از تبدیل خمره تاریخی به «سطل زباله» تا بیرون آوردن خنجر از ویترین و «سقوط»!

تاکنون چند بار از شنیدن حجم و وسعت آثار تاریخیِ به یغما رفته کشورمان، که در موزه‌های خارجی به نمایش درآمده، عصبانی شده و حسرت خورده‌اید که چرا این آثار در موزه‌های کشورمان در معرض دید ایرانیان قرار ندارند؟

به گزارش «تابناک»، در روز‌هایی که برنامه هفتم توسعه در مجلس شورای اسلامی در دست بحث و بررسی قرار دارد و به تاکید متولیان امر، برای نخستین بار است در برنامه توسعه، سرفصلی مجزا به حوزه میراث فرهنگی و گردشگری اختصاص یافته و نشان از اهمیت این موضوع در افق دید تصمیم گیران و تصمیم سازان کشور دارد، روایتی از یکی از موزه‌های کشور منتشر شده که شگفتی بسیاری به دنبال داشته است!

ماجرای یک بازدید ساده از موزه رشت و وضعیت فاجعه باری که در آنجا حاکم است؛ آنقدر عجیب و دور از باور که ممکن است در پایان خواندن ماجرا، بناچار از خودمان بپرسیم، آیا سود دایر بودن چنین موزه‌هایی بیشتر است یا تعطیل کردن آنها؟ سوالی که با طرح آن به یاد خواهیم آورد که سالهاست زیرزمین موزه ایران باستان هم پر است از آثار تاریخی‌ که چون امکان نمایش شان نیست، به شکل نامناسب و در معرض آسیب‌های پرشمار، تل‌انبار شده و رو به زوال هستند!

گنجینه‌هایی که در تئوری مایه فخر همه مان هستند و پتانسیل بسیار بالایی برای رونق گردشگری و اتکای اقتصاد کشور به این صنعت محسوب می‌شوند؛ اما در واقعیت، به ظاهر هیچ ارزشی ندارند تا جایی که می‌توان در تخت جمشید سریال ساخت و با سلاح واقعی به آثار برجای مانده در آن آتش گشود تا مخاطب تلویزیونی از دیدنش کیف کند یا برای حفاظت از بیت المال و جلوگیری از سرقت سطل زباله پلاستیکی، آن را با یکی از اشیای موزه جایگزین کرد!

«در کنج دیوار، خمره‌ای سفالین توجهم را جلب می‌کند. قدمت آن به دوره ماد‌ها (چند سده پیش از هخامنشیان) برمی‌گردد. از حریم، حفاظ یا جایگاه مخصوص خبری نیست. روی لبه آن کیسه‌زباله کشیده و درونش ته‌سیگار و آشغال ریخته‌اند. با حیرت و تأثر، باز مسئول مربوطه را صدا می‌زنم و شِکوه می‌کنم. او که دیگر حوصله‌اش سر رفته، کلامم را قطع می‌کند و می‌گوید: اگر سطل آشغال چوبی یا پلاستیکی بگذاریم، مردم می‌دزدند.»

آنچه خواندید، بریده‌ای از یادداشت «آرش رادی» در روزنامه اعتماد است که پیرامون بازدید کوتاه از موزه مردم‌شناسی و باستان‌شناسی شهر رشت به رشته تحریر درآمده و نکات شگفت آور زیادی دارد. مثل این: «یکی از نخستین ویترین‌ها حاوی جمجمه مردمان هزاره اول پیش از میلاد (حدود سه هزار سال پیش) است. چند جمجمه ناسالم و شکسته بدون هیچ حفاظی در ارتفاعی نسبتا پایین روی تلّی از خاک قرار داده شده‌اند. این ویترین، بدون شیشه محافظ است ... می‌پرسم اگر کودکی یا فرد ناراحتی عمدا یا سهوا جمجمه‌ها را بردارد و بشکند چه؟ ... با خوشرویی پاسخ می‌دهد: "اتفاقا فردا قراره بچه‌های مدرسه... رو بیارن بازدید؛ حواسمون هست؛ مشکلی پیش بیاد، سریع خودمونو می‌رسونیم.»

یا این: «نظرم به دو جهانگرد روس به همراه مترجم‌شان جلب می‌شود که پشت ویترین جنگ‌افزار‌های عهد باستان، گرم گپ و گفت با مسئول مربوطه هستند. یکی‌شان ادعا می‌کند که شاید بتواند نوشته ریز روی خنجر تازه کشف شده را بخواند. مسئول به او می‌گوید که حتی اساتید دانشگاه تهران هم نتوانسته‌اند، اما فورا کلید می‌آورد، ویترین را باز می‌کند و خنجر را برمی‌دارد و به جهانگرد می‌دهد. در تبادل خنجر بین او، مترجم و روس، بناگاه خنجر ول می‌شود و بر زمین می‌افتد... ترق!»

وضعیت فاجعه بار نگهداری این میراث که البته مسبوق به سابقه است و بار‌ها و بار‌ها در ادوار مختلف و به اشکال گوناگون در گوشه و کنار کشور، در سایت‌های تاریخی و حتی موزه‌های به ظاهرا حفاظت شده، رقم خورده تا جایی که بعید است از علاقه مندان به این حوزه باشید و مثلا سرقت از موزه همدان در سال گذشته را به یاد نیاورید که خوشبختانه ختم به خیر گشت و به کشف آثار مسروقه منتهی شد؛ فرجامی که متاسفانه در بسیاری موارد ناخوش است؛ مثل سرقت از موزه کنگاور، یا سرقت از موزه تبریز، یا حتی سرقت از موزه‌های کوچک‌تر مثل این و این!

ظاهرا تکرار مکرر این دست رویداد‌ها، برخی را به این نتیجه رسانده که همان بهتر کشف و اکتشافی در کشورمان صورت نگیرد و آثار تاریخی، ولو در حال تخریب که باشند، مدفون بمانند یا بدتر، راهی به موزه‌های برتر جهان بیابند تا حفاظت شوند؛ تصوری مسموم و آسیب زا که برای مقابله با آن باید به سرعت دست به کار شد و شاید ساده‌ترین و ممکن‌ترین اقدام در این راستا، تحول بنیادین موزه‌های کشور در زمانی کوتاه باشد تا جایی که همگان دریابند میراث ارزشمند کشور تنها در شعار نیست که برایمان اهمیت دارند!

 

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: از تبدیل خمره تاریخی به «سطل زباله» تا بیرون آوردن خنجر از ویترین و «سقوط»!