مشکلی نیست، فقط چندتا از وزرا به اندازه لازم انقلابی نیستند آقای رئیسی!
کار دشواری است و اسرار بسیار دارد و فوت و فن فت و فراوان. من صاحب یک مغازه چلوکبابی دونبش نان داغی دمِ بازار نیستم و قصد ندارم برای افزایش فروش تبلیغ کنم. اساسا تبلیغ برای کباب بی فایده است. چرا که در این وضعیت اقتصادی غریب و شگرف؛ از کل متعلقات آن سینیِ شاهانه، بسیاری از ما فقط وسعمان می رسد به سنگک و پیاز و ریحان و نهایتا دوغ یا نوشابه، یا روانه شدن سوی راسته ی فلافلیّون. دست ما کوتاه و کباب آن بالا!
القصه، از میزان پیچیدگی کار می گفتم. ببینید! بوی کوبیده، قطعا هوش از سر هر عابر می رباید. خاصه اگر چربی و پیاز، به شکل درست و خوشرقصانه، در جانمایه ی کباب، به تعامل و همزیستی رسیده باشند و به قول اعراب، تعایش کنند! چنین نیست که یک مَن چرخکرده بگذارند جلو دستتان که راحت و آسوده سیخ بزنید و بر آتش بگذارید. از این خبرها نیست جانا! تا بخواهید سیخ گیر یا سیخ زن ماهری شوید و کباب شما روی آتش نریزد، اقل کم چهار پنج بار باید طعم شکست را چشیده، ملامت همسر و داغ استهزای باجناق و داماد و پسرعمو و همکار و همسایه را تحمل کنید. بی تعارف بگویم؛ الصاق مایه ی کوبیده به سیخ، از امورات آسان تاریخ تمدن نیست. خیلی ها عرق شرم و خجالت بر پیشانی شان نشسته است و مجبور شده اند کل مایه را بریزند توی ماهیتابه و از خیر ورژن اصیل کوبیده بگذرند. برخی نیز از پیچیدگی کار گرخیده و گریخته اند و معلوم نیست کجا هستند.
روزگاری در دوران نوجوانی و در ایام تابستان، در یک کبابی قدیمی و درست و درمان شاگردی می کردم. اوستا، طی یک آیین خاص و با یک ظرافت و ابهت سامورایی وار، کباب به سیخ می زد و طوری رفتار می کرد که گویی طشتی کیک زرد فرد اعلا زیر دست اوست و باید اورانیوم غنی شده درجه یک تحویل دهد. اساسا منِ شاگرد حق نداشتم از یک متری طشت و بساط به سیخ گرفتن رد شوم. ترکیبات خاص گوشت گوسفند و گوساله بر اساس میزان چربی و گوشت مناطق خاص بدن حیوان ذبح شده، میزان پیاز و دقت در گرفتن آبِ پیاز، نمک و شیوه ترکیب کردن مایه، بسیار کار حساسی بود. یادم است شاگرد پیشکسوتی که قبل از من چهار پنج سال در آن کبابی تجربه اندوخته بود، در پنجمین سال کار، نهایتا اذن یافت که به سیخ گرفتن کباب را بیازماید و تجربه کسب کند. آن هم با لرزش و سلام و صلوات و دعا... گذاشتن طشت روی آتش خفیف و ورز دادن مایه در آن حالت به مدت دو سه دقیقه، یک فوت کوزه گری خاص بود و قرار دادن یک کاسه آب بسیار سرد در حین سیخ زنی، دارای اهمیت راهبردی بود.
به باور من، صد نفر از مخ های برجسته دانشگاه های عالم را پای بساط سیخ گرفتن کوبیده بیاورید، نهایتا و در خوشبینانه ترین شرایط دو تن از آنان می توانند از این ماجرا سربلند برون آیند و قطعا آن دو تن را نباید رها کرد و باید بر این عزیزان، به خاطر میزان کفایت و هوش آنان سرمایه گذاری کرد. (جای این افراد در کابینه رییسی خالی است.) البته از حق نگذریم، علاوه بر بحث کوبیده، شاطری سنگک سنتی هم کار ظریف و پیچیده ای است و کار آنها حتی از دبیری شورای نگهبان نیز دشوارتر است.
پس از آن مقدمه چرب و چیلی و خوش عطر و بزاق جاری کن، حالا بیاییم به وادی قیاس. چنان که گفتم؛ عمل آوردن آن مایه و به سیخ گرفتن، یک «دشوارِ آسان نما» یا «سهل و ممتنع» است و ریختن گوشت از سیخ بر آتش، صحنه ای بسیار تراژیک است. خوب ...با این اوصاف، آیا کار جناب دکتر رییسی در مقام ریاست جمهوری سخت تر است یا کار اوستای سیخ کوبیده گیر؟ نه جدی عرض می کنم. از خودمان بپرسیم. واقعا کدامشان سخت ترند؟ من شخصا فکر می کنم کار رییسی بسی سهل تر است.
قطعا خود آقای رییسی، وقتی که برای ثبت نام به وزارت کشور رفت، تصور می کرد ریاست قوه مجریه یقینا از هر کاری سخت تر و پیچیده تر است. در عالم تخیلات داستان نویسانه ام، تصور می کنم اگر شورای نگهبان می گفت: «چند سیخ کوبیده بگیر ببینیم چند مرده حلاجی»، در پاسخ، لبخند ملیحی می زد و می گفت: «کوبیده که کاری ندارد. اندکی چرخ کرده و پیاز است می زنی به سیخ و می گذاری به آتش. من برای چنین امورات سهل و بسیطی وقت ندارم». اگر اندکی بیشتر مته به خشخاش گذاشته می شد، ایشان یحتمل می گفت: «کار ریاست جمهوری، از خلبانی هم سخت تر است. خلبانی چهار تا دگمه است می زنی و یک دسته را هم می کشی، طیاره می رود بالا. همان دگمه ها و دسته ها را به حالت اول باز می گردانی، طیاره می آید پایین و می گویی کاپیتان محمد باقر با شما صحبت می کند. بر همین روال، کار همین آقای سمیعی در جراحی مغز هم چیز خاصی نیست. یک نیمکره بالای جمجمه ست، بر می داری، زیرش رو نگاه می کنی، زائده ای چیزی باشد در می آوری و دوباره کاسه را می گذاری روی مغز. ولی سیاست نه بدین آسانی ¬است. کار ما در مجریه، بسیار غامض است».
رییسی دیده بود و به عینه آزموده بود که روحانی با آن ریش بسیار مرتب دارای رنگ نوک مدادی خاص و آن تفرعن کادوپیچ شده، بارها مورد انتقاد و تشر و کنایه قرار گرفته بود و صدها رسانه و ده ها منتقد و مخالف و چندین نهاد، شب و روز پنبه اش را می زدند و بنده خدا هر تصمیمی اتخاذ می کرد و هر قدمی که بر می داشت به قول حافظ، خوبان ز شش جهت... بگذریم. وقتی که رییسی به پاستور رفت؛ از سلول های پوست خود خواست ضخامت خود را تنظیم کنند و بسی کلفت تر از سلول های پوست روحانی باشند و هر نوع هجمه ای را تاب آورند. چند روز گذشت خبری نشد. با خود گفت؛ اولِ راه است. یحتمل فعلا چیزی نمی گویند. یک ماه گذشت، دو ماه گذشت کسی چیزی نگفت. آقا سه ماه، چهار ماه، ای بابا. نه تنها تیتری نزدند و پنبه ای مورد اصابت قرار نگرفت؛ بلکه خیلی ها گفتند این سید اولاد پیغمبر، شب و روز دارد کار می کند و کاملا معلوم است که کشور دارد حرکت می کند. گذشت و گذشت، تورم بالاتر رفت و به خلایق فشار آمد بسی. ولی باز هم کسی چیزی نگفت. دلار لاکردار خیلی رفت بالا و بی نقاله هم به وضوح پیدا بود کمر مردم نود درجه شده اما ای بابا، کسی چیزی نگفت. آقای رییسی اصلا تعجب کرد. گوشی برداشت زنگ زد چند جا و فروتنانه گفت: کار سختی است. هنوز نتوانسته ایم کاری کنیم. پاسخ چنین بود: ای بابا! اولا ما که با شما این حرف ها را نداریم. ثانیا، قبلی ها چنان موتور و گیربکس را پایین آورده اند که ماشین باید حالا حالاها بر چاله بماند.
یک سال گذشت، کسی از خود رییسی انتقادی نکرد. فقط گفتند چند تا از وزرا به اندازه لازم، انقلابی نیستند. رییسی نگاهی به نیمکت ذخیره انداخت و سریع چند بازیکن انقلابی تر به میدان فرستاد. خودش هم مرتب سفر استانی رفت و دستور داد همه چیز درست شود. بارها تاکید کرد که تمام امورات مملکت، باید زود، سریع، انقلابی درست شود. اما باز هم اتفاقی نیفتاد. با این و آن صحبت کرده و گفت حرکت دادن ماشین دشوار است. گفتند: اولا ما با شما این حرف ها را نداریم. ثانیا، ماشین اتفاقا دارد خوب راه می رود. از وقتی که شما آمده اید همه چیز بهتر شده. شما از بس متواضع هستید، متوجه حرکت ماشین و دورشدن از درختان کنار جاده نمی شوید. اتفاقا همه چیز بهتر شده. در مورد تورم و بیکاری و کسری بودجه و این چیزها هم، خودتان را اذیت نکنید. اولا نفت را ارزان تر رد کنید برود و قدری اسکناس هم چاپ کنید. ثانیا، این چیزها تا بوده بوده و اصلا ما با شما از این حرف ها نداریم. خواست اندکی تعجب کند. ولی وقتی روزنامه ها، صدا و سیما، اتاق فکرها، مفسرین سیاسی و این و آن را چک کرد، دید همه دارند از سرعت خوب ماشین و مهارت راننده دم می زنند. لذا خیالش راحت شد و فهمید که دارد خوب کار می کند. چنین شد که دو سال پس از آغاز کار، به یاد سخنان پیشین خود افتاد و به این نتیجه رسید که نه... خلبانی و جراحی مغز که قطعا راحت است و کاری ندارد، لیکن به سیخ گرفتن کباب کوبیده در قیاس با ریاست مجریه بسیار سخت تر است.
چهار تا مصاحبه می کنی، سفر استانی می روی، چند تا دستور می دهی، اقتصاد و سیاست خارجی و مدیریت کشور که بالاخره یک جوری درست می شود، حوزه امنیت هم که بندگان خدا من بالای سرشان باشم یا نه کارشان را انجام می دهند و مشکلی پیش نمی آید. ولی آن کوبیده لاکردار، بسی صعب است. چرا که حتی عمل آوردن خود مایه هم هزار دردسر دارد چه رسد به اعمال شاقه به سیخ گرفتن. خداوند مرا ببخشد. در حق آن اساتید بزرگوار اجحاف شد. حقیقتا در قیاس با کار راحت ما، آنان کار سخت و مسئولیت سنگینی دارند. کار ما که اصلا سخت و پیچیده نیست و گوشت هم بر آتش بریزد، کسی کاری به کارمان ندارد. از ما آسان تر مقننه است که اصلا هیچ مرارت و سختی خاصی ندارد.
۲۱۹۲۱۸
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: مشکلی نیست، فقط چندتا از وزرا به اندازه لازم انقلابی نیستند آقای رئیسی!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران