در خانه زهرا(س) همه معراجنشیناند
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
نخستین شعر را از سرودههای سیدحمیدرضا برقعی انتخاب کردهایم. برقعی، شاعر جوانی است که بیشتر آثارش به شعرهای آیینی اختصاص دارد. این شعر که در قالب غزل سروده شدهاست، در کتاب «قبله مایل به تو» منتشر شده که انتشارات فصل پنجم نخستین بار سال ۱۳۹۰ آن را منتشر کردهاست. این غزل را که «چه قرآن کریمی!» نام دارد، با هم مرور کنیم: دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی / افتاده نخ چادر او دست نسیمی / تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم/ با دست خودش داده اناری به یتیمی/ حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را/ بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی! / در خانه زهرا همه معراجنشیناند/ آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی / ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم / میسوخت حریم دل مولا، چه حریمی! / آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را / جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی / حالا نکند پنجره را وا بگذاریم / پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
نخستین ویژگی شعر انتخاب وزنی است که نوعی غم درونی را به مخاطب انتقال میدهد، ضمن اینکه فرودی که در پایان هر بیت به دلیل انتخاب مصوت بلند «ای» ایجاد شدهاست، موسیقی محزون شعر را بیشتر میکند. شاعر سعی کردهاست در هر بیت، تلمیحی به حوادث زندگی حضرت داشتهباشد. از جمله اشارات وی به مهربانی و بخشندگی حضرت با اینکه در خانه ایشان، مال و منال دنیایی چندانی نبودهاست. شاعر با این مصرع «آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی» به همین دوری از دنیا در عین توجه به معراج روحی و معنوی اشاره کردهاست. شاعر در بیتهای پایانی به ماجراهای مرتبط به شهادت حضرت اشاره میکند و میکوشد با استفاده از صنعت جاندارپنداری، به اشیا و مفاهیم جان بدهد به گونهای که آتش را به چشم یک موجود زنده میبینید و او را خطاب قرار میدهد که خانه حضرت را نسوزاند. در این بیت هم: ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم / میسوخت حریم دل مولا، چه حریمی!
شاعر به خوبی از صنعت ایهام استفاده کرده و از معنای دوگانه کلمه «بیت» هم به معنای دو مصرع از یک شعر و هم به معنای خانه بهره بردهاست که باعث میشود ارزش ادبی غزل در سطح بالایی قرار گیرد.
گل، تاب فشار در و دیوار ندارد
شعر بعدی از شاعر پیشکسوت خراسانی استاد محمدجواد غفورزاده(شفق) است. این شعر هم در قالب غزل است: یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد / یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد! / با دیدن سوز دل من در چمن و باغ / با داغ دل لاله، کسی کار ندارد / باید سر و کارش طرف چاه بیفتد / یوسف که در این شهر، خریدار ندارد / از گریه پنهان علی در دل شبها / پیداست که دل دارد و، دلدار ندارد / در گلشن آتشزده عصمت و ایثار / پرپرشدن غنچه که انکار ندارد/ با فضه بگویید بیاید، که در این باغ/ نیلوفر بیمار، پرستار ندارد/ بر حاشیه برگ شقایق بنویسید:/ گل، تاب فشار در و دیوار ندارد
شاید اگر فرصت و مجال بیشتری داشتیم، میتوانستیم شعر بلند دیگری از این شاعر با مطلع: سالها پیش در این شهر، درختی بودم/ یادگار کهن از دوره سختی بودم
را هم میشد انتخاب کرد، این شعر از زبان در خانه حضرت زهرا(س) سروده شده و نگاه شاعرانهای به ماجرای شهادت ایشان دارد. اما غزلی که دراین مطلب به آن میپردازیم هم غزل زیبایی است، به خصوص بیت پایانی شعر، تصویر زیبایی دارد و بسیار مشهور شدهاست.شاعر بیشترین توجه خودرا دربیان آنچه برخاندان عصمت وطهارت رفتهاست، به تنهایی حضرتعلی(ع) بعد از شهادت حضرت زهرا(س) اشاره دارد. خاصه این بیت خوب و جاندار که این مفهوم را به خوبی منتقل میکند: باید سر و کارش طرف چاه بیفتد / یوسف که در این شهر، خریدار ندارد
شاعر سعی کردهاست با استفاده از تصویرهایی چون گلشن آتشزده عصمت و پرپرشدن غنچه و نیلوفر بیمار، زندگی و شهادت حضرت زهرا(س) را برای مخاطب عینی و ملموس کند اما اگر این شعر، به بیت پایانی نرسیدهبود یا چنین پایانبندی خاصی نداشت، توفیقی را که امروز دارد، نداشت. به عبارت دیگر بیشترین بار حسی وتصویری شعر را همین پایانبندی خوب آن برعهده دارد. این غزل نمونه روشنی است از اهمیت پایانبندی درشعر و اینکه یک بیت جاندار، تصویری و در عین حال دارای عواطف قوی چقدر میتواند در ارتقای سطح کیفی یک شعر مهم باشد.
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
حالا که بحث به شاعران خراسان رسید، از یکی دیگر از شاعران این دیار که متأسفانه چندسالی است از میان ما رفتهاست، غزلی را با هم میخوانیم، غزل «تسبیح گریه» از زندهیاد استاد غلامرضا شکوهی: توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟/ قلم، قناری گنگی است در سرودن او.../ چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید/ کلید گلشن فردوس را به گردن او/ چه همسری، که برای علی به حظ حضور/ طلوع باور معراج داشت دیدن او/ چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا/ حریم مدرسه کربلاست دامن او/ بمیرم آن همه احساس بیتعلق را/ که بار پیرهنی را نمیکِشد تن او / دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد/ پیام میچکد از چلچراغ شیون او/ از آن، ز دیده ما در حجاب خواهد ماند/که چشم را نزند آفتاب مدفن او
شکوهی شاعری گزیده گوی بود و برخلاف بسیاری از شاعران به ویژه شاعران آیینی، زیاد نمیسرود اما هرچه سروده است، در اوج است. شکوهی برخلاف بسیاری از شاعران آیینی که شعرهایشان را برای پسند مخاطب عامه در هیأتهای مذهبی میسرایند، شعرش را برای مخاطبان خاص ادبیات میسرود و به همین دلیل در شعرش، هر بیت دارای تصویری درخشان و کشف و شهودی شاعرانه است. شاعر تسلطی گسترده به تاریخ اسلام دارد و سعی کردهاست فرازهای مختلف زندگی حضرت زهرا(س) را برای مخاطبانش در یک بیت تشریح کند؛ جنبههایی از زندگی ایشان به عنوان دختر، همسر و مادر و از همه مهمتر یک چهره معصوم که برای همه انسانها درس و پیام در زندگیاش دارد. شاعر میکوشد با استفاده از مضمونپردازیهای قدرتمند خود، هم روایتی از زندگی ایشان به دست دهد و هم عواطف مخاطب را درگیر خود کند. برای مثال در این بیت: بمیرم آن همه احساس بیتعلق را / که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
که هر مخاطبی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. شاعر همچنین سعی میکند روایتهای تاریخی را با استفاده از حسن تعلیل، آن روایتها را علتیابی شاعرانه کند. برای مثال شاعر در پایانبندی شعر، تصویری در برابر چشم مخاطب قرار میدهد که هم باعث ارتقای سطح ادبی شعر میشود. همه میدانیم مزار حضرت زهرا(س) از چشمها پنهان است و کسی خاکجای آن جناب را نمیداند اما شاعر برای این مسأله، دلیلی شاعرانه بیان میکند و میگوید این مزار مقدس از آنجایی از چشم همگان پنهان است که آفتاب مدفن او از شدت نورانیت چشم مردم را نزند.
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟
شعر بعدی را از سرودههای اعظم سعادتمند انتخاب کردهایم. این شعرکه «گریههای یتیمانه» نام دارد با چند پرسش شروع میشود، پرسشهایی که مشخص است جوابش را شاعر میداند و خود را به ندانستن زدهاست تا مخاطب را بیشتر متوجه بحث کند: کسی به باغچه بعد از تو آب خواهدداد؟ / به روزهای جهان، آفتاب خواهدداد؟ / کدام دامن پر مهر میشود بالِش؟/ به گریههای یتیمانه خواب خواهدداد؟/ کدام عشق به این سفرههای نان و نمک / پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهدداد؟/ مرا هر آینه او از سکوت پر کردهاست/ هم او که آه مرا بازتاب خواهدداد/ برای آنکه بگیریم انتقامت را/ خدا به گردش دنیا شتاب خواهدداد/ زمانهای که به زهرا چنین جفا کردهاست / مگر سلام علی را جواب خواهدداد؟!
همانطور که گفتیم شاعر سخنش را با چند پرسش آغاز کردهاست. دراین پرسشها او توجه مخاطب را به مقام الهی حضرت زهرا(س) معطوف میکند که منبع نور و برکت جهان است و شاعر نگران است با قطع این منبع فیض، جهان از نور خالی شود و دیگر کسی به نان و نمک برکت ندهد و جهان از آب و آفتاب خالی شود. شاعر در این غزل سعی کردهاست از آرایههای ادبی از جمله ایهام هم استفاده شاعرانه کند. در این بیت: مرا هر آینه او از سکوت پر کردهاست / هم او که آه مرا بازتاب خواهدداد.
استفاده از این صنعت را به خوبی میبینیم. میدانیم که میان آه و آینه در ادبیات فارسی از دیرباز رابطهای معنایی برقرار است. حالا شاعر قید هر آینه را که برای تأکید به کار میرود، در بیت قرار دادهاست تا از همین نسبت دیرینه به خوبی در شعر استفاده کند. در این شعر هم شاهدیم که شاعر از ابتدا تا انتها براساس یک نقشه پیش رفتهاست، همه غزل مقدمهای است برای اینکه در بیت پایانی، ضربه اصلی را شاهد باشیم. شاعر وقتی به این بیت میرسد: زمانهای که به زهرا چنین جفا کردهاست / مگر سلام علی را جواب خواهدداد؟!
حرف اصلی خود را زدهاست و به مخاطب هم نشان میدهد که خودش پاسخ همان پرسشهای نخستین را میدانستهاست و اینک مخاطب هم حرف اصلی او را میدانند.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: در خانه زهرا(س) همه معراجنشیناند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران