ادیبستان «تابناک»؛ بیست و سوم

غزلی از وصال شیرازی

داد چشمان تو در کشتن من دست به هم
فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست به هم

هر یک ابروی تو کافی است پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم ؟

شیخ پیمانه شکن،توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم

عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست به هم

مرغ دل زیرک و آزادی از این دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم

دست بردم که كشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست به هم

هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست به هم

تعداد بازدید : 6 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

 

حکایت ادبی

گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و پرسید حافظ در غزلی گفته است:

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت 

اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا ناله‌های زار داشته ؟؟!

اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامه‌ای برای شاعر بزرگ معاصر خود، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.

نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا -که روح حروف و کلمات است- میکند و در میابد که:

عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد؛لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که:

خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشت
یادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشت

در خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن
بلبلی برگِ گلی خوشرنک در منقار داشت

فـکـر بــسـیـاری نـمـودم، لـیـک مـعلـومـم نـشـد
چونکه شعرش در بُطون اسرار بس بسیار داشت

نیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی
تا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشت

بلبلی برگِ گلی شد ۳۵۶
با علی و با حسین و با حسن معیار داشت

برگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسن
چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت

رنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسین
چـونـکه در وقـت شهـادت چهـره ای گلنار داشت

بلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گل
دائما آه و فغان و ناله‌ی بسیار داشت



سهل ممتنع در شعر

معنای سهل ممتنع چیست؟ سهل ممتنع در کلام یعنی آسانِ غیرِ ممکن.. یعنی امری که ظاهرا آسان و قابل انجام به نظر می‌رسد اما در عمل انجام آن برای دیگران غیر ممکن است.

 سبک سعدی سهل ممتنع است؛ یعنی خوانندگان با خواندن اشعار سعدی به دلیل زبان روان و شیوایی که دارد ممکن است به نظرشان برسد که سرودن اینگونه شعر آسان است، اما در همین زبان روان و ساده چنان ریزه کاری‌هایی به کار رفته و چنان استحکام و قدرت جادویی دارد که سرودنش برای هیچ کس دیگر ممکن نیست و تا به حال هیچکس نتوانسته شبیه به سبک سعدی شعر بسراید.

هر کدام از اشعار سعدی را بخوانیم ،خصیصه سهل ممتنع را آن خواهیم دید.

 

 

وصال شیرازی

محمدشفیع شیرازی فرزند محمد اسماعیل، داماد رحمتعلیشاه شیرازی متخلص به وصال در سال ۱۱۹۷ هجری قمری (۱۷۸۳ میلادی) به دنیا آمد و در سال ۱۲۶۲ هجری قمری (۱۸۴۶ میلادی) از دنیا رفت. کنیه وصال شیرازی؛ ابومحمد و ابواحمد، از شعرا، ادیبان و خوشنویسان معروف شیرازی در سده سیزدهم هجری بود. او گاهی آثار خوشنویسی خود را با امضاء «میرزا کوچک» و گاهی با نام «وصال شیرازی» رقم می‌زد.

وصال از بزرگترین شاعران و ادیبان سده ۱۳ هجری قمری است. دیوان اشعار وصال شیرازی نزدیک به ۳۰ هزار بیت دارد.  وصال شیرازی در مرثیه سرایی از تمامی شعرا گوی سبقت را ربود. از سروده‌های وی دیوان شعر و مثنوی «بزم وصال» است و اتمام مثنوی «فرهاد و شیرین» وحشی بافقی است که ناتمام مانده بود.

وصال شیرازی همچنین «اطواق الذهب» اثر زمخشری را به فارسی ترجمه کرده‌است. وصال شیرازی همه خطوط متداول را خوش می‌نوشت. آثار متعددی از وصال شیرازی در خط نسخ، نستعلیق و شکسته‌نستعلیق موجود است؛ ولی در خط نسخ بیش از سایر خطوط مهارت داشت و در این خط علاوه بر استواری، ملاحت و لطافت خاصی داشت.

با وجود آنکه سلاطین و فرمانروایان راغب بودند وصال شیرازی را در کنف حمایت خود درآورند اما وصال کمتر گرد این‌گونه مجالست‌ها می‌گشت و از راه کتابت قرآن مجید نیاز مادی خود را برطرف می‌کرد. وصال شیرازی به فرزندان خود می‌گفت: شعر نیکو صنعت است ولی شاعری حرفه زشتی است زیرا آن دریایی از دانش و فنی از حکمت است و این نوعی گدایی. وصال شیرازی دو روز ایام هفته را صرف تدریس به عموم می‌کرد.

وصال شیرازی در سن ۶۴ سالگی چشمش به آب مروارید مبتلا شد و یکسال نابینا بود. پس از آن طبیبی از کرمانشاه چشمش را میل زد و چشمش معالجه شد. وصال شیرازی چنان به مطالعه عشق داشت که بعد از معالجه چشم فوراً مطالعه را از سر گرفت و همین امر باعث شد مجدداً نابینا گردد.

وصال شیرازی در رجب ۱۲۶۲ هجری قمری درگذشت و در بقعه شاهچراغ در شیراز، در ضلع غربی ارامگاه حافظ، مدفون شد.

 

حکایت

در احوال حاتم اصم

و یکی از مشایخ حاتم را پرسید: نماز چگونه کنی؟ گفت: چون وقت در آید وضوی ظاهر کنم و وضوی باطن کنم .ظاهر را به آب پاک کنم و باطن را به توبه، و آنگاه به مسجد درآیم و مسجد حرام را مشاهده کنم، و مقام ابراهیم را درمیان دو ابروی خود بنهم، و بهشت را بر راست خود و دوزخ را بر چپ خود ، و صراط زیر قدم خود دارم ،و ملک الموت را پس پشت خود انگارم، و دل را به خدای سپارم .آنگاه تکبیر گویم با تعظیم و قیامی به حرمت و قرائتی با هیبت و سجودی با تضرع و رکوعی با تواضع و جلوسی به حلم و سلامی به شکر گویم نماز من این چنین بود.

========================= 

در احوال معاذ رازی

شبی شمعی پیش او نهاده بودند. بادی درآمد و شمع را بنشاند . یحیی در گریستن آمد. گفتند: چرا می گریی؟ هم این ساعت بازگیریم. گفت: از این نمی گریم. از آن می گریم که شمعهای ایمان و چراغهای توحید در سینه های ما افروخته اند. می ترسم که از مهب بی نیازی بادی درآید - همچنین و آن همه را فرونشاند.

 

غزلی از زنده یاد نجمه زارع

به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را
که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را

غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را

تعداد بازدید : 4 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

 

شعر روایی 

در بسیاری از موارد به این بحث بر می خوریم که فلان شعر روایی است.

مفهوم چیست؟

روایی بودن یعنی به صورت روایت و داستانی و نسبتا درام سروده شدن.

توجه به روایت در شعر و نوشتن شعر روایی یکی از ویژگی هایی است که اگر خوب و دقیق اجرا شود می تواند در ارتقای سطح شعر بسیار مؤثر باشد. شعرهای روایی مخاطبانشان را از ابتدا تا انتها با خود همراه می کند و معمولاً با ضربه ای حسی مخاطب را غافلگیر می کند. این گونه شعرها تا حد زیادی به ساختار داستان و بخصوص داستان کوتاه نزدیک است و معمولاً از عناصر تشکیل دهندۀ درام بهره می برند.

منتها تفاوت روایت شعری و داستانی در این است که شاعر در هنگام سرودن شعر روایی، دست و پایی بسته تر، فضایی تنگ تر و امکاناتی کمتر دارد. شاعر باید نخست با وزن و قافیه بجنگد و از پس آنها کنار بیاید، باید به زبان شعر و حفظ هارمونی و سلاست شعر بیندیشد و بتواند از این تنگناها سربلند بیرون بیاید.

یکی از نمونه های زیبای شعر روایی، مثنوی عقاب از دکتر پرویز ناتل خانلری است.

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: ادیبستان «تابناک»؛ بیست و سوم