از فریاد تا ترور

محاکمه یک شخصیت حقوقی (سازمان مجاهدین خلق ایران) و ۱۰۴ عضو این گروهک که بزرگ‌ترین دادگاه منافقین محسوب می‌شود و قدم مثبت و مهمی در نابودی کامل منافقین است، همان‌قدر که نیازمند توجه رسانه‌ای برای مرور دوباره ماهیت منافقین و جنایات صورت گرفته به دست آنهاست، به لحاظ سینمایی هم نیاز به اعتنایی جدی دارد و به مستندها، فیلم و سریال‌های داستانی و سینمایی هم راه می‌دهد تا با زبان هنر، تاثیرات تاریخی و عبرت‌آموز چنین کژراهه تاریکی به بهترین شکل به مخاطبان، به‌ویژه نسل جوان منتقل و همراه با پوشش کامل رسانه‌ای، به سندی تمام‌عیار در باب انعکاس جنایات گروهک منافقین تبدیل شود و درعین حال هشدار دقیقی هم برای رویارویی با هرگونه جهل ایدئولوژیک، فرقه‌های دیگر و افکار و خوانش‌های انحرافی دیگر از اسلام و انقلاب باشد. آغاز این دادگاه، ضمن امیدواری برای محکومیت و مجازات کامل همه سران و اعضای منافقین و همت فیلمسازان برای بهره‌مندی هنرمندانه دراین خصوص و تولید آثاری فاخر و تاثیرگذار درباره نقش جنایتکارانه این گروهک در این چنددهه گذشته، باعث مرور نمونه‌های پیشین ساخته شده درباره منافقین و سینمای ترور در ایران می‌شود. دراین میان به شکل جالب و غیرمنتظره‌ای اکران دو فیلم مرتبط با سازمان مجاهدین خلق (گروهک تروریستی منافقین) و تبعات ماهیت تروریستی آنها در این مقطع زمانی همزمان شده و «سرهنگ ثریا» محصول سال ۱۴۰۱ و «ضد» محصول سال ۱۴۰۰ به اتفاق بر پرده سینماها هستند؛ اتفاقی مطلوب که امیدواریم مستمر هم باشد تا تولیدات سینمای ایران در موضوعات استراتژیک به خصوص با موضوعاتی افشاگرانه درباره منافقین، به قدری باشد که در طول سال و در نوبت‌های مختلف اکران، به نیاز فرهنگی و انقلابی جامعه و مخاطبان پاسخ دهد.

سرهنگ ثریا (۱۴۰۱)
سرهنگ ثریا به کارگردانی لیلی عاج به عنوان تازه‌ترین فیلم سینمایی ایران که این روزها بر پرده سینماهاست، از زاویه جدیدی سراغ گروهک تروریستی منافقین می‌رود. این فیلم که براساس نمایشنامه«بابا آدم» کار خود لیلی عاج تبدیل به اثری سینمایی شده، روی بحث تلاش خانواده‌های منافقین برای دیدار با فرزندان یا دیگر اعضای فریب‌خورده‌شان متمرکز می‌شود. سرهنگ ثریا که با نگاهی به واقعیت و براساس شخصیت ثریا عبدا...ی روایت شده، به جز ترفندهای جذب فرقه و شست‌وشوی مغزی اعضا برای بی‌مهری و بی‌اعتنایی به خانواده‌ها و عزیزان‌شان، ماهیت تروریستی منافقین را هم با ربودن و قتل برخی پدران و مادران منتظر در اطراف پادگان اشرف نشان می‌دهد.        
   
ضد (۱۴۰۰)
حادثه تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ به قدری ابعاد و پیچیدگی‌های مختلفی دارد که می‌توان از زوایای مختلف به آن ورود کرد و روایت‌های متعدد و دراماتیک فراوانی براساس آن داشت. به جز خود شهید آیت‌ا... بهشتی، رئیس وقت دیوان عالی کشور و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی به‌عنوان شخصیت محوری این ماجرا، این حادثه تروریستی کلی شهید و شخصیت سرشناس دیگر هم برای روایت سینمایی و سریالی دارد؛ شهید موسی کلانتری، عبدالحمید دیالمه، شهید حسن عباسپور و ... ازجمله این شهدا هستند. درحالی‌که هنوز شخصیت بزرگ و تاریخ‌ساز شهید بهشتی، در سینمای ایران مورد غفلت واقع شده و فیلم شایسته‌ای درباره و با محوریت ایشان ساخته نشده، توقع تولید آثاری درباره دیگر شهدای واقعه هفتم تیر، بیش از حد خوشبینانه است. با این حال فیلم ضد به کارگردانی امیرعباس ربیعی، از زاویه خاصی به حادثه هفتم تیر ورود می‌کند و اگرچه شهید بهشتی را فقط در یک سکانس می‌بینیم اما در طول فیلم با اشاراتی درباره شخصیت و ویژگی‌های ایشان، حضور کاریزماتیک او احساس می‌شود.ضد همان‌طور که از عنوان آن پیداست، بیشتر روی عناصر ضدانقلاب و به‌ویژه منافقین متمرکز می‌شود که چگونه با نفوذ در بالاترین رده‌های انقلابی، سعی در ایجاد اختلال و ضربه‌زدن به نظام و انقلاب را داشتند. 
   
هناس (۱۴۰۰)
اگر حتی یک دانشمند هسته‌ای در آمریکا ترور می‌شد، هالیوود و فیلمسازان سینما و تلویزیون لحظه‌ای درباره انعکاس رسانه‌ای آن و ساخت فیلم و سریال‌هایی مرتبط با آن شخصیت دریغ نمی‌کردند اما سینمای ایران در این سال‌ها حتی به اندازه یکایک شهدای هسته‌ای فیلم نساخته است و نتوانسته عظمت و ابعاد این حذف‌های ناجوانمردانه از سوی دشمنان را روایت کند. فیلم «هناس» به کارگردانی حسین دارابی با روایت زندگی شهید داریوش رضایی‌نژاد، دانشمند هسته‌ای و همسرش شهره پیرانی، از معدود آثار در این زمینه است.
   
روز  صفر (۱۳۹۸)
نخستین ساخته سعید ملکان به‌عنوان کارگردان که با محوریت تلاش شبانه‌روزی تیم اطلاعاتی و سربازان گمنام وطن برای مقابله با گروهک‌های تروریستی به‌ویژه عبدالمالک ریگی روایت می‌شود، اثری در مذمت ترور و جنایت است. با وجود برخی نقد و نظرها، نتیجه فیلمی اکشن و خوش‌ساخت و در مایه‌های جیمز باندی است که اتفاقا ازجمله ضرورت‌های سینمای امروز ایران برای جذب تماشاگر و البته انتقال پیام به حساب می‌آید.
   
شبی که ماه کامل شد (۱۳۹۷)
معمولا ساخت فیلم‌هایی ملتهب، اکشن، نفسگیر و پر از خشونت بیشتر از کارگردانان آقا برمی‌آید و نسبتی با روحیات لطیف و پر از مهر فیلمسازان خانم ندارد. بنابراین وقتی کاترین بیگلو فیلم‌هایی مثل «مهلکه» و «سی دقیقه پس از نیمه شب» را می‌سازد، کمی باعث تعجب می‌شود. کاری که نرگس آبیار در فیلم «شبی که ماه کامل شد» انجام داد و به بهترین شکل، آن جنبه مخوف و رعب‌آور ترور و گروه‌های تکفیری با محوریت عبدالحمید ریگی (و برادرش عبدالمالک) را به‌تصویر کشید هم خارق عادت و قابل قدردانی است.
   
ماجرای نیمروز: رد خون (۱۳۹۷)
این فیلم و قسمت نخست آن «ماجرای نیمروز» جنبه‌های مخوف، جنایتکارانه و تروریستی گروهک منافقین در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر می‌کشد. محور فیلم اول، ترورهای دهه ملتهب ۶۰ است که طی آن گروهک تروریستی منافقین، دست به شهادت برخی مقامات ارشد کشوری در ایران همچون آیت‌ا... بهشتی، رئیس وقت دیوان عالی کشور و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و اعضای این حزب زدند. البته به‌جز این عملیات تروریستی، گروهک منافقین اعمال تروریستی دیگری هم برای وحشت‌آفرینی در کشور انجام دادند و اقدام به ترور مردم بی‌گناه هم کردند. مهدویان تمرکز اصلی را روی تلاش‌های شبانه‌روزی سازمان اطلاعات سپاه برای مبارزه با منافقین می‌گذارد و ما بیشتر اثرات این ترورها و التهاب فضا را به‌طور غیرمستقیم و به‌واسطه واکنش‌ها و اقدامات ماموران می‌بینیم.  ماجرای نیمروز؛ رد خون هم در ابعاد وسیع‌تری به تروریسم می‌پردازد و با تمرکز بر عملیات مرصاد و مقابله با گروهک تروریستی منافقین ساخته شد. البته به‌جز این، سکانس‌های مرتبط با ترور هم در فیلم وجود دارد؛ یکی نفوذ کمال و محمدحسین شادکام (امیرحسین هاشمی) به بغداد برای ترور عباس زریباف (حسین مهری) فرمانده عملیات فروغ‌جاویدان (اسم عملیات از نگاه منافقین) که البته با ناکامی همراه است و دیگری هم ترور مسعود (مهدی زمین‌پرداز) از ماموران اطلاعات در خیابان، بعد از اعتماد دوباره‌ای که به وحید نظری (امیراحمد قزوینی) دوست منافق به‌ظاهر توابش می‌کند.
   
به وقت شام (۱۳۹۶)
این ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا به موضوع شکل‌گیری گروه‌های تروریستی در منطقه می‌پردازد و جنایت‌های گروه تکفیری داعش را به‌شکلی دقیق به نمایش می‌گذارد. داستان فیلم «به وقت شام» در دورانی می‌گذرد که داعش بر عراق و سوریه مسلط شده و در اوج قدرت خود به‌سر می‌برد. یونس و علی، پدر و پسر خلبانی هستند که ماموریت دارند تا به دمشق رفته و مردمی را که در محاصره‌ داعش لحظه به لحظه به مرگ نزدیک می‌شوند با این پرواز نجات دهند. یونس و علی در مسیر انجام این ماموریت با دشواری‌های گوناگونی مواجه می‌شوند که فیلم را به اوج هیجان رسانده و بیننده را روی صندلی سینما میخکوب می‌سازد. 
   
سیانور (۱۳۹۵)
سیانور یکی از بهترین فیلم‌های ایران درباره ترور و حذف سیاسی است. بهروز شعیبی با فیلمنامه‌ای از مسعود احمدیان، سراغ یکی از مهم‌ترین روزهای فعالیت سازمان مجاهدین خلق می‌رود؛ یعنی اختلافات اساسی میان اعضای رده بالای سازمان همچون تقی شهرام و مرتضی صمدیه‌لباف و مجید شریف‌واقفی. سکانس ترور شریف‌واقفی (بهروز شعیبی) در فیلم زیباست و در یک روز بارانی اتفاق می‌افتد. او که تمایلی به استفاده از سلاح ندارد، دررخدادی خارج از کادر و با شلیک دو گلوله کشته می‌شود و ما فقط افتادن عینکش در جوی آب را می‌بینیم. موسیقی بهزاد عبدی که نوایی شبیه سوت دارد، حس وحال این سکانس را تقویت می‌کند.
   
امکان مینا (۱۳۹۴)
کمال تبریزی در فیلم «امکان مینا» یک قصه عاشقانه و دلدادگی مهران و مینا را بستری برای روایتی از منافقین قرار می‌دهد؛ این‌که چطور سازوکار تروریستی سازمانی منافقین، نهاد خانواده را مورد هدف قرار می‌دهد و آن را متلاشی می‌کند. ماجرای تردید مهران به خیانت مینا در یک زندگی عاشقانه و زناشویی هم به معادل و مابه‌ازایی برای خیانت منافقین به مردم و میهن‌شان تبدیل می‌شود.
   
بادیگارد (۱۳۹۴)
ابراهیم حاتمی‌کیا در بادیگارد، همگام با تغییر زمانه حرکت می‌کند و بنا به ضرورت، جبهه نبرد را تغییر می‌دهد و سنگرها به‌جای مناطق مرزی در دل همین شهر و در داخل کشور برپا می‌شود؛ آن هم برای حفاظت از دانشمندان جوان هسته‌ای. ترور، نقش مهمی در پیشبرد قصه دارد و چالش‌های دراماتیک ایجاد می‌کند. فیلم که اساسا با ترور نافرجام دکتر صولتی (محمود عزیزی)، معاون رئیس‌جمهور شروع می‌شود که حاج‌حیدر ذبیحی (پرویز پرستویی)، مسئول تیم حفاظت او را زیر سؤال می‌برد و سکانس‌های پایانی فیلم هم به ترور میثم زرین (بابک حمیدیان) دانشمند جوان هسته‌ای اختصاص دارد که این‌بار هم ناکام می‌ماند، منتهی بی‌حرف و حدیث و با جانفشانی حیدر. موقع ساخت و نمایش فیلم، اشاراتی به شباهت گریم پرویز پرستویی با چهره سردار شهید قاسم سلیمانی مطرح بود و این‌که حاتمی‌کیا به خاطر ارادتش به حاج‌قاسم، تعمدا این شباهت را ایجاد کرده است. حالا با توجه به شهادت سردار در پی عملیات تروریستی آمریکایی‌ها، پیوندهای تماتیک بادیگارد و شخصیت فرمانده برجسته ایرانی بیشتر هم شده است.
   
روباه (۱۳۹۳)
بهروز افخمی ۲۸سال بعد از نوشتن فیلمنامه «دستنوشته‌ها» درباره تشکیلات تروریستی و ۲۰سال بعد از ساخت فیلم «روز شیطان» با موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران و خرابکاری سلطنت‌طلبان ضدنظام، فیلمی به نام «روباه» می‌سازد که به نوعی هر دو نگاه را در خود دارد؛ ضمن این‌که به‌روز بودن آن با توجه به ترور و شهادت دانشمندان هسته‌ای کشور از سوی رژیم‌صهیونیستی تقویت هم می‌شود.
   
قلاده‌های طلا (۱۳۹۰)
داستان این فیلم جنجالی و پرحاشیه ابوالقاسم طالبی که سراغ حوادث پس از انتخابات۸۸ در ایران می‌رود، با نقشه ترور سیدمحمد خاتمی، نامزد احتمالی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری آغاز می‌شود که دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن آن را طراحی کرده‌اند. نقشه با هوشیاری سیستم امنیتی ناکام می‌ماند و همین عدم موفقیت، مخالفان را وادار به خرابکاری‌های دیگری می‌کند. طالبی سال‌ها قبل هم در یکی از فیلم‌های دیگرش به نام ویرانگر، سراغ ماجرای ترور رئیس‌جمهوروقت، آیت ا...هاشمی رفسنجانی رفت که طبیعتا آن هم در قصه فیلم ناکام ماند و درست در لحظه قبل از شلیک، سروکله قهرمان فیلم، جمشید هاشم‌پور پیدا شد.

سینمای ترور قبل از دهه ۹۰
سینمای ایران از دهه ۹۰ به بعد بیشتر به روایت‌های سیاسی، انقلابی و به افشاگری درباره ماهیت تروریستی منافقین پرداخت و آثار مهم و موفق‌تری در این خصوص ساخت. شاید باوجود برخی کم و کاستی‌ها در این زمینه و گلایه‌ها و نقدهایی که مطرح می‌شود، این مراجعه بیشتر به تاریخ را باید جزو امتیازات سینمای ایران در سال‌های اخیر به حساب آورد که رسالت فرهنگی و اجتماعی‌اش را بیشتر از قبل جدی گرفته است. پیش ازدهه۹۰ سینمای ایران آنچنان که باید و انتظار می‌رفت، سراغی از سینمای سیاسی و موضوعاتی چون تروریسم نمی‌گرفت. این چند فیلمی که در ادامه به آنها اشاره می‌شود، برخی از اندک نمونه‌ها دراین‌باره است.
فیلم «کمیته مجازات» که سال ۷۷ اکران شد، درواقع خلاصه قسمت‌هایی از سریال هزاردستان علی حاتمی است. ماجرایش هم همان شکل‌گیری انجمن مجازات برای ترور شخصیت‌هایی است که از دید این کمیته و انجمن به کشور خیانت می‌کنند.
در فیلم «سرب» مسعود کیمیایی (۱۳۶۷) هم ترورهایی اتفاق می‌افتد؛ قتل‌ها و سوءقصدهایی با نیت‌های سیاسی و اختلافات میان صهیونیست‌ها و یهودیانی که مخالف صهیونیسم هستند و راه‌شان را از آن جدا کرده‌اند. سال۱۳۶۵پرکارترین سال سینمای ایران با موضوع ترور بود. تیرباران به کارگردانی علی اصغر شادروان با بازی مجید مجیدی، گزارش یک قتل ساخته محمدعلی نجفی، دست‌نوشته‌ها به کارگردانی مهرزاد مینویی با بازی جلیل فرجاد و ناخدا خورشید اثر جاودانه ناصر تقوایی، چهار فیلمی بودند که به اشکال مختلف به ترور پرداختند. تیرباران قصه، روایت سینمایی ماجرای واقعی ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر ایران در زمان حکومت پهلوی بود که به دست اعضای هیات موتلفه اسلامی همچون سیدعلی اندرزگو و محمد بخارایی انجام شد. قتل و حذفی که در گزارش یک قتل اتفاق می‌افتد (کشته شدن کیمرام به دست کلالی) انگیزه‌های مشخص سیاسی دارد، دست‌نوشته‌ها روایتگر گروهک و تشکیلات تروریستی است. ناخدا خورشید هم نسبتی با ترور دارد؛ یکی این‌که ناخدا خورشید در بخشی از فیلم، چند مرد را که در ترور حسنعلی منصور نقش داشتند به آن سوی آب می‌رساند. دومی (و سومی) هم که علنا می‌بینیم صحنه‌های ترور و به قتل رساندن خواجه ماجد(سرمایه‌دار و مرد ذی‌نفوذ منطقه) و مباشرش به دست تبعیدی‌هاست.
«از فریاد تا ترور» هم تنها فیلم‌سینمایی ایران است که بدون رودربایستی وتعارف، واژه ترور را درعنوان خود دارد. فیلمی محصول سال۵۹ وساخته منصور تهرانی که مضمونی انقلابی دارد ویکی ازمحورهای آن، قصه ترور رئیس‌دادرسی ارتش است.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: از فریاد تا ترور