تاریخ فلسفه در ایران را باید پیش از فارابی جست‌وجو کرد

تاریخ فلسفه در ایران را باید پیش از فارابی جست‌وجو کرد
ایسنا

ایسنا/اصفهان یکی از چهره‌های سرشناس و فرهیخته فلسفه و عرفان با بیان اینکه خاص‌بودن فلسفه در کشورهای متفاوت، تا حدودی شبیه به ادبیات است، گفت: تاریخ فلسفه در ایران را باید پیش از فارابی جست‌وجو کرد، حتی من می‌گویم که تاریخ فلسفه اسلامی به پیش از قرن سوم بازمی‌گردد و ما باید با نگاهی نو تاریخ فلسفه اسلامی را بشناسیم و آن را از نو بنویسیم.

نصراللّه پورجوادی، مدرس فلسفه و عرفان، در همایش ملی «آموزش فلسفه در ایران بر پایه متون کلاسیک» که به مناسبت روز جهانی فلسفه در تالار صائب واقع در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: از آنجا که فلسفه در فرهنگ هر سرزمینی جایگاه والا و پراهمیتی دارد، بنابراین برپایی چنین‌ همایش‌هایی چون گردهمایی امروز ارزشمند است. به‌طور کلی، آموزش و دانشگاه و با توجه به بحث این همایش، آموزش فلسفه، در هر کشوری متأثر از فرهنگ آن کشور است. به بیانی دیگر، دید فلسفی هر سرزمینی بر آموزش آن اثر می‌گذارد. این دید فلسفی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. در هر دیاری خاص و ویژه خود آن نقطه است. برای نمونه، در انگلستان دیدی مخصوص به خودشان نسبت به تاریخ فلسفه و غرب دارند. همچنین در نقاط دیگر مانند فرانسه، ایتالیا، روسیه و آلمان به همین منوال است.

این مؤسس و مدیر سابقِ «مرکز نشر دانشگاهی» افزود: شاید بشود گفت دین هم نمی‌تواند بر شبیه‌شدن فلسفه در سرزمین‌های گوناگون اثر بگذارد و از این بُعد بین ملت‌ها وحدت ایجاد کند. برای نمونه، در کشورهای مسلمان یا غربی مختلف ما با دین‌های یکسان، یعنی اسلام و مسیحیت، سروکار داریم؛ اما در هرکدام فلسفه خاص خودش ظهور کرده است. به بیانی روشن‌تر، فلسفه در مثلاً ایران و مصر و پاکستان علی‌رغم پیروی همه آنها از اسلام، یکسان نیست. این امر در تضاد با علوم مختلف دیگر است. برای نمونه، آموزش فیزیک در میان همه ملت‌ها از قوانین خاصی متابعت دارد. شیمی و ریاضی یا هر علم دیگر هم به همین ترتیب است و از اصولی یکسان پیروی می‌کند.

فلسفه‌دان پیشکسوت کشورمان در تشریح بیشتر تفاوت فلسفه از ملتی به ملت دیگر چنین ادامه داد: خاص‌بودن فلسفه در کشورهای متفاوت، تا حدودی شبیه به ادبیات است. ادبیات هر سرزمینی ویژگی‌ها و ماهیت مخصوص به خود را دارد. بنابراین، آموزش فلسفه در ایران ما نیز از دید ما به فلسفه و تاریخ فلسفه اثر می‌پذیرد.

تاریخ فلسفه اسلامی با شریف و ماجد

پورجوادی، سپس به بحث طلوع فلسفه در ایران اسلامی وارد شد و بیان کرد: در ایران چنین باوری مرسوم است که فلسفه در دوران اسلامی از قرن سوم یا چهارم هجری قمری آغاز شده است. در این فلسفه ما شخصیت‌های بزرگی چون فارابی و ابن‌سینا و سهروردی و خواجه نصیر توسی ظهور کرده تا دوره‌ معاصر که فلسفه شکل و نامداران خاص خودش را یافته است. بر اساس این دیدگاه، فلسفه و تاریخ فلسفه ما متأثر از این علم در یونان باستان سر بر آورد. حتی فلسفه اسلامی را فصلی از فلسفه قرون وسطی می‌دانند. این روالی که بیان شد، تاریخ فلسفه ما از نگاه غربیان است و خود ما ایرانیان نیز از این نظرگاه تأثیر پذیرفته‌ایم و چنین تاریخ فلسفه خود را شرح می‌دهیم.

این مصحح متون کهن که معتقد است باید تاریخ فلسفه از نو نوشته شود، بحثش را چنین پی گرفت: ما دید تاریخی به فلسفه داشته‌ایم، اما اینکه به نوشتن تاریخ فلسفه توجه کنیم، در فرهنگ ما جدید است. خود من در اوایل دهه ۱۳۵۰ شمسی که قصد تدریس فلسفه داشتم، اغراق نیست اگر بگویم هیچ کتابی به فارسی موجود نبود. اثری تاریخی و کم‌وبیش جامع به زبان فارسی و در باب فلسفه نداشتیم. من آمدم و کتاب میان محمد شریف را انتخاب کردم و هر فصلی را برای ترجمه به یکی از مترجمان دادم. سپس کتابی از ماجد فخری را ترجمه کردیم. مقصودم آن است که تاریخ‌های فلسفه‌ای که ما از ۵۰ سال پیش داریم، اقدامی نو است. این آثار بر دید فلسفی ما نیز اثر داشتند.

او بحثش را برای نظر به آغاز فلسفه در کشورمان و از نگاهی دیگر چنین دنبال کرد: معمولاً بر سر زبان‌هاست که فلسفه اسلامی ما با فارابی یا کمی عقب‌تر با ابواسحاق کندی یا با افرادی چون اخوان صفا شروع شده است. یادآور می‌شوم اگر از «فلسفه ما» استفاده می‌کنم، بنا بر همین تأکیدی است که بر خاص‌بودن فلسفه در سرزمین‌های مختلف دارم. به‌هرروی، باید در نظر داشت که برخلاف این نگاه مرسوم، فلسفه ما با فارابی شروع نمی‌شود.

این پژوهنده عرفان و فلسفه افزود: تاریخ فلسفه در ایران را باید پیش از فارابی جست‌وجو کرد. به‌خصوص در قرن سوم و شخصیتی چون محمد زکریای رازی که آثار متعددی در فلسفه داشت، اما به یادگار نماند. یکی دیگر از آنان استادِ فارابی، یعنی ابوالعباس ایرانشهری نام داشت. ابوالعباس آثارش را فارسی می‌نوشت و دین و فلسفه را همانند بسیاری دیگر، یکی می‌پنداشت. ابوالعباس ایرانشهری نام فیلسوف بر خود گذاشته بود و به همین دلیل می‌گفتند وی دعوی نبوت دارد! دعوی نبوت داشتن، یعنی خود را فیلسوف دانستن.

اندیشمند کشورمان تاریخ فلسفه را در ادامه چنین تبیین کرد: من حتی می‌خواهم بگویم که تاریخ فلسفه اسلامی به پیش از قرن سوم بازمی‌گردد. برای تأیید این حرف می‌توان به روایت مسعودی در «مروج الذهب» اشاره کرد که می‌گوید یحیی برمکی، وزیر قدرتمند هارون الرشید عباسی، در خانه‌اش مجالسی داشت. این جلسه‌ها مداوم برگزار می‌شد و در آن‌ها بحث‌های مناظره‌ای برپا بود. خودش مجالس مناظره را تشکیل می‌داد و اداره می‌کرد. او افرادی را از نقاط دور و نزدیک دعوت می‌کرد تا دور هم بحث فلسفی کنند.

پورجوادی در خصوص مجالس برمکی ادامه داد: مسعودی در «مروج الذهب» و در گزارشش درباره یکی از مجالس اخیر چنین طرح می‌کند که ۱۳ نفر در این مجلس بودند. از جمله این افراد می‌توان به هذیل علاف، نظّام که معتزلی بود، اشاره کرد. در واقع اکثریت افراد حاضر در این جلسه را معتزلی می‌دانیم. از برخی با عنوان شیعی یاد می‌کنیم. هشام‌بن‌حکم، شاگر د امام صادق(ع)، در شمار آن شیعیان قرار می‌گیرد. حتی به‌گفته ابن‌ندیم مدیریت این جلسات را بر عهده هشام می‌گذاشتند.

او در دنباله شرح مجالس برمکی گفت: در یکی از این جلسات یحیی برمکی که بحث فلسفی برپا و به‌صورت مناظره بود، مبحث عشق طرح شد. پیش از آن، گفتنی است که در ایران ساسانی و فلسفه اسکولاستیک غرب هم به روش مناظره‌ای فلسفه مطرح، موشکافی و آموزش داده می‌شد. برمکی در آن جلسه مدنظرم گفت در این جلسات مدت‌هاست که درباره کمون و ظهور، حدوث و قدم، نفی و اثبات، حرکت و سکون، موجود و معدوم، تعدیل و جرح، نفی و اثبات صفات، استطاعت، نبوت، امامت و... بحث کرده‌اید. امروز می‌خواهم درباره عشق بحث کنید. هرکدام از حضار نظر خود را درباره عشق می‌گوید. این دورهمی فلسفی به مجالس افلاطون شباهت داشت که آنجا هم هرکس نظرش را بیان می‌کرد.

«فلسفه ما» به زبان فارسی

فیلسوف و عارف معاصر کشورمان در واکاوی و توصیف جلسات فلسفی در خانه یحیی برمکی این‌گونه طرح کرد: به گفته «مروج الذهب» یکی از حاضران در جلسه برمکی، موبدموبدان بود. بر اساس تحقیقات من این موبدموبدان کسی جز آذرفرنبغ فرخزادان نبود. این شخص را باید اولین نویسنده کتاب «دینکرد» دانست. شکی نیست که فرخزادان فیلسوف مزدیسنا به شمار می‌رفت. او هم نظرش را درباره عشق می‌گوید که بسیار جالب است. اما وارد آن مبحث نمی‌شوم. تا برکناری خاندان برمکی از سوی خلفای عباسی این مناظره‌ها ادامه داشت. در این واقعه یحیی به زندان می‌افتاد و افراد دیگر این خاندان نیز به طریقی سرکوب می‌شوند.

این متفکر ایرانی گفت: پس از حذف برمکی‌ها این مناظره‌ها به همت مأمون پیگیری شد. قابل ذکر است که در قرن دوم تمایزی بین کلام و فلسفه و عرفان که بعدها در قرن چهارم و پنجم هجری قمری مطرح شد، نداریم. برای مثال، بعهدها گروه‌های مختلفی چون صوفی و متکلم و عارف داریم. در قرون دوم و سوم هنوز تفکیک‌ها و تمایزات منسجم و مشخصی نداریم. برای خیلی از این شاخه‌ها واژه «حکمت» به کار می‌بردند. در خور اعتناست که یکی از افراد برجسته در مجالس هارون حضرت رضا(ع) بود. مناظرات او با ادیان و گروه‌های مختلف به یادگار مانده است.

پورجوادی در خصوص جلسات مناظره‌ای در سده‌های نخستین اضافه کرد: به‌نظرم خواندن و تأمل در این مناظره‌ها که در منابع نیز موجود است، در واقع مطالعه تاریخ فلسفه در عصر اسلامی به شمار می‌رود. این اشخاص، مناظره‌ها و نحوه برپایی جلسات یحیی و بعد دیگران پایه‌ریزی‌ها و ریشه‌های تمدن اسلامی به شمار می‌روند. این تمدن در یکی‌دو قرن بعد از جلسات مناظره به‌تدریج شکل می‌گیرد. هرچه از اهمیت این مجالس در دوران و بعد از مأمون بگوییم، کم است.

این فلسفه‌پژوه گفت: در زمان موردنظر، عربی هنوز به کمال نرسیده بود. کاربرد این زبان در علوم مرسوم نبود و داشت جوانه می‌زد که بعدها در قرن چهارم هجری قمری زبان رسمی و پراهمیتی شد. در این زمان کتاب‌های مختلفی را از زبان‌های متعددی دارند ترجمه می‌کنند، مثلاً از سریانی و پهلوی و یونانی. از پیامدهای این اقدام غنی‌شدن گنجینه اصطلاحات در زبان عربی بود. بنابراین، اهمیت دارد که بدانیم در این مجالس که از هند و سوریه و طرسوس و دیگر جاها می‌آمدند، به چه زبانی سخن می‌گفتند.

این فیلسوف ایرانی به زبان موبدموبدان هم اشاره کرد و گفت: زبان او چه بوده؟ مسلم است که موبدموبدان به فارسی امروز، یعنی خراسانی یا دری، صحبت نمی‌کرده. زبان این شخصیت ایرانی و به‌طور کلی مناطق غربی‌ زبان پهلوی بوده. شکی نیست، در قرون دوم سوم و چهارم هجری قمری، دو زبان پهلوی و عربی زبان علمی جهان اسلام بود. بعدها به این دو، فارسی دری یا خراسانی هم اضافه می‌شود. ازاین‌رو، در یک زمان سه زبان داریم. از این سه، فارسی دری دیرتر ظهور می‌کند؛ یعنی از نیمه دوم قرن چهارم و پنجم به میدان می‌آید. این زبان به دلایلی پهلوی را هم کنار می‌زند.

پورجوادی در توضیح و تشریح کاربرد فارسی پهلوی در متون فلسفی بیان کرد: کتاب‌های مهم فلسفی از جمله «دینکرد» که تألیف آذرفرنبغ فرخزادان است، به زبان‌ پهلوی نوشته شده. کتاب «دینکرد» که نویسنده‌اش در جلسات مناظره هم حاضر می‌شد، فلسفی است و نُه جلد دارد. دو جلد «دینکرد» به‌طور کامل و یکی از مجلدهایش تا حدودی از دست رفته. قسمت‌های باقی‌مانده، فلسفی هستند. بنابراین، ضرورت دارد که به آن‌ها نه از جنبه زبان‌شناسی بلکه از زاویه فلسفی نظر کنیم.

این پژوهشگر و نویسنده دانشگاه تهران درباره ضعف ترجمه‌های فارسی «دینکرد» شرح داد: متأسفانه امروزه فقط زبان‌شناس‌ها بر این آثار تمرکز کرده‌اند که فلسفه را نمی‌شناسند. برای نمونه، «دینکرد» ششم کتابی اخلاقی است و به‌نظرم دست‌کم برای ما بسیار از «نیکوماخوس» ارسطو مهم‌تر به شمار می‌آید. شائول شاکد که خدمات ارزنده‌ای به فلسفه در ایران داشت، «دینکرد» را به خوبی و شایسته و مفهوم به انگلیسی ترجمه کرد.

فلسفه در «کارنامه» و «عهد» اردشیر

این عارف و فیلسوف معروف کشور بحثش را با جلدی دیگر از «دینکرد» دنبال کرد: «دینکرد» چهارم کمتر مورد توجه بوده و هرکس هم دیده از دشواری آن شکایت داشته. کتاب دشوار است و این دیرفهمی زمانی بیشتر می‌شود که محققان غیرفلسفی به سراغش می‌روند. این کتاب را باید با دید فلسفی نظر کرد؛ زیرا مخصوص فلسفه نوشته شده. شاید کوتاه‌ترین کتاب دینکرد هم همین جلد چهارم باشد.

پورجوادی موضوع بحث را با تبیین فلسفه در ایران باستان و درنگ در «دینکرد» چهارم پی گرفت: اصل مهم در فلسفه ایرانی آن است که برای هر چیزی دو وجه یا بُعد در نظر می‌گرفتند. یکی گیتی یا جنبه گیتیانه است. دیگری نیز وجه مینوی محسوب می‌شود. در واقع، جهان دو وجه دارد که یکی گیتی و دیگری مینوی است. وجه مینوی را در دوران اسلامی ساحت روحانی، عالم روح، مجردات یا معقولات می‌گوییم. گفتنی است که ما مینو را با حس بینایی و لامسه درک نمی‌کنیم. گیتی نیز به معنی طبیعت است.

او سپس گیتی و مینوی را بیشتر شرح داد: طبیعت، بیرون آمدن از کمون به ظهور است. کمون کجاست؟ واقعیت این است که کمون را نمی‌توان دید. بنابراین، کمون همان مینوست. در «بُندهشن» هم آمده‌ که خداوند اول از همه مینو را خلق می‌کند، یعنی مینو بر گیتی تقدم دارد.

این فلسفه‌دان و عرفان‌شناس در ادامه مبحث را چنین موشکافی کرد: در بسیاری از مطالعات می‌توان مینو را همان متافیزیک دانست. معنی گیتی نیز طبیعت است و نباید آن را عالم جسمانی ترجمه کرد. در این کتاب «دینکرد» چهارم، دو موضوع وجود دارد که اولی عالم مینو یا عالم فلسفی و متافیزیک است. دومی نیز بخش گیتی یا فیزیک است. همین جاست که ما به مبحث تاریخ فلسفه ایران وارد می‌شویم. در بخش مینو امشاسپندان، صفات ذات الهی مورد بحث قرار می‌گیرد.

پورجوادی گفت: از کسانی که حافظ و نگهبان فلسفه بودند، به بیانی دیگر با عنوان نگهبانِ دین بهی یاد می‌شود. دین و فلسفه نزد ایرانیان دو تا نبود. یکی به شمار می‌رفت. اولین نفری هم که از او یاد می‌شود ویشتاسب است. بعد دارا و سپس بلاش قرار می‌گیرد. مهم‌ترین خصیصه این افراد آن است که در موضوعات فلسفه و علم کتاب‌هایی جمع آوری می‌کردند. پادشاهان ایران باستان اهل دانش و علم و فرهنگ و معرفت بودند.

او اضافه کرد: شاهان ساسانی بسیار به دانشمندان و اندیشمندان اهمیت می‌دادند و برای گردآمدن آنان می‌کوشیدند. این شاهان با حضور خودشان و صاحبان فکر و علم جلساتی ترتیب می‌دادند. از همین رو شاهدیم که فلاسفه نوافلاطونی در آتن و در قرن پنجم و ششم، وقتی در دربار شاه رم احساس امنیت نمی‌کنند، به نزد شاهان و دربار ایران پناه می‌برند .

پژوهشگر فلسفه و عرفان کشورمان در باب فلسفه یونانی و ارتباطی که ایران و یونان داشتند، گفت: می‌توان در تبیین این موضوع به «هرمس عربی» اثر بلادل رجوع کرد که محمد میرازیی ترجمه کرده است. آثار فلسفی مرتبط با اردشیر بابکان، مؤسس ساسانی، اهمیتی وافر دارد. او دارای دو کتاب «عهد» و «کارنامه» بود. «عهد» ارشیر تاریخ اخلاق در ایران است و بدون آن بررسی اخلاق در گذشته ما ناقص است.

این مدرس و نویسنده حوزه فلسفه ایران افزود: «کارنامه»اثر مهم دیگری است. کار یعنی جنگ. به معنی دقیق‌تر باید گفت «کارنامه‌» به آثاری برمی‌گردد که بعدها در جهان اسلام با عنوان مغازی عرضه شد. به‌طور کلی، کتب سیره در بین مسلمانان با «عهد» و متون مغازی با «کارنامه» در ایران باستان مطابقت دارد. گفتنی است وقتی بیان می‌کنند که دین و سیاست در عهد ساسانی یکی شد، مقصود یکی‌شدن فلسفه و سیاست است. فلسفه در عهد باستان، خاصه در عهد اردشیر و شاپور دوم، مبحثی پردامنه است که مشابه همان جلسات یحیی برمکی، موضوعاتی چون جوهر و عرض، سیرورت، شدن و... در آن مطرح می‌شد. گفتنی است که پژوهشگران خارجی بیشتر در این مورد کار کرده‌اند.

«داروی خرسندی» و قناعت فلسفه اسلامی

پورجوادی در ادامه موضوع فلسفه در ایران باستان گفت: یکی از مباحثی که در فلسفه سهروردی مطرح می‌شود این است که «حکیم متأله» کیست؟ در «دینکرد» نیز مبحثی مشابه داریم و به این افراد «موبدان هرمزد» گویند. شاید این موبدان هرمزد در ایران باستان همان حکیم متأله دوران اسلامی باشد. در «دینکرد» توصیفشان آمده است. این افراد شهود مینو در گیتی یا چشم دل داشتند. ساحت مینوی را در عالم مادی دیدن حرف کمی نیست و در قرآن هم به آن اشاره شده. این گروه، اهل آموزش فلسفه هم بودند و در واقع مینو در گیتی را به دیگران نشان می‌دادند.

او تأکید کرد: آموزش فلسفه در ایران کنونی باید متفاوت باشد، چون ما این پیشینه را داشتیم. تمام فلاسفه‌ای که این دانش را خلق کردند در دوران اسلامی، برخاسته از ایران و مخصوصاً خراسان بودند. بسیاری از مباحث دوران اسلامی بدون در نظر داشتن دانش فلسفی ما در ایران بستان ممکن نیست. برای نمونه، حتی بحث نبوت هم با نگاهی به فلسفه باستان میسر می‌شود.

این فلسفه‌دان و کشورمان که تلاش می‌کند تا با دیدی نو به تاریخ فلسفه اسلامی نگاه کنیم، معتقد است کتب فلسفی ساسانی به «دینکرد» محدود نمی‌شود و آثار دیگری در این زمینه وجود دارد که «داروی خرسندی» یکی از آنهاست. او در توصیف این کتاب چنین بیان می‌کند: خرسندی که در عنوان و متن کتاب آمده است، یعنی «قناعت» و این اندیشه رواقی است. اما خاص ایرانیان است و صوفیه نیز به آن قناعت می‌گویند. قناعت دوره اسلامی همان خرسندی عهد باستان است. این رساله کوتاه است، اما دشواری‌ها و افتادگی‌هایی دارد که کار را بر روی آن سخت کرده است.

پورجوادی افزود: «داروی خرسندی» منبع الهام کِندی برای نوشتن رساله «حزن» بود. از طرفی دیگر، بر اپیکتتوس از حکمای رواقی و به‌طور کلی در فلسفه قرون وسطی و هم در دوره اسلامی این رساله عهد ساسانی تأثیرات مهمی داشته است. در «تاریخ بیهقی» نیز به آن نظر شده و در واقع این اثر بیهقی مباحث فلسفی هم دارد. داستان «داروی خرسندی» از زندانی شدن یک حکیم یا وزیر عهد ساسانی شروع می‌شود. در این کتاب کوشیده شده برای امیدواری و زنده‌ماندن در زندان راهکاری داده شود که همان داروی خرسندی است. خرسندی بحثی روحانی و روان‌شناختی است که در آثار سهروردی هم وجود دارد. این، بحث یا ژانری خاص در فلسفه باستان ما بود که در دوران اسلامی هم دنبال شده است.

اندیشمند و پژوهشگر فلسفه معاصر سخنرانی خود را این‌گونه خاتمه دارد: ما باید با نگاهی نو تاریخ فلسفه اسلامی را بشناسیم. باید از نو آن را بنویسیم و در این مسیر به فلسفه ایران باستان نگاه جدی داشته باشیم. نباید در نوشتن تاریخ فلسفه تحت‌تأثیر فلاسفه غربی باشیم. باید دیدمان را به فلسفه و تاریخ فلسفه هر دو تغییر دهیم. و در آموزش کشور هم آنها را وارد کنیم. در این مسیر مطالعه متون پهلوی اهمیتی وافر دارد.

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: تاریخ فلسفه در ایران را باید پیش از فارابی جست‌وجو کرد