کتابخوان چند بار زندگی میکند
کتاب، گلستان تماشایی دانشگران
به گمان من، هر قسمت از جامعه انسانی یک بخشی از فرهنگ عمومی بشر را میسازد. کتاب هم حاصل تمدن، هم زاده تمدن است که درعینحال موجب استمرار تمدن نیز شده، زیرا تجربههای انسانی باید به ثبت برسد تا بتواند از این رهگذر به اشتراک گذاشته شود. البته این تجربههای انسانی از قدیم در کتاب ثبت میشده، سپس مشترک گردیده، زیرا عمر یک انسان کفاف نمیدهد در یک رشته حتی تجربههای گسترده و پژوهشهای دامنهدار داشته باشد. اینها بخش بخش به هم متصل میشوند. یعنی هرکسی شاخهای را گرفته ادامه میدهد و اینها را به شکل کتاب درمیآورد و در دسترس قرار میگیرد. از این رو کسی که کتاب میخواند انگار چند بار زندگی کرده و گویا در چند جا و در چند زمان زیست داشته است. کتاب موجب میشود محدودیتهای مکانی و زمانی از میان برود. این نکته بدیهی است و همه میدانیم.
درد نخواندن
اینکه در این روزها بحث میشود چرا چنین شده که اکثریت کتاب نمیخوانند و سرانه خواندن در میان ما ناچیز است گرچه فکت علمی مشخصی ندارد اما میتواند دلایل زیادی داشته باشد. بهنظر من مهمترین دلیلش نظام اجتماعی کنونی ماست که بنیانش بر کتابخواندن نیست. مبنایش بر چیزهای دیگری استوار است. اساسا ما مسلمانیم و معجزه و آورده آسمانی پیامبرمان کتاب است و بچههای ما قبلا سواد را از خواندن قرآن و عم جزء میآموختند. ما از سدههای پیش با خواندن و نوشتن سر و کار داشتیم و همه خواهان این بودند که فرزندانشان مهارتهای خواندن و نوشتن را بدانند.اما اینک به روزگاری رسیدیم که آموزشوپرورش و مدیران تعلیم و تربیت ما خواندن و نوشتن را یک کار ابتدایی بهشمار میآورند. در مدارس ما از این مهم خبری نیست. بیشتر کتاب خالی و تست و جای خالی را پر کنید و ... است. معمولا در دانشگاه و تعامل با دانشجویان متوجه این نارسایی میشوم؛ یعنی اگر بخواهی متنی را دانشجویان روخوانی کنند، مهارت خواندن و درکش را ندارند. متن علمی را نمیتوانند با نگاه انتقادی بخوانند و خودشان هم صاحبنظر باشند. این موضوع نشانگر آن است که در نظام اجتماعی ما سهم خواندن کتاب و مبنا قرارگرفتن آن کم شده و همین موضوع به سایر موارد دیگر هم سرایت کرده است.
نوشتن، همین و تمام
مهمتر از خواندن اما موضوع نوشتن است. ما هر سال بیش از گذشته با نسل دانشجویانی مواجه میشویم که تقریبا با نوشتن بیگانهاند؛ البته نه با نوشتار خلاقه و آفرینش متن با ادبیت والا. اصل این است چیزی را که از رهگذر پژوهش علمی دریافتهام یا مطلبی را که در ذهن دارم بتوانم ثبت کنم. یعنی با زبان رسا بتوانم بنویسم که دیگران نیز بتوانند بهرهمند شوند. این مشکلی است که حتی در میان مدرسان و استادان دانشگاه نیز دیده میشود. متنهایی که بهعنوان مقاله علمی در مجلات دانشگاهی ارائه میشود، دیدهاید که با چه متن و نوشتاری پدید آمده. به عبارتی از حدود ۲۰ مقاله شاید یکی قابل خواندن و دیدن باشد. مشکلاتی مانند پرداخت نثر و پاراگرافبندی و ... رواج یافته و شوربختانه اینکه اینها را کسی مهم بهشمار نمیآورد. سالهایی که در دانشگاهی درس میدادم که بچههای با رتبهبالای آزمون سراسری را میپذیرفت (حداکثر سهرقمیها) همانها نیز از نوشتن عاجز بودند! فقط مهارت در تستزدن داشتند اما از چهار خط نوشتن درباره یک موضوع بهشدت ناتوان بودند!
سواد و فرهیختگی
مسأله این است که تعریف سواد بهطورکلی همین توانایی و مهارتداشتن در خواندن و نوشتن درست است. به عبارتی از عهده خواندن و فهمیدن متنی تخصصی برآمدن و در ادامه نوشتن متنی تخصصی که به کار دیگر متخصصان بیاید. این را اکنون نداریم و تلقی ما از سواد همین شده: انبان محفوظات بهاضافه کمی شگرد و تکنیک که البته این سواد بهشمار نمیآید. لازمه سواد همانا تواناییداشتن در کنش خواندن انتقادی و نوشتن رسا و روشن است. این مهم هم فقط با تمرین خواندن کتاب میسر میشود، چون توانمندی شما را افزایش میدهد. خوانش کتاب موارد متعددی آورده برای خوانشگر دارد که یکی از آنها خواندن انتقادی است، زیرا کمک میکند که سواد و فرهیختگی را در جامعه بالاتر ببرد.
کتاب و متاب
زمانی یک نشریه ادبی ماهانه ستون «متاب» بر وزن کتاب راهاندازی کرد که کتابهایی را نام میبرد که بههیچوجه ارزش حتی تورق هم نداشتند و چه عناوین پرشماری! مشکل بزرگ دیگر ما در حوزه کتاب که هیچ شخصی هم دلسوز این درد و کوشای برطرفکردنش نیست این است که کتابهای معمولی و سطح پایین و نازل و کمارزش خیلی زیاد منتشر میشوند. البته کسی نمیتواند جلوی چنین فرآیندی را بگیرد اما زمینه کمکردن آن را باید بیاموزیم. بهترین راه جلوگیری از این فرآیند نامیمون این است که هیچ حمایتی از کتاب نشود. مثلا کاغذ یارانهای به ناشران داده نشود. کتاب بایستی خودش بازار طبیعی داشته باشد. معافیت مالیاتی برای کتاب در نظر نگیرند. کسی که میخواهد کتاب چاپ کند یا کسی که خواهان مطالعه است باید خودش هزینه کند. این حمایتها و امتیازها و کاغذ دولتی و... کسانی را برانگیخته امتیاز نشر بگیرند و وارد بازار کتاب شوند که هیچ علاقه و دلبستگیای به کتاب ندارند. کتابهای سطحی منتشر میکنند و کاغذ دولتی را از سوی دیگر به بازار آزاد میدهند. آشفتهبازاری پدید آمده! نباید هیچ نوع حمایتی از کتاب شود، زیرا هر جایی از چیزی حمایتی دولتی شده باعث دستاندازی و سوءاستفاده نااهلان و سودپرستان شده؛ ایجاد تفاوت قیمت بهناگزیر باعث سوءاستفاده میشود. باید از اینگونه حمایتها پرهیز کرد. باید چرخه طبیعی نشر راه بیفتد، آن وقت بدون حمایتها ناشر با اندیشه و حسابشده کار میکند و کتابی را نشر میدهد که بتواند هزینهاش را بازگرداند و ارزش انتشار داشته باشد.
فواید کتابخوانی نوین
امکانات نوینی که در فضای نشر ایجاد شده بسیار عالی است. همین کتاب الکترونیکی باعث شده هرچهزودتر و سریعتر کتاب پخش و منتشر شود و البته هزینه کمتری هم داشته باشد. یا کتاب صوتی که امکان خیلی بزرگ و گستردهای است که میتوان هنگام پرداختن به بسیاری کارها(رانندگی و...) به چنین تولیداتی گوش سپرد که موجب افزایش توانایی خواندن میشود، زیرا مثلا هنگامی که یک آدم معمولی شاهنامه میخواند با شنیدن متن صوتی و کمک این امکان مدرن با صدای یک استاد، بسیار بهتر و بیمشکلتر متن را دریافت میکند. امکانی که تا چندی پیش وجودش متصور نبود و الان در دسترس است و قابلیت خوبی است که رایج شده و دارد جای کتاب کاغذی را بهتدریج میگیرد.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: کتابخوان چند بار زندگی میکند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران