در حقوق زن طلبکاریم ما / شعرخوانی محمد رسولی در محضر رهبرانقلاب + فیلم و متن

در حقوق زن طلبکاریم ما / شعرخوانی محمد رسولی در محضر رهبرانقلاب + فیلم و متن
خبرگزاری دانشجو

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب چهارشنبه (۱۳ دی ماه) و همزمان با خجسته زادروز حضرت صدیقه طاهره (س) با جمعی از مداحان اهل بیت‌علیهم‌السلام دیدار کردند.

یکی از بخش‌های این جلسه، شعرخوانی و مدیحه‌سرایی شاعران و مداحان در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی بود.

یکی از این شاعران محمد رسولی بود که در ادامه فیلم شعرخوانی او را مشاهده خواهید کرد.

 

متن شعر:

شب اگر بی روح اگر تاریک بود
صبح دیدار خدا نزدیک بود

آسمان محو تماشای زمین
با چه ذوقی آمده روح الامین

با خودش بیت الغزل آورده است
عطری از روز ازل آورده است

سوره ای آورده که منهاج ماست
صبح میلادش شب معراج ماست

جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده
از نفخت فیه من روح آمده

وحی چون باران شد و بر خاک ریخت
کوثری در ظرف ما ادراک ریخت

کوثر است و عز و مجد آورده است
وه که قرآن را به وجد آورده است

قصه ی شیرین اعطیناست او
قاب قوسین است او ادنی ست او

او کجا و مرزهای فهم ما؟
غیر حیرت چیست از او سهم ما؟

دست شاعر را پر از مضمون کند
اهل بیت شعر را موزون کند

استعاره از حضورش یاس بود
عقل کل در جامه‌ی احساس بود

او نبوت را دلیل خاتمه است
قصه‌ی خلقت به نام فاطمه (س) است

آیه ی تطهیر عین ذات اوست
عشق از ذریه سادات اوست

هل اتی و نور و قدر و کوثر است
دخترِ... نه مادر پیغمبر است

چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او
چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او

در قیامت هم قیامت می کند
او به لبخندی شفاعت می کند

پیش او تکلیف فردا روشن است
آرمان آفرینش یک زن است

نور عصمت، جلوه‌ی تابنده‌اش
زن اگر که اوست، مردان بنده‌اش

او به نام زن اصالت می دهد
چادرش عطر نجابت می دهد

خلقت از دامان زن آغاز شد
در مدینه زن تمدن ساز شد

در حقوق زن طلبکاریم ما
آی دنیا فاطمه (س) داریم ما

کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟
کیستی ای لیله القدر علی (ع؟

دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است
لاله زار بوسه‌ی پیغمبر است

از بهشت آمد جهاز ساده ات
قبله مایل بود بر سجاده ات

ما فقیریم و اسیریم و یتیم
خانه ای داری، صراط المستقیم

خانه ای که شد خدا معمار آن
گرم تسبیحش در و دیوار آن

خانه ای که هم شهادت پرور است
هم در آن هر روز، روز مادر است

خانه‌‌ای کوچک هزاران راز داشت
وصله‌های چادرت اعجاز داشت

در دل تاریخ نورت جاری است
انقلابت نهضت بیداری است

تو ولایت را دژ عصمت شدی
یک نفر بودی و یک امت شدی

ذوالفقار عشق را صاحب تویی
پس علی بن ابی طالب تویی

ای مزارت قاصد پیغام تو
آخرین ذکر شهیدان نام تو

ای شروع خوشترین فرجام‌ها
فاطمه (س) ای مادر گمنام‌ها

با تو همراه رهایی می شوم
خواب دیدم کربلایی می شوم

چاوشی پر سوز می خواند مرا
کربلا هر روز می خواند مرا

کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست

خاک او تلفیق عشق و رنج بود
کربلا در کربلای پنج بود

از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا

محور حق با یمن همسو شده است
کربلا دریای سرخ او شده است

صبح را تا مرز شب آورده ایم
کربلا را تا حلب آورده ایم

می کشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را

کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست

کربلا گاهی میان غزه است
سرگذشت کودکان غزه است

کربلا در قلب های مردم است
غزه آه! این کربلا چندم است

سیلی طوفان بر این کابوس باش
در میان شعله ها ققنوس باش

سنگ این آوار را سجیل کن
نقطه ی پایان اسراییل کن

زخم تو آغاز فتحی دیگر است
خون غزه از همه رنگین تر است

صبح آزادی هوایت عالی است
حیف، جای حاج قاسم خالی است

بعد او ما هم در آتش زنده ایم
هم چنان با خاطراتش زنده ایم

یادتان می آید او اینجا نشست؟
ساحلی در محضر دریا نشست

او همین جا، او همین جا گریه کرد
با نوای کاروان را گریه کرد

هرکه دید او را به حالش رشک برد
تا شهادت محملش را اشک برد

آشنا با گریه و درد است او
با شهادت زندگی کرده است او

السلام ای محور هنگامه اش
ای همه حرف وصیت نامه اش

دید آرامی، نشد آشفته او
ای ستون خیمه ای که گفته او

یارت ای یار خراسانی چه شد؟
ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟

ای نگین حلقه ی یکرنگ ها
رفتی ای فرمانده دلتنگ ها

در شکوه چشم تو دریای ما
ای فراتر از دو قطبی های ما

چشم هایت، مردم بیداری ات
ای فدای رسم مردم داری ات

ظلم را تشویش ناکامی تویی
روح جمهوی اسلامی تویی!

نام تو از قبل پر آوازه‌تر
داغ تو این روزها شد تازه‌تر

دشمن از اسمت پریشان می‌شود
از مزارت هم هراسان می‌شود

غرق خون شد زائر دیدار تو
لاله روییده است در گلزار تو

آه از دی ماه! از این آه سرد
آه از دی ماه! از این ماه درد

آه از بغضی که دارد مثنوی
آه از سید رضی موسوی

باز پروانه فدای شمع شد
بار دیگر جمع یاران جمع شد

جانفدا! با عشق جان دادی به ما
راهِ رفتن را نشان دادی به ما

ضرب در اخلاص، بی پایان شدی
تو فدای پرچم ایران شدی

این حرم گفتی بهشت مردم است
دست مردم سرنوشت مردم است

فهم ما این است از فردای نور
قله باشد استعاره از ظهور

سرنوشت حق و باطل روشن است
قله‌ی انسان کامل روشن است

اوج مقصود رسالت دیدنی است
قله ی حق و عدالت دیدنی است

قله را دیدیم، آنجا می رویم
ما ز بالاییم و بالا می‌روم

 

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: در حقوق زن طلبکاریم ما / شعرخوانی محمد رسولی در محضر رهبرانقلاب + فیلم و متن