داوری اردکانی طرفدار مقام تفکر است نه فردید
خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه- سارا فرجی: استاد رضا داوری اردکانی به لحاظ تألیف و انتشار کتب، مقالات و انجام سخنرانیهایی در باب مناسبات فلسفه، فرهنگ، تجدد و علوم انسانی و نسبت آن با وضع کنونی عالم ایرانی و تجربه مدیریت بزرگترین نهاد سیاست علمی کشور فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی در طول بیش از ۲۰ سال، در دو ساحت نظر و عمل با این مسائل روبرو شده است و از این لحاظ شخصیتی فرید و ویژه است. خبرگزاری مهر درصدد است در خلال گفتوگوهایی با صاحب نظران کارنامه علمی و عملی استاد داوری اردکانی را مورد ارزیابی قرار دهد.
یکی از مواردی که در خصوص کارنامه علمی استاد داوری اردکانی وجود دارد نسبت اندیشه او با سید احمد فردید است. احمد فردید در زمره متفکرانی است که به واسطه صراحت لهجه و بیپروا سخن گفتن، کم گلهمند و منتقد نداشت، اما درس و بحث همین شخصیت همواره منتقد و تندخو، بر شاگردان، همراهان و همفکران تأثیری بسزا گذاشته است؛ همفکرانی که امروزه هر یک، استادی نامدار هستند. از مصادیق بارز این تأثیر، نسبت فکری رضا داوری اردکانی با مرحوم فردید است. کسی که در جلسات موسوم به «فردیدیه» در کنار روشنفکرانی چون داریوش شایگان، داریوش آشوری و امیر حسین جهانبگلو حضور داشت و ثمره حضورش در این جلسات طرز تفکر و آثاری شد که بخصوص در دوران متقدم کارهای دکتر داوری غلبه داشت. دورانی که منتقد غرب و به نوعی ادامه دهنده راه فردید بود. امروز اما خود داوری اردکانی میگوید مثل قبل، درباره غرب نمیاندیشد. یعنی داوری متاخر راجع به غرب و دوره جدید تا حدودی متفاوت با گذشته فکر میکند. چنان که در یکی از سخنرانیهای اخیر گفت: شاید نباید میگفتم غرب نفسانیت است. اما آشنایی داوری با فردید به دهه سی و زمانیکه فردید به ایران بازمیگردد، مربوط میشود. با این حال میتوان گفت استاد داوری بیش از دیگر حضار، از جلسات و محافل قدیمی فردید، تأثیر گرفته است.
بهروز فرنو، علاوه بر اینکه گردآورنده آثار مرحوم فردید است و در حال حاضر مسئولیت اجرایی بنیاد فردید را هم به عهده دارد، جزو شاگردان استاد داوری اردکانی هم هست و به نوعی انگار حلقه واسط فردید و داوری است. برای بیشتر دانستن درباره تأثیر تفکرات داوری از فردید، نزد بهروز فرنو در بنیاد فردید رفتیم و به گفتوگو با وی نشستیم. آنچه در ادامه میخوانید حاصل این گفتوگو است:
*در ابتدای گفتوگو بفرمائید که نقطه اتصال و اشتراک مرحوم فردید و استاد داوری چیست؟
دکتر داوری چندی پیش در جایی گفته بودند که ما امروز مشکل بسیار داریم، اما انگار مسئلهای نداریم. این جمله در ذهن اغلب مخاطبان این پرسش را ایجاد میکند که چطور ممکن است که ما مشکل داشته بسیار داشته باشیم، اما مسئله نداشته باشیم! مشکلاتی که امروز در همه جوانب اجتماعی وجود دارد، نه قابل انکار است و نه بر کسی پوشیده. همه به نوعی با مشکلات روز آشنا و درگیر هستیم؛ اما اینکه مسئله نداریم، یعنی چه؟ از نظر دکتر داوری «مسئله» یعنی طرح مسئله حکمی و فلسفی بنابراین وقتی میگویند مسئله نداریم یعنی مسئله حکمی و فلسفی بر اساس پرسشی بنیادی و ماهوی نداریم. تفاوت طرح مسئله حکمی و فلسفی با انحای دیگر پرداختن به مشکلات، در این است که در مسئله حکمی و فلسفی پرسش از چرایی اساسی و کلی و ماهیت موضوعات و مشکلات زمانه مطرح میشود و فقط به کم و کیف و سطح یک موضوع بسنده نمیگردد.
مرحوم فردید با پرسش از ماهیت عالم جدید و مبانی تفکر در دنیای مدرن، راهی را آغاز کرد که دکتر داوری هم آن را در حیطه نگاه و نظر خود ادامه داد. لازم به توضیح است که به رغم گذشت بیش از نیم قرن از پرسش و طرح مسئله در خصوص غرب و غربزدگی و عالم مدرن، هنوز اهمیت این پرسش اساسی و فهم مسائل متوقف به درک آن، درست روشن نشده است. چرا که اگر روشن بود، قدر مسلم این اواخر دکتر داوری نمیگفت که ما امروز مشکل بسیار داریم، اما عجیب است که مسئله نداریم! مسئله حکمی مورد نظر استاد داوری، بدون توجه و نسبت کلی با زمان و زمانه و پرسش از سیر تفکر در عالم کنونی، نمیتواند مطرح شود؛ آنچه قبلاً مرحوم فردید متذکر آن شده بود.
اینجا ممکن است که بپرسید: از اوایل دهه چهل که مرحوم فردید غربزدگی را مطرح کرد و مرحوم آلاحمد آن را با تعبیرات خود منتشر کرد، تا کنون، بخصوص از زمان پیروزی انقلاب به بعد، این مسئله در محافل فرهنگی ما، کم و بیش مطرح بوده است! پس چطور میگوئید طرح نشده است؟ در حقیقت غرب و غربزدگی به نحو مقتضی و به وجه حکمی، در جامعه ما طرح نشده است! چون مرحوم آلاحمد که دید حکمی و فلسفی نسبت به مسئله نداشت، صرفاً از جهات سیاسی و اجتماعی و در سطح ورود خود، به مسئله پرداخت. البته این دقت را داشت که بگوید: آنچه دکتر فردید با طرح این اصطلاح مد نظر دارد حرف دیگری است که باید از خود او شنید. نکتهای که آلاحمد در مقدمه مقاله غربزدگی، به صراحت تذکر داده است. اما توقیف کیهان ماه به جهت درج مقاله غربزدگی که اول بار در همان اوایل دهه چهل در آن مجله آمده بود و جو سیاسی که متعاقب آن توقیف ایجاد شد، فرصت توجه به این تذکر آلاحمد و کنه نظر فردید را از میان برد. در دورههای بعد و حتی بعد از انقلاب هم که کتاب غربزدگی آلاحمد بارها منتشر شد، به رغم تذکرات خود فردید و همفکران او چون دکتر داوری، همان جو سیاسی و فقدان عمومی تامّلات حکمی، مانع طرح عمیق مطلب شد. اما پرسشی که دکتر فردید اول بار با طرح مسئله غرب، غربزدگی، مدرنیته و غلبه بشرانگاری، خودبنیادی و موضوعیت نفسانی، در عصر جدید مطرح کرد، صرف پرسشی ساده و سطحی از ظواهر غرب و دنیای جدید یا انتقاد از صرف تقلید نا شناخته از تجدد نبود، بلکه پرسشی ماهوی از عالمی بود که ما و کلّ انسان معاصر را در بر گرفته اول بار در خود مغرب زمین و با آغاز عصر جدید، به ظهور رسیده است!
در نظر بیاورید که طبق نظر افلاطون، بنیانگذار فلسفه، راه تفکر فلسفی وقتی میتواند جدّی و ماهوی باشد که برای فیلسوف، عزم خروج از مغاره پندار پیدا شود. به این معنا که تا زمانی که آدمی درگیر امور روزمره و ظاهری است و توجهی خودآگاه و حکمی ندارد، امکان طرح مسئله فلسفی و پرسش ماهوی را پیدا نمیکند و مجالی برای فلسفه یا تفکر فلسفی و حکمی پیدا نمیشود. تنها وقتی متفکر از غار تاریک پندار و ظواهر خارج شد و حقیقت را چنان که هست، در ورای ظواهر محسوس، ملاحظه کرد، امکان پرسش از کنه امور و معرفت حقیقی و فلسفی را پیدا میکند. البته این معنا که حکمای برگزیده و صاحب معرفت حقیقی کسانی هستند که از بازی زمانه و ظواهر روزگار خود دل بریدهاند و دل در گرو حقیقت جاودان دارند، در افکار و آئینهای قبل و بعد افلاطون و فلسفه، بخصوص در مذاهب شرقی هند و ایرانی و حتی عرفان اسلامی سابقه و دامنه طولانی دارد. به هر حال طرح پرسش از غرب و غربزدگی و تذکر به مبانی فکری عالم جدید و کنونی را، به منزله عزم فیلسوفانه مرحوم فردید برای خروج از مغاره پندار عالم کنونی یا آغاز سلوک حکمی و عارفانه او برای تذکر به فتن زمانه و گذشت از مکر لیل و نهار، به معنای قرآنی لفظ، باید گرفت.
لذا مرحوم فردید وقتی برای اولین بار غرب زدگی را مطرح کرد، منظورش صرف توجه به عادات زندگی غربی یا سیاست استعماری غرب نبود؛ بلکه مسئله او پرسش از کنه و باطن عالم جدید بود. از منظر حکمت و فلسفه تا وقتی که به وضعی که در آن زندگی میکنیم تذکر داده نشود و درباره کنه و مبانی وضع موجود جهانی سوال پرسیده نشود، راه مواجهه با مسائل آشکار نمیشود. چون وقتی در تنگنای ظواهر و چنبره جزئیات گرفتاریم و از این دایره راهی به بیرون نداریم، اشرافی به مطلب پیدا نمیکنیم و پیوسته سرگردان حوادث و اسیر لابیرنت اتفاقات میمانیم. مرحوم فردید از زمان مطرح شدن مسئله غرب و غربزدگی برای خودش تا آخر عمر، حدود چهل سال مشغول تحقیق و تأمل در سیر تفکر و سابقه مفاهیم معانی و کلمات و اصطلاحات قدیم و جدید بود تا وضع تفکر و مبانی فرهنگ و تمدن قدیم و جدید را حتی در مهمترین زبانهای تاریخی و روز دنیا، دریابد و در حد امکان بتواند مسائل و مشکلات زمانه و لزوم رفع سوءتفاهم و کجفهمیها را با سابقه تحولات هر اصطلاح، مطرح کند. ره آورد این تحقیقات، تذکّرات بسیاری بود که جز معدودی همچون آقای دکتر داوری، با آن همراه نشدند. چرا که آنچه مرحوم فردید با زبان حکمی و فلسفی گفت، جامعه ما، همچون مرحوم آلاحمد، آن را با گوش سیاسی و عادات ظاهر، شنید و جهات کلی و ماهوی مشکلات و مسائل زمانه را در نظر نیاورد. چون اگر قول فردید با گوش حکمی شنیده میشد، داوری امروز از مطرح نبودن مسئله، حرف نمیزدند.
*کمی برایمان درباره جلسات فردیدیه که داوری هم در آن حضور داشت بفرمائید.
تا جایی که من از خاطرات و مطالب نقل شده حاضران در آن جلسات خبر دارم و یا از قیاس با جلسات بعدی مرحوم فردید که خود در آن حضور داشتم، حدس میزنم، میتوانم بگویم که مرحوم فردید به سبب تسلطی که به معارف قدیم و جدید داشت، اغلب در آن جلسات متکلم وحده بود است و البته دیگران گاه سوال و تشکیکی میکردند که اگر سوال یا تشکیک آنان، وجهی برای طرح مسئله داشت، مرحوم فردید آن را پی میگرفت و مطلب را تفصیل میداد و اگر نداشت و مجبور به توضیح واضحات بود، با پاسخ به آنها سعی میکرد که غفلت یا سو تفاهم تشکیک کننده را متذکّر شود. تا شاید انگیزهای شود برای دقت بیشتر! اما نکتهای که در این خصوص این جلسات شایان ذکر است، بیان این حقیقت است که معدود افرادی چون آقای دکتر داوری، اهمیت سخنان مرحوم فردید را به عنوان تنها فیلسوف مؤسس حوزه جدید مباحث حکمی و فلسفی در ایران، درک کردهاند؛ ایرانی که خود از معدود نقاط عالم است که غیر از اروپا سابقه جدّی حکمت و فلسفه و تأسیس حوزههای مختلف آن را در ادوار تفکر داشته است.
*از اشتراکات فردید و داوری گفتیم، اما بد نیست کمی هم درباره تفاوت و اختلاف نظرهای این دو نفر بدانیم!
یکی از تفاوتهای کاری مرحوم فردید و دکتر داوری در این است که فردید در فرصت تاریخی خاص و شرایط ویژهای رشد پیدا کرده بود که فرصت و فراغت تحقیق و تأمل در حوزهها مختلف حکمی و فلسفی قدیم و جدید و اتیمولوژی کلمات در اهم زبانهای مورد نیاز خود را پیدا کرده بود؛ فرصتی که امروز اغلب امکان آن نیست. امّا آقای دکتر داوری در اغلب اوقات، خصوصاً بعد از انقلاب مشغول به کارها و وظایفی بوده است و اشتغال به سمتهایی علمی داشته است که فراغت برای تحقیق و امکان خاص مرحوم فردید را برای دکتر داوری باقی نگذاشته است. لذا خود اذعان دارد که بخصوص در تحقیقات اتیمولوژیک و ریشهشناسی کلمات که مستلزم تسلط به اهم زبانهای قدیم و جدید بوده است، هیچ وقت به مانند مرحوم فردید، فرصت و امکان لازم را نیافته است. اما منهای برخی برخوردهای تند و مقطعی مرحوم فردید با معاندان، که با روحیه متواضع و خاص دکتر داوری تطبیق ندارد، هیچگاه اهمیت تحقیقات مرحوم فردید و دقتهای عجیب و قریب آن مرحوم را انکار نکرده است.
*نظرتان درباره چرخش فکری استاد داوری در طول سالها و ادوار گذشته و بخصوص در سنوات اخیر چیست؟
دکتر داوری در آثاری که در سالهای اول انقلاب مینوشت، سعی بر این داشت که مقاصد انقلاب را تبیین و تفسیر حکمی کند و همراه با مرحوم فردید، راه تفکر حکمی را پیش پای انقلاب بگشاید. اما با ایجاد گرفتاریها و ظاهر بینی که بعد از چند دهه از پیروزی انقلاب پیش آمد، امید به گشایش تفکرات حکمی و لزوم تفاهم و رفع اختلافات جناحهای سیاسی، در او ضعیفتر شد. شاید اگر مرحوم فردید هم اکنون در قید حیات بود و غلبه سوءتفاهمات نسبت به مواضع مختلف را میدید، وضع دیگری اختیار میکرد. کما اینکه در اواخر حیات، مرحوم فردید هم شور و حال طرح مسائل خود را نداشت.
*به نظر شما داوری را میتوان فیلسوف سیاست نامید؟
خیر. آقای دکتر داوری را اگر همان صاحب نظر و تأمل در فرهنگ و تفکر بدانیم، مناسبتر است؛ اما به هر حال چون متفکر فلسفه به مسائل کلّی یک عصر میاندیشد، نظر او بی نسبت با وجوه مختلف حیات اجتماعی و بخصوص سیاست هم نمیتواند، باشد. چنان که راجع به خشونت و نفی خشونت در سیاست هم کتابی مصاحبه گونه از او منتشر شده است. اما اینکه بخواهیم ایشان را مشخصاً فیلسوف سیاست بدانیم، نمیتوان چنین گفت. چرا که ایشان همواره سعی کرده است، کمتر سخنی بگویند که تبدیل به شعاری سیاسی برای جناحهای مختلف، علیه دیگری شود.
*داوری همواره در طول این سالها هرگاه سخن از فردید شده در مقام دفاع از این متفکر برخاسته و در همه جلساتی هم که درباره فردید برگزار شده از ایشان به نیکی یاد کرده و یادم است در جایی گفته بود اگر فردید مهم نیست پس چرا آنقدر درباره او سوال میکنید؛ دلیل اینگونه دفاع از یک متفکر که اینهمه هم منتقد دارد (احمد فردید) چیست؟
در عالم حکمت و فلسفه مسائل و خصوصیات شخصی افراد اصلاً اهمیت ندارد اما تفکر همواره ایجاب کرده که دکتر داوری شأن فکری مرحوم فردید را حفظ کند. برای همین دکتر داوری برخلاف خیلی از روشنفکران که با فردید بیمهری کردند، هیچگاه درباره ایشان بدگویی نکرده است. اینکه دکتر داوری اهمیت مباحث و تفاسیر حکمی دکتر فردید را میداند و پاس احترام او را دارد، به معنی طرفداری از شخص فردید نیست؛ درواقع میتوان گفت که ایشان در واقع طرفداری از مقام تفکر کرده است، نه فرد. چنان که خود فردید هم اذعان داشته است که سر من را به عنوان شخص فردید بشکنید، اما نرخ من که تفکر است نشکنید!
*جدای از ارتباط میان فردید و داوری خود شما چطور با دکتر داوری آشنا شدید؟
حدود سال ۱۳۵۴ بنده وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم و توفیق این را داشتم که در کلاسهای درسی دکتر داوری در دانشگاه تهران به صورت آزاد حضور داشته باشم؛ در آن دوره دکتر فردید بازنشسته شده بود و بنده هم در دورهایهای بعد در جلسات سخنرانی و محافل خصوصی، محضر مرحوم فردید را درک کردم.
اما یکی از ویژگیهای درس و بحث آقای دکتر داوری، حتی سر کلاسهای رسمی دانشگاهی، این بود که ایشان فقط نقل اقوال و بازگویی اطلاعات فلسفی نمیکرد، بلکه درباره هر موضوع حکمی که مورد بحث بود، در همان زمان تدریس، فکر میکرد و سعی داشت دانشجو را با فکر کردن به مسائل فلسفه آشنا کند.
*تاثیرگذارترین کتابی که از دکتر داوری خواندید چه بوده است؟
برای من مهمترین و تاثیرگذارترین کتاب دکتر داوری کتاب «فلسفه چیست؟» ایشان است که با وجود گذشت سالها از انتشار آن هنوز هرازگاهی سراغ آن میروم و آن را تورق میکنم. کتبی چون «وضع کنونی تفکر در ایران»، «مبانی تفکر غرب»، «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم» و کتابی که او سالها پیش در خصوص مدینه فاضله فارابی تحقیق و منتشر کرده بود، هم از جمله کتب مهمی از استاد است که همواره در نظر میآید.
*و به عنوان سوال پایانی اینکه اگر بخواهید یک خصیصه بارز داوری که شما ایشان را با آن خصیصه میشناسید بگویید چیست؟
چند سال پیش اجلاسی در مؤسسه حکمت و فلسفه، برای بزرگداشت آقای دکتر داوری برگزار شد که جمعی از اهل نظر و استادان بنام فلسفه در آن جلسه صحبت کردند. سخنرانان اغلب از محاسن اخلاقی و شخصیت ویژه آقای دکتر داوری سخن گفتند و یکی از اساتید به نام هم تواضع آقای دکتر داوری را ستایش کردند و اشارهای هم به موضع متفاوت وی در جو روشنفکری چپ، در دانشگاههای قبل انقلاب داشتند. اما چیزی که در این بین اغلب فروگذار شد، بحث از نظر دکتر داوری و اهمیت همراهی او با مرحوم فردید در طرح مسئله تفکر در غرب و پرسش از مبانی عالم جدید و کنونی بود. نه اینکه ذکر تواضع اخلاقی آقای دکتر داوری مهم نباشد، اما انتظار از مؤسسه حکمت و فلسفه و مراسم بزرگداشت استادی اهل تفکر و حکمت و فلسفه این بود که از خصوصیت فکری و تحقیق و بحث حکمی آقای دکتر داوری سخنی گفته شود. تواضع ایشان مهم است، اما مسئله اصلی این است که بدانیم که برای متفکری چون دکتر داوری یا مرحوم فردید، امروز طرح چه مسئلهای بیش از هر چیز مهم است. شاخصه تفکر آنان چیست؟ اگر کتاب «شاعران در زمانه عسرت» از جمله کتب اولیه آقای دکتر داوری و شاخص در توضیح اوضاع شعر و ادبیات کشور در نیم قرن گذشته بوده است، اکنون جای دارد که در آخرین تحقیقات خود، کتابی با عنوان «مدعیان تفکر یا استادان فلسفه در زمانه عسرت» تألیف کند تا فقدان فکر و ذکر در عصر کنونی کشور را مورد دقت قرار دهد.
لذا من فکر میکنم، طرح پرسش حکمی و فلسفی از مبانی فکری عالم کنونی، مهمترین خصیصه درس و بحث و تحقیقات آقای دکتر داوری است. پس میتوان گفت که خصیصه بارز شخصیت ایشان اول تفکر است و بعد تواضع.
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: داوری اردکانی طرفدار مقام تفکر است نه فردید
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران