گفتگو با فرید براتی سده، مدیرکل پیشین دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی/ علی کلائی
خانه > slide, سایر گروهها > گفتگو با فرید براتی سده، مدیرکل پیشین دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی/ علی کلائی
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۲/۱۰/۱۵
- دسته : slide,سایر گروهها
- لینک کوتاه :
- کد خبر : 0210151013
گفتگو با فرید براتی سده، مدیرکل پیشین دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی/ علی کلائی
ماهنامه خط صلح – دبیر میز مقابله با اعتیاد شورای عالی انقلاب فرهنگی میگوید که دستکم یک-ششم جمعیت کشور ما با مسئلهی مصرف مواد مخدر درگیر است. آبان ماه سال جاری نیز آتشسوزی در کمپ ترک اعتیادی در لنگرود، جان ۳۶ تن را گرفت. با این حال چنین حادثهای آنچنان که باید از سوی افکار عمومی مورد توجه واقع نشد؛ گویی هیچکس چندان دلش برای مرگ معتادان نمیسوزد.
ناظر به این وضعیت اعتیاد در کشور و رویداد تلخ کمپ ترک اعتیاد لنگرود، ماهنامهی خط صلح به سراغ «فرید براتی سده» رفت تا در گفتگو با این روانشناس و کارشناس پیشگیری و درمان اعتیاد، از کمپهای ترک اعتیاد بپرسد و نظر او را در خصوص این معضل بداند؛ معضلی که براتی سده آن را معضل بزرگ اجتماعی و پزشکی ایران دانست.
دکتر براتی سده که سابقهی مسئولیتهایی چون مدیر کلی توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور را هم در کارنامهی اجرایی خود دارد، در پاسخ به پرسشی در خصوص مراکز و کمپهای ترک اعتیاد به خط صلح گفت که «این مراکز برای سیستم دولتی بد نیستند، چون کاری را که دولت و سیستمهای دولتی و درمانی –مانند وزارت بهداشت— باید بکنند، این مراکز انجام میدهند؛ یعنی دولت و سیستمهای دولتی و درمانی شانه خالی میکنند و هزینهها را هم مردم میدهند.»
به گفتهی این کارشناس حوزهی اعتیاد که سابقهی کار اجرایی نیز در این حوزه دارد، مقابله با معضل اعتیاد کاری آسان نیست که بگوییم چرا جلوی مواد گرفته نمیشود و یا نمیشود آن را درمان کرد. آقای دکتر براتی سده چنین رویکردی را صراحتاً سادهانگارانه خواند.
مشروح گفتگوی ماهنامهی خط صلح با دکتر فرید براتی سده، روانشناس و کارشناس پیشگیری و درمان اعتیاد و مدیرکل پیشین دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور را در زیر میخوانید.
چرا افراد مبتلا به اعتیاد در کمپهای دربسته نگهداری میشوند؟
دوگونه افراد به این کمپها مراجعه میکنند. بخشی کسانی هستند که خودشان مراجعه کرده و خودمعرف هستند. اینها افرادی هستند که خود تمایل به ترک دارند و به اینگونه کمپها میروند. برخی از مراکز هم هستند که فقط به اینگونه افراد خدمات میدهند. دستهی دیگر معتادینی هستند که در خیابان تجاهر به اعتیاد میکنند. ما قانونی مصوب مجلس شورای اسلامی در خصوص مبارزه با مواد مخدر داریم که طبق آن این افراد باید در مراکز خاصی نگهداری شوند. ذیل آن، مادهی معروف به مادهی ۱۶ قانون مبارزه با مواد مخدر وجود دارد که میگوید اگر مراکز معروف به مادهی ۱۶ نبود، برای نگهداری معتادین از مراکز موجود استفاده شود. منظور هم مراکزی است که امکان اقامت شبانه داشته باشند. در واقع بحث مراکز اقامتی است. هرچند قاضی میتواند اینها را به مراکز روزانه مانند مراکز درمان نگهدارنده با متادون (MMT) و یا مراکزی که با دادن متادون و دارو، درمان را انجام میدهند، ارجاع بدهد. اما عمدتاً منظور از مراکز اقامتی، جاهایی مثل کمپهاست که به آنها مراکز اقامتی کوتاه مدت میگوییم.
با توجه به اینکه در قانون گفته شده آمدن این گونه افراد به این مراکز و ترخیصشان باید با حکم قاضی باشد، مسئولین مراکز نیز در مورد آمد و رفتشان مراقبت و سختگیری میکنند؛ یعنی اگر سختگیری انجام میشود، از این بابت است و نه از بابت چیز دیگر.
با توجه به آنچه فرمودید، به نظر شما اساساً این رویکرد تأثیرگذار بوده و آیا تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته است؟
در خصوص مسئلهی اعتیاد در همه جای دنیا، هر روشی تأثیرگذاری محدودی دارد. من اخیراً مقالهای میخواندم که میگفت در آمریکا هم درمان اعتیاد بیش از ده درصد اثربخشی ندارد. یعنی در بهترین مراکز دنیا و بهترین تیمها و داروها هم اثربخشی پایین است. در ایران هم همین است و این امر، اثربخشی بالایی ندارد.
در دههی ۸۰ سیستمی مدنظر بود که مراکزی مردمنهاد متشکل از معتادان پاکشده ایجاد شود. هر موسسهای هم قرار بود پروتکل درمانی داشته باشد و با توجه به پروتکل درمانی خودش درمان کند. مثلاً موسسهای بگوید که پروتکل درمانی من در پنج جلسه است. در این پنج جلسه، اول به معتادین، مادهی مخدر دیگری غیر از مادهی مخدر خودشان بدهند که آن را مصرف کنند و بعد هم کمکم آن را کاهش دهند. موسسهی دیگری هم بگوید که من نمیخواهم اینها به کل با مواد در ارتباط باشند و از همان ابتدا، همه را روی ترک و سمزدایی کامل میبرم. یعنی قرار بود که از توان خود اینها استفاده شود و بهزیستی نظارت بر موسساتی داشته باشد که خود این موسسات بر کار مراکزی که خودشان به آنها مجوز میدهند، نظارت کنند. متأسفانه با فشارهایی که از بیرون به بهزیستی وارد شد، این مسئله از این حالت خارج شد. یعنی آمدند و گفتند که مراکز را زیاد کنید و هرکه آمد، به او مجوز بدهید. همین رویکرد مسئله را از روند خود خارج کرد وگرنه آن برنامهای که روز اول در بهزیستی تهیه شد، این بود؛ یعنی استفاده از توانمندی معتادین پاکشده برای درمان کسانی که مثل خودشان بودند. چیزی شبیه به همان معتادان گمنام یا اِن اِی (NA). اما متأسفانه این مسئله به اعوجاج رفت.
اما فارغ از مسئلهی اثرِ درمانی، این مراکز از یک لحاظ اثر دارند. ما میدانیم که بار اصلی اعتیاد نه بر دوش دولت است و نه بر دوش معتاد و نه بر دوش قاچاقفروش و موادفروش؛ بار اصلی اعتیاد در کشور ما بر عهدهی خانوادههاست. وقتی چنین مراکزی وجود داشته باشد، خانوادهها رخصتی برای تنفس، شاد شدن و تجدید انرژی میگیرند. مثلاً وقتی معتادی مدت سه ماه را در کمپ میگذارند، خانوادهاش به نوعی تجدید قوا میکند. از این لحاظ این مراکز اثربخش هستند.
همچنین در نظر بگیریم که سیستم دولتی درمان اعتیاد در کشور ما کامل نیست. یعنی ما در کشور، با توجه به مصرف موادی مانند مواد محرک، آمفتامینها، شیشه و نظایر آن، مراکز دولتی اورژانس درمانی که مثلاً مخصوص استعمال مخدر شیشه باشد، نداریم. فردی را در نظر بگیرید که ممکن است بر اثر مصرف مواد محرک و شیشه، بخواهد در حالت غیرعادی با دیگران و خانوادهاش برخورد فیزیکی کند. در این حالت قاعدتاً باید این فرد به مراکز اورژانسی فرستاده شده و نگهداری شود. این مراکز، این نقص سیستمهای درمان اعتیاد در کشور را جبران میکنند.
این مراکز برای سیستم دولتی بد نیستند، چون کاری را که دولت و سیستمهای دولتی و درمانی –مانند وزارت بهداشت— باید بکنند، این مراکز انجام میدهند؛ یعنی دولت و سیستمهای دولتی و درمانی شانه خالی میکنند و هزینهها را هم مردم میدهند. این مراکز برای دولت هم هزینهی بسیار کمی دارند؛ چیزی حداکثر در قالب کمکی که بهزیستی به خانوادههایی که چیزی ندارند و میخواهند فرزندشان در این کمپها باشد و آنهم به عنوان یارانه. بیمهای هم که تعلق نمیگیرد. یعنی از این لحاظ، این مراکز به نفع سیستم دولتی است.
همین الان که من با شما صحبت میکنم، نزدیک ۳۸ هزار نفر در اینگونه مراکز هستند. اگر این مراکز نبودند، این ۳۸ هزار نفر یا معتادین متجاهر در خیابانها بودند و یا در خانهها مشغول آزار خانوادههایشان. بنابراین میتوان مدعی بود که از نظر اقتصادی و اجتماعی، این مراکز اثربخش هستند. اما به لحاظ درمان اعتیاد چونان که گفته شد، خیر. این هم روشی است مانند بقیهی روشهای درمان اعتیاد. هیچ روشی هم نمیتواند مدعی اثربخشی کامل و بسیار زیاد در درمان اعتیاد باشد.
چرا سیاستهای ترک اعتیاد در ایران به نظر موفق نمیآیند؟ البته پیشتر اشاره کردید که سیاستهای ترک اعتیاد در سراسر جهان تأثیرگذاری محدودی دارد منتها نمیشود منکر وضعیت نگرانکنندهی اعتیاد در ایران در مقایسه با بسیاری از نقاط جهان بود.
اعتیاد صرفاً موضوعی پزشکی نیست که بشود در قالب پزشکی به آن پاسخ داد. اعتیاد مانند بیماری دیابت و یا بیماریهای دیگر نیست. اعتیاد معضلی اجتماعی، پزشکی، اخلاقی، روانشناختی و غیره است. بنابراین عوامل متعددی در آن اثر دارند. همهی این عوامل هم قابل کنترل نیستند. همچنین این مسئله با شرایط اقتصادی و اجتماعی جوامع هم ارتباط دارد. در خصوص جامعهی ما، مسئلهای که بسی مهمتر است همسایگی ما با بزرگترین تولیدکنندهی مواد نارکوتیک دنیاست. در عین حال هم همین حالا افغانستان به بزرگترین تولیدکنندهی مواد محرک تبدیل شده است. مسیر ایران هم مسیری بسیار خوب برای صادرات این مواد به نقاط مختلف دنیا از جمله اروپاست که مشتری زیاد دارد. این مواد در کشور بارانداز میشود. مسائل دیگر اقتصادی و اجتماعی در کشور هم هست که میتواند به این امر دامن بزند. یعنی واقعاً نمیشود انتظار داشت که اعتیاد در جامعهی ما از بین برود. ضمن اینکه اعتیاد در کشور ما امری تاریخی است؛ یعنی حداقل از زمان صفویه به این سو، به انحاء و روشهای مختلف وجود داشته. وقتی همهی این عوامل را کنار هم بگذاریم، میبینیم که مقابله با این معضل کاری آسان نیست که بگوییم چرا جلوی مواد گرفته نمیشود و یا نمیشود آن را درمان کرد. چنین دیدی واقعاً سادهانگارانه است.
آیا سیاستهایی که در ایران در خصوص مسئلهی مواد مخدر وجود دارد، با برنامههای حمایت سازمان ملل در مبارزه با اعتیاد همخوانی دارند؟
سازمان ملل در این خصوص برنامههایی مانند کاهش آسیب اعتیاد و پیرامون مشکلات طبی و اچآیوی (HIV) و سل و هپاتیت برای معتادان دارد که ایران در حال همکاری است. با این حال، در رابطه با ایران، از سازمان ملل و دستگاههایی مانند این نهاد بینالمللی انتظارات بیشتری میرود. به نظر من به عنوان یک کارشناس، سازمان ملل میتواند در اینجا نقش فعالتری در زمینهی کمکهای لجستیک، کمکهای فنی، پشتیبانی، آموزشی و مانند اینها در رابطه با متخصصین، درمانگران و سیاستگذاران داشته باشد. در گذشته هم البته این امر بوده و آثار خوبش را نشان داده است. مثلاً در خصوص همین برنامهی کارشناسی، پیرو بازدیدهایی که کارشناسان دستگاههای رسمی، کارشناسان ستاد مبارزه با مواد مخدر، کارشناسان بهزیستی، کارشناسان وزارت بهداشت و کارشناسان سازمان زندانها از کشورهای اروپایی داشتند و برنامههای آنان را دیدند، این برنامهها در ایران فعال شد و الان موفقیتهای انصافاً چشمگیری در زمینههایی چون کاهش آسیب در زندانها در کشور ایجاد شده. بنابراین به نظر من سازمان ملل میتواند در این بخش و در رابطه با ایران پیگیرتر و فعالتر عمل کند و این پیگیری حتماً ثمرات و اثرات زیادی خواهد داشت.
در بحث مربوط به کمپهای دربسته شما به نهادهای مردمنهاد اشاره کردید. نظر شما در مورد خصوصی بودن کمپهای ترک اعتیاد چیست؟
عرض کردم که بحث اقتصادی است. دولت بیش از این در این زمینه نمیتواند هزینه کند و هزینه هم نمیکند. بنابراین بخش غیردولتی یعنی نهادهای مردمنهاد، مردم و بخش خصوصی به این مسئله ورود میکنند. اساساً در کشور ما سه-چهار درصد از مسئلهی درمان اعتیاد دولتی است. بقیه –یعنی چیزی حدود ۹۷ درصد این امر— در اختیار بخش خصوصی است. یعنی مراکز سرپایی و مراکزی که در آنها پزشک از طریق دارو و متادون و غیره عمل میکند، خصوصی هستند. به همین جهت هم از این لحاظ فشاری بر دولت نیست. فشار بیشتر بر مردم است و خود مردم هزینهها را تقبل میکنند.
به نظر من، اگر وزارت بهداشت و بهزیستی، حداقل چند مرکز دولتی اقامتی و شبانهروزی (که طبق قانون وجودشان ضروری است) به عنوان نمونه ایجاد میکردند، و یا اینگونه مراکز دولتی حتی در بیمارستانها ایجاد میشد، خیلی میتوانست بهتر باشد. الان در بیمارستانهای دولتی، اگر بخواهید فردی را به عنوان معتاد بستری کنید، بستری نمیکنند. معمولاً معتادان همراه با اعتیاد، اختلالات روانی دیگری هم دارند و به عنوان بیماری دیگرشان در مراکز روانپزشکی بستری میشوند. وزارت بهداشت و دولت زیاد وارد این موضوع و مقوله نشدهاند.
بخشی هم که مثلاً ستاد مبارزه با مواد مخدر به عنوان نهاد بالادستی و دولتی دنبالش است، بخش مربوط به مادهی ۱۶ است. یعنی معتادان متجاهری که بیخانمان هستند و در قانون از ایشان یاد شده. میگویند همین که در کشور هست، تأمین کنندهی نیازهاست و نیازی به چیز دیگری نیست.
سال ۱۳۹۷، ویدئویی از کمپ ترک اعتیادی در لنگرود منتشر شد که حاکی از وضعیت اسفناک پشت دیوارهای محلی بود که بنا بوده نقش درمانگری داشته باشد. در آبان ماه سال جاری هم شاهد فاجعهای در آنجا بودیم که به کشته شدن بیش از سی تن انجامید. چطور علیرغم این اطلاعرسانی، نهادهای مسئول و نظارتگر اعم از بهزیستی در این سالها پیگیر تعطیلی این کمپ نشدند؟
مرکزی که شما میگویید، در همان سال ۱۳۹۷ تعطیل شد، منتهی با تعهد مسئول کمپ و مسائلی دیگر، این کمپ مجدداً فعال شد. این مسئلهی اخیر هم بحثی شخصی و نتیجهی درگیری مسئول آن کمپ با فردی خارج از کمپ بوده که با ریختن بنزین حادثه رخ داده است. در نتیجه این حادثهی اخیر ناشی از عدم نظارت نبوده است.
یعنی آیا نظارت بر این کمپها از نظر شما کافی است؟ بحثهایی ناظر به تعدد اینگونه حوادث مطرح است.
ببینید این رویدادها اتفاق میافتد. آیا بیمارستانها و مراکزی که خدمات درمانی ارائه میدهند، فوتی ندارند؟! در نظر داشته باشید که طی چندین سال تعداد فوتی این کمپها و مراکز، از تعداد فوتیهای بهترین بیمارستانهای کشور کمتر بوده است.
شما بحث رویداد لنگرود را کنار بگذارید. بخشی از مرگ و میرها در مراکز ترک اعتیاد ممکن است ناشی از بیماریهای دیگری باشد که معتادینی که در خیابانها دستگیر میکنند و تحویل این مراکز میدهند به آن مبتلا باشند. بیماریهایی که از قبل وجود داشته و به آنها توجه نشده و بعد خودش را اینجا (یک مرکز ترک اعتیاد) به این صورت نشان داده و ایجاد مشکل کرده است. البته این گفتههای من به هیچ وجه بدین معنا نیست که نباید نظارت بشود و یا نظارتها کامل است. نظارت باید جدیتر و قویتر باشد. ولی این مراکز هم مانند هر جای دیگری، عوارض خودش را دارد.
با این حال به نظر میرسد که آتشسوزی در یک کمپ اعتیاد، اتفاقی نبوده که منحصراً در کمپ اعتیاد «گام اول رهایی» لنگرود رخ داده باشد. موارد مشابه دیگری هم وجود داشته…
کسی مدعی نیست که این مسائل وجود ندارد. ولی مگر بیمارستانهای دولتی هر ماه تعداد فوتیهایشان را اعلام میکنند؟ عرض من این است که قاعدتاً باید نظارت باشد، اما اینکه انتظار داشته باشیم که هیچ اتفاقی رخ ندهد، درست نیست. هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد. به هر حال این نوع درمان هم همراه با عارضه است. فراموش نکنیم که اغلب کسانی که به این مراکز میروند، حتی در قیاس با بقیهی معتادین، افرادی هستند که خصلتهای ضداجتماعی در آنان بیشتر است. نمیگویم که همهشان شخصیت ضد اجتماعی دارند، اما ویژگیهای شخصیت ضد اجتماعی در آنان بیشتر است. فردی با ویژگیهای اینچنینی ممکن است با هدف فرار، جایی را آتش بزند تا فرار کند. در گذشته چنین مواردی را داشتهایم. یا فردی که در آنجا مشغول به کار است و دارای ویژگیهای ضداجتماعی است، ممکن است دست به بدرفتاری بزند. در حالی که در تمام دستورالعملها گفته شده که حق بدرفتاری، توهین، اهانت و استفاده از روشهای نامعمول وجود ندارد. حتماً باید پزشک به عنوان مسئول فنی در این مراکز باشد. باید نظارت انجام بگیرد و نظارتها دقیقتر باشد. ولی اینکه انتظار داشته باشیم که این عوارض به صفر برسند، به نظر من درست نیست. کما اینکه در مسئلهی دارو و درمان هم این را نمیبینیم. مگر در مصرف متادون عوارض نداریم؟ چه تعداد کودک در سال، متادون والدینشان را از یخچال برمیدارند و مصرف میکنند و دچار مسمومیت میشوند یا فوت میکنند؟ این مسئله وجود دارد و باید از این لحاظ به آن دقت و توجه شود.
جدا از مسئولین، به نظر میرسد که خانوادههای این قربانیان هم حمایتی از آنان نکردند. آیا موافق این مسئله هستید؟ و چرا چنین مسئلهای اتفاق میافتد؟
بله درست است. متأسفانه به دلیل مشکلاتی که این افراد برای خانواده و اطرافیانشان ایجاد میکنند، احساس میشود که خانوادهها نسبت به آنها عواطف کمتری دارند و در چنین اتفاقاتی واکنشها کمتر است و احساسات چندان برانگیخته نمیشود.
نه تنها خانوادهها، بلکه در سطح نهادهای مردمنهاد و در سطح اجتماعی هم توقع میروند که واکنشها شدیدتر باشد که نیست. علت هم مظلومیت معتادین است. گرچه ما نمیخواهیم نافی مسئولیت فردی یک معتاد باشیم و این امر را نفی کنیم، اما این افراد قربانیان اجتماعی هستند. چون این افراد قربانیان اجتماعی هستند، بالاخره باید نسبت به آنها همدلی و ترحم وجود داشته باشد. با این حال در سطح موسسات و نهادهای مردمنهاد هم که حامی این افراد هستند، این همدلی و ترحم آنطور که باید دیده نمیشود.
چرا جامعه نسبت به معتادان و حتی مرگشان تا این حد بیاعتنا است؟
به نظرم بیشتر به شخصیت معتادین و درک عمومی از ایشان برمیگردد. شما ممکن است در محاورهها و مجالس کمی خصوصیتر حتی بشنوید که گفته شود با مرگ این معتادین، خود آنها و خانوادههایشان راحت شدند. یعنی مردم اینطور عدم واکنش و عدم احساسشان را توجیه میکنند و بیحسی و فریز شدن عاطفیشان در رابطه با معتادین را نشان میدهند.
البته خبر این حادثهی خاص در لنگرود شاید قدری تحت تأثیر خبرهای شرایط خاص منطقه و خاورمیانه قرار گرفت. اما به هر حال حرف شما درست است و جامعه نسبت به این افراد حساسیت زیادی ندارد و این باعث تأسف است.
به باور شما به عنوان یک کارشناس چه میشود کرد تا این احساس همدلی و توجه جامعه به معتادان و مشکلاتشان بیشتر شود؟
اصلیترین کار این است که مسئلهی آموزش و انگزدایی از معتادان در اولویت قرار گیرد. ما در مورد همهی بیماریهای روانی از جمله اعتیاد، این مسئلهی برچسبزنی را داریم و این امر برای آنها و خانوادههایشان مشکل ایجاد میکند. این بحث از جدیترین مسئولیتهای نهادهای بهداشتی و درمانی و نهادهای متولی این امر در کشور است. هنوز بخشهایی از جامعه نمیپذیرند که معتاد بیمار است. هر وقت به آنها گفته میشود که معتاد بیمار است، دست به تمسخر میزنند. یک مسئلهی دیگر هم این است که باید درمان اعتیاد در سیستمهای بهداشتی ما ادغام شود. اگر این کار صورت گیرد، به نوعی آن انگ هم از بین میرود. با این حال، نه تنها در مورد اعتیاد، بلکه در مورد بیماریهای روانی دیگر هم هنوز به این مرحله نرسیدهایم که درمانشان در سیستم درمانی کشور ادغام شود.
آیا اصلاح سیاستها و رویکردهای دولت میتواند در بهبود شرایط درمانی و حمایت از افراد مبتلا به اعتیاد تأثیرگذار باشد؟
حتماً باید قانون در این زمینه انعطاف بیشتری داشته باشد. نهادهای مسئول بهداشتی و آموزشی هم باید در این حوزه به وظایفشان به شکل جدیتری عمل کنند. علیرغم اینکه الان در کشور ما اعتیاد یک معضل بزرگ اجتماعی و بهداشتی است، زمانی که سطوح پایین هرم بهداشتی ما با مسئلهی اعتیاد به صورت مستقیم درگیر میشوند، با آن آشنایی چندانی ندارند. شاید لازم باشد که مثلاً مددکار اعتیاد و روانشناس اعتیاد داشته باشیم.
سیستم بهداشتی ما هم به خاطر مسائل اقتصادی و کمبود دارو و مانند اینها، تنها به بخشی از موضوع چسبیده و بقیهی مسئله را رها کرده و مسئولیت خود نمیداند. به نظر من حتی اگر وزارت بهداشت میآمد و مسئولیت اصلی خودش را به عنوان اصلیترین رکن نظارتی در درمان همهی مشکلات روانشناختی و روانپزشکی از جمله اعتیاد میپذیرفت و همین مراکز هم قدری جدیتر بحثهای بهداشتی را در نظر میگرفتند، شاید شاهد تغییرات ژرفتری بودیم. در نتیجه مسئولین نظام بهداشتی و درمانی کشور باید به صورتی جامعتر و کاملتر مسئولیتشان در مورد این مراکز را در نظر بگیرند و بپذیرند که اینها در بدنهی سیستمهای بهداشتی و درمانی کشور ادغام شوند. این رویکردی مناسبتر و بهتر است.
با سپاس از وقتی که در اختیار ماهنامهی خط صلح قرار دادید.
مطالب مرتـبط
- گزارش تکمیلی؛ افزایش شمار اعدام شدگان در زندان بیرجند به ۹ تن
- زندان اردبیل؛ حکم اعدام ۹ زندانی به اجرا درآمد
- مشگین شهر؛ حکم اعدام دو زندانی به اجرا در آمد
- دو زندانی در زندان های همدان و گرگان اعدام شدند
- صدوپنجاهودومین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: اعتیاد ترک اعتیاد خط صلح خط صلح 152 سازمان بهزیستی علی کلائی فرید براتی سده فقر کمپ ترک اعتیاد لنگرود ماهنامه خط صلح معتاد معتادان مواد مخدر
بدون نظر
نظر بگذارید
منبع خبر: هرانا
اخبار مرتبط: گفتگو با فرید براتی سده، مدیرکل پیشین دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی/ علی کلائی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران