ادیبستان «تابناک»؛ سی و ششم
غزلی از ادیب نیشابوری
همه شب به کویت آیم به بهانهی گدایی
که مگر شبی ز رحمت به رخم دری گشایی
به خدا اگر توانم روم از درت به جایی
که مرا ز بند زلفت نبود سر رهایی
همه تن به جمله چشمم که مگر ز در درآیی
همه جان به جمله گوشم که مگر لبی گشایی
بنشین پیاله ای گیر و بیا و بوسهای ده
دم خویشتن نگهدار و مزن دم از جدایی
به کدام کیش و آیین به کدام مذهب و دین
ببری قرار دل را به سراغ دل نیایی
مده ای فقیه پندم که به پند تو بخندم
من و ترک پارسی گو ، تو راه پارسایی
تو اگر خدای جویی ز نگارخانهی دل
بزدای رنگ مایی و بشوی رنگ مایی
ز بلای خودستایی مگرت خدا رهاند
مگرت خدا رهاند ز بلای خودستایی
به عبث بر طبیبان چه بنالی از حبیبان
تب عاشقان بی دل نبود دلا شفایی
به طواف خانه رفتن چه اثر چه سود دارد
چه زمین کدام خانه که تواش نه کدخدایی
اگرت وصال باید گذر از خیال باید
همه وجد و حال باید ز گزاف و خیره رایی
فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
امل ادیب کامل بود آیت خدایی
حکایتی از گلستان سعدی
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد.
بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.
ملک پرسید چه میگوید؟
یکی از وزرای نیک محضر گفت: ای خداوند همی گوید وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ.
ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت.
وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن، این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت.
ملک را روی ازین سخن در هم آمد و گفت آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفته اند: دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز
قطعه
یکی دیگر از انواع شعر در ادبیات قطعه است که این قالب شعری دارای حداقل دو بیت است که فقط مصراعهای زوج آن دارای قافیه یکسانی هستند. شعر زیر از رودکی نمونهای از قطعه
زمانه پندی آزاد وار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت : غم مخور زنهار
بسا کسا که به روز تو آرزو مند است
ادیب نیشابوری
ادیب نیشابوری شاعر، محقق و عالم ادب عربی و فارسی است که دارای مشربی عرفانی نیز بوده است؛ اما با همه این فضایل، مهمترین بخش کارنامه علمی و عملیِ ادیب، به معلم بودن و مدرّس بودن او بازمیگردد. ملکالشعرای بهار، بدیعالزمان فروزانفر، محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب ثانی)، محمد پروین گنابادی، ادیب بجنوردی، محمدتقی مدرّس رضوی، محمود فرّخ، محمدامین ادیب طوسی، مجدالعُلی بوستان و سیّد جلالالدین تهرانی از جمله شاگردان نامدار ادیب نیشابوری هستند.
در تاریخ معاصر از دو اندیشمند با عنوان «ادیب نیشابوری» یاد شده است؛ یکی مرحوم استاد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، معروف به «ادیب اول» (م. ۱۳۰۵ خورشیدی) و دیگری مرحوم استاد شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، مشهور به «ادیب ثانی» (م. ۱۳۵۵ خورشیدی) هر دو این بزرگان جزو چهرههای درخشان فرهنگ و ادب ایران زمین، بهویژه خراسان بزرگ به شمار میروند. هر دو ادیب، هم شاعر بودهاند و هم مدرس و هم محقق و در ادب فارسی و عربی جزو سرآمدانِ روزگار خویش بهشمار میآمدهاند.
در سرودن شعر از سبک قاآنی پیروی میکرد. اما بعد از مدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق از خصوصیات بارز شعر اوست.
حکایت
یکی از همراهان جناب شیخ رجبعلی خیاط گفت:روزی با تاکسی از میدان سپاه پائین می آمدم ،دیدم خانمی بلندبالا با چادر و خیلی خوش تیپ ایستاده،صورتم را برگرداندم و پس از استغفار، او را سوار کردم و به مقصد رساندم. روز بعد خدمت شیخ رسیدم-گویا داستان را از نزدیک مشاهده کرده باشد
-گفت: آن خانم بلند بالا که بود که نگاه کردی و صورتت را برگرداندی و استغفار کردی؟ خداوند تبارک و تعالی قصری برایت در بهشت ذخیره کرده به همراه هدایای دیگر.
شخصی در مجلسی مشغول سحر و جادو بود،فرزند شیخ که در آن مجلس حضور داشت نقل می کند که: من جلوی کار اورا گرفتم،جادوگر هر چه کرد،نتوانستت کاری انجام دهد،سرانجام متوجه شد که من مانع کار او هستم و باالتماس از من خواست که: «نان مرا نبُر». سپس قالیچه ای گرانبها به من داد. قالیچه را به خانه بردم،هنگامی که پدرم آن را دید فرمود: این قالیچه را چه کسی به تو داده است که از آن دود و آتش بیرون می آید؟! زود آن را به صاحبش بازگردان.
غزلی از اعظم قلندری
به رقص آوَرَد آهنگِ رود شن هارا
طنینِ گام بلندِ تو بتهوون هارا
شعاعِ چشم تو آزاد کرد یون ها را
عبور کردی و ذراتِ هیدروژن ها را
عبور کردی و مولکولها به هم آمیخت،
خدای عشق که تغییر داد ژن ها را
شبیهِ اکثرِ هنجارها، شکست این شعر –
حریم فاصله ها، اختلافِ سن ها را
که چشم های تو آن یشم های بی همتا
پراند از تنِ ویرانه هام جن ها را
…..
اگرچه فلسفه ی عشق بی سرانجامی ست
ولی به زیر کشانده ست مطمئن هارا
ادبیات عرفانی قسمی از ادبیات است که دارای موضوعات و مضامین عرفانی در قالب شعر یا نثر میباشد. بخش بزرگی از ادبیات فارسی به تصوف، عرفان و مبانی سیر و سلوک میپردازد. پیدایش و تکامل ادبیات عرفانی، همزمان با دوره حاکمیت ترکان غزنوی، سلجوقی و مغول در ایران است. سنایی غزنوی عرفان را وارد شعر کرد و عطار به آن شاخ و برگ بخشید. ابوالخیر، باباطاهر، مولوی و حافظ آن را ادامه دادند و فرهنگ عرفان ادبی، درختی تناور در حوزه شعر گردید.
منبع خبر: تابناک
اخبار مرتبط: ادیبستان «تابناک»؛ سی و ششم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران