آنها شبیه «سایههای» کودکان بودند؛ تجربیات گروگانهای آزاد شده اسرائیلی از هفتهها اسارت در نوار غزه
پس از هفت هفته تحمل اسارت در تونلهای زیرزمینی غزه، تعدادی از گروگانها بالاخره آزاد شدند؛ اما برخی از کودکان اسرائیلی هنوز میترسند با صدای بلند حرف بزنند.
در جریان آتشبس کوتاه مدتی که بین اسرائیل و حماس حاصل شد، در مجموع ۸۶ اسرائیلی آزاد شدند که در میان آنها کودکان زیادی نیز دیده میشدند.
اما شماری از این کودکان دیگر نمیتوانند به خانههای خود برگردند؛ زیرا در جریان حمله شبهنظامیان فلسطینی در ۷ اکتبر به حدود ۲۰ روستا و شهرستان اسرائیل، والدین برخی از این کودکان کشته شدند و والدین برخی دیگر، هنوز گروگان هستند.
یووال هاران که در پی این آتشبس موفق شد دوباره دو برادرزاده، مادر آنها و مادربزرگشان را ببیند، در این مورد میگوید: «به هیچ وجه آسان نیست. درست است که آنها برگشتند و آزاد هستند، اما معلوم است چه بر سر آنها آمده است.L
او میافزاید: «در همان لحظه که از بالگرد پیاده شدند مشخص بود که اسارت "وحشیانه" بوده است. پدر این بچهها همچنان گروگان حماس است.»
لحظه فرود بالگرد برخی از گروگانهای آزاد شده اسرائیلی به تاریخ ۲۶ نوامبر ۲۰۲۳آسوشیتدپرسبرخی در تمام مدت اسارت اجازه حمام رفتن نداشتند. خیلی از آنها تا ۱۵ درصد از وزن خود را از دست دادهاند، همان غذایی را هم که برای آنها سرو میشد «باید برای وعده بعد نگه میداشتند.»
دکتر «افرات بران-هارلِف» از مرکز پزشکی کودکان «اشنایدر» در حومه تلآویو، که به درمان بیش از دوازده گروگان آزادشده کمک کرده میگوید: «آنها شبیه سایههای کودکان بودند. یک دختر ۱۳ ساله تمام دوران اسارت را با این باور گذرانده است که خانوادهاش او را رها کردهاند. این چیزی بود که گروگانگیرها به او گفته بودند.»
این دختر به پزشکان خود گفت: «آنها به من گفتند که دیگر هیچکس به تو اهمیت نمیدهد. هیچکس دنبال تو نیست. هیچکس نمیخواهد برگردید. صدای بمبها را در اطراف میشنوید، تنها چیزی که آنها میخواهند این است که شما و ما را با هم بکشند.»
هم اکنون تقریبا همه این افراد از بیمارستان مرخص شدهاند و در جمع خانوادههای خود هستند.
بیشتر آنها میگفتند باید ساکت میبودیم، در همه حال. نباید میایستادیم. نباید حرف میزدیم و گریه میکردیم. نباید میخندیدیم. فقط باید خیلی خیلی ساکت میبودیم.پزشکان و دیگرانی که مسئول معالجه گروگانهای آزاد شده بودند، هفتهها برای لحظه رویارویی با آنها آماده شده بودند اما باز هم از آنچه دیدند، حیرتزده شدند.
دکتر هارلو در این زمینه میگوید: «بیشتر آنها میگفتند باید ساکت میبودیم، در همه حال. نباید میایستادیم. نباید حرف میزدیم و گریه میکردیم. نباید میخندیدیم. فقط باید خیلی خیلی ساکت میبودیم.»
تجربیات اسارات هر خانواده با دیگری متفاوت بوده است
نوآم آویگدوری، دختر ۱۲ سالهای که به همراه مادرش آزاد شد، هفته گذشته با پدرش شوخی کرده و حتی با دوستانش دیدار داشته است؛ با این حال پدرش این هفته در یک کنفرانس خبری گفت که برخی شبها دخترش با فریاد از خواب بیدار میشود.
تقریبا همه کسانی که آزاد شدند، به طور علنی هیچ چیزی در مورد شرایط اسارت خود نگفتهاند.
خانوادههای آنها میگویند که مقامات به آنها گفتهاند که جزئیات را فاش نکنند، چراکه میترسند افرادی که هنوز در گروگان هستند در معرض خطر بیشتری قرار گیرند.
تقریبا همه کسانی که آزاد شدند، به طور علنی هیچ چیزی در مورد شرایط اسارت خود نگفتهاند. خانوادههای آنها میگویند که مقامات به آنها گفتهاند که جزئیات را فاش نکنند، زیرا میترسند افرادی که هنوز در گروگان هستند در معرض خطر بیشتری قرار گیرند.اما مصاحبه با خانوادههای گروگانها و پزشکان معالج، همچنین اظهارات منتشر شده توسط مقامات و دیگران نشان میدهد که تجربیات افراد در دوران اسارت بهطور قابل توجهی متفاوت بوده است.
برخی از آنها «جدا» از گروگانهای دیگر نگهداری میشدند. برخی دیگر، مانند نوآم آویگدوری و مادرش «شارون» در کنار اقوامشان نگهداری میشدند که این امکان را برای نوآم ۱۲ ساله فراهم میکرد که همچون یک خواهر بزرگتر از پسرعموهای کوچکتر از خودش مراقبت کند.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
در یک نمونه دیگر، «دانیلا آلونی» و دختر ۵ سالهاش به نام «امیلیا» در دوران اسارت خود با یکی از گروگانهای تایلندی به نام «مونکان» دوست میشوند. پس از اینکه همه این افراد آزاد میشوند، این دختر در یک تماس ویدیویی برای «مونکان» آواز خواند و اعدادی را که در زمان اسارت به زبان تایلندی آموخته بود، تکرار کرد.
آگهیاما عموزادههای دوقلوی امیلیا، روزهای سختتری را سپری کردند. در اسارت، «شارون آلونی» به همراه همسر و یکی از دختران ۳ سالهاش در اتاقی کوچک به همراه حدود هشت نفر دیگر زندانی بودند. موران آلونی، برادر او به خبرنگاران گفت که این زوج «۱۰روز عذاب آور» را پشت سر گذاشتند و تمام مدت فکر میکردند که دختر دیگرشان کشته شده است.
این ماجرا تا جایی پیش میرود که یک روز «شارون» به شوهرش اصرار میکند که صدای گریه دختر گمشده خود را شنیده است. دقایقی بعد، زنی بدون هیچ توضیحی ظاهر میشود و کودک آنها را میآورد. دیداری شاد که به مادر و این دو دختر اجازه داد تا پایان دوران اسارت در کنار هم بمانند؛ اما چند روز قبل از آزادی، پدر دختران را میبرند و محل نگهداری او مشخص نیست.
غذا و استحمام در دوه اسارت
یکی از کودکان آزاد شده اسرائیلی در شب ورود به اسرائیل به تاریخ ۲۷ نوامبرآسوشیتدپرسبسیاری از گروگانهایی که آزاد شدند، گفتهاند که به آنها مقدار ناچیزی غذا داده میشد؛ اما به نظر میرسد که جیرهها از گروهی به گروه دیگر متفاوت بوده است.
یکی از این خانوادهها به پزشکان خود گفتند که هر روز ساعت ۱۰ صبح به هر کدام یک بیسکویت همراه با چای و گاهی یک عدد خرمای خشک داده میشد. ساعت ۵ بعد از ظهر هم برنج سرو میشد. کافی نبود، اما نگرانی اشتهای آنها را روز به روز کمتر میکرد.
یک دختر ۱۵ ساله گفته است ک غذایش را نمیخورده تا بتواند سهم خود را به خواهر ۸ سالهاش بدهد.
آگهی**به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
**
یک گروه از این گروگانهای آزاد شده گفتهاند که در طول هفت هفته اسارت، به آنها اجازه داده شد تا تنها سه بار با سطل آب سرد استحمام کنند. اما به گفته پزشکان معالج، یک کودک در این مدت اصلا حمام نکرده است.
پزشکان، مددکاران اجتماعی و روانشناسان خیلی مراقب نحوه صحبت با گروگانهای آزادشده هستند و نمیخواستند ضربه روحی آنها را بیشتر کنند.
وقتی که به ساعت ۴ صبح به «هن آویگدوری» خبر میدهند که به بیمارستانی در تلآویو برود تا دوباره همسر و دخترش را ملاقات کند، او قلبش سرشار از شادی بود در حدی که به گفته خودش «شبیه احساس پدر شدن برای اولین بار است، اما آن را ده برابر بیشتر کنید».
منبع خبر: یورو نیوز
اخبار مرتبط: آنها شبیه «سایههای» کودکان بودند؛ تجربیات گروگانهای آزاد شده اسرائیلی از هفتهها اسارت در نوار غزه
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران