هنری کیسینجر؛ دیپلماتی جنجالی که به روابط جهانی شکل داد
منبع تصویر، Getty Images
هنری کیسینجر همواره موافقان و مخالفانی داشته است.
او به واقعگرایی در سیاست خارجی باور داشت. برنده جایزه صلح نوبل شد و جنایتکار جنگی لقب گرفت.
هنری کیسینجر بیش از یک دهه سیاست خارجی آمریکا را در انظار و محافل عمومی نمایندگی کرد. او با پشتکار فراوان سیاست تنشزدایی را دنبال کرد، و این سیاست، یخ روابط میان اتحاد شوروی و آمریکا را تا حدی آب کرد، و راه را برای روابط بهتر با چین باز کرد.
او از طرفداران سرسخت خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام بود، و بهخاطر نقشش در برقراری آتشبس در آن منازعه، در سال ۱۹۷۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
با این وجود منتقدانش ادعا میکردند که برای او منافع آمریکا بیش از اندازه بر حقوق بشر ارجحیت داشت. بیشترین انتقادها در این زمینه به عملیات مخفی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در آمریکای لاتین و در دهه ۱۹۷۰ مربوط میشد.
دیپلماسی فعال او به خاتمه درگیری اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ کمک کرد. و مذاکرات توافقنامه صلح پاریس، آمریکا را از کابوس طولانی خود در ویتنام خارج کرد.
اما آنچه را که هوادارانش سیاست عملی میخواندند از سوی منتقدان محکوم و غیراخلاقی خوانده شد.
کیسینجر به حمایت ضمنی از کودتای خونین که دولت چپگرای شیلی را سرنگون کرد و چشم بستن به "جنگ کثیف" ارتش آرژانتین علیه مردم این کشور متهم بود.
تام لرر، هنرمند سرشناس آمریکایی پس از شنیدن این خبر که جایزه صلح نوبل به هنری کیسینجر اهدا شده گفت "طنز سیاسی منسوخ شده است".
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،هنری کیسینجر برنده جایزه صلح نوبل شد و جنایتکار جنگی لقب گرفت
فرار از آلمان نازی
هاینتز آلفرد کیسینجر در ۲۷ مه ۱۹۲۳ (۶ خرداد ۱۳۰۲) در ایالت بایرن آلمان، و در یک خانواده یهودی طبقه متوسط بهدنیا آمد.
کیسینجر و خانوادهاش سالها در این منطقه زندگی میکردند، و تنها در سال ۱۹۳۸ بود که به آمریکا گریختند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،هنری کیسینجر در یازده سالگی در کنار برادر کوچکش والتر
او نوجوانی خجالتی بود و لهجهاش را همیشه داشت. او عاشق فوتبال بود.
او به دبیرستان شبانه رفت و روزها در یک کارخانه ساخت فرچه اصلاح صورت کار میکرد. میخواست در دانشگاه حسابداری بخواند اما بعد از احضار به خدمت سربازی، تحصیلاتش را نیمهکاره رها کرد.
تسلط او به زبان آلمانی باعث شد به واحد اطلاعات ارتش ملحق شود، و بعد از حمله متفقین به اروپا در سال ۱۹۴۴، او مسوول اداره شهر کوچک کرفلد در آلمان شد، آنهم در حالی که تنها یک سرباز ساده بود.
کیسینجر ۲۳ ساله در پایان جنگ، بعدها فرماندهی گروهی را برعهده گرفت که در جستجوی افسران گشتاپو بودند.
او سپس در مدرسه اطلاعاتی فرماندهی اروپا در آلمان بهعنوان کارمند غیرنظامی آموزش دید.
کیسینجر بعد از بازگشت به آمریکا در رشته علوم سیاسی با رتبه ممتاز از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شد. او به تحصیلاتش در این دانشگاه ادامه داد و فوق لیسانس و دکترایش را هم گرفت، و بعد از آن در طول دهه ۱۹۵۰ عضو کادر علمی دانشگاه باقی ماند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،کیسینجر در سال ۱۹۶۸ مشاور امنیت ملی نیکسون شد
کیسینجر در سال ۱۹۵۷ کتاب 'جنگ اتمی و سیاست خارجی' را منتشر کرد. او در این کتاب نوشت که آمریکا میتواند در یک جنگ هستهای محدود پیروز شود.
این ایده در آن دوران طرفداران زیادی داشت. علاقه او به سیاست خارجی باعث شد بهعنوان دستیار نلسون راکفلر، فرماندار نیویورک و یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب شود، و بعد از پیروزی ریچارد نیکسون در انتخابات سال ۱۹۶۸، پست مشاور امنیت ملی به کیسینجر پیشنهاد شد.
رابطه کیسینجر و نیکسون، یک رابطه پیچیده بود. نیکسون به توصیه های کیسینجر در روابط بین الملل اعتماد داشت، اما نیکسون به یهودیان آمریکا سو ظن داشت و طغیانهای یهودی ستیزانه از خود نشان میداد.
در زمان حضورش به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا، جنگ سرد به اوج خود رسیده بود، و کیسینجر تلاش زیادی برای کاهش تنشها میان آمریکا و اتحاد شوروی بهخرج داد.
او و نیکسون، هر دو خواهان کاستن از این تنشها بودند.
او به مذاکرات کاهش سلاحهای هستهای جانی تازه بخشید. این مذاکرات در سال ۱۹۶۸ در پی تهاجم شوروی به چکسلواکی رها شده بود. کیسینجر در جریان مذاکرات 'محدود کردن سلاحهای استراتژیک' هم فعال بود. این مذاکرات به امضای پیمان سالت (S.A.L.T) منتهی شد.
او بطور همزمان باب گفتگو با دولت چین را هم از طریق چو ئنلای، نخست وزیر این کشور، باز کرد. این کار علاوه بر اینکه باعث بهبود روابط چین و آمریکا شد، فشار دیپلماتیک بر رهبران شوروی را هم افزایش داد، زیرا آنها از آن بیم داشتند که همسایه عظیمشان تحت نفوذ آمریکا قرار بگیرد.
تلاشهای کیسینجر به سفر تاریخی نیکسون به چین در سال ۱۹۷۲ منجر شد. رئیس جمهوری امریکا در این سفر با چو ئنلای و مائو تسهتونگ ملاقات کرد.
در همین حال آمریکا تلاش میکرد خودش را از جنگ ویتنام خلاص کند. این کار یکی از وعدههای انتخاباتی نیکسون بود. کیسینجر که پیش از آن، در دهه ۱۹۶۰، گفته بود که آمریکا نمیتواند در این جنگ پیروز شود، با ویتنام شمالی وارد مذاکره شد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،هنری کیسینجر و چوئنلای در ضیافت رسمی در پکن
با این حال او و نیکسون با بمباران مخفیانه کامبوج موافقت کردند. کامبوج در این جنگ بیطرف بود، و آمریکا به این دلیل این کشور را بمباران میکرد که کمونیستهای ویتنام شمالی را از سربازان تازه، آذوقه و مهمات محروم کند.
نتیجه این اقدامات تلفات عظیم در میان غیرنظامیان بود. منتقدان کیسینجر او را به ارتکاب جنایت جنگی متهم کردند و همچنین او را مسوول به قدرت رسیدن خمرهای سرخ در کامبوج در سال ۱۹۷۵ معرفی کردند.
کیسینجر که دیگر وزیر خارجه آمریکا شده بود، در پاریس با ویت کنگها به گفتگو نشست، و بعد از مذاکرات پر پیچ و خم، بر سر خروج کامل ارتش آمریکا از ویتنام جنوبی با آنها به توافق رسید. او در سال ۱۹۷۳ مشترکا با له دوک تو، نماینده ویتنام شمالی در مذاکرات، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،هنری کیسینجر در سال ۱۹۷۳ مشترکا با له دوک تو، نماینده ویتنام شمالی، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد
له دوک تو گفت که هنوز در ویتنام صلح برقرار نشده و بر همین اساس جایزه را قبول نکرد، اما کیسینجر "با فروتنی" آن را پذیرفت. برخی فعالان صلح به تصمیم کمیته صلح نوبل اعتراض کردند. آنها معتقد بودند که اعطای جایزه نوبل به کیسینجر این جایزه را از "موضوعیت" میاندازد.
کیسینجر پول این جایزه را به کودکان نیروهای آمریکایی کشته در جنگ اهدا کرد. دو سال بعد وقتی نیروهای کمونیستی ویتنام جنوبی را در اختیار گرفتند، کیسینجر تلاش کرد تا جایزه خود را پس دهد.
سیاست واقعگرایانه
کیسینجر در خاور میانه هم بهدنبال راهی برای اختلافات اعراب و اسرائیل بود، و با سفرهای متعددش توانست بعد از جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ میان طرفین آتشبس برقرار کند.
سیستم ضبط مخفی صدا در کاخ سفید، نشان میداد گلدا مایر، نخست وزیر اسرائیل قدردان نیکسون و کیسینجر بوده است.
اما پس از رفتن نخست وزیر اسرائیل از کاخ سفید، این نوارها یک سیاست تیرهتر را آشکار کردند. نه کیسینجر و نه نیکسون هیچ قصدی برای اعمال فشار بر اتحاد جماهیر شوروی برای اجازه دادن به یهودیان روسیه برای یافتن زندگی جدیدی در اسرائیل نداشتند.کیسینجر گفت: مهاجرت یهودیان از اتحاد جماهیر شوروی هدف سیاست خارجی آمریکا نیست. و اگر یهودیان را در اتاقهای گاز در اتحاد جماهیر شوروی قرار دهند، این یک نگرانی آمریکایی نیست. شاید یک نگرانی بشردوستانه باشد.»
بحرانی که پس از رسوایی واترگیت پیش آمد، کیسینجر را بیش از پیش در معرض توجه همگان قرار داد. بعد از آنکه رئیس جمهوری مورد بازجویی قرار گرفت، کیسینجر مسوولیتهای بیشتری را عهده دار شد، تا جایی که برخی مفسران به او لقب "رئیس امور خارجه" داده بودند.
منبع تصویر، Getty Images 515114332. No fee.
توضیح تصویر،هنری کیسینجر در سال ۱۹۷۶ با ژنرال آگوستو پینوشه
با این حال، انتخاب سالوادور آلنده مارکسیست به عنوان رئیس جمهور شیلی، ایالات متحده را به دردسر انداخت. دولت جدید طرفدار کوبا بود و شرکت های آمریکایی را ملی کرد.
سازمان سیا در سال ۱۹۷۰ دست به اقدامات مخفیانهای در شیلی زد تا گروههای اپوزیسیون را تشویق کند که حکومت آلنده را با توسل به زور سرنگون کنند. کیسینجر ریاست کمیتهای را برعهده داشت که اجازه این اقدامات را صادر کرد.
او در جایی گفت: "من نمیفهمم چرا باید کنار بایستیم و کمونیست شدن یک کشور بهخاطر بیمسوولیتی مردمش را نظاره کنیم. این مسأله آنقدر اهمیت دارد که نمیتوان تصمیمگیری درباره آن را به شیلیاییها واگذار کرد."
در نهایت، ارتش وارد عمل شد و آلنده در یک کودتای خشونت آمیز که منجر به قدرت گرفتن ژنرال پینوشه شد، درگذشت. معلوم شد که بسیاری از سربازان از سازمان سیا حقوق گرفته بودند.
در سالیان بعد از آن شماری از دادگاههایی که درباره موارد نقض حقوق بشر و مرگ اتباع خارجی در دوران حکومت پینوشه تحقیق میکردند، احضاریههایی برای کیسینجر فرستادند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،پس از رسوایی واترگیت، جرالد فورد کیسینجر را به عنوان وزیر امور خارجه نگه داشت
یک سال بعد، کیسینجر نظارهگر خروج ریچارد نیکسون اشک آلود از کاخ سفید بر سر رسوایی واترگیت بود. جانشین او، جرالد فورد، کیسینجر را به عنوان وزیر امور خارجه ابقا کرد.
او بر دولت اقلیت سفیدپوست رودزیا فشار آورد تا از قدرت کنار برود اما متهم به نادیده گرفتن «ناپدید شدن» منتقدان حکومت نظامی آرژانتین شد.
جنجالها بعد از اینکه در سال ۱۹۷۷ از وزارت خارجه کنار رفت هم او را رها نکرد. او قرار بود در دانشگاه کلمبیای نیویورک کرسی استادی بگیرد، اما بعد از اعتراضات گسترده دانشجویان، دانشگاه این پیشنهاد را پس گرفت.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،شاهدخت دیانا با هنری کیسینجر در سال ۱۹۹۶
او به منتقد قدرتمند سیاست خارجی جیمی کارتر و بیل کلینتون تبدیل شد و استدلال کرد که روسای جمهوری، خواهان جهش بسیار سریع به سوی صلح در خاورمیانه هستند. کیسینجر میگفت این مهم تنها قدم به قدم امکان پذیر میشود.
بعد از یازده سپتامبر، جورج بوش به کیسینجر پیشنهاد کرد ریاست کمیته تحقیق درباره حملات به نیویورک و واشنگتن را بپذیرد.
اما کیسینجر ظرف تنها چند هفته مجبور شد از این سمت کنارهگیری کند، چرا که حاضر نشد فهرست مشتریان شرکتش را منتشر کند، و ممکن بود تردیدهایی درباره تضاد منافع میان مشتریان و تحقیقات کمیسیون وجود داشته باشد.
بعد از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، کیسینجر جلسات منظمی با جورج بوش و معاون او، دیک چنی، داشت و به آنها درباره سیاست آمریکا در عراق مشاوره میداد. او به آنها گفت: "پیروزی بر شورش تنها راهبرد خروج است."
او همیشه تأثیرگذار بود و دونالد ترامپ را پس از انتخابش به عنوان رئیس جمهوری در جریان امور خارجی قرار داد - از جمله، پیشنهاد پذیرش اشغال کریمه توسط ولادیمیر پوتین.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،دونالد ترامپ و هنری کیسینجر در کاخ سفید
اگر چه در سال ۲۰۲۳ زمانی که او به ۱۰۰ سالگی رسید، دیدگاه خود را نسبت به اوکراین تغییر داد. پس از تهاجم روسیه، او استدلال کرد که اوکراین باید پس از دستیابی به صلح به ناتو بپیوندد.
کیسینجر زندگی اجتماعی پر سر و صدایی هم داشت. گردهماییهای صاحبان ثروت و شهرت در واشنگتن هیچوقت بدون حضور کیسینجر بر سر میز شام کامل نمیشد.
فهرست بلند بالای آشنایان و حضور ذهن بالای او باعث میشد همواره عدهای بهدنبالش باشند.
از او نقل شده که در جایی گفته: "قدرت قویترین داروی شهوتآور است."
کیسینجر هیچگاه بهخاطر پافشاریاش در پیگیری منافع آمریکا و دفاع از سبک زندگی آمریکایی ابراز پشیمانی نکرد. او در جایی گفته بود: "کشوری که در سیاست خارجیاش بهدنبال کمال اخلاقی باشد، نه به کمال خواهد رسید و نه به امنیت."
هنری کیسینجر همواره موافقان و مخالفانی داشته است.
او به واقعگرایی در سیاست خارجی باور داشت. برنده جایزه صلح نوبل شد و جنایتکار جنگی لقب گرفت.
هنری کیسینجر بیش از یک دهه سیاست خارجی آمریکا را در انظار و محافل عمومی نمایندگی کرد. او با پشتکار فراوان سیاست تنشزدایی را دنبال کرد، و این سیاست، یخ روابط میان اتحاد شوروی و آمریکا را تا حدی آب کرد، و راه را برای روابط بهتر با چین باز کرد.
او از طرفداران سرسخت خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام بود، و بهخاطر نقشش در برقراری آتشبس در آن منازعه، در سال ۱۹۷۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
با این وجود منتقدانش ادعا میکردند که برای او منافع آمریکا بیش از اندازه بر حقوق بشر ارجحیت داشت. بیشترین انتقادها در این زمینه به عملیات مخفی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در آمریکای لاتین و در دهه ۱۹۷۰ مربوط میشد.
دیپلماسی فعال او به خاتمه درگیری اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ کمک کرد. و مذاکرات توافقنامه صلح پاریس، آمریکا را از کابوس طولانی خود در ویتنام خارج کرد.
اما آنچه را که هوادارانش سیاست عملی میخواندند از سوی منتقدان محکوم و غیراخلاقی خوانده شد.
کیسینجر به حمایت ضمنی از کودتای خونین که دولت چپگرای شیلی را سرنگون کرد و چشم بستن به "جنگ کثیف" ارتش آرژانتین علیه مردم این کشور متهم بود.
تام لرر، هنرمند سرشناس آمریکایی پس از شنیدن این خبر که جایزه صلح نوبل به هنری کیسینجر اهدا شده گفت "طنز سیاسی منسوخ شده است".
فرار از آلمان نازی
هاینتز آلفرد کیسینجر در ۲۷ مه ۱۹۲۳ (۶ خرداد ۱۳۰۲) در ایالت بایرن آلمان، و در یک خانواده یهودی طبقه متوسط بهدنیا آمد.
کیسینجر و خانوادهاش سالها در این منطقه زندگی میکردند، و تنها در سال ۱۹۳۸ بود که به آمریکا گریختند.
او نوجوانی خجالتی بود و لهجهاش را همیشه داشت. او عاشق فوتبال بود.
او به دبیرستان شبانه رفت و روزها در یک کارخانه ساخت فرچه اصلاح صورت کار میکرد. میخواست در دانشگاه حسابداری بخواند اما بعد از احضار به خدمت سربازی، تحصیلاتش را نیمهکاره رها کرد.
تسلط او به زبان آلمانی باعث شد به واحد اطلاعات ارتش ملحق شود، و بعد از حمله متفقین به اروپا در سال ۱۹۴۴، او مسوول اداره شهر کوچک کرفلد در آلمان شد، آنهم در حالی که تنها یک سرباز ساده بود.
کیسینجر ۲۳ ساله در پایان جنگ، بعدها فرماندهی گروهی را برعهده گرفت که در جستجوی افسران گشتاپو بودند.
او سپس در مدرسه اطلاعاتی فرماندهی اروپا در آلمان بهعنوان کارمند غیرنظامی آموزش دید.
کیسینجر بعد از بازگشت به آمریکا در رشته علوم سیاسی با رتبه ممتاز از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شد. او به تحصیلاتش در این دانشگاه ادامه داد و فوق لیسانس و دکترایش را هم گرفت، و بعد از آن در طول دهه ۱۹۵۰ عضو کادر علمی دانشگاه باقی ماند.
کیسینجر در سال ۱۹۵۷ کتاب 'جنگ اتمی و سیاست خارجی' را منتشر کرد. او در این کتاب نوشت که آمریکا میتواند در یک جنگ هستهای محدود پیروز شود.
این ایده در آن دوران طرفداران زیادی داشت. علاقه او به سیاست خارجی باعث شد بهعنوان دستیار نلسون راکفلر، فرماندار نیویورک و یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب شود، و بعد از پیروزی ریچارد نیکسون در انتخابات سال ۱۹۶۸، پست مشاور امنیت ملی به کیسینجر پیشنهاد شد.
رابطه کیسینجر و نیکسون، یک رابطه پیچیده بود. نیکسون به توصیه های کیسینجر در روابط بین الملل اعتماد داشت، اما نیکسون به یهودیان آمریکا سو ظن داشت و طغیانهای یهودی ستیزانه از خود نشان میداد.
در زمان حضورش به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا، جنگ سرد به اوج خود رسیده بود، و کیسینجر تلاش زیادی برای کاهش تنشها میان آمریکا و اتحاد شوروی بهخرج داد.
او و نیکسون، هر دو خواهان کاستن از این تنشها بودند.
او به مذاکرات کاهش سلاحهای هستهای جانی تازه بخشید. این مذاکرات در سال ۱۹۶۸ در پی تهاجم شوروی به چکسلواکی رها شده بود. کیسینجر در جریان مذاکرات 'محدود کردن سلاحهای استراتژیک' هم فعال بود. این مذاکرات به امضای پیمان سالت (S.A.L.T) منتهی شد.
او بطور همزمان باب گفتگو با دولت چین را هم از طریق چو ئنلای، نخست وزیر این کشور، باز کرد. این کار علاوه بر اینکه باعث بهبود روابط چین و آمریکا شد، فشار دیپلماتیک بر رهبران شوروی را هم افزایش داد، زیرا آنها از آن بیم داشتند که همسایه عظیمشان تحت نفوذ آمریکا قرار بگیرد.
تلاشهای کیسینجر به سفر تاریخی نیکسون به چین در سال ۱۹۷۲ منجر شد. رئیس جمهوری امریکا در این سفر با چو ئنلای و مائو تسهتونگ ملاقات کرد.
در همین حال آمریکا تلاش میکرد خودش را از جنگ ویتنام خلاص کند. این کار یکی از وعدههای انتخاباتی نیکسون بود. کیسینجر که پیش از آن، در دهه ۱۹۶۰، گفته بود که آمریکا نمیتواند در این جنگ پیروز شود، با ویتنام شمالی وارد مذاکره شد.
با این حال او و نیکسون با بمباران مخفیانه کامبوج موافقت کردند. کامبوج در این جنگ بیطرف بود، و آمریکا به این دلیل این کشور را بمباران میکرد که کمونیستهای ویتنام شمالی را از سربازان تازه، آذوقه و مهمات محروم کند.
نتیجه این اقدامات تلفات عظیم در میان غیرنظامیان بود. منتقدان کیسینجر او را به ارتکاب جنایت جنگی متهم کردند و همچنین او را مسوول به قدرت رسیدن خمرهای سرخ در کامبوج در سال ۱۹۷۵ معرفی کردند.
کیسینجر که دیگر وزیر خارجه آمریکا شده بود، در پاریس با ویت کنگها به گفتگو نشست، و بعد از مذاکرات پر پیچ و خم، بر سر خروج کامل ارتش آمریکا از ویتنام جنوبی با آنها به توافق رسید. او در سال ۱۹۷۳ مشترکا با له دوک تو، نماینده ویتنام شمالی در مذاکرات، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
له دوک تو گفت که هنوز در ویتنام صلح برقرار نشده و بر همین اساس جایزه را قبول نکرد، اما کیسینجر "با فروتنی" آن را پذیرفت. برخی فعالان صلح به تصمیم کمیته صلح نوبل اعتراض کردند. آنها معتقد بودند که اعطای جایزه نوبل به کیسینجر این جایزه را از "موضوعیت" میاندازد.
کیسینجر پول این جایزه را به کودکان نیروهای آمریکایی کشته در جنگ اهدا کرد. دو سال بعد وقتی نیروهای کمونیستی ویتنام جنوبی را در اختیار گرفتند، کیسینجر تلاش کرد تا جایزه خود را پس دهد.
سیاست واقعگرایانه
کیسینجر در خاور میانه هم بهدنبال راهی برای اختلافات اعراب و اسرائیل بود، و با سفرهای متعددش توانست بعد از جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ میان طرفین آتشبس برقرار کند.
سیستم ضبط مخفی صدا در کاخ سفید، نشان میداد گلدا مایر، نخست وزیر اسرائیل قدردان نیکسون و کیسینجر بوده است.
اما پس از رفتن نخست وزیر اسرائیل از کاخ سفید، این نوارها یک سیاست تیرهتر را آشکار کردند. نه کیسینجر و نه نیکسون هیچ قصدی برای اعمال فشار بر اتحاد جماهیر شوروی برای اجازه دادن به یهودیان روسیه برای یافتن زندگی جدیدی در اسرائیل نداشتند.کیسینجر گفت: مهاجرت یهودیان از اتحاد جماهیر شوروی هدف سیاست خارجی آمریکا نیست. و اگر یهودیان را در اتاقهای گاز در اتحاد جماهیر شوروی قرار دهند، این یک نگرانی آمریکایی نیست. شاید یک نگرانی بشردوستانه باشد.»
بحرانی که پس از رسوایی واترگیت پیش آمد، کیسینجر را بیش از پیش در معرض توجه همگان قرار داد. بعد از آنکه رئیس جمهوری مورد بازجویی قرار گرفت، کیسینجر مسوولیتهای بیشتری را عهده دار شد، تا جایی که برخی مفسران به او لقب "رئیس امور خارجه" داده بودند.
با این حال، انتخاب سالوادور آلنده مارکسیست به عنوان رئیس جمهور شیلی، ایالات متحده را به دردسر انداخت. دولت جدید طرفدار کوبا بود و شرکت های آمریکایی را ملی کرد.
سازمان سیا در سال ۱۹۷۰ دست به اقدامات مخفیانهای در شیلی زد تا گروههای اپوزیسیون را تشویق کند که حکومت آلنده را با توسل به زور سرنگون کنند. کیسینجر ریاست کمیتهای را برعهده داشت که اجازه این اقدامات را صادر کرد.
او در جایی گفت: "من نمیفهمم چرا باید کنار بایستیم و کمونیست شدن یک کشور بهخاطر بیمسوولیتی مردمش را نظاره کنیم. این مسأله آنقدر اهمیت دارد که نمیتوان تصمیمگیری درباره آن را به شیلیاییها واگذار کرد."
در نهایت، ارتش وارد عمل شد و آلنده در یک کودتای خشونت آمیز که منجر به قدرت گرفتن ژنرال پینوشه شد، درگذشت. معلوم شد که بسیاری از سربازان از سازمان سیا حقوق گرفته بودند.
در سالیان بعد از آن شماری از دادگاههایی که درباره موارد نقض حقوق بشر و مرگ اتباع خارجی در دوران حکومت پینوشه تحقیق میکردند، احضاریههایی برای کیسینجر فرستادند.
یک سال بعد، کیسینجر نظارهگر خروج ریچارد نیکسون اشک آلود از کاخ سفید بر سر رسوایی واترگیت بود. جانشین او، جرالد فورد، کیسینجر را به عنوان وزیر امور خارجه ابقا کرد.
او بر دولت اقلیت سفیدپوست رودزیا فشار آورد تا از قدرت کنار برود اما متهم به نادیده گرفتن «ناپدید شدن» منتقدان حکومت نظامی آرژانتین شد.
جنجالها بعد از اینکه در سال ۱۹۷۷ از وزارت خارجه کنار رفت هم او را رها نکرد. او قرار بود در دانشگاه کلمبیای نیویورک کرسی استادی بگیرد، اما بعد از اعتراضات گسترده دانشجویان، دانشگاه این پیشنهاد را پس گرفت.
او به منتقد قدرتمند سیاست خارجی جیمی کارتر و بیل کلینتون تبدیل شد و استدلال کرد که روسای جمهوری، خواهان جهش بسیار سریع به سوی صلح در خاورمیانه هستند. کیسینجر میگفت این مهم تنها قدم به قدم امکان پذیر میشود.
بعد از یازده سپتامبر، جورج بوش به کیسینجر پیشنهاد کرد ریاست کمیته تحقیق درباره حملات به نیویورک و واشنگتن را بپذیرد.
اما کیسینجر ظرف تنها چند هفته مجبور شد از این سمت کنارهگیری کند، چرا که حاضر نشد فهرست مشتریان شرکتش را منتشر کند، و ممکن بود تردیدهایی درباره تضاد منافع میان مشتریان و تحقیقات کمیسیون وجود داشته باشد.
بعد از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، کیسینجر جلسات منظمی با جورج بوش و معاون او، دیک چنی، داشت و به آنها درباره سیاست آمریکا در عراق مشاوره میداد. او به آنها گفت: "پیروزی بر شورش تنها راهبرد خروج است."
او همیشه تأثیرگذار بود و دونالد ترامپ را پس از انتخابش به عنوان رئیس جمهوری در جریان امور خارجی قرار داد - از جمله، پیشنهاد پذیرش اشغال کریمه توسط ولادیمیر پوتین.
اگر چه در سال ۲۰۲۳ زمانی که او به ۱۰۰ سالگی رسید، دیدگاه خود را نسبت به اوکراین تغییر داد. پس از تهاجم روسیه، او استدلال کرد که اوکراین باید پس از دستیابی به صلح به ناتو بپیوندد.
کیسینجر زندگی اجتماعی پر سر و صدایی هم داشت. گردهماییهای صاحبان ثروت و شهرت در واشنگتن هیچوقت بدون حضور کیسینجر بر سر میز شام کامل نمیشد.
فهرست بلند بالای آشنایان و حضور ذهن بالای او باعث میشد همواره عدهای بهدنبالش باشند.
از او نقل شده که در جایی گفته: "قدرت قویترین داروی شهوتآور است."
کیسینجر هیچگاه بهخاطر پافشاریاش در پیگیری منافع آمریکا و دفاع از سبک زندگی آمریکایی ابراز پشیمانی نکرد. او در جایی گفته بود: "کشوری که در سیاست خارجیاش بهدنبال کمال اخلاقی باشد، نه به کمال خواهد رسید و نه به امنیت."
هنری کیسینجر همواره موافقان و مخالفانی داشته است.
او به واقعگرایی در سیاست خارجی باور داشت. برنده جایزه صلح نوبل شد و جنایتکار جنگی لقب گرفت.
هنری کیسینجر بیش از یک دهه سیاست خارجی آمریکا را در انظار و محافل عمومی نمایندگی کرد. او با پشتکار فراوان سیاست تنشزدایی را دنبال کرد، و این سیاست، یخ روابط میان اتحاد شوروی و آمریکا را تا حدی آب کرد، و راه را برای روابط بهتر با چین باز کرد.
او از طرفداران سرسخت خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام بود، و بهخاطر نقشش در برقراری آتشبس در آن منازعه، در سال ۱۹۷۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
با این وجود منتقدانش ادعا میکردند که برای او منافع آمریکا بیش از اندازه بر حقوق بشر ارجحیت داشت. بیشترین انتقادها در این زمینه به عملیات مخفی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در آمریکای لاتین و در دهه ۱۹۷۰ مربوط میشد.
دیپلماسی فعال او به خاتمه درگیری اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ کمک کرد. و مذاکرات توافقنامه صلح پاریس، آمریکا را از کابوس طولانی خود در ویتنام خارج کرد.
اما آنچه را که هوادارانش سیاست عملی میخواندند از سوی منتقدان محکوم و غیراخلاقی خوانده شد.
کیسینجر به حمایت ضمنی از کودتای خونین که دولت چپگرای شیلی را سرنگون کرد و چشم بستن به "جنگ کثیف" ارتش آرژانتین علیه مردم این کشور متهم بود.
تام لرر، هنرمند سرشناس آمریکایی پس از شنیدن این خبر که جایزه صلح نوبل به هنری کیسینجر اهدا شده گفت "طنز سیاسی منسوخ شده است".
فرار از آلمان نازی
هاینتز آلفرد کیسینجر در ۲۷ مه ۱۹۲۳ (۶ خرداد ۱۳۰۲) در ایالت بایرن آلمان، و در یک خانواده یهودی طبقه متوسط بهدنیا آمد.
کیسینجر و خانوادهاش سالها در این منطقه زندگی میکردند، و تنها در سال ۱۹۳۸ بود که به آمریکا گریختند.
او نوجوانی خجالتی بود و لهجهاش را همیشه داشت. او عاشق فوتبال بود.
او به دبیرستان شبانه رفت و روزها در یک کارخانه ساخت فرچه اصلاح صورت کار میکرد. میخواست در دانشگاه حسابداری بخواند اما بعد از احضار به خدمت سربازی، تحصیلاتش را نیمهکاره رها کرد.
تسلط او به زبان آلمانی باعث شد به واحد اطلاعات ارتش ملحق شود، و بعد از حمله متفقین به اروپا در سال ۱۹۴۴، او مسوول اداره شهر کوچک کرفلد در آلمان شد، آنهم در حالی که تنها یک سرباز ساده بود.
کیسینجر ۲۳ ساله در پایان جنگ، بعدها فرماندهی گروهی را برعهده گرفت که در جستجوی افسران گشتاپو بودند.
او سپس در مدرسه اطلاعاتی فرماندهی اروپا در آلمان بهعنوان کارمند غیرنظامی آموزش دید.
کیسینجر بعد از بازگشت به آمریکا در رشته علوم سیاسی با رتبه ممتاز از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شد. او به تحصیلاتش در این دانشگاه ادامه داد و فوق لیسانس و دکترایش را هم گرفت، و بعد از آن در طول دهه ۱۹۵۰ عضو کادر علمی دانشگاه باقی ماند.
کیسینجر در سال ۱۹۵۷ کتاب 'جنگ اتمی و سیاست خارجی' را منتشر کرد. او در این کتاب نوشت که آمریکا میتواند در یک جنگ هستهای محدود پیروز شود.
این ایده در آن دوران طرفداران زیادی داشت. علاقه او به سیاست خارجی باعث شد بهعنوان دستیار نلسون راکفلر، فرماندار نیویورک و یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب شود، و بعد از پیروزی ریچارد نیکسون در انتخابات سال ۱۹۶۸، پست مشاور امنیت ملی به کیسینجر پیشنهاد شد.
رابطه کیسینجر و نیکسون، یک رابطه پیچیده بود. نیکسون به توصیه های کیسینجر در روابط بین الملل اعتماد داشت، اما نیکسون به یهودیان آمریکا سو ظن داشت و طغیانهای یهودی ستیزانه از خود نشان میداد.
در زمان حضورش به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا، جنگ سرد به اوج خود رسیده بود، و کیسینجر تلاش زیادی برای کاهش تنشها میان آمریکا و اتحاد شوروی بهخرج داد.
او و نیکسون، هر دو خواهان کاستن از این تنشها بودند.
او به مذاکرات کاهش سلاحهای هستهای جانی تازه بخشید. این مذاکرات در سال ۱۹۶۸ در پی تهاجم شوروی به چکسلواکی رها شده بود. کیسینجر در جریان مذاکرات 'محدود کردن سلاحهای استراتژیک' هم فعال بود. این مذاکرات به امضای پیمان سالت (S.A.L.T) منتهی شد.
او بطور همزمان باب گفتگو با دولت چین را هم از طریق چو ئنلای، نخست وزیر این کشور، باز کرد. این کار علاوه بر اینکه باعث بهبود روابط چین و آمریکا شد، فشار دیپلماتیک بر رهبران شوروی را هم افزایش داد، زیرا آنها از آن بیم داشتند که همسایه عظیمشان تحت نفوذ آمریکا قرار بگیرد.
تلاشهای کیسینجر به سفر تاریخی نیکسون به چین در سال ۱۹۷۲ منجر شد. رئیس جمهوری امریکا در این سفر با چو ئنلای و مائو تسهتونگ ملاقات کرد.
در همین حال آمریکا تلاش میکرد خودش را از جنگ ویتنام خلاص کند. این کار یکی از وعدههای انتخاباتی نیکسون بود. کیسینجر که پیش از آن، در دهه ۱۹۶۰، گفته بود که آمریکا نمیتواند در این جنگ پیروز شود، با ویتنام شمالی وارد مذاکره شد.
با این حال او و نیکسون با بمباران مخفیانه کامبوج موافقت کردند. کامبوج در این جنگ بیطرف بود، و آمریکا به این دلیل این کشور را بمباران میکرد که کمونیستهای ویتنام شمالی را از سربازان تازه، آذوقه و مهمات محروم کند.
نتیجه این اقدامات تلفات عظیم در میان غیرنظامیان بود. منتقدان کیسینجر او را به ارتکاب جنایت جنگی متهم کردند و همچنین او را مسوول به قدرت رسیدن خمرهای سرخ در کامبوج در سال ۱۹۷۵ معرفی کردند.
کیسینجر که دیگر وزیر خارجه آمریکا شده بود، در پاریس با ویت کنگها به گفتگو نشست، و بعد از مذاکرات پر پیچ و خم، بر سر خروج کامل ارتش آمریکا از ویتنام جنوبی با آنها به توافق رسید. او در سال ۱۹۷۳ مشترکا با له دوک تو، نماینده ویتنام شمالی در مذاکرات، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
له دوک تو گفت که هنوز در ویتنام صلح برقرار نشده و بر همین اساس جایزه را قبول نکرد، اما کیسینجر "با فروتنی" آن را پذیرفت. برخی فعالان صلح به تصمیم کمیته صلح نوبل اعتراض کردند. آنها معتقد بودند که اعطای جایزه نوبل به کیسینجر این جایزه را از "موضوعیت" میاندازد.
کیسینجر پول این جایزه را به کودکان نیروهای آمریکایی کشته در جنگ اهدا کرد. دو سال بعد وقتی نیروهای کمونیستی ویتنام جنوبی را در اختیار گرفتند، کیسینجر تلاش کرد تا جایزه خود را پس دهد.
سیاست واقعگرایانه
کیسینجر در خاور میانه هم بهدنبال راهی برای اختلافات اعراب و اسرائیل بود، و با سفرهای متعددش توانست بعد از جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ میان طرفین آتشبس برقرار کند.
سیستم ضبط مخفی صدا در کاخ سفید، نشان میداد گلدا مایر، نخست وزیر اسرائیل قدردان نیکسون و کیسینجر بوده است.
اما پس از رفتن نخست وزیر اسرائیل از کاخ سفید، این نوارها یک سیاست تیرهتر را آشکار کردند. نه کیسینجر و نه نیکسون هیچ قصدی برای اعمال فشار بر اتحاد جماهیر شوروی برای اجازه دادن به یهودیان روسیه برای یافتن زندگی جدیدی در اسرائیل نداشتند.کیسینجر گفت: مهاجرت یهودیان از اتحاد جماهیر شوروی هدف سیاست خارجی آمریکا نیست. و اگر یهودیان را در اتاقهای گاز در اتحاد جماهیر شوروی قرار دهند، این یک نگرانی آمریکایی نیست. شاید یک نگرانی بشردوستانه باشد.»
بحرانی که پس از رسوایی واترگیت پیش آمد، کیسینجر را بیش از پیش در معرض توجه همگان قرار داد. بعد از آنکه رئیس جمهوری مورد بازجویی قرار گرفت، کیسینجر مسوولیتهای بیشتری را عهده دار شد، تا جایی که برخی مفسران به او لقب "رئیس امور خارجه" داده بودند.
با این حال، انتخاب سالوادور آلنده مارکسیست به عنوان رئیس جمهور شیلی، ایالات متحده را به دردسر انداخت. دولت جدید طرفدار کوبا بود و شرکت های آمریکایی را ملی کرد.
سازمان سیا در سال ۱۹۷۰ دست به اقدامات مخفیانهای در شیلی زد تا گروههای اپوزیسیون را تشویق کند که حکومت آلنده را با توسل به زور سرنگون کنند. کیسینجر ریاست کمیتهای را برعهده داشت که اجازه این اقدامات را صادر کرد.
او در جایی گفت: "من نمیفهمم چرا باید کنار بایستیم و کمونیست شدن یک کشور بهخاطر بیمسوولیتی مردمش را نظاره کنیم. این مسأله آنقدر اهمیت دارد که نمیتوان تصمیمگیری درباره آن را به شیلیاییها واگذار کرد."
در نهایت، ارتش وارد عمل شد و آلنده در یک کودتای خشونت آمیز که منجر به قدرت گرفتن ژنرال پینوشه شد، درگذشت. معلوم شد که بسیاری از سربازان از سازمان سیا حقوق گرفته بودند.
در سالیان بعد از آن شماری از دادگاههایی که درباره موارد نقض حقوق بشر و مرگ اتباع خارجی در دوران حکومت پینوشه تحقیق میکردند، احضاریههایی برای کیسینجر فرستادند.
یک سال بعد، کیسینجر نظارهگر خروج ریچارد نیکسون اشک آلود از کاخ سفید بر سر رسوایی واترگیت بود. جانشین او، جرالد فورد، کیسینجر را به عنوان وزیر امور خارجه ابقا کرد.
او بر دولت اقلیت سفیدپوست رودزیا فشار آورد تا از قدرت کنار برود اما متهم به نادیده گرفتن «ناپدید شدن» منتقدان حکومت نظامی آرژانتین شد.
جنجالها بعد از اینکه در سال ۱۹۷۷ از وزارت خارجه کنار رفت هم او را رها نکرد. او قرار بود در دانشگاه کلمبیای نیویورک کرسی استادی بگیرد، اما بعد از اعتراضات گسترده دانشجویان، دانشگاه این پیشنهاد را پس گرفت.
او به منتقد قدرتمند سیاست خارجی جیمی کارتر و بیل کلینتون تبدیل شد و استدلال کرد که روسای جمهوری، خواهان جهش بسیار سریع به سوی صلح در خاورمیانه هستند. کیسینجر میگفت این مهم تنها قدم به قدم امکان پذیر میشود.
بعد از یازده سپتامبر، جورج بوش به کیسینجر پیشنهاد کرد ریاست کمیته تحقیق درباره حملات به نیویورک و واشنگتن را بپذیرد.
اما کیسینجر ظرف تنها چند هفته مجبور شد از این سمت کنارهگیری کند، چرا که حاضر نشد فهرست مشتریان شرکتش را منتشر کند، و ممکن بود تردیدهایی درباره تضاد منافع میان مشتریان و تحقیقات کمیسیون وجود داشته باشد.
بعد از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، کیسینجر جلسات منظمی با جورج بوش و معاون او، دیک چنی، داشت و به آنها درباره سیاست آمریکا در عراق مشاوره میداد. او به آنها گفت: "پیروزی بر شورش تنها راهبرد خروج است."
او همیشه تأثیرگذار بود و دونالد ترامپ را پس از انتخابش به عنوان رئیس جمهوری در جریان امور خارجی قرار داد - از جمله، پیشنهاد پذیرش اشغال کریمه توسط ولادیمیر پوتین.
اگر چه در سال ۲۰۲۳ زمانی که او به ۱۰۰ سالگی رسید، دیدگاه خود را نسبت به اوکراین تغییر داد. پس از تهاجم روسیه، او استدلال کرد که اوکراین باید پس از دستیابی به صلح به ناتو بپیوندد.
کیسینجر زندگی اجتماعی پر سر و صدایی هم داشت. گردهماییهای صاحبان ثروت و شهرت در واشنگتن هیچوقت بدون حضور کیسینجر بر سر میز شام کامل نمیشد.
فهرست بلند بالای آشنایان و حضور ذهن بالای او باعث میشد همواره عدهای بهدنبالش باشند.
از او نقل شده که در جایی گفته: "قدرت قویترین داروی شهوتآور است."
کیسینجر هیچگاه بهخاطر پافشاریاش در پیگیری منافع آمریکا و دفاع از سبک زندگی آمریکایی ابراز پشیمانی نکرد. او در جایی گفته بود: "کشوری که در سیاست خارجیاش بهدنبال کمال اخلاقی باشد، نه به کمال خواهد رسید و نه به امنیت."
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هنری کیسینجر؛ دیپلماتی جنجالی که به روابط جهانی شکل داد