هالیوود، عصایی که نیل‌های بسیاری را برای بنی صهیون شکافت!

هالیوود، عصایی که نیل‌های بسیاری را برای بنی صهیون شکافت!
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - علی حامدین؛ دیوار‌هایی قطور و بتونی، ارتباط دنیای بیرون با قطعه‌ای از خاورمیانه را که پر از درختان زیتون و کوچه‌های باستانی است، قطع کرده است. دیوار‌هایی که ساخته شده اند تا از غاصبان این سرزمین پر برکت در برابر انتقام جویی مسلمانان، محافظت کند؛ «دیوار آپارتاید». دیواری که علاوه بر انسان ها، هر دوربینی هم اجازه عبور از آن را ندارد تا واقعیت‌ها را بر ملا کند.

فیلم «گلدا»، فیلمی به کارگردانی گای ناتیو بود که درست ۹۴ روز گذشته در ایالات متحده منتشر شد. فیلمی در قالب درام بیوگرافی که بخشی از زندگی چهارمین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، «گلدا مایر» را روایت می‌کند. انتشار این فیلم، بهانه‌ای شد تا مروری بر پروپاگاندای رژیم صهیونیستی بر روی پرده‌های نقره‌ای داشته باشیم.

پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی، برخی از آثار سینمایی تلاش داشتند تا زمینه این کار را با کمک توجیه افکار عمومی، فراهم سازند. صهیونیست‌ها شروع به ساخت آثاری، چون «تولد یک ملت» (۱۹۱۵) و «پسر سرزمین» (۱۹۲۵) کردند؛ آثاری که یهودیان را به مهاجرت به فلسطین، تشویق می‌کرد. با تاسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، سازمان‌ها و سرمایه داران یهودی، شروع به حمایت گسترده از این صنعت در رژیم اسرائیل کردند. اکنون که ماموریت اول انجام شده بود، سیاست‌های سینمایی اسرائیل تغییر کرد.

مجید صفاتاج در کتاب خود به نام «سینمای سلطه» اشاره می‌کند که غالب آثار سینمای رژیم صهیونیستی در این مقطع، حول چند مفهوم بود؛ اینکه اسرائیلیان نمایندگان مدنیت هستند و اعراب و مسلمانان، افرادی فاقد تمدن بوده و تروریست مسلک هستند. همچنین در این دوره، سعی بر این بود که اعراب متقاعد شوند که باید فلسطین را فراموش کرده و کشور جدید اسرائیل را بپذیرند. فیلم‌هایی مانند «سامسون و دلیله» (۱۹۴۹)، «نبرد سینا» (۱۹۶۸) و «نامم را نجوا کن» (۱۹۷۲) از جمله این آثار بودند.

پروپاگاندای پر از دود
فندکی نقره‌ای رنگ که در حال روشن کردن یک نخ سیگار است، عنصری است که به فراوانی تصویر خودِ مایر، در فیلم «گلدا» تکرار می‌شود؛ و همینطور دود. در کنار شات‌هایی پر از دود، فیلمبرداری در اتاق‌های جنگی تاریک نیز بر نفس گیر بودن فیلم می‌افزاید.

«گلدا» که محصول ۲۰۲۳ است دست به روایت زندگی مایر در زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ می‌زند؛ اما روایتی ناقص و جانبدارانه که البته از کارگردانی اسرائیلی، انتظار هم می‌رفت. در فیلم، به حمله مصر و سوریه به رژیم صهیونیستی اشاره می‌شود، اما گویا ذکر دلیل این حمله هنگام اقتباس از کتاب تاریخ، از قلم می‌افتد. حمله این دو کشور عرب برای بازپس گیری سرزمین‌هایی صورت می‌گیرد، که رژیم اسرائیل از سال ۱۹۶۷ اشغال کرده بود؛ شبه جزیره سینا از مصر و بلندی‌های جولان از سوریه. در عوض، ما می‌شنویم که مایر در مورد تهدید اسرائیل «در صورت فتح بلندی‌های جولان توسط سوری ها» هشدار می‌دهد. اما در حقیقت، ارتشی که زمین‌های اشغال شده غیرقانونی را بازپس می‌گیرد، آن سرزمین را «فتح» نمی‌کند، آن را «آزاد» می‌کند. در واقع، این فیلم موضع اسرائیل در جنگ اعراب و اسرائیل را به عنوان «حق دفاع از خود» معرفی می‌کند؛ در حالی که هیچ کشوری «حق» دفاع از یک اشغال غیرقانونی را ندارد.

از سوی دیگر، اشاره به برخی از اظهارات معروف و منفور مایر در این فیلم، به این پروپاگاندا، رونگ و بویی نژاد پرستانه اضافه می‌کند: گلدا مایر: «چه زمانی یک ملت مستقل فلسطینی با یک کشور فلسطینی وجود داشت؟... اینطور نبود که یک ملت فلسطینی در فلسطین وجود داشته باشد که خود را مردم فلسطین بداند و ما آمده باشیم، آن‌ها را بیرون کرده و کشورشان را از آن‌ها گرفته باشیم. آن‌ها وجود نداشتند.»

هر زمان که فیلم از «اعراب» نام می‌برد، فقط از آن‌ها به عنوان «مصری‌ها و سوری‌هایی که به اسرائیل حمله کردند» یاد می‌کند، بدون اینکه اشاره‌ای به فلسطینی‌ها داشته باشد.
«بی رونق»؛ این توصیف لس آنجلس تایمز در مورد پرتره چهارمین نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود. این فیلم برخلاف تبلیغاتی که انجام داده بود، به هیچ وجه نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. این پروپاگاندای تازه نفس رژیم صهیونیستی که قرار بود با موفقیت خود، بتواند بر تعدا حصار‌های اطراف اسرائیل بیفزاید، با شکست مواجه شد. حتی تایمز اسرائیل نیز به شکست این فیلم در اکران اشاره می‌کند.

ظهور مسیح در نتفلیکس
کریسمس سال ۲۰۲۰، نتفلیکس سریالی متفاوت را روی شبکه خود می‌برد. سریالی که آموزه‌های آخرالزمانی ادیان ابراهیمی را در هم آمیخت و روایتی فرم نیافته و مجهول ارائه داد. سریال یک فصلی و ۱۰ قسمتی «مسیح» (The Messiah). این سریال یکی از جدید‌ترین موارد اضافه شده به لیست برنامه‌های تلویزیونی حامی اسرائیل در جنگ تبلیغاتی آن علیه فلسطین است.

در سریال، ظهور شخصیتی شبیه به مسیحا از خاورمیانه باعث نگرانی سیا و آژانس امنیت اسرائیل می‌شود. در قسمت اول، دیده می‌شود که او گروهی از آوارگان فلسطینی-سوری را به سمت مرز سوریه با بلندی‌های جولان اشغالی هدایت می‌کند. یک خبرنگار خیالی CNN اعلام می‌کند که «آن‌ها به عنوان فلسطینی‌های آواره ادعا می‌کنند که حق عبور به کرانه باختری را به عنوان شهروندان قانونی دارند.». اما در واقعیت، آوارگان فلسطینی در سوریه از فلسطین تاریخی که اکنون به عنوان «اسرائیل» به رسمیت شناخته شده است، می‌آیند و نمی‌خواهند شهروند کرانه باختری شوند. در عوض آن‌ها خواستار حق خود برای بازگشت به روستا‌ها و شهر‌های اصلی شان هستند که در سال ۱۹۴۸ از آنجا آواره شده اند.

شاید این ریزبینی، یک مته به خشخاش گذاشتن محسوب شود؛ اما اینگونه نیست. این نوع انکار مستمر و ظریف حقوق فلسطینی‌ها به مرور به هژمونی و هنجار‌های پذیرفته شده تبدیل می‌شود. این روند، بیشتر زمانی نشان داده می‌شود که سریال به طور مداوم از اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل یاد می‌کند؛ در حالی که قوانین بین‌المللی و توافق ها، پایتخت بودن اورشلیم برای رژیم صهیونیستی را در به رسمیت شناختن حق فلسطینیان بر این شهر رد می‌کند.

همچنین ما آگاه هستیم که در دنیای واقعی وقتی آوارگان فلسطینی به سمت حصار‌های نظامی رژیم صهیونیستی راهپیمایی کرده و حقوق مسلم خود را برای بازگشت به خانه مطالبه می‌کنند، چه اتفاقی می‌افتد. راهپیمایی بزرگ و شجاعانه بازگشت در بین سال‌های ۲۰۱۹-۲۰۱۸ در غزه، عواقب وحشتناک چنین اقدامی را به ما نشان می‌دهد: سربازان اسرائیلی صد‌ها فلسطینی را به ضرب گلوله کشتند. در مقابل در سریال، مسیح چند جیپ ارتش اسرائیل را نشان می‌دهد که در کنار حصار اردوگاه پناهندگان ایستاده‌اند.

از جمله نکات ریز بینانه و مغرضانه این سریال، این است که پیوسته از «اعتراضات» فلسطینی‌ها به عنوان «شورش» نام برده می‌شود؛ کلمه‌ای که معمولاً توسط رسانه‌های جریان اصلی برای مشروعیت‌زدایی از اعتراض سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

سریال همچنین برای ستایش مامور آژانس امنیت اسرائیل، از کلیشه نیرو‌های وفادار با وجدانی رنج کشیده بهره می‌جوید. طی داستان، نه تنها فلسطینی‌ها آنقدر غیرانسانی هستند که شکنجه و کشتن آن‌ها قابل توجیه تلقی می‌شود، بلکه مامور نیز به عنوان یک روح شکنجه شده به تصویر کشیده می‌شود. آژانس امنیت اسرائیل به عنوان یک سازمان با فضیلت بازنمایی می‌شود که گاهی اوقات مجبور است برای رسیدن به اهداف خیرخواهانه، دست به فعالیت‌های «ناپسند» بزند. در صورتی که اسناد روشنی مبنی بر نقض سیستماتیک و بدون دلیل حقوق بشر توسط این نهاد و جنایات علیه فلسطینی‌ها و دیگران، وجود دارد.

زامبی‌ها در پشت دیوار حائل
شاید بتوان گفت خیالی‌تر از سناریو اشاعه ویروسی که میلیون‌ها انسان را به خون آشام‌ها مبدل می‌کند، روایت داستانی است که در آن، فلسطینیان و اسرائیلیان در یک جبهه قرار گیرند. چیزی که «جنگ جهانی زد» از آن سخن به میان می‌آورد. فیلمی که با فروش بیش از ۵۴۰ میلیون دلار در مقابل بودجه تولید ۱۹۰ میلیون دلاری، به پردرآمد‌ترین فیلم زامبی تاریخ تبدیل می‌شود.

داستان این فیلم که محصول سال ۲۰۱۳ است، درمورد همه گیری یک بیماری است که انسان‌ها را به زامبی تبدیل کرده و تمدن بشر را تهدید می‌کند. شخصیت اصلی داستان، جری (با بازی برد پیت) - یک بازرس سازمان ملل- است که به دنبال علت و درمان این بیماری می‌گردد. در این فیلم، اسرائیل به خاطر غرایز زیرکانه بقا و نیات صلح آمیزش مورد ستایش قرار می‌گیرد. جری متوجه می‌شود دو کشور برای جلوگیری از شیوع این بیماری، دست به کار شده بودند. اولی، کره شمالی بود؛ کشوری که از روش سخت گیرانه کشیدن دندان شهروندان برای توقف همه گیری استفاده کرده بود.

سرزمین دوم، رژیم صهیونیستی بود؛ کشوری که به این منظور، دور تا دور سرزمین خود را با دیواری عظیم محصور می‌کند. جری سپس با مامور موساد- یورگن وارمبرون- دیدار می‌کند. وارمبرون در مورد نیاز تاریخی به هوشیاری یهودیان در مواجهه با تهدیدات وجودی سخنرانی می‌کند. او به هولوکاست، کشتار مونیخ و جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ اشاره می‌کند که در این گفت‌وگوی نسبتاً آشکار، همگی به تهدید زامبی‌ها مرتبط هستند.

این مامور موساد در ادامه فاش می‌کند که دیوار‌های اطراف اسرائیل (که در زندگی واقعی دیوار‌های آپارتاید هستند)، در واقع برای ایجاد قلعه‌ای جهت محافظت از بشریت در برابر تهدید زامبی‌ها دوباره طراحی شده‌اند. نه تنها یک قلعه برای اسرائیلی ها، بلکه برای همه. او یک ایست بازرسی باز را به جری نشان می‌دهد که در آن اسرائیلی‌های خیرخواه به اعراب اجازه می‌دهند تا برای امنیت به اسرائیل مهاجرت کنند. ما اعراب را می‌بینیم که از یک مرز باز عبور می‌کنند و اسرائیلی‌ها به گرمی برادرانه از آن‌ها استقبال می‌کنند.

فیلم‌های محبوب به ندرت سیاست خود را با وضوحی که جنگ جهانی زد در دفاع از دولت امنیتی اسرائیل و دیوار آپارتاید آن انجام می‌دهد، اعلام می‌کنند. تایمز اسرائیل جنگ جهانی زد را «بزرگترین تبلیغات سینمایی برای اسرائیل از زمان (فیلم) "خروج"» اعلام کرد.

چن حداد، منتقد فیلم اسرائیلی در مجله سیتی موس نوشت: «اگر زامبی‌ها در پس‌زمینه نبودند، فکر می‌کردید این یک کمپین مهندسی شده وزارت دفاع برای تقویت جایگاه اسرائیل در جهان است».

جورج رومرو در فیلم برجسته خود در سال ۱۹۶۸، «شب مردگان زنده»، زامبی‌ها را محبوب کرد. فیلم‌های بعدی او، تئوری آخرالزمان زامبی‌ها را وسیله‌ای برای تفسیر اجتماعی قرار داده بود (درباره مصرف‌گرایی در «طلوع مردگان»، نظامی‌گرایی در «روز مردگان» و بی‌عدالتی اقتصادی دوران بوش در «سرزمین مردگان»). اما این زامبی‌ها در جنگ جهانی زد با توجه به برخی ارجاعات به ۱۱ سپتامبر (صحنه اولیه دلخراش در فیلادلفیا و سکانس درگیری در هواپیما) به کار گرفته می‌شوند تا ترس از تروریسم جهانی را برانگیزند.

اریک والبرگ، نویسنده و تحلیلگر کانادایی در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری دانشجو در مورد تغییر سیاست‌ها پیرامون فیلم سازی در مورد اسرائیل گفت: «فیلم خروج (۱۹۶۰) تنها فیلم واقعی هالیوود درباره اسرائیل بود. این اثر، یهودیان ایالات متحده را که تا آن زمان علاقه چندانی به اسرائیل نداشتند، (برای مهاجرت) بر می‌انگیخت... (اکنون) اینکه زندگی اسرائیل در معرض دید جهانیان قرار داده شود، اهمیتی ندارد. آنچه مهم است پنهان کردن جنایات اسرائیل است؛ بنابراین پس از «خروج» در سال ۱۹۶۰، دیگر چندان نیازی به فیلم‌های اسرائیلی نبود. آنچه لازم بود این بود که مطمئن شویم تمام هالیوود از جنایات اسرائیل چشم پوشی می‌کند و همه بازیگران یا اسرائیل را نادیده می‌گیرند یا به نفع آن صحبت می‌کنند.»


 بنابر اعتقاد تعداد کثیری از پژوهشگران، صنعت فیلم سازی، فرزند بلامنازع جامعه یهودی و صهیونیستی بوده است. کمپانی‌های بزرگی، چون برادران وارنر، فاکس قرن بستم، کلمبیا و... توسط یهودیان بنا شده و در جهت سیاست‌های صهیونیستی به تولید می‌پردازند. این سیاست ها، در کنار برجسته ساختن تروریسم و تحریف چهره مسلمانان، وظیفه داشته اند تا رژیم صهیونیستی را از زمان تشکل (حتی قبل از آن!) تا دوره‌های پر تلاطم اخیر همراهی کنند. این همان مسیری است که علاوه بر اجازه دادن به رشد بازیگران و کارگردانان، صنعت فیلم سازی را به فرزند خلف یهودیان تبدیل می‌کند.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: هالیوود، عصایی که نیل‌های بسیاری را برای بنی صهیون شکافت!