ازسفارش به مغول تا تخریب مستقیم

چرا درحالی‌که سربازان‌شان هر روز در کمین نیروهای مقاومت هستند، باید از میان ۳۲۵ محوطه و اثر تاریخی شناسایی‌شده در غزه، بیش از ۲۰۰ محوطه باستانی را تخریب کنند یا به‌دنبال نابودکردن آثار باستانی به‌جای‌مانده از دوران هخامنشی و رومی ‌در مناطق مختلف غزه از اردوگاه الشاطی باشند؟هدف اصلی صهیونیست‌ها ازبین‌بردن همه آثار و مظاهر حضور تاریخی مردم فلسطین در سرزمینی است که آنان به دروغ آن را سرزمین موعود خود می‌دانند. یک جنگ‌ شناختی گسترده در فلسطین به‌راه افتاده و رژیم اشغالگر به‌دنبال آن است که همزمان با ازبین‌بردن نیروهای انسانی و تخریب فضاهای زیست ‌شهری، هویت فلسطینی را در زیر آوارهای شهر غزه مدفون کند.
 
تثلیث باوری مغولی
شاید این شیوه، همگان را به یاد هجوم تخریب‌گر و خونین مغولان در قرن دوازدهم میلادی بیندازد که پس از فرونشستن غبار سم اسب‌های‌شان، چیزی از فرهنگ، زبان و تاریخ سرزمین‌هایی که به آن لشکر کشیده بودند نماند. هجوم وحشیانه آنان به ایران چنان اثر ویرانگری داشت که مرکز اصلی فرهنگ و زبان فارسی و تمدن ایرانی یعنی خراسان در دوران پس از مغول تا چند قرن از تکاپو بازایستاد و فارسی‌زبانان در دیگر مناطق ایران تاریخی، پرچم فرهنگ و تمدن فارسی را بر دوش گرفتند. اما اگر به گذشته‌ها باز‌گردیم و تاریخ را مرور کنیم، در‌می‌یابیم مغولان در این تخریب‌گری که باعث زخم‌هایی جدی و جبران‌ناپذیر بر گنجینه زبان و فرهنگ ما شد، خود درس‌آموخته مکتب یهودیان تندرویی بودند که پدرخوانده‌های تاریخی صهیونیسم محسوب می‌شوند.  دین رایج در میان مغولان در زمان تهاجم چنگیز، شمن‌باوری بود که مجموعه‌ای از اعتقادات خرافی و عرفان‌های شرق دور بود. پیروان این دین به ‌وجود چندین خدا، یک بهشت و یک عالم اموات و ارتباط میان آنان باور داشتند. نماد رایج در ادبیات مغول، قانون سه است. رویدادهایی که برای داشتن اهمیت مذهبی در نظر گرفته شده‌است در گروه‌های سه‌نفره ثبت می‌شود. در باور آنها سه قلمرو جهان زیرین، قلمرو زنده و بهشت ابدی وجود دارد که در بهشت ابدی و عالم اموات، ۹ قلمرو وجود دارد. هدف شمن‌ها رسیدن به قلمروی نهم، بهشت ابدی است. 

اتحاد جهود با مغول
این اعتقاد تثلیثی زمینه را برای پیوند برقرارکردن میان این دین خرافی با مسیحیت و یهودیت تحریف‌شده ایجاد کرد و فرصت برای یهودیان برای نفوذ در سازمان سیاسی مغولان فاتح را فراهم کرد.ضمن این‌که گره‌خوردگی شمن‌باوری مغولی با ستایش و پرستش عناصر طبیعی چون خورشید، آنان را به یهودیت تحریف‌شده به‌خصوص تفکر کابالیستی نزدیک می‌کرد. 
 
نفوذ در حاکمیت
دوران پس از چنگیز و انشقاقی که در حاکمیت مغولان پیش‌آمد، بهترین فرصت برای یهودیان جهت نفوذ در دل دستگاه سیاسی مغولان را فراهم کرد و آنان در عهد ایلخانی به‌ویژه در دوران شاهی ارغون‌شاه تا بالاترین سطح قدرت سیاسی بالا آمدند، به‌گونه‌ای که سعدالدوله ابهری که پزشکی یهودی بود، نخست اداره امور مالی حاکمیت را به‌دست‌گرفت و سپس به مقام وزارت ارغون رسید و زمینه را برای جذب بیشتر یهودیان در ساختار سیاسی دولت مغولان فراهم کرد. سعدالدوله اختیار همه امور حتی فکر و ذهن ارغون را به‌دست‌گرفت و نه‌‌فقط جان و مال مسلمانان، بلکه آثار هویتی و فرهنگی آنان در دوران وزارت او به تاراج رفت. این درحالی‌بود که عالمان، نویسندگان و شاعران یهودی در این دوران آزادی عمل بسیاری به‌دست‌آوردند و توانستند ادبیات ایدئولوژیک خود را به زبان فارسی خلق و منتشر کنند. 

تکرار نسل‌کشی
نفوذ یهودیان در دربار باعث شد در بسیاری از شهرها یهودیان علیه مسلمانان سر به شورش بردارند و ازجمله یهودیان بین‌النهرین دست به شورش و چپاول در شهرهای این منطقه زدند. سعدالدوله نفوذ فراوانی بر شاه داشت و به‌واسطه این نفوذ کلام، مدام او را وسوسه می‌کرد که بر مسلمانان سخت بگیرد و ارغون هم که همچنان به دین خرافی اجدادش پایبند بود، هرچه در گوشش می‌خواندند، انجام می‌داد. 

هدف؛ تخریب مکه
این وسوسه‌ها تا جایی پیش‌رفت که وزیر یهودی دربار، ایلخان را تحریک کرد که ادعای پیغمبری کند و به‌واسطه این‌که فرستاده خداست، مکه و مدینه را تخریب نماید. نویسندگان بسیاری شهادت داده‌اند که سعدالدوله بارها بر پیامبری شاه مغول و این‌که او فرستاده خداوند روی زمین است، شهادت داده بود. سعدالدوله رگ‌خواب شاه مغول را که در آن زمان درگیر بیماری و مشکلات ناشی از پیری و عیاشی هم بود، فهمیده و می‌خواست تا ارغون‌شاه زنده است، از همین فرصت استفاده کند و کار ناتمام یهودیان برای نابودی همه مظاهر تمدن اسلامی ‌به‌خصوص حرمین شریفین را به پایان برساند که البته عمر هر دو نفر به اجرای این نقشه شوم نرسید و شیوه اداره کشور در زمان این فرد چنان بر محور یهودیت بود که نه‌تنها مسلمانان، حتی خود مغولان نیز از او به تنگ آمده بودند و او را و همه تیم همراه یهودی‌اش را کشتند. اندکی بعد از مرگ سعدالدوله هم ارغون‌شاه درگذشت و دوران جدیدی در سلطنت ایلخانان آغاز شد. 
 
یهودیان همچنان در دربار 
پس از مرگ ارغون، پسر او به‌‏نام غازان‌خان، ایلخان مغول در ایران شد. او برخلاف پدر، به آیین اسلام مشرف شد و علاوه بر او بسیاری از ایلخانان مغول ازجمله برادرش اولجایتو که بعدا نام سلطان محمد خدابنده را بر خود نهاد، مسلمان شدند.  به همین دلیل در این دوران، یهودیان امکان تبلیغات رسمی ‌و علنی و به‌دست‌گرفتن قدرت و نفوذ بر شاهان مغول را به صورت آشکار نداشتند اما بازهم از پای ننشستند، به‌گونه‌ای که یکی از مشهورترین چهره‌های ساختار سیاسی مغولان در دوران ایلخانان بعدی یعنی خواجه رشیدالدین فضل‌ا... تباری یهودی داشت. او در دوران غازان‌خان، نخست به‌عنوان طبیب وارد دستگاه ایلخانی شد و سپس تا پایان سلطنت او و بعد در زمان پادشاهی برادرش سلطان محمد خدابنده وزیر بود. نکته جالب اینجاست که او در تمام زمان سلطنت غازان‌خان یهودی بود و بعد از این‌که اولجایتو مسلمان شد به تخت نشست یعنی در حدود ۶۰ سالگی دینش را عوض کرد.  

خیانت به تاریخ‌نویسی
او نویسنده‌ای قابل بود و در آثارش دلبستگی‌اش به یهودیت را می‌توان به‌صورت روشن دید. برای مثال در جامع‌التواریخ وقتی به تاریخ بنی‌اسرائیل می‌رسد، چنان قلم‌فرسایی می‌کند که تا پیش از او هیچ اثری به زبان فارسی به این جامعیت درباره تاریخ یهود نداشته‌ایم. خواجه رشیدالدین گرچه در طول دوران وزارت، منشأ آثار و خدماتی شد اما همچنان به اصل یهودی خود وفادار بود و البته دست او در این دوران به خون مسلمانان زیادی هم آغشته شد. او در زمانی به وزارت رسید که دیگر چیز چندانی از تاریخ و فرهنگ ایرانی نمانده بود و او به‌عنوان یک روشنفکر و سیاستمدار مقتدر، سعی کرد ادبیات یهودی را به شکلی غیرقابل‌حذف وارد ادبیات فارسی کند. او سرانجام جانش را هم بر سر رقابت‌های سیاسی و تلاش برای کوتاه‌کردن دست مسلمانان از حکومت گذاشت و نتوانست همه ایده‌هایش را اجرایی کند. 
 
مغول - صهیون در روزگار ما 
رابطه میان یهود و مغولان حتی بعد از میان رفتن حکومت مغولان پایان نگرفت. به‌خصوص بعد از این‌که در قرن نوزدهم، ارتباط تجاری میان سیبری و مغولستان سهل‌تر شد، بازرگانان یهودی روس، وارد سرزمین‌های مغول‌ها شدند و همین امر به ورود برخی خانواده‌های یهودی به مغولستان منجر شد. بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه که انقلابیون، یهودتباران زرسالار روس را تحت فشار قرار داده بودند بسیاری از این یهودیان، راه مغولستان را در پیش گرفتند و چون ثروتمند هم بودند، توانستند در این سرزمین به موقعیت بالایی هم دست یابند و در سطح اشراف این کشور قرار گیرند. بعد از آن بود که در برخی مناطق مغولستان، دهکده‌هایی از ساکنان یهودی روس تشکیل شد و بعدها با تشکیل دولت جعلی اسرائیل بسیاری از آنان، از مغولستان که خود به کشوری کمونیستی تبدیل شده بود، گریختندوبه سرزمین‌های اشغالی وارد شدند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شاهد افزایش شهروندان یهودی مغول برای مهاجرت به اسرائیل بودیم و رابطه میان این رژیم و مغولستان گرم و میان دو کشور توافق‌نامه ویزا برقرار شد؛ به‌گونه‌ای که هرسال با گرم شدن هوا در تابستان، گروه‌های زیادی از گردشگران از سرزمین‌های اشغالی به مغولستان می‌روند واین رابطه تا جایی پیش رفته است که درسال ۲۰۰۳، سازمانی به نام همکاری مغول ویهودی تأسیس شد تاپیوندهای تاریخی میان این دوقوم مسلمان‌کش همچنان حفظ شود. 

جنگ تمدنی به درازای تاریخ
آنچنان که گفتیم نفوذ بخش افراطی، نژاد‌پرست و قوم‌گرای یهودی که با یهودیان کلیمی و مؤمن به دین موسی(ع) تفاوتی بنیادین دارند، در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ملت‌های با سابقه تمدنی، ریشه‌های دیرینه دارد ومحدود به جهان معاصر نیست. آنان هرگاه زمینه‌ای هرچند اندک برای نفوذ پیدا کرده‌اند ازهمه ابزارها برای این کار بهره برده وضمن به دست گرفتن اداره جوامع، سعی کرده‌اند تاریخ و تمدن ملت‌های مختلف را باخوانش منحرف خود، دگرگون کنند. چنان که در دوران مغول، آنان اندک اندک و ازطریق نیاز حاکمان به پزشکان مخصوص، در قالب طبیبان پای خود را به دربارهای مغولان باز کردند و سپس با استفاده از حمایت‌های قبیله‌ای از یکدیگر، زمام امور را به دست گرفتند به گونه‌ای که در دورانی طولانی از حاکمیت مغولان، ایران را آنان مدیریت می‌کردند و با بهره‌مندی از شمشیر تیز مغولان وحشی، هرچه از آثار باستانی و تمدنی، اسناد مکتوب، کتابخانه‌های بزرگ همچون دارالحکمه بغداد و بناهای ارزشمند ممکن بود، نابود کردند. یکی از نمونه‌های جالب توجه این است که پس از حمله مغول تقریبا تمام نوشته‌ها و سروده‌های شاعران شیعی ایرانی چون کسایی مروزی، غضائری رازی، اسدی توسی، ارزقی هروی، لامعی گرگانی و... ازمیان رفته و آنچه به جای مانده در ذهن و زبان مردم جاری بوده است.  اما این جنگ تمدنی، از دوران مغول شروع نشده و به این دوران نیز محدود نمانده است. قبل از آنها هم هرجا زمینه برای ورود و نفوذ یهودیان قومیت‌گرا که پدران صهیونیست‌های امروزی بوده‌اند، فراهم بوده؛ آنها سعی در تخریب و محو کردن آثار و نشانه‌های تمدنی و جا انداختن روایت‌های برساخته خود از تاریخ کرده‌اند به گونه‌ای که رد پای این نفوذ مخرب را در دوران خلافت خلفای راشدین در صدر اسلام و حتی دوران پس از حمله اسکندر می‌توان دید به عبارت دیگر این گروه، هم با آثار تمدن و فرهنگ اسلامی دشمنی داشتند و هم فرهنگ و تمدن ایرانی.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: ازسفارش به مغول تا تخریب مستقیم