرورت نظامی، بلکه به این علت که بزرگترین شهری بود که هنوز بر اثر آتش بمبارانها ویران نشده بود و میتوانست پتانسیل کامل بمب اتم را برای نابودی به نمایش بگذارد.
قوانین هستهای آمریکا همچنان اجازه تکرار هیروشیمایی دیگر را میدهد
«فارن پالسی» در گزارش خود استدلال میکند که آمریکا میتواند اعتراف کند که بمباران هیروشیما و ناکازاکی را غیرقانونی میداند و بدون اما و اگر امروز چنین حملهای انجام نخواهد داد. کتاب راهنمای قانون جنگ وزارت دفاع ایالات متحده، که تسلیحات هستهای را پوشش میدهد، چندین محدودیت را بر عملیات نظامی اعمال میکند که این بمباران اتمی آشکارا آنها را نقض کرده است: اینکه حمله هستهای باید علیه اهداف نظامی باشد، اینکه فایده عملیات باید «قطعی» و نه «فرضی یا حدسی» باشد، اینکه تلفات و خسارات باید متناسب با فایده نظامی مورد انتظار باشد، اینکه حتی نباید غیرنظامیان شاغل در یک کارخانه مهمات را هدف گرفت و ارتش باید اقدامات احتیاطی ممکن را برای محافظت از غیرنظامیان اتخاذ کند و. هیچ یک از این شرایط هنگام ویران کردن هیروشیما یا ناگازاکی در نظر گرفته نشد. دولت آمریکا باید روشهایی را که به رئیسجمهوری اختیارات انحصاری برای استفاده هستهای میدهد، اصلاح کند و سیستمی دقیقتر و فراگیرتر برای تأیید قانونی بودن دستور بکارگیری سلاحهای هستهای ایجاد کند. همچنین استانداردهایی را که برای انجام این ارزیابی استفاده میشود، بازبینی کند تا مشخص شود کدام منفعت نظامی -اگر وجود داشته باشد- متناسب با نابودی صدهاهزار غیرنظامی بیگناه است.
منبع: شهروند
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع خبر: باشگاه خبرنگاران
اخبار مرتبط: تشعشعات اتمی هیروشیما؛ روشی دلپذیر برای مردن!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران