"راست" ایرانی و باروی بلند نوستالژی، مزدک بامدادان - Gooya News

زمان برای خواندن: ۱۳ دقیقه
«گفتیم منظره و تاریخ سیاسی ایران همیشه فاقد یک راه حل راست میانه بوده است. برای اینکه احزاب جدی ایران همه در طیف چپ تشکیل شده‌اند. احزاب طیف راست همه از بالا تشکیل شده‌اند. و نمی‌توانسته‌اند هم جدی بوده باشند با همه وسعتی که داشته‌اند. حزب باید از پایین تشکیل بشود» داریوش همایون (۱)
در نوشته پیشین آوردم که ما در ایران بجز بازه کوتاهی "چپ" در اندریافت دانشنامه‌ای آن نداشته‌ایم (۲). اگر به دو فن‌واژه راست و چپ با رویکرد دانشگاهی بنگریم، آنگاه خواهیم دید سخن داریوش همایون در اینباره که در تاریخ سیاسی ایران "راست" هرگز در میدان نبوده است، چندان هم بی‌راه نیست و ما راست هم در اندریافت جامعه‌شناسانه آن نداشته‌ایم. راستی را چنین است که سرآمدان ایرانی هنگامی با شکستهای پیاپی از امپراتوریهای همسایه از خواب گران برخاستند، که ایران کشوری نیمه‌برده‌داری، نیمه‌فئودالی (۳) و نیمه‌مستعمره بود. راست و چپی که در اروپا از دل یک نبرد دراززمان سیاسی، طبقاتی، دینی و فرهنگی بیرون آمده بود، نمی‌توانست در جامعه‌ای معنی بیابد، که هنوز فرسنگها از پای‌گذاشتن به جهان نو دور بود.
راست اروپایی فرجام یک دگردیسی تاریخی-فرهنگی بود که سده‌ها زیست پیوسته اجتماعی را در پشت سر خود داشت. بزرگ‌زمینداری یا فئودالیسم که بنیانش اشرافزادگی بود، در گذر چندین سده رفته‌رفته جای خود را به بورژوازی داده بود، به طبقه‌ای که پشتوانه دارائی‌اش نه خون اشرافی، که پیشه‌وری، بازرگانی و صنعت بود. چنین روندی در ایران سده‌های ۱۹ و ۲۰ هیچگاه انجام نپذیرفت، چرا که سرآمدان ایرانی ارزشها و اندریافتهای جهان نوین را دیدند و پسندیدند و به ایران آوردند، همانگونه که دستگاه چاپ، دوربین عکاسی و تلگراف و راه‌آهن و دیگر فرآورده‌های صنعت مدرن را به ایران آوردند. همه اینها، از دستگاه چاپ و ماشین دودی گرفته تا قانون اساسی و مجلس و حزب، بدون پیشینه و به ناگهان در جامعه ایرانی پدیدار شدند، پس نمی‌توانستند نیروی پشتیبان خود را در میان توده‌ها پدید آورند.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: "راست" ایرانی و باروی بلند نوستالژی، مزدک بامدادان - Gooya News