درگیر کتاب‌خواندن‌های افراطی شده‌ایم

درگیر کتاب‌خواندن‌های افراطی شده‌ایم
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «هومان» نوشته محمد نصراوی رمانی تخیلی و پادآرمانشهری و مناسب گروه سنی نوجوان است. نصراوی پژوهشگری است که حاصل مطالعاتش در حوزه آرمانشهر را در قالب این رمان برای نوجوانان تهیه کرده است. او پیش از این مترجم کتاب اتوپیانیسم بوده است و در تازه‌ترین اثر خود به نام «هومان» راوی شهری به نام لخوریاست که مردمانش هر روز با نقابی بر صورت تنها برای سیر کردن شکم خود، بی‌رویه و بدون چشم‌داشتی کار می‌کنند.

شخصیت نقش اول این داستان، هومان، در شهری به نام نیهیپ زندگی می‌کند. این شهر تاریک که نور در آن جایی ندارد، پادآرمانشهری است که در آن همه مجبورند برای حاکم ستمگر شهر، شداد، کار کنند. هومان تصمیم می‌گیرد نور را به شهر بازگرداند ولی برای این کار باید از دروازه‌ای بگذرد که کسی تاکنون از آن بازنگشته است. پادآرمانشهر یا ویرانشهر (به انگلیسی: Dystopia) در داستان‌های علمی - تخیلی به شهر یا مکانی گفته می‌شود که در آن آزادی‌ای وجود ندارد، قانون حکمفرما نیست و حکومت‌هایی تمامیت‌خواه بر همه‌چیز انسان‌ها حکم می‌رانند. بسیاری از نویسندگان داستان‌های علمی - تخیلی یا نویسندگان آینده‌گرا برای نشان دادن مشکلات و معضلات اجتماعی، فضای پادآرمانشهری را ترسیم می‌کنند تا در مورد این مشکلات به بشریت هشدار دهند. از مهم‌ترین و مشهورترین کتاب‌هایی که چنین مضمونی را در خود داشته‌اند، کتاب‌های «۱۹۸۴» نوشته جورج اورول، «دنیای قشنگ نو» نوشته آلدوس هاکسلی و «فارنهایت ۴۵۱» نوشته ری بردبری هستند.

به بهانه انتشار این کتاب توسط انتشارات مهرک (بخش کودک و نوجوان سوره مهر) با نویسنده آن به گفتگو پرداخته‌ایم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

* آقای نصراوی ایده نگارش کتاب هومان چگونه شکل گرفت؟

من تجربه‌ای ۸ ساله در دوران دانشجویی‌ام را پشت‌سر گذاشتم که شامل نگارش مقاله‌های مختلف و ترجمه یک کتاب است؛ در این حین، متوجه شدم زیست انسان دانشگاهی، با فضای اجتماعی بسیار متفاوت است. بنابراین درباره حلقه اتصال این دو حوزه بسیار فکر کردم و نتیجه گرفتم «داستان»، می‌تواند حلقه اتصال این دو گروه باشد.

به قول رابرت مک‌کی، داستان پادشاه است. روح نمایشنامه، تئاتر، رمان و هر اثر هنری، داستان و قصه است و اگر کسی تصمیم بگیرد با مردم صحبت کند، ارتباط برقرار کند و تجربه‌ای عمومی یا خاطره‌ای مشترک، با مردم بسازد، باید از داستان و ادبیات استفاده کند.

به این دلیل، سراغ داستان‌نویسی رفتم و همه اطلاعاتی را که در دانشگاه درباره مفهوم امید، اتوپیا، آرمانشهر و تغییر آموزش دیده بودم را در قالب یک رمان نوجوان به نام «هومان»، نوشتم.

* چه منابعی را به مخاطبان این کتاب که علاقه‌مند به مطالعه بیشتر در این حوزه باشند، پیشنهاد می‌کنید؟

به نوجوان‌ها کتابی برای خواندن پیشنهاد نمی‌کنم. متأسفانه درگیر کتاب خواندن‌ها و فیلم دیدن‌های افراطی شده‌ایم که موجب مواجهه با پدیده‌های فرهنگی مختلف مثل موج کره‌ای، آمریکایی، ابرقهرمانی و مواردی این‌چنینی شده است؛ غافل از آنکه، زیست انسان ایرانی مختصات دیگری را از نظر فرهنگی و داستانی می‌طلبد. بنابراین پیشنهاد می‌کنم نوجوانان به سمت شناخت خودشان حرکت کنند. درباره این موضوع تحقیق و فکر کنند که خود جمعی انسان ایرانی چیست و چه هویتی دارد.

منابعی که برای بزرگسالان و علاقه‌مندان به مطالعه در زمینه آرمانشهر وجود دارد بسیار غنی است، توماس مور که کتاب یوتوپیا یا اتوپیا را نوشت، و حتی پیش از آن افلاطون که در رساله جمهور به این موضوع پرداخته است را می‌توان نام برد. همچنین در میراث فرهنگ ایرانی، فارابی را داریم که آرا اهل مدینه فاضله را نوشته و به مدینه فاضله و اقسام مدینه پرداخته است.

من هم تلاشی در این زمینه داشتم و مدخل اتوپیانیسم یا اتوپیاباوری یا آرمانشهرگرایی را از انتشارات آکسفورد به فارسی ترجمه کردم که دارای معرفی خوبی است و می‌تواند آشنایی مناسبی با آرمانشهر ایجاد کند. علاوه بر این می‌توان به آثار ارنست بلاخ، فیلسوف آلمانی، که در حوزه اتوپیا بسیار کار کرده و او را فیلسوف اتوپیا می‌نامند نیز اشاره کرد.

* اشاره کردید بهتر است نوجوانان به جای مطالعه کتاب‌هایی در حوزه آرمانشهر دنبال شناخت خودشان باشند، به نظر شما از چه راهی می‌توان به شناخت خود رسید؟

سوال سختی است اما به نظر من، در زندگی روزمره با اطلاعات زیادی محاصره شده‌ایم؛ می‌توان گفت سوادمان به اندازه اقیانوس است و به عمق یک بند انگشت. بنابراین، راه نخست شناخت خود را در معرض اطلاعات نامناسب قرار نگرفتن و حرکت به سمت شناخت خودمان از راه ادبیات می‌دانم. این رویکرد، با حرف قبلی‌ام که گفتم کتاب نخوانیم مغایرتی ندارد؛ چراکه فکر می‌کنم ادبیات با کتاب خواندن متفاوت است.

همانطور که یوسا در کتاب ادبیات بیان می‌کند: ادبیات موجب عصیان یا متفاوت زیستن در شرایطی می‌شود که در زندگی روزمره آموزش دیده و در آن قرار داریم.

منظورم از خواندن ادبیات، خواندن آثاری از جمله رمان‌ها و اشعار مطرحی است که هستی انسان را به چالش می‌کشند و از زمان خودشان فراتر رفته‌اند. نوجوانان باید به این فکر کنند که به عنوان یک نوجوان ایرانی، چگونه می‌توانند دنیایی که در آن زندگی می‌کنند را تغییر دهند. ایجاد امید و تغییر، در محیطی که در آن زندگی می‌کنیم، نیاز نوجوان امروز است.

در ادامه، ممکن است ساختارها اجازه شنیده شدن صداها را ندهند، اما «تخیل»، کلید قصه است و نوجوان ایرانی باید تخیل کردن را یاد بگیرد. مهم‌تر از آن نیز توانایی تخیل و روایت داستان است.

علاوه براین، خواندن و الهام گرفتن از آثار بزرگ ادبیات غربی و شرقی اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا زمانی می‌توانیم به توسعه فکر کنیم که هستی اجتماع خودمان را به چالش بکشیم که راهش از تخیل می‌گذرد. اما فراموش نکنیم که زیست انسان ایرانی با زیست انسان غربی فرق می‌کند، ما باید مدل روایت، قصه‌گویی و تخیل خودمان را داشته باشیم.

* آرمانشهر شما چه شکلی است؟

آرمانشهر من فرآیندی نامتنهاهی است. شروعش از شناخت خود شروع می‌شود و هیچ پایانی ندارد؛ چراکه خوب شدن پایانی ندارد. آرمانشهر من فرآیندی است که پی آن اتفاقی را رقم بزنم که حال دوستانم و دنیایی که در آن زندگی می‌کنم را خوب کنم.

آرمانشهر من نوشتن است چون بسیار به اتوپیا شبیه است؛ می‌توان گفت رمان، ادبیات و نوشتن هم پایانی ندارد. حتی رمانی که نوشته شده نیز فرآیندی نامتنهایی از فهم را با خود حمل می‌کند. در نهایت، آرمانشهر من نوشتن است، نوشتنی که از طریق تخیل و ساخت دنیاهایی می‌گذرد که دوست دارم با دیگران به اشتراک بگذارم.

* پس هر جامعه‌ای را می‌توان پادآرمانشهری دانست که با تفکر آرمانشهری می‌توان آن را بهبود داد.

بله، آرمانشهر مفهومی ایستا نیست. قصه «هومان» نیز جایی تمام می‌شود که هیچ آرمانشهری متولد نشده است و تازه شروع قصه «هومان» است که باید یاد بگیرد این مسیر را ادامه دهد؛ بنابراین، آرمانشهر مسیر است. همچنین، در کتاب هومان نیز تلاش کردم به نوجوانان یادآوری کنم، تشنه رسیدن به مقصد نباشند و از فرآیندی که در آن هستند لذت ببرند.

جامعه، پادآرمانشهر نیست و در عین حال آرمانشهر نیز نیست؛ اما برخلاف آرمانشهر که فرآیندی به سمت بهتر شدن است، پادآرمانهشر فرآیندی به سمت بدتر شدن است که این هم نامتناهی است. به عبارت دیگر، حتی ممکن است کاری کنم که حال خودم یا دیگری بدتر شود.

بنابراین «لخوریا»، پادآرمانشهر است زیرا هیچ کسی نمی‌داند پایانش کجاست و همه در حال کار کردن برای بدتر شدن حالشان هستند، اما برای رسیدن به غذا مجبور به ادامه دادنند. می‌بینیم که نیاز به انسان معنا می‌دهد و در عین حال می‌تواند کاری با انسان کند که از زیستن در پادآرمانشهر یا دیستوپیا احساس رضایت کند و این است که خطرناک است.

«هومان» راوی این قصه است که بچه‌ها، ما می‌توانیم جوری به نیاز نگاه کنیم که حس نارضایتی نسبت به شرایط حاکم داشته باشیم و دنبال تغییر باشیم و از فرآیندی به سمت ملال و بدی به سمت فرآیندی به دنبال خوبی حرکت کنیم. بنابراین لزوماً همه‌جا پادآرمانشهر نیست اما همه جا هم آرمانشهر نیست. آرمانشهر یک فرآیند است.

* شناخت خود که در صحبت‌ها بسیار به آن اشاره می‌کنید، چه تفاوتی با فردیتی دارد که روان‌شناسی مثبت‌گرا بر آن تاکید دارد؟

به نکته خوبی اشاره کردید. در فضای روان‌شناسی مثبت‌گرا، خود، محور قرار داده می‌شود؛ یعنی اگر بخواهم حالم خوب شود، خودم باید کاری کنم یا اینکه فقط من می‌توانم به موفقیت برسم.

کار جسورانه‌ای که در کتاب «هومان» انجام دادم، این است که برخلاف نگاه فردگرایی، به فقر خود باید توجه کرد، به اینکه در برابر قدرتی که من را نگه داشته است و خدایی که دنیا را می‌گرداند، چیزی نیستم و اوست که جریان را به حرکت می‌اندازد و من اگر به ناچیزی خودم پی ببرم و ببینم او از من چه می‌خواهد، به جای این‌که به فکر خودم باشم، منظومه را تغییر می‌دهم. آن وقت من به همکارم، دوستم یا برادرم برای رضایت او کمک می‌کنم و حالم خوب می‌شود.

به خودی که در روان‌شناسی مثبت‌گراست، گفته می‌شود تو تمام تلاشت را بکن به ثروت برسی چون عالی هستی، می‌توانی، دنیا برای تو خلق شده و… بنابراین شاهد وجود نوعی اومانیست یا انسان‌گرایی پنهان در این موضوعیم.

کتاب «هومان»، دنبال نگاه توحیدی است که می‌گوید دنیا پر از رنج است و اتفاقاتی در آن وجود دارد که ما نمی‌توانیم آن‌ها را تغییر دهیم اما خدایی است که همه چیز را نگه داشته است.

جمله‌ای که من وقت مواجهه با مشکلات، خودم را با آن آرام می‌کنم، این است که هیچ مشکلی بزرگ‌تر از خدا نیست و من وقتی که به ناتوانی خودم پی نبرم نمی‌توانم به بزرگی خدا پی ببرم.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: درگیر کتاب‌خواندن‌های افراطی شده‌ایم