مروری بر خاطرات مروجان حجاب / از ادب حاج آقا تا دختری که مادرش را با حجاب کرد
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، برای گسترش فرهنگ عفاف و حجاب باید بر افزایش آگاهی افراد تاکید کرد و باید دیدگاه اسلام به طور جامع و زیبا در زمینه ضرورت، فلسفه و فواید عفاف و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی بیان شود تا زمینه پذیرش فطری و درک حقیقت عقلانی و منطقی حجاب برای جوانان فراهم شود.
این مسئولیت علاوه بر اینکه بر عهده تک تک افراد جامعه است، بیش از هر چیز بزرگ بر عهده مبلغان است؛ چه مبلغانی که به شیوه چهره به چهره به امر تبلیغ میپردازند و چه آنان که با قلم خویش در رسانههای جمعی و به ویژه فضای مجازی به فعالیت مشغول هستند.
در کتاب «پوشش و آرامش» 41 خاطره تبلیغی در عرصه ترویج حجاب و عفاف آمده است که مبلغان مختلف در شرایط متفاوت برای تشویق دیگران به حجاب از آن استفاده کردهاند در ادامه مروری داریم بر این کتاب و تعدادی از این خاطرات جالب را با هم میخوانیم:
حجت الاسلام والمسلمین گل زاده/ اگر همه با ادب باشند....
سفر تبلیغی به مشهد رفته بودم. نزدیک حرم نانوایی سنگکی بود. من به نانوایی رفتم تا نان بخرم. زمان شلوغی زائر بود. خانمی با وضعیت بد حجاب و آرایش غلیظ توی صف ایستاده بود. جمعیت زیاد بود و خیلی از آقایان به خانم نگاه میکردند با خودم گفتم: «اگر الان از صف بروم برای رعایت حال فردی خودم، مردم میگویند این آخوندها را ببینید ، اجتماعی نیستند و از جمع فرار میکنند به این نتیجه رسیدم که با حداکثر احترام، یک خواهش اجتماعی و بشری از این خانم داشته باشم. جلو رفتم و گفتم سلام علیکم حالتان خوب است؟»
گفت: «علیک سلام، ممنون حاج آقا.» با نهایت احترام گفتم از شما به عنوان یک برادر خواهش میکنم این چند لحظهای رو که در نانوایی به اجبار هستیم عنایت کنید حجابتون رو بهتر رعایت کنید. زن فوری کل سرش را با شال پوشاند و گفت: «آگه همه این جوری مؤدبانه و احترام آمیز با آدم حرف بزنند کل جامعه گلستان میشه. یک عده، بقیه رو بی دین و ایمان میدونن بابا ما هم مسلمانیم باور کنید.»
حجت الاسلام والمسلمین گل زاده/ میانجی گری بین دختر و پیرزن
روی صندلیهای ایستگاه اتوبوس نشستم. کتاب را که از کیفم در آوردم چند تا خانم آمدند پا شدم تا آنها بنشینند. ناگهان پیرزنی از روی صندلی بلند شد و با صدای بلند گفت: «دخترک فلان شده تو از خدا و معصومین خجالت نمیکشی این جوری بیرون ظاهر شدی؟»
ناگهان دختر عصبانی شد و چند کلمهای که حرف زد، فهمیدم دارد با تندی جواب پیرزن را میدهد جلو رفتم و گفتم مادر ممنونم از دغدغه و دلسوزی شما؛ ولی این خواهر ما خدا رو شکر از متدینین جامعه است و حجاب کافی داره شاید ناخواسته موهایش بیرون آمده.
به دختر هم گفتم ممنون از محبت شما که احترام مادر رو نگه میدارید مادر ممکنه با شما بد صحبت کرده باشه؛ ولی یقیناً از سر دلسوزی و محبت به شماست.
دختر: گفت من اصلاً اهل مو بیرون گذاشتن نیستم روسریم لیزه و کش چادرم عقب میبرد. داشتم با موبایلم حرف میزدم اصلاً حواسم به موهام نبود که ایشون...
دختر خواست ادامه بدهد اما از هر دو خواهش کردم که همدیگر را در آغوش بگیرند و این پیشنهادم باعث شد تا یک امر به معروف و نهی از منکر موفق صورت بگیرد.
دخترم مرا با حجاب کرد!/حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم پور
ما در طرح ریحانه النبی از مدارس استانهای مختلف بازخورد میگرفتیم؛ از دانش آموزان و مدیر گرفتـه تـا معلــم و خانوادهها. در استان ارومیه مادر دانش آموز با آرایش و لباس نامطلوب و رفتاری کاملاً متظاهرانه به مدرسه آمده بود؛ ولی دختر خانمش محجبه بود. چادر سر کرده بود و مقنعهای که گردی صورتش را با آن قاب گرفته بود؛ طوری که حتی یک تار مویش هم دیده نمیشد. حجاب کامل مرتب و زیبایی داشت که به زیبایی ظاهری و باطنیاش میافزود. از مادرش که مصاحبه گرفتیم گفت: من نمیدونم این طرح مال کجاست؟ مال اداره آموزش و پرورشه یا جای دیگه؛ ولی طرح خوبیه که داره اجرا میشه من هم خوشحالم که دخترم محجبه است و دو تا چادر براش خریدم.
در استان تهران هم مادر دختری میگفت: «دخترم من را با حجاب کرد. می دونید چرا؟ چون مدام به من میگوید مادر شما باید حجابت را رعایت کنی این محرمه این نامحرمه برای همین مجبور شدم حجابم رو توی خونه و بیرون بیشتر رعایت کنم این گونه موارد از برکات طرح ریحانه النبی است و موفقیت این طرح را نشان میدهد.»
رفتار دختر خردسال در گرایش زن به حجاب/ حجت الاسلام والمسلمین بیاتی
خداوند به بنده سه دختر عطا کرده است. از چهار سالگی دختر کوچکم خاطرهای دارم. من و همسرم هر دو در زمینه حجاب و عفاف کار میکنیم و بچهها مدام میشنوند، بابا درباره عفاف این را گفت. مادر این را گفت. تربیت و رفتار درست این است. مادر برای تقویت عفاف فرزند وظیفهاش این است... برای همین این حرفها انگار ملکه ذهنشان شده است.
روزی به پاساژ رفته بودیم برای خرید. همین طور که مغازهها را نگاه میکردیم، ناگهان دختر کوچکم گفت: «بابا چرا این خانمه آرایش کرده؟» من و همسرم متوجه شدیم او خانم مانتویی و آرایش کردهای را دیده است. هر چه ما به ویترین نگاه میکردیم و میخواستیم حواس او را پرت کنیم مدام صورتش را به سمت خانم آرایش کرده میگرفت و میگفت «مگه مامانش بهش یاد نداده موهاش رو بپوشونه جلوی غریبهها؟»
همسرم در خانه موهای دخترم را درست میکند و من تعریف میکنم؛ به همین دلیل دخترم میگفت «باید تو خونه موهاش رو خوشگل کنه نه بیرون. خدا دوستش نداره موهاش رو میذاره بیرون.»
ما هرچه سعی میکردیم حواسش را پرت کنیم بی فایده بود و میگفت: «خیلی کار این خانمه زشته. چرا موهاش رو گذاشته بیرون؟» زن از حرفهای دخترم مات و مبهوت شده بود. او نگاهی به سرتاپای دخترم کرد دخترم هم دستی به چادر و روسریاش برد. زن نیم لبخندی زد و دستی به شالش برد و موهایش را پوشاند.
در آن لحظه فکر کردم وقتی امر به معروف و نهی از منکر از زبان بچهها باشد و بچه با همان پاکی، فطرت، معصومیت و صداقتش حرفی را بزند بیشتر روی قلب افراد بدحجاب اثر میگذارد و باعث میشود پردههای غفلت بی توجهی و حتی شهوتشان را کنار بزنند.
غیرت ترکی با منطق دینی/ خانم مجیدی
ماه رمضان هشت سال پیش به مرند تبریز رفته بودم تا در مرکز بسیج شهرشان سخنرانی کنم دهه اول ماه رمضان را با مباحث اعتقادی، شخصی فردی و خانوادگی شروع کردم. نیاز مخاطب را در نظر میگرفتم و متناسب با آن صحبت میکردم تا کسل نشوند؛ برای والدین درباره تربیت کودک حرف میزدم و برای بانوان و مجردها درباره ازدواج و شیوه همسرداری و.... تنها موضوعی که ناراحتم میکرد حجاب نامناسب بانوان بود. احساس کردم باید حتماً در سخنرانیهایم درباره حجاب و عفاف صحبت کنم. به اهل بیت متوسل شدم تا مدد الهی نصیبم شود و سخنانم تأثیرگذار گردد. به ذهنم رسید که بهترین راه برانگیختن تعصب و غیرت تُرکهاست! چون خودم هم ترک هستم در ابتدا سعی میکردم با استفاده از عواطف و ویژگی تُرکها بانوان را غیرتمند کنم. بدین صورت که اصل موضوع حجاب را در پایه و بنیاد زندگی زنهای ترک قرار دادم مثلاً برایشان میگفتم که زنهای ترک معروفاند به سالم زندگی کردن باوفا بودن صبور بودن و... برای همین بینشان طلاق نیست. آنها را به سرمایه و افتخار زنهای ترک حساس میکردم که بدانند خیلی ارزشمند است و نباید به بهانه امروزی شدن از بین بردشان. یا سعی میکردم آنها را در شرمندگی از احسان و الطاف خداوند قرار بدهم.
به آنها میگفتم با دوری از خدا و معصیت در زندگیتان دچارمشکلاتی میشوید و بلایی سخت سر نسلتان میآورید!»
زنها آن قدر از این مسائل خوششان آمده بود که هر روز پای سخنانم میآمدند. من هم برای اینکه بحثم دو طرفه و شاداب باشد، از صحبتهای روز گذشته پرسش میکردم و خودم هم مطلب تازه اضافه میکردم یک روز از یکی خانمها پرسیدم: «چه خبر؟»
گفت: «دل درد!»
پرسیدم: «چرا؟»
گفت: «چون گفتید آب دادن به شوهر ثواب دارد تا صبح این قدر به شوهرمون آب دادیم که دل درد گرفت»
همه خندیدند و جلسه شادی شد. همین صمیمیت و شادمانی باعث شده بود که حجاب و عفاف زنها تغییر کند؛ طوری که خیلی از اهالی به داییام گفته بودند: «از وقتی که خواهر زاده شما اومدن وضعیت پوشش زنهای شهر خیلی بهتر شده است.»
کتاب «پوشش و آرامش (خاطره نگاری تبلیغی در عرصه ترویج حجاب و عفاف)» اثر سید طاهره موسوی، فاطمه جوادی، احمد نوری و فاطمه تقیزاده در معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در 152 صفحه تهیه و به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسیده است.
علاقه مندان برای تهیه این کتاب میتوانند به نشانی اینترنتی مؤسسه بوستان کتاب به آدرس www.bustaneketab.ir مراجعه کنند.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: مروری بر خاطرات مروجان حجاب / از ادب حاج آقا تا دختری که مادرش را با حجاب کرد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران