زخم کاری بر پیکر کارنامه هنری مهدویان

زخم کاری بر پیکر کارنامه هنری مهدویان
خبرگزاری دانشجو

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - فاطمه لولاچیان؛ محمدحسین مهدویان، کارگردان جوان سینمای ایران، سازنده کار‌هایی همچون" ایستاده در غبار"، "رد خون"، "ماجرای نیمروز"، " درخت گردو" و...، سابقه‌ای درخشان از خود به جای گذاشت و توانست خیلی زود نظر دنبال کنندگان سینما را به کار‌های خود جلب کند. سریال زخم کاری آخرین اثر در حال حاضر و اولین تجربه او در ساخت سریال است که از فضای فیلم هایش خارج شده و در حوزه‌ای جدید قدم گذاشته است.

سریال زخم کاری در فصل اول با اقتباسی وفادار از رمان "بیست زخم کاری" نوشته‌ی «محمود حسینی نژاد» ساخته شد. این رمان، خود نیز برداشتی آزاد از کتاب "مکبث" شکسپیر است. کتاب، داستان سپهسالاری را روایت می‌کند به نام مکبث که حرص و طمع او برای به دست آوردن قدرتی که متعلق به پادشاه (دانکن) است، او را وادار به کشتن پادشاه می‌کند. در این راه همسر او، لیدی مکبث، برای رسیدن به قدرت و ثروت به صورت مداوم او را تشویق و تحریک می‌کرد. او با به کار بردن حیله‌ها و راهنمایی مکبث در شروع نقشه‌های جدید برای در امان ماندن راز قتل پادشاه، نقش پررنگی در به دست آوردن قدرت توسط مکبث داشت. البته درفیلم نامه سریال، مهدویان جزئیاتی را افزوده است که باعث مهیج‌تر شدن داستان شده است. برای مثال او سن، خصوصیات، رفتار و... بسیاری از شخصیت‌های اصلی کتاب را تغییر داده و هم‌چنین شخصیت‌های جدیدی را به داستان اضافه کرده است. از جمله شخصیت‌های جدید می‌توان به "میثم" پسر مالک (مرتضی امینی تبار) و "کیمیا" منشی شرکت مالک (الهه حصاری) اشاره کرد. شخصیت پردازی و انتخاب بازیگر قوی، داستان را به طوری جذاب پیش می‌برد که مخاطب بعد از پایان هر قسمت در انتظار ادامه‌ی آن در قسمت بعدی می‌ماند.

محمدحسین مهدویان فیلم نامه فصل دوم را هم به صورت اقتباسی از اثر دیگر شکسپیر به نام "هملت" نوشت. اما او نتوانست در فصل دوم به خوبی فصل قبل، اقتباس را به نمایش در بیاورد و این گونه به نظر می‌رسد که او و گروهش وقت زیادی برای تقویت فیلم نامه و انتخاب بازیگری در شان کاراکتر‌های داستان نگذاشته اند!

فصل دوم «زخم کاری» که قسمت آخر آن، روز جمعه دهم آذر از شبکه نمایش خانگی منتشر شد، به دلایلی، چون تفسیر ناموزون از شرایط اجتماع و روابط موجود درآن، شخصیت‌های کلیشه‌ای و تکراری و بازی‌های ضعیف، نتوانست موفقیت فصل نخست را تکرار کند.

حضوری کوتاه با داستانی بلند در افرادی بسیار!
در فصل دوم شاهد حضور کاراکتر‌هایی هستیم که داستان‌های زیادی برای پرداختن دارند، اما این طور به نظر می‌آید که نویسنده به این دلیل که سر کلاف آن چیزی که در ذهن دارد را پیدا کند به شدت در قسمت‌های مختلف به شخصیت سازی می‌پردازد. شخصیت‌هایی که حتی بیننده نمی‌داند برای چه وارد داستان شدند و هدف از ورود آن و پرداختن به آن‌ها چیست و این مضوع مخاطب را در وهله‌ی اول گیج و سردرگم و ذهن او را از داستان اصلی و شخصیت‌های اصلی سریال دور می‌کند.

مهدویان به این نکته توجهی نکرده که ممکن است تعدد بسیار کاراکتر‌های جدید در سریال باعث آزار مخاطب و نشان دهنده‌ی ضعف بسیار او در فیلم نامه نویسی شود. برای مثال در فصل یک که صحنه‌هایی از دوران طفولیت مالک و مرگ پدرش نشان داده می‌شود، خبری ازخواهر یا برادر او نیست، اما در صحنه‌ای کوتاه در حد رد و بدل شدن چند پیامک پای عموی میثم به داستان باز می‌شود و برای دنبال کنندگان سوال پیش می‌آید که «برادر مالک تا الان کجا بوده است؟!» و پس از پایان سکانس به طور کامل محو می‌شود. یا می‌توان به فرد دیگری اشاره کرد به نام فرهادزاده که شخصیتی جدید در فصل دوم است و داستانی ناقص از او روایت می‌شود و در دو قسمت بعد کشته می‌شود. بعد از او به روایتی از پسرش "حسام" می‌پردازند که او هم زود کنار گذاشته شده و خیلی کم از او تا قسمت آخر صحبت می‌شود.

کاراکتر جدید دیگر این فصل که به یک دفعه در را زده و خود را نشان می‌دهد، پانته آ (مهراوه شریفی نیا) خواهر زاده نعمت ریز آبادی ست که بوی پول و قدرت به مشامش رسیده و از مالزی برای نجات ثروت دایی اش به ایران می‌آید و در قسمت‌های پایانی، عددی به رقبای طلوعی افزوده می‌شود. حذف و اضافه‌ی مهدویان تا قسمت آخر ادامه دارد و شاید امیدی باشد که در فصل سوم به تکمیل داستان‌های ناقصش بپردازد.

بازگشت قهرمان؟
میثم برخلاف مالک (جواد عزتی) فردی ضعیف و ساده لوح که به اقتضای جوانی اش خطای بسیاری دارد، نشان داده می‌شود. او در سکانس‌های مختلف و متعدد جمله «من پسر مالک هستم.» را تکرار کرده و یا از طرف افراد دیگر به عنوان پسر مالک خطاب می‌شد گویی که برای او شخصیتی جدا از پسر مالک بودن در نظر گرفته نشده است. او براساس طراحی قصه فصل دوم برپایه تراژدی هملت، قهرمان آسیب‌پذیر و فشل قصه است و باید بار اصلی داستان را بردوش بکشد و تا قسمت آخر شمایل یک قهرمان کاریزماتیک و قابل باور را به خود نگرفت. از طرفی مهدویان سعی دارد که ضعف میثم را با ایجاد یک قهرمان دیگر در داستان برای مخاطب جبران کند. او فرد قدرتمند داستان را طلوعی (کامبیز دیرباز) نشان داد، اما در خلال روایتش، قدرت او را هم زیر سوال برد و اشاره به فردی در سایه کرد که طلوعی از آن دستور می‌گیرد و پشتیبانی او را بر عهده دارد.

در اصل این فصل اصلا قهرمانی ندارد که مخاطب را سر ذوق آورده و او را مشتاق به ادامه سریال کند. اما باز هم آقای کارگردان با جای دادن سکانس‌های کوتاهی از مالک در هر قسمت، مخاطب را تا قسمت آخر همراه خود کشاند. مالک برگ برنده مهدویان است، اما قهرمان داستان او نیست، حداقل در فصل دوم! براساس نمایشنامه هملت تمامی شخصیت‌ها در نزاع و درگیری با یکدیگر کشته می‌شوند و در نهایت پدر هملت بازمی‌گردد تا انتقام مرگ پسرش را بگیرد و این بازگشت در صحنه آخر رویت شد.

در آخر این طور به نظر می‌رسد که فصل دوم یک پیش‌مقدمه بود برای آنچه که قرار است مخاطب در فصل سوم تماشا کند. مالک باید داغی بزرگ را می‌دید تا بتواند برای آینده تصمیم بهتری بگیرد و بازگشتش در فصل دوم نشان داد مسیر تازه‌ای را برای از میان برداشتن طلوعی و از بین بردن این فساد باید طی کند و عزمش را برای هموار کردن این راه جزم کرده است.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: زخم کاری بر پیکر کارنامه هنری مهدویان