رواج فحاشی‌های رکیک‌، بازتاب بحران‌های جامعه است / این بلا به جان سینما و تئاتر هم افتاده

رواج فحاشی‌های رکیک‌، بازتاب بحران‌های جامعه است / این بلا به جان سینما و تئاتر هم افتاده
خبر آنلاین

مهسا بهادری: در همان روزگاری که جلوی بزرگ‌تر پایشان را دراز نمی‌کردند، آدم‌ها جلوی بزرگترشان فحش هم نمی‌دادند؛ اما اگر از این آداب و رسوم بگذریم، اصلا شنیدن فحش برای آدم‌ها اتفاق خوشایندی نیست، چیزی که امروز دائم با آن مواجه هستیم؛ چه در سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی، چه سینما و چه تئاتر فحش‌های مکرر و شوخی‌های جنسی است، شوخی‌هایی که با چنگ زدن به هرچیزی می‌خواهند از مخاطب خنده بگیرند، اما چه اتفاقی رخ داده که استفاده از این کلمات تا این حد گسترش پیدا کرده است؟ به بهانه این ماجرا سراغ سهند خیرآبادی، کارگردان و نمایشنامه نویس تئاتر رفتیم تا این ماجرا را از نگاه او واکاوی کنیم.

چرا در نمایش‌های ما از کلمات کوچه بازاری به کرات استفاده می‌شود؟

دو رویکرد وجود دارد. یکی این‌که نویسنده از این کلمات استفاده می‌کند تا از مخاطب خنده بگیرد. مورد دیگر این‌که اگر از این کلمات استفاده نشود فحاشی‌های رکیک‌تری جایگزین خواهد شد. طول گفتمان‌های روزمره ما مملو از توهین و فحش است و اجازه نمی‌دهند که راحت حرف‌هایمان را بنویسم وگرنه اگر دست من بود فحش‌نامه می‌نوشتم.

چرا نویسنده فکر می‌کند با این کلمات می‌تواند از مخاطب خنده بگیرد؟

مثلا، بحران جنسی وجود دارد و هرچیزی که به بحران جنسی نزدیک باشد مخاطب را می‌خنداند. ما درگیر بحران جنسی هستیم و یکی از نمودهایش همین فحش‌هایی است که در جامعه جاری است.

منشأ ادبیات رایج در جامعه را همین ماجرا می‌دانید؟

به فرهنگ ما برمی‌گردد. من کاملا اعتقاد دارم که مامعضل اقتصادی نداریم ولی معضل فرهنگی داریم. من فکر می‌کنم وقتی کسی اجناس را گران می‌کند، به نفر دوم باید نه بگوید و این فرهنگ را داشته باشد. تفاوت قیمت یک پاکت سیگار از یک سوپر مارکت به سوپرمارکت دیگر ۵۰ هزارتومان است که من با وجود این‌که سواد اقتصادی ندارم اما با سواد فرهنگی‌ام می‌گویم که علت این است که ما دچار بحران اخلاق در حوزه فرهنگ هستیم. اگر حتی بخواهیم آکادمیک‌تر نگاه کنیم، مامشکل فرهنگی هم نداریم ما مشکل زبانی داریم. روی زبان فارسی کار نشده است و در اصل بحران زبان وجود دارد. در یک قسمتی از«شازده کوچولو» آغاز همه چیز را یک سوء تفاهم می‌داند و این کاملا درست است. با کاری که زبان‌شناسان یا پیش‌تر از آن‌ها نشانه‌شناسان یا شالوده شکنان انجام دادند متوجه شدند که بحران زبانی در حال رخ دادن است البته آن‌ها برای زبان خودشان به این نتیجه رسیدند. ما هیچ وقت به معنا نمی‌رسیم؛ یعنی ما باهم حرف می‌زنیم و با هم دیالوگ می‌کنیم و از کلماتی استفاده می‌کنیم که از نظر معنایی قراردادی هستند ما فکر می‌کنیم که در حال ارتباط برقرار کردن هستیم و سعی می‌کنیم با این دیالوگ برقرار کردن‌ها رنج دنیا را تحمل کنیم. جوامع پیشرفته متوجه معضل برقراری ارتباط و اثبات جهان خارجی شده‌اند. دکارت نمی‌توانست این موضوع را اثبات کند ولی کانت آن را اثبات کرد، اما در حال حاضر دیگر جهان خارج معضل نیست، عدم ارتباط معضل جهان امروز ماست. هنر می‌تواند تاحدی آن را حل کند. شوپنهاور این معضل را «رنج متافیزیک» و نیچه «تسلی متافیزیک» می‌نامد آن‌ها می‌گویند:«هنر می‌تواند آرامش را فراهم کند.» بنابراین ما مشکل فرهنگی داریم که ریشه در زبان دارد و خودش را در ورزش، سیاست و اجتماع نشان می‌دهد.

سهند خیرآبادی

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: رواج فحاشی‌های رکیک‌، بازتاب بحران‌های جامعه است / این بلا به جان سینما و تئاتر هم افتاده