هنوز نمی‌دانیم از موسیقی چه می‌خواهیم!

هیچ جای جهان، چنین سرزمینی نمونه ندارد که از هر گوشه‌اش موسیقی ویژه همان ناحیه و اقلیم به گوش جان بنشیند. در هم‌سخنی جام‌جم با بزرگان موسیقی بسیار گزارش شد که دولت‌ها برای معرفی موسیقی ایرانی به جهان، کار دامنه‌دار، سنجیده و ادامه‌داری به انجام نرساندند و با این مهم، سلیقه‌ای برخورد شد و بار این کار سترگ، بیشتر بر دوش عاشقان دلسوز با هزینه شخصی بوده است. در این‌باره چه کار‌هایی که شده یا نشده را با رضا مهدوی به بحث گذاشتیم. او که دارای نشان فرهنگ و هنر انقلاب برای ۳۰ سال تولید فاخر آثار موسیقی است، علاوه بر کوشش‌های هنرمندانه، مولفانه و مدیریتی، برگزاری ۲۱ جشنواره موسیقی در سطح ملی را در کارنامه دارد و در مدیریت‌های آموزشی و اجرایی موسیقی کشور تاکنون توانمندانه عمل کرده است.

همگرایی میان ملل و اقوام ایران فرهنگی در نخستین گام با بازشناسی داشته‌ها و آشنایی‌های بنیادین ممکن می‌شود که درنتیجه، برپایی تمدن نوین ایرانی ـــ اسلامی دست‌یافتنی‌تر خواهدشد. در آغاز بپردازیم به معرفی‌نشدن درست و رسای موسیقی ایرانی به جهان؟
 موسیقی ما چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی به دو صورت معرفی شده؛ دولت‌ها بنا به ضرورت از هفته‌های فرهنگی و تبادلات و گفتمان فرهنگی، حمایت کرده‌اند و گروه‌های مختلفی را به دیگر کشور‌ها فرستاده‌اند. همچنآن‌که در جاده ابریشم از گذشته‌های دور، بسیاری از ساز‌ها و ادوات موسیقایی با ویژگی‌های فرهنگ محوری توسط کاروان‌ها و تجار در سده‌های اخیر جابه‌جا شده و چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن دولت‌ها و افرادی به‌طور خصوصی چنین امر مهمی را پی گرفته‌اند. حجم تلاش افراد در پس از انقلاب اسلامی بسیار بیشتر هم شده است. یادمان نرود در دهه‌۷۰ در بزرگ‌ترین مجمع موسیقی در جهان (آوینیون فرانسه) تنی چند از بزرگان موسیقی نواحی و اقوام ایران از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور یافتند و جوایز و لقب‌های مهم دریافت کردند و مایه افتخار ایرانی و ایران شدند.

لقب «مروارید اقیانوس» سزاوار مرحوم شاه‌میرزا مرادی، مرحوم حاج قربان سلیمانی و شیر محمد اسپندار شد که رسانه‌های جهان با عنوان‌هایی مانند: گنج راستین ملی، پدیده و ستاره، ستایش کردند.
 همچنان این موضوع در حال اتفاق است و سال‌هاست هنرمندان از رهگذر فضا‌های مجازی و حقیقی، آثارشان را ویترین منتشر می‌کنند و به جشنواره‌ها می‌فرستند و جایزه‌ها می‌گیرند و تجلیل هم می‌شوند. هنرمندان پرشمار شده‌اند همانند جمعیت. پیش از انقلاب این تعداد مراکز، آموزشگاه و دانشگاه موسیقی نبود. در گذر این ۴۰ سال شمار علاقه‌مندان و فعالان موسیقی حتی در قشر بانوان و مذهبیون فزونی گرفته. پیش از انقلاب بانوی آهنگساز، عودنواز و نی‌نواز حرفه‌ای نداشتیم. به‌نظرم نباید واقعیت از چشمان‌مان دور شود. به‌واسطه این‌که از قدیم گفته‌اند مرغ همسایه برای ایرانی‌ها غاز است! برخی ایرانیان هویت فرهنگی خود را با این‌که به آن وقوف دارند، اما به‌راحتی از آن عبور می‌کنند و نگاه‌شان به همسایه و غرب است. در مدرک لیسانس موسیقی پیش از انقلاب واژه جهانی وجود نداشت، ولی به مدد نگاه اشتباه یک مدیر در دانشگاه هنر، عنوان جهانی به مدارک دانشگاهی از دهه ۸۰ افزوده شد و به‌نوعی به موسیقی غرب نسبت به ایران برتری داده شد؟! همچنان این اشتباه با وجود اعتراض نهادها، استادان و دانشگاه‌ها تاکنون اصلاح نشده...! در نتیجه به پیانونواز اعتبار بیشتری قائل می‌شوند تا نی‌نواز و دوتارنواز! در حالی که چنین تقسیم‌بندی‌ای در دیگر ممالک وجود ندارد.
این در حالی است که دانشگاه‌ها و هنرستان‌های موسیقی نیازمند سرفصل‌های درسی جدید بینارشته‌ای متناسب هستند. آموزش‌های استاد_ شاگردی در کنار سرفصل‌های تکراری و نامتناسب با جامعیت ایرانی لازم است، در مقابل نگاه مدهوشانه عده‌ای به فرهنگ و هنر غرب! تا زمانی که دیدگاه‌های کلیشه‌ای در کلان هنر حاکمه طبیعی جلوه می‌کند پرسش‌هایی باید طرح شود مانند این‌که چرا فعالیت برای معرفی و توسعه هنر موسیقی نبوده، در حالی که حرکت‌های موسیقایی به شکل متکثر و گسترده در حال انجام است؟

اتفاقا برخی اهالی موسیقی با جام‌جم همچون شریفیان، روشن‌روان و... تاکید داشتند که تلاش‌های شخصی اثرگذار بوده اماحمایت دولتی اگر بوده، سلیقه‌ای صورت گرفته است.
بله، درست می‌گویند. برخی مدیران سلیقه‌ای رفتار کرده‌اند، ولی این تماما به مدیران برنمی‌گردد. زیرا درحوزه مدیریتی موسیقی عوامل دیگری ذی‌نفود هستند. مثلا مشاورت مهره‌های سوخته آسیب‌هایی بر اعتماد برخی موسیقیدانان و بدنه موسیقی وارد می‌آورد؛ آیین‌نامه‌ای که بپردازد به محل و نوع حمایت، سیاست‌گذاری، نظارت و عدم موازی‌کاری لازم است. هرچند که قرار است در شورای انقلاب فرهنگی، سند ملی موسیقی مصوب شود. البته امیدوارم تمامیت آن به نفع موسیقی و موسیقیدانان ایرانی در تمامی گونه‌ها باشد و نه ایجاد ابهام بیشتر! توجه داشته باشیم در حاکمیت علیرغم محدودیت‌های فقهی بر موسیقی، بودجه‌ها با حساسیت تخصیص می‌یابد. در چندین برنامه سند تحول و توسعه کشور تاکنون نامی از موسیقی برده نشده و شاید با اشاره به سینما بسنده شده! برای همین نیازمند پیوست فرهنگی جامع در امور موسیقی هستیم. موسیقی اعتبار و بودجه مستقل ندارد و به عبارتی، کمک‌بگیر از نهاد و سازمان‌های متبوع خود است! 

نظر شما درباره کل بودجه‌های دولتی برای جشنواره‌ها و اعزام گروه‌ها چیست؟
بودجه تخصیصی این‌گونه اجرا‌ها در قامت هنر دینی در کنار جشنواره‌های موسیقی فجر، نواحی، جوان و ... در نوع خود قابل توجه است. به ویژه دستمزد برخی هیات داوران جشنواره دولتی موسیقی جوان. کنسرت‌های موسیقی مذهبی در گونه‌های مختلف باعث می‌شود برخی دیدگاه‌های متعصبین و سخت‌رویه به موسیقی را روشنی بخشد. امیدوارم هر ساله این رویه تکرار و قوت یابد. بنده خود آغازگر این راه در اواسط دهه ۷۰ در تالار اندیشه حوزه هنری با سنتور و آواز بودم که به مرور گسترش یافت. اعزام گروه‌های موسیقی هم از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی انجام می‌شود، البته با بودجه‌های نیم‌بند و مقطعی و برنامه‌ریزی‌های ضعیف که به ندرت اجرا‌های کیفی را شاهدیم. باید گفت در کلان مدیریت فرهنگی نگاه به موسیقی زاویه‌دار است که نمی‌گذارد مدیر خوش‌فکر و ایده‌پرداز جسورانه فعالیت‌هایش را به طور دقیق و عمیق بپروراند. نگاه کلان حاکمیت به موسیقی تا حدی خوب و قابل تامل است، اما بیشتر حمایتی- مناسبتی است. بودجه‌ریزی باید به سمت ایجاد انگیزه و رغبت در مسیر تحول باشد.

تاکنون دولت‌ها ویژگی‌های فرهنگی روشنی به ویژه در عرصه موسیقی ترسیم نکرده‌اند؛ گویی قضاوت تاریخ و مردم برای مدیران فرهنگی اهمیت چندانی ندارد!
این بحثی است که نیاز به آسیب‌شناسی دارد. یادمان نرفته در دولت گذشته بودجه قابل توجهی به ارکستر ملی و سمفونیک تهران داده شد. آقای رهبری برای بیست اجرا از رهگذر حضور مُهره مدیران‌سوخته دستمزدی قابل توجه گرفت که حتی پیش از انقلاب هم به رهبری فرهاد مشکات سابقه نداشت. اما حاصل چه شد؟ چه اتفاقی برای ارکستر‌ها افتاد؟ ارکستر‌ها سرپاتر شدند؟! رفتار‌های مقطعی و سلیقه‌ای و درمان آسپرینی چه نتیجه‌ای دارد؟! پس حمایت می‌شود، و بودجه هم به وقتش می‌دهند. لازم باشد از خارج گروه و هنرمند هم دعوت می‌کنند یا به خارج اعزام هم می‌کنند. به نظرم حاکمیت تمایل دارد اوضاع موسیقی و موسیقیدان هر روز بهتر شود، اما مشاوره‌ها و آدرس‌های غلطی که برخی مشاوران مدیران ارشد می‌دهند، منابع را هدر می‌رود و خروجی مناسبی به نفع تمامیت موسیقی احساس نمی‌شود.

شما در زمینه مدیریتی هم سابقه قابل‌توجهی دارید، به نظر شما بدنه موسیقی همگام با مدیریت‌های هنری است؟
 به نظرم اگر اهالی موسیقی به هم آسیب نزنند و برای هم حاشیه‌سازی نکنند، اوضاع بهتر خواهد بود. مدام نگوییم این ژانر خوب یا بد است. عقب یا جلوتر است یا سطح این بالا یا پایین است، سواد آن زیاد یا کم و چه و چه.... مثلا زنده‌یاد مجتبی میرزاده نابغه کمانچه و دیگر سازها، تنظیم‌کننده و آهنگساز بیش از صد‌ها سرود و آهنگ انقلابی در هشت سال دفاع مقدس؛ چرا نام و یادی از او نیست و جایزه‌ای به نامش نشد؟ چون به ایشان و امثال این مرحوم از سوی همکارانش ظلم شد... سال‌ها این نابغه موسیقی با اندک حقوق خدمت‌ها کرد. اما سرشناسانی بُخل می‌ورزیدند به دانش و فهم و درک و زمانه و موقعیت‌شناسی ایشان و البته ناراحت بودند از همراهی‌اش با انقلاب. این‌که تنظیم‌های ماندگار خلق می‌کرد و مثل ایشان هم کم نداشتیم و نداریم. این تنگ‌نظری برخی اهل موسیقی مدیران را به بی‌باوری و بی‌اعتمادی به کلیت موزیسین‌ها کشاند. چنانچه جماعت موسیقی متحدوار در جشنواره‌های مختلف حضور جدی داشته باشند و دوشادوش مردم و دولت پیش بروند، اوضاع موسیقی بهتر می‌شود. حتی کمیسیون فرهنگی مجلس هم به این باور می‌رسد تا اختصاص ردیف بودجه به موسیقی مظلوم را اصلاح و اعتباربخشی کند.

اما غافل نباشیم از این موضوع با این‌که موسیقی زبانی جهانی است چرا همه اعتبارات محدود به سینما می‌شود؟
به نظرم نگاه حاکمیتی همآن‌قدر که برای سینما اعتبار قائل است برای موسیقی هم اعتبار قائل شود. موسیقی بسیار تاثیرگذارتر از دیگر هنر‌ها است و در جهان در کنار سینما حرف اول را می‌زند. متاسفانه برخی اهل فنّ ِموسیقی موقعیت‌شناس نیستند؛ گاهی گوشه‌نشین و منزوی و گاه به مسیر اشتباه می‌روند به جای این‌که بیایند و صحنه را خالی نکنند. همین مسأله باعث بی‌اعتمادی شده است.

جایگاه صنوف در این موضوع کجاست؟
جایگاه صنوف و دیگر دستگاه‌ها هم می‌بایست دقیق تبیین شود. نگاه صنفی درست می‌تواند برای موسیقی حاشیه‌ها را کمرنگ و امیدافزایی و فعالیت بیشتر را برای نسل‌ها پررنگ‌سازی کند. جالب است که صنف کم نداریم؛ خانه موسیقی، انجمن صنفی هنرمندان موسیقی، ناشران موسیقی و حتی کلونی‌های خودجوشی وجود دارد، اما نه آنچنان فعال؟! تا دل‌تان بخواهد، چندین جا متولی امر موسیقی داریم، اما جایگاه حقیقی موسیقی بِما هُوَ موسیقی ناپیداست! هریک از این محفل‌ها با عنوان صنف وابسته و غیروابسته جبهه‌ای شده و دسته و گروه تشکیل داده‌اند. طبیعی است که در چنین پراکنشی برای موسیقی ایران، اتفاق نیکویی نمی‌افتد و هر دولت و مدیری، اعمال سلیقه و توجیهات خود را دارد. بد نیست جماعت موسیقی که به‌ندرت در یک نشست گردهم می‌آیند، بیایند و گفتمان کنند تا درک درستی از شرایط اجتماعی به میان آید. عموما به همدیگر معترض هستند و این چیزی است که دست‌کم در ۳۰ سال کار مدیریتی، تولید، آموزش و اجرا شاهد بودم که چه آسیب‌ها و آفت‌هایی به ساختار موسیقی کشور زده و گویا آگاه نیستیم چه پیامد‌هایی به دنبال دارد. جامعه موسیقی در کنار مدیران نهاد‌های موسیقی بهتر است متحد، خوش‌اخلاق، نیک‌رفتار و روراست مسیر را برود. برای پدیدآوری اتفاق‌های فرخنده در موسیقی افتراق‌ها و بی‌اعتمادی‌ها فاجعه است. باید در گام نخست، محوریت اخلاق و اعتمادسازی بین اهل فنّ ِموسیقی و دولتمردان نهادینه‌سازی شود.

موسیقی این توانایی را دارد تا مفاهیم و معنویات والای آسمانی و ایمانی را برای روح‌‎نوازی به بهترین شکل ترجمه کند که سابقه بسیاری در موسیقی ایران و جهان دارد، اما چرا برخی با موسیقی مذهبی و مناسبتی مشکل دارند؟ 
باور دارم که هنر‌های دینی مناسبتی نیستند. مگر نمی‌گویند همه روز‌ها عاشورا و همه سرزمین‌ها نینواست؟ یعنی درس امام‌حسین (ع) درس اخلاق بود. از جان و خانواده مایه گذاشت تا بشریت آزاده فکر کند. پیامش مردانگی بود. مگر مردانگی و آزادگی به محرم و صفر منحصر است؟! رسانه‌های ما نباید با برچسب مناسبتی فعالیت‌های موسیقایی و عرض ارادت‌های خالصانه جماعت موسیقی را محدود کنند. واحد موسیقی سازمان صداوسیما و دیگر سازمان‌ها باید از موسیقیدان‌ها، در گونه‌های مختلف، با مراسم در شأن به‌طور منظم تجلیل کند. قدر و شأن هنرمندان را بزرگ بدانند و موسیقی های‌شان پخش شود و چهره های‌شان پرتکرار دیده شود. به‌راستی چرا برنامه ارزنده بزرگداشت چهره‌های ماندگار دیگر برگزار نمی‌شود؟! تجلیل از چند چهره موسیقی در اوایل دهه ۸۰ باورپذیری بیشتری برای مردم آورد که موسیقیدانان ایرانی در کنار متخصصان و عالمان رشته‌های دیگر جایگاه و اهمیت دارند. متاسفانه بحث‌هایی پیش می‌آورند تا چنین کار‌هایی برچیده شود. دولت‌ها خواهان کمک هستند و جایزه کلان هم در نظر دارند، ولی شماری از خودی‌های بدتر از بیگانه از همکاران، همکلاسان و استادان خودمان شادمانند که چنین برگزاری‌هایی ادامه نیابد! امید که هر هفته از یک موسیقیدان تجلیل شایسته شود. چرا باید از تعطیلی یک آموزشگاه یا استقبال‌نشدن از یک کنسرت شادمان شد؟! باز هم تکرار می‌کنم نیازمند رجوع و بازنگری در رفتار و اندیشه خود هستیم. ایران، سرزمین هنر است، سرزمین شادی و اقوام و زبان‌ها و گویش‌ها و آیین‌هایی که مهم‌ترین‌شان از جنس موسیقی است. این همه فراوانی نغمه و ریتم و حرکت و بازی داریم، اما هنوز بسیاری از داشته‌ها مانند چاه نفت کشف‌نشده باقی مانده که موسیقی بخش مهمش است. نباید خیال کنیم صرفا نفت سیاه اعتبار و دارایی است. نفت طلایی ایران یعنی فرش، یعنی صنایع دستی و آیین‌ها و موسیقی و الحانش که میراث معنوی ایرانی است. این داشته‌ها را می‌توان به بهترین نحو به دنیا معرفی کرد. همان کاری که هندی‌ها سال‌ها پیشتر انجام دادند و بخش بزرگی از موسیقی که مربوط به امیرخسرو دهلوی بود و از ایران به آنجا رفت و در کنار ساز‌هایی که به هند برد تحول ایجاد کرد یا در آندلس اسپانیا [زریاب]گیتار را که اساسا ریشه‌اش ایرانی بود تغییر جغرافیایی دادند .... این فراوانی‌ها را همچنان داریم و باید قدرشناس باشیم.

یا تاثیر موسیقی ایرانی در طول جاده‌ ابریشم. مثلا چین که به گزارش ابن‌بطوطه، ولیعهد چین به فارسی برایش چند ترانه خوانده و چند نغمه ایرانی نواخته آن هم با شعر سعدی.
آفرین! درباره جاده‌ابریشم که امیدوارم فرهنگستان هنر یا دانشگاه‌ها به کوشش بپردازند و استادان اهل فن آشنا از تمام دنیا به جاده‌ابریشم دعوت شوند تا دست‌کم از این همایش بین‌المللی دستاورد‌هایی حاصل آید. سال‌ها در کنسرت‌های پژوهشی و آموزشی در حوزه هنری به‌دنبال حرف‌های تازه‌ای از گذشته بودم. با بازنگری در ایده‌آل‌ها و افق آینده می‌توان به کلان جامعه هنری و مدیریتی مناسب دست‌یافت. خوب است مشخص کنیم از مسیر موسیقی چه می‌خواهیم. نباید به‌خاطر ناراحتی‌های شخصی هر چیزی را زیر سؤال برد. نمی‌توانیم گفته‌های بزرگمرد موسیقی، روح‌ا... خالقی، یا کلام نابغه موسیقی ابوالحسن صبا یا فارابی و ابن‌سینا را نادیده بگیریم، یا عبدالقادر مراغه‌ای که ادامه‌دهنده راه فارابی بوده و موسیقی زمانه‌اش پیشرو محسوب می‌شده و امروزه دستمایه دانشجویان موسیقی ملی قرار گرفته. حرف بسیار است، اما مهم‌تر از حرف، عمل است که باید با حضور همگانی به‌طور جد برای توسعه و کیفیت‌بخشی هنر و فرهنگ و موسیقی ایران تلاش‌ها کرد و حتی از جان مایه گذاشت.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: هنوز نمی‌دانیم از موسیقی چه می‌خواهیم!