گفت‌وگو با برادرِ وحیده محمدی‌فر، همسر داریوش مهرجویی؛ «هدف از قتل‌ها ارعاب جامعه بود»

گفت‌وگو با برادرِ وحیده محمدی‌فر، همسر داریوش مهرجویی؛ «هدف از قتل‌ها ارعاب جامعه بود»
رادیو فردا

اکبر محمدی‌فر، از بستگان نزدیک داریوش مهرجویی کارگردان مشهور ایرانی در که مهرماه امسال به همراه همسرش به قتل رسید، در گفت‌وگویی اختصاصی با رادیوفردا، با زیر سؤال بردن کیفرخواست صادر شده علیه متهمان، و جزئیات تازه‌ای از این پرونده جنجالی را افشا کرده‌ است.

او مقامات قضایی ایران را متهم می‌کند که کیفرخواست علیه چهار متهم این پرونده را براساس خبرهای رسانه‌ها و نه بر مبنای واقعیات، تنظیم کرده‌اند.

برادر وحیده‌محمدی‌فر، همسر داریوش مهرجویی، معتقد است که قتل این دو هنرمند، یک «اقدام ارعابی سازمان‌یافته و پیچیده» بوده و متهمان، به عقیده او، «تحت آمریتِ فرد یا افرادی دیگر» مرتکب قتل شده‌اند.

نوزدهم آذر امسال، رئیس کل دادگستری استان البرز از صدور کیفرخواست متهمان پرونده قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر و ارسال آن به دادگاه خبر داد و اعلام کرد که چهار متهم پرونده، با انگیزه «انتقام به جهت خصومت و اختلافات شخصی» و «سرقت» وارد منزل داریوش مهرجویی شدند.

داریوش مهرجویی کارگردان مطرح سینمای ایران، و وحیده محمدی‌فر فیلمنامه‌نویس و همسرش، شامگاه شنبه ۲۲ مهر در خانه خود در کرج به قتل رسیدند.

Embed share
گفت‌وگو با برادرِ وحیده‌محمدی‌فر، همسر داریوش مهرجویی
by رادیو فردا Embed share The code has been copied to your clipboard. The URL has been copied to your clipboard
  • ارسال به فیس‌بوک  
  • ارسال به توئیتر  

No media source currently available

0:00 0:25:00 0:00 لینک مستقیم
  • 128 kbps | MP3
  • 64 kbps | MP3

از شب ۲۲ مهر شروع کنیم. شما چگونه از قتل داریوش مهرجویی و خواهرتان، وحیده محمدی‌فر مطلع شدید؟

من خواب بودم ساعت یک، یک و نیم شب بود که برادرم تماس گرفت و من بیدار شدم. گفت همچین چیزی در خبرها هست. در خبرها خوانده بود. به من گفت و من اولش باورم نشد. یک نگاه کردم بعد زنگ زدم به کلانتری فردیس و آنها تأیید کردند. در نهایت ما با سرعت همراه برادرم بلند شدیم رفتیم سمت فردیس.

خانم مونا مهرجویی دختر آقای مهرجویی و خانم محمدی‌فر با شما تماسی نگرفت یا با سایر اعضای خانواده؟

نخیر. نه. اصلاً در شوک بود. ما هم تماس می‌گرفتیم جواب تلفن نمی‌داد. بعد از کلی تماس، نزدیک کرج شده بودیم، یک نفر دیگر(تلفن را) برداشت. گفته بودند برود خانه یک یاز دوستانش. دوستش تلفن را برداشت و گفت الان اصلاً نمی‌تواند صحبت کند، در شوک است.

بعد ما رفتیم به سمت کلانتری فردیس و چند ساعت آنجا بودیم. صبح هم رفتیم بهشت سکینه کرج و پزشکی قانونی.

آنجا من تقاضا دادم که حداقل بتوانم پیکر خواهرم را ببینم. به من اجازه ندادند. حتی با پزشکی قانونی هم صحبت کردم گفتم من خودم پزشک هستم، خواهرم هستند، می‌خواهم ببینم. اجازه ندادند و جواز دفن را صادر کردند که من هم نگرفتم. گفتیم که ما تا نبینیم نمی‌گیریم. تا آخر روال هم این اجازه را ندادند که ببینیم. من فقط برای شناسایی رفتم و فقط هم صورت ها را دیدم؛ غیر از صورت، جای دیگری را نتوانستم ببینم.

کمی به گذشته برویم؛ خواهرتان، خانم وحیده محمدی‌فر، پست اینستاگرامی را منتشر کرد که تهدید شده است. آیا شما آن پست را دیدید؟ چه شما چه سایر اعضای خانواده از این ماجرای تهدید اطلاع داشتید؟

نه واقعتیش. من خودم زیاد در فضای مجازی نیستم. ما در فضای مجازی یک واتساپ خانوادگی داشتیم که خواهرم و آقای مهرجویی عضوش بودند ولی به خاطر اینکه مادرم چند سال پیش سکته کردند، خبرهای بد را نمی‌گذاریم. چون به شدت نگران می شوند. چیز نگران‌کننده‌ای را نمی‌گذاشتند که یک وقت ببیند و استرس به او دست دهد.

شما خودتان چند بار به آن شهرک رفته بودید؟ به ویلای آقای مهرجویی و خانم محمدی‌فر...

فکر می‌کنم حدوداً چهار یا پنج بار به آنجا رفته باشم. چون راهشان دور بود به تهران، ما معمولاً کم می‌رفتیم. وقتی خودشان می آمدند به تهران و منزل یکی از بستگان، می‌رفتیم برای دیدنشان.

در آن شهرک نکته‌ای که مطرح شد نگهبانی هست و حفاظت شده بودن شهرک. ورودتان به شهرک و رفتنتان به ویلای آقای مهرجویی و خانم محمدی‌فر چگونه بود؟ آیا در ابتدای شهرک در آن ورودی نگهبانی، سؤالی پرسیده می‌شد؟ آیا هر کسی می‌توانست به راحتی وارد شهرک شود؟

نه خب آن شهرک که نگهبان دارد و باید هماهنگ کرد. یا باید بشناسند شما را. ما را چون زیاد نمی‌رفتیم نمی‌شناختند. به همین خاطر، وقتی ما می‌رسیدیم دم در نگهبانی شهرک، تماس می‌گرفتیم با خواهرم. مثلاً یک نفر را می‌فرستادند که هم راه را نشان‌مان دهد و هم با نگهبانی هماهنگ کند. بعد هم که می‌رسیدیم منزلشان.

در خود شهرک هم دوربین‌های زیادی هست. در فاصله ده متری از ویلای آقای مهرجویی هم یک کانکس نگهبانی هست که آنجا هم نگهبان با خانواده‌اش حضور دارد و ظاهراً نگهبان‌شان هم فکر می‌کنم افغان هستند.

همان روز هم متأسفانه با این همه سروصدایی که ایجاد شد، حتی بعد از اینکه مونا آمده و جیغ و داد کرده، حتی کسی از کانکس نیامده بیرون. حتی این افراد داخل کانکس را هم پلیس گفت دستگیر کردند ولی ما دیگر بعدش اطلاعاتی نداریم که چه شده.

دوربین‌ها آیا فعال بودند؟ چون پلیس اعلام کرد که مقابل منزل آقای مهرجویی دوربینی وجود نداشته. دوربین‌های ورودی شهرک هم در آن شب خراب بودند و عمل نمی‌کردند...

خود ویلا دوربین نداشت. یک دوربین همسایه مقابل در ویلایشان بود. همان دوربین همسایه را هماهنگ کرده بودند، یک مقدار کجش کرده بودند که آن دوربین، هر دو در ورودی را می‌گرفت. دوربین‌های زیادی هم داخل شهرک بود و در زمانی که این اتفاق افتاد پلیس گفت که تمامی دوربین‌ها غیرفعال بوده. داخل شهرک فقط دو دوربین کار می‌کردند که از این دوربین‌ها محتویاتش استخراج شده است. ظاهراً تصویر یکی از متهمان را که کریم هست، چند ساعت قبل، از یکی از باغ‌ها که داشته خارج می‌شده، دیده‌اند.

آیا وکیل خانواده دسترسی داشته به فیلم این دوربین‌ها؟

وکیل خب بعداً وارد ماجرا شد. چند روز اول خودمان بودیم... وکیل‌مان که خانم منوچهری هستند، من تماس زیادی با او نداشتم. احتمال می‌دهم که او، چیزها (دوربین‌ها) را دیده باشد. چون دیگر قرار نهایی هم صادر شد. دو دوربین فعال بوده. قاعدتاً دسترسی داشتند. ولی من نمی‌توانم تضمین کنم. چون ارتباطی با ایشان نداشتم.

گفت‌وگویی کرده خانم منوچهری و اعلام کرده تقاضای بررسی خطوط تلفن و دوربین‌ها را داشتند اما به گفته او، متأسفانه در کمال تعجب از سوی دادسرا سرعت ملاک عمل قرار گرفته و کیفرخواست صادر شده. حالا در این کیفرخواست صادر شده، از نظر شما چه تناقضاتی وجود دارد؟

پلیس در نزدیکی محل سکونت داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر در شب حادثه

من این صحبت‌ها را نمی‌دانم چه زمانی بوده. اینکه آیا بعداً دسترسی پیدا کرده‌اند یا نه را خودشان باید اعلام کنند. من آن چیزی را می‌گویم که خودشان منتشر کرده‌اند در قرار نهایی دادسرا.

در مورد کیفرخواست من در واقع می‌توانم بگویم تمامش مشکل است و ابهام دارد. خیلی جاهای آن را من قبول ندارم ولی من فکر می‌کنم که از یک جایی شروع کنیم...

نکته اصلی اینکه در کیفرخواست اعلام شده که دو نفر با انگیزه سرقت و دو متهم دیگر هم، با انگیزه انتقام‌گیری و خصومت شخصی وارد ویلا شده‌اند. بحث خصومت شخصی با آقای مهرجویی و خانم محمدی‌فر و سرقت مطرح شده در کیفرخواست...

انگیزه بحث مهمی بود. من در بیست و چهار ساعت اول که اقدامات پلیس انجام می‌شد، در پلیس آگاهی فردیس بودم. تیم‌های مختلفی تشکیل شده بود. کاراگاهان زیادی داشتند کار می‌کردند؛ گروه‌های مختلف. گروه‌های ضربتی، گروه‌های سایبری. گروه‌هایی که برای بازجویی بودند داشتند کار می‌کردند. واقعاً از آنها تشکر می‌کنم که بالاخره زحماتشان نتیجه داد و این متهمان دستگیر شدند...

یعنی شما اعتقاد دارید متهمانی که دستگیر شدند، عاملان اصلی این قتل‌ها هستند؟

بله خب ما به پلیس اعتماد کردیم. آنجا بودیم خودمان و می‌دیدیم که دارند کارحرفه ای انجام می‌دهند. گروه‌های مختلفی که کار می‌کردند از پزشک قانونی، مدارکی که جمع شده بود، اعترافاتشان. من که شکی ندارم که حداقل این چهار نفری که گرفتند، این کار را انجام دادند. یعنی عاملان جنایت هستند. اما مسئله دیگری که من از پلیس هم می‌پرسیدم، انگیزه آنها بود. چون انگیزه برای خود پلیس هم مبهم بود. آنها هم می‌گفتند دستگیر کردن این‌ها برای ما خیلی راحت است ولی اینکه انگیزه را پیدا کنیم، کاری است زمان‌بر.

ولی به نظر من، کیفرخواست بر اساس خبرهایی که منتشر شده، صادر شده و نه بر اساس واقعیات. انگار موازی کارهای پلیس، یک گروه موازی هم تشکیل شده بود که فقط داشتند خبرهای جعلی منتشر و انگیزه‌سازی می‌کردند.

اینکه باجناق‌ها دخالت داشتند یا اینکه مثلاً طلب ۳۰ میلیونی وجود داشته و یا مثلاً به خاطر دزدی جاروبرقی طرف را زندان انداختند و کینه داشته است. اینها را اتفاقاً من هم با پلیس مطرح کردم. می‌گفتند ما که اصلاً این‌ها را نمی‌خوانیم. این‌ها هیچ اهمیتی ندارد و کذب است. ما هم می‌دانیم ولی نمی‌توانیم همه را تکذیب کنیم.

در مورد اخبار باجناق‌ها چون به خانواده ما داشت ضربه می‌زد، سریع اقدام کردیم از طریق پلیس که تکذیب شد و دادستان هم شکایت کرد. ولی بقیه را کاری نداشتیم.

این ماجرای طلب چه بوده؟

همسایه‌ها می‌روند از باغبان آقای مهرجویی با اتهام سرقت شکایت می‌کنند و این فرد می‌رود زندان. بعداً رضایت می‌دهند و این آزاد می‌شود. او ظاهراً گفته که آنها به خاطر این رضایت، سی میلیون تومان پول ازش گرفتند.

نه اصلاً شکایت از طرف خانواده مهرجویی بوده و نه رضایت. بعد این فرد در اعترافاتش می‌گوید با فلانی و فلان ویلا مشکل داشتم و بعد این در رسانه‌های معتبر، رسانه‌های دولتی مثل خبرگزاری فارس، تیتر خبری می‌شود که به خاطر سی میلیون تومان اینگونه شد. ما هم می‌گویم کاری با این چیزها نداشتیم با توجه به اینکه کار پلیس را داشتیم می‌دیدیم. می‌گفتند اینها اصلاً بی‌ارزش است و کاری نداشته باشید و ما کار خودمان را می‌کنیم. باجناق‌ها هم که اصلاً یک چیز بسیار عجیب غریب بود. چون اصلاً پلیس با باجناق‌های آقای مهرجویی تلفنی هم حتی صحبت نکرد.

داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر

این مسئله‌ای بود که یک وبسایت که خبرهای حوادث را پوشش می‌دهد مطرح کرد...

این مسئله باجناق‌ها را خبرگزاری رکنا، که خبرگزاری مهمی هم هست منتشر کرد و در دادگاه هم محکوم شد. این‌ها خیلی مهم هستند. حالا من به شما می‌گویم. انگار که یک تیم موازی وجود داشت که داشتند این خبرها را تولید می‌کردند...

با چه نیتی به نظرتان این خبرها را تولید می‌کردند؟

با نیتی که الان داریم می‌بینیم که در کیفرخواست همین‌ها آمده... گفته شده به دلیل اختلافات... همین که شما خواندید؛ به دلیل اختلافاتی که داشتند و هیچ کدام این‌ها وجود نداشته. نه طلبی بوده نه کینه‌ای بوده. چند سال پیش، اینجا یک باغبانی بوده. نه توهینی در کار بوده و نه بدرفتاری. اصلاً خانواده مهرجویی، خواهر من به این‌ها کمک هم می‌کرده.. کمک مالی، غیرنقدی. مثلاً یادم می‌آید جمع می‌کردند لباسی چیزی از خانواده‌ها، می‌گفتند بدهید که ما بدهیم به کسانی که بی‌بضاعت هستند.

آقای محمدی‌فر شما معتقدید که این چهار نفری که بازداشت شدند، در این قتل‌ها دست داشتند اما تحت آمریت فرد یا افراد دیگری بودند با انگیزه‌های دیگر؟

بله صد در صد. ببینید این انگیزه‌هایی که می‌گویند نیست. مگر می‌شود چهار نفر بدون هیچ انگیزه‌ای. مثلاً انگیزه سرقت (مطرح شده).

خود کریم می‌دانست که لو رفته. خودش چند روز قبلش آمده گفته که من... شناخته شده است دیگر. تهدید کرده می‌کُشیم ... بعد چند نفر دیگر را آورده‌اند به انگیزه سرقت. بعد هم اصلاً چیز زیادی که ندزیدند. خیلی چیزها را هم در صحنه بازسازی دیدید، خیلی چیزها بوده و هیچ کدام را برنداشتند؛ چندتا النگو برداشتند و دو تا گوشی موبایل.

کسی که به انگیزه سرقت، وقتی قتل هم انجام می‌دهد، آیا می‌آید گوشی موبایل را بردارد؟ خب اینها ردیابی می‌شود .خاک کرده بودند ظاهراً گوشی موبایل را.

بعد که گوشی‌های موبایل را به ما نشان دادند، گفتند که اطلاعات زیادی پاک شده بود. ویس‌ها و چت‌هایی که خواهرم در اینستاگرام داشت، پاک شده بود. دو گوشی هم متعلق به خواهرم بوده است و گوشی آقای مهرجویی را بر نداشتند.

اگر این وُیس‌های اینستاگرام بنا بر گفته شما پاک شده، پس چگونه آن پیام نیمه‌کاره که خبر از ورود یکی از این افراد به ویلا می‌داده و ارسال نشده بود، پاک نشده است؟

همین را می‌خواستم بگویم. ببینید اصلاً تمام وُیس‌ها یعنی یک جوری پاک شده بود که پلیس هر کاری کرد نتوانست بازیابی کند. اصلاً موبایل کاملاً بهم ریخته بود. مونا که موبایل را دیده بود گفته بود که انگار موبایل کسی دیگر است؛ کاملاً به هم ریخته. بعدش هم بله، یک پیامکی بوده که ارسال نشده. چنین چیزی مانده باشد و ارسال هم نشده باشد، خیلی عجیب است... باز هم گفته بوده کریم در خانه است.

همه این‌ها نشان از این است که کریم از اول آماده بوده که گرفتار شود. در دوربین شما کسی را نمی‌بینید جز کریم. همه دوربین‌ها غیرفعال است، غیر از یک دوربین که کریم را نشان می‌دهد که از باغ ویلا آمده.

قبلاً یک نفر تهدید کرده، چه کسی بوده؟ کریم. این در واقع یک حالت انتحاری بوده که خودش را معرفی کند، بگوید که من می‌خواهم جنایت را انجام دهم. سه نفر دیگر را هم آورده. این فرد که می‌گوید اصلاً هیچ گونه خصومت و مشکلی نداشته با خانواده مهرجویی که این کارها را بکند، واقعاً از نظر انگیزه یک چیز غیرقابل قبول است. این چیزها که بیان شده.

آقای محمدی‌فر برخی شباهت قتل آقای مهرجویی و خانم محمدی‌فر را با قتل‌های زنجیره‌ای مطرح کردند. در این رابطه شما نظری دارید که با انگیزه‌های ارعابی صورت گرفته باشه این قتل‌ها؟

من خودم زیاد در مورد قتل‌های زنجیزه‌ای اطلاعات ندارم. ولی می‌دانم که این قتل‌ها عادی نیست که اینگونه تبلیغ می‌شود. بله کاملاً ارعابی بوده. بسیار وحشیانه بوده. افراد معروفی هم بودند که کشته شدند؛ برای ترساندن جامعه می‌تواند باشد یا گروهی از جامعه. یا هرچیزی و به هر هدفی. خیلی سازمان یافته و پیچیده بوده؛ دوربین ها قطع بشوند، کمین کنند، دو نفر بروند یکی را بکشند دو نفر بروند سراغ یکی دیگر. اینکه اطلاعات را بروند از موبایل‌ها پاک کنند. گروهی هم باشند که هدایت کنند افکار عمومی را به سمت‌های مختلف. خبرهای جعلی بدهند، انگیزه سازی کنند و جنایت را معمولی جلوه بدهند. اینها خب همه شک‌برانگیز هست. یک مورد دیگر هم که بسیار عجیب است،‌اینکه خبرگزاری رکنا، مدیر خبرگزاری رکنا آمد در مورد عکس‌هایی که از صحنه قتل منتشر شد، تحلیل کرد. نمی‌دانم مشاهده کردید یا نه.

آیا شما به عنوان عضوی از خانواده، یا حتی سایر اعضای خانواده و یا وکیل پیگیر این شدید که این عکس‌ها چگونه از فضای مجازی سر درآوردند؟

نه پیگیر نشدم. می‌پرسیدیم ولی خب جوابی داده نمی‌شد به این چیزها. می‌گفتند شده است دیگر؛ مثل جریان این اطلاعات دروغی که منتشر می‌شود، می‌گفتند شده است دیگر. من می‌خواهم این را خیلی باز کنم. خیلی مهم است. شاید کلید ماجرا. این عکس که منتشر شد، مدیر خبرگزاری رکنا آمد صحبت کرد که دو نکته برای من جلب نظر کرد. یکی اینکه آقای مهرجویی لباس رسمی به تن داشته و منتظر مهمان رسمی بوده.

مونا مهرجویی در مراسم خاکسپاری پدر و مادرش

یک نکته هم این بود که عکس‌هایی که می‌بینم آنقدرها هم مثلاً فجیع نبوده. همچین چیزی را گفتند. سؤال اول این است که ما بفهمیم چه کسی این عکس‌ها را گرفته است؛ شاید آن برای پیدا کردن آمرین و گروه موازی، باید دنبال این چیزها باشیم. دوم اینکه این عکس‌ها که غیراخلاقی و غیرقانونی است (انتشارش)، یک خبرگزاری بررسی می‌کند و کسانی که اطلاع ندارند، تشویق می‌شوند ببینند. این‌ها چه هدفی دارند؟ بعد ایشان چطور با این اطمینان و آرامش خیال، در مورد موضوعی که جامعه را ملتهب کرده، نظر می‌دهد؟

اما این موضوع خیلی جالب است و من می‌خواهم بررسی کنم. ببینید در مورد تحلیل عکس‌ها؛ در مورد لباس آقای مهرجویی، لباسی که بر تن داشتند لباس بسیار خاصی است. این لباس را چند سال پیش در یک مراسم رسمی پوشیده بودند. آقای مهرجویی، به هیچ عنوان همچین لباسی را در منزل نمی‌پوشید؛ این لباس خاص را اصلاً دوست نداشت. از قول مونا دارم به شما می‌گویم.

چون بعداً هم خواستند یک جای رسمی بپوشند، گفته بودند من اصلاً این را هیچ‌وقت نمی‌پوشم. این را گفته بوده. یعنی اگر همه آن لباس‌ها را انتخاب کنیم که آقای مهرجویی ممکن است یکی را بپوشد، این یک را به هیچ عنوان. من می‌گویم غیررسمی که امکان ندارد و خیلی خیلی رسمی هم باشد، باز هم اصلاً امکان ندارد این لباس را بپوشد. یعنی این لباس خاص، به هیچ وجه لباسی نیست که آقای مهرجویی بپوشد.

گویا آن شب آقای مهرجویی منتظر دخترشان مونا بوده برای اینکه شام به منزل بیاید. صحبت از یک شام خاصی هم بود. آیا این صحبت‌ها درست است؟

اجازه بدهید من این را بیشتر توضیح بدهم. تحلیل عکس‌ها هنوز مانده است. ایشان سرمایی بودند و لباش گرم می‌پوشیدند در منزل. این لباس خاص را نمی‌پوشید. این لباس را در صحنه می‌بینید، رویش لکه(خون) ندارد. انگار تمیز است.

شما فکر می‌کنید که این لباس را بعدتر به تن آقای مهرجویی کرده‌اند؟

بله فکر می‌کنم بعد از جنایتی که انجام شده، یک عده‌ای یک حالت تمیزکاری کرده‌اند که خیلی فجیع دیده نشود. یک همچین چیزی. الان باز عکس بعدی را به شما بگویم. وضعیت قرارگرفتن خواهرم است که در عکس دیده می شود.

طبق مسائلی که در پزشکی قانونی عنوان شده، خیلی بدتر از این‌ها بوده. یک‌جوری صحنه‌سازی شده که آن شدت جرم دیده نشود. مخصوصاً اینکه یک جوری سر را به تخت تکیه داده‌اند... بیشتر از این نمی‌توانم باز کنم ...

فکر می‌کنید انگیزه چه بوده که از شدت قتل‌ها در آن دو عکس کاسته شود؟ اگر هدف ارعاب بوده، خب هرچه فجیع‌تر ارعاب شدیدتر...

بله دقیقاً. این حدسی است که من می‌زنم. حالا از خود متهمانی که بازداشت شده‌اند باید بپرسند که این چرا اینگونه شده. مونا هم که به صحنه رسیده بوده همین را دیده است. یعنی این نبوده که بعد از اینکه مونا رفته باشد و صحنه را دیده باشد، بعداً این عکس‌ها را گرفته باشند. نه.

آن زمانی که مونا هم رسیده، دقیقاً همین را دیده. همین لباس به تنش بوده است. مادرش هم در آن وضعیت بوده. خب اینها باید توضیح داده شود دیگر. من از آنها خیلی سؤال کردم... ولی جوابی نشنیدم که چرا این لباس تن ایشان است، چرا ایشان به این حالت قرار داده شده...

و آن پرسشی که من پیشتر هم پرسیدم؛ خبرهایی بود مبنی بر اینکه آن شب، آقای مهرجویی منتظر دخترشان بودند برای اینکه به منزل بیاد برای صرف شام. درست است؟

این مسئله هم خیلی عجیب غریب است. طبق گفته پلیس، این‌ها منتظر بودند که مونا هم برسد و مونا را هم بکشند. یعنی منتظرش ماندند. مونا ساعت هشت کلاسش تمام شده بوده و از روی شانس و رفته کافی شاپ. یک ساعت و نیم آنجا بوده و بعد آمده به سمت خانه. پلیس هم گفت که منتظر بودند و می‌خواستند که مونا را هم بکشند. حتی (پلیس) این را به خودش هم گفت؛ که این‌ها (متهمان) گفتند که می‌خواستند این کار را بکنند.

حدوداً ساعت ۱۰ دقیقه به ۹ شب، این پیامک را خواهرم به مونا زده و گفته بیا خانه، آش ماست داریم. یک همچین چیزی. این احتمال وجود دارد که خود این‌ها (متهمان) این پیامک را زده باشند. احتمالش خیلی قوی است. آن ساعت، همان ساعتی است که احتمالاً جنایت اتفاق افتاده بوده. نزدیک نه شب.

من چندین بار سؤال کردم جوابی نشنیدم که اصلاً آش ماستی بوده یا نه. پلیس به ما جواب نداد. ما هر چه گفتیم بالاخره آیا شما در صحنه جرم در منزل، اصلاً آش ماست پیدا کردید؟ آش ماست وجود داشت؟

خود شما بعداً به منزل و به ویلا مراجعه کردید؟

نه. نه. تا وقتی که من بودم اجازه نداده بودند. این را من چندین بار سؤال کردم. ظاهراً نبوده. تا جایی که من فهمیدم.

آقای محمدی‌فر شما آیا با متهمان از نزدیک برخورد داشته‌اید؟ چه در بازسازی قتل‌ها و چه بعد از آن در جریان بازجویی‌ها در آگاهی یا هر نهاد قضایی دیگر؟

بله خب. ما که آنجا بودیم این به اصطلاح تیم‌های ضربت می‌رفتند و یکی یکی آنها را می‌گرفتند. مثلاً همین کریم را که گرفتند. البته روبند داشت. ولی فقط می‌دانیم این‌ها چهار نفرشان اتباع بیگانه غیر مجاز در ایران بودند. از افغانستان بودند و غیرمجاز هم بودند. طبق گزارش پزشک قانونی، یک نفرشان هم زیر ۱۸ سال بوده و بقیه بالاتر از ۱۸ سال بودند.

آیا خواسته خانواده مشخص است در مورد سرانجام متهمان ؟

اولاً این مسئله یک قتل عادی نیست. الان این چهار نفر را که گرفتند قطعاً شواهد نشان می‌دهد که این‌ها در این اقدام دست داشتند، اما انگیزه نداشتند. ما منتظر هستیم که آمرین این جنایت هم مشخص بشوند و انگیزه های آنها مشخص شود.

از همه مهم‌تر، این‌ها اعترافاتشان خیلی ضد و نقیض بوده. من اعترافات‌شان را دارم که این چه گفته آن یکی چه گفته. ضد و نقیض‌هایی بوده که می‌خواستند گردن هم بیاندازند، اما آخر به این توافق رسیده‌اند که همه چیز را کریم بر عهده بگیرد و سه نفر دیگر، صرفاً مثلاً با اتهام مثل معاونت در قتل به کارشان پایان داده شود.

کارشان خیلی عجیب است برای من. به خاطر این می‌گویم این یک مسئله عادی نیست. به نظر من یک جنایت تروریستی و سازمان یافته است. باعث ارعاب جامعه شده و اینکه ما مشخص کنیم، اولیای دم مشخص کنند، این‌ها (متهمان) چه شوند، آزاد شوند، اعدام شوند، اصلاً خطراتی برای ما دارد.

باید جزو جرایم تروریستی با آن برخورد شود؛ اینگونه به نظر من پیش برود بهتر است‌‌. به هر حال یک سری ابهاماتی وجود دارد و اینکه اینگونه با سرعت، کیفرخواست صادر شود،‌ به نظر من اصلاً درست نیست ‌و نتیجه نخواهد داد.

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: گفت‌وگو با برادرِ وحیده محمدی‌فر، همسر داریوش مهرجویی؛ «هدف از قتل‌ها ارعاب جامعه بود»