دیشب خواب دیدم ماهی شدم...

دیشب خواب دیدم ماهی شدم...
ایسنا

ایسنا/هرمزگان مسافران بویینگ ۷۴۷ که پیاده می‌شوند، هوای گرم کیش در ۱۸ دی ماه که به صورتشان می‌خورد، یک صدای متفاوت می‌شوند: "مهمانان دومین کنگره ملی شهدای غواص خوش آمدید."

داخلی- فرودگاه کیش. استقبالی متفاوت. مسافرهای بویینگ ۷۴۷ که پیاده می‌شوند، هوای گرم کیش در ۱۸ دی ماه که به صورتشان می‌خورد، یک صدای متفاوت می‌شوند: "مهمانان دومین کنگره ملی شهدای غواص خوش آمدید."
گل‌های رز سرخ و زرد است که به دست مهمانانی متفاوت می‌رسد؛ مهمانانی که حافظه‌شان مملو از خاطرات دوران جنگ است.

کنگره با عنوان "معبر عشق" حوالی غروب در اسکله ماهی‌گیر جزیره کیش افتتاح شد. وقتی که رد سرخ در آسمان به چشم می‌خورد، صدای دختر زیبای دبستانی به گوش رسید:

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که درد عشق را هرگز نمی‌فهمند عاقل‌ها

سرداران و مقام‌های رسمی جزیره به همراه مردان قهرمانی که رد آثار هشت سال دفاع مقدس هنوز در جسمشان دیده می‌شود، افتتاحیه مراسم را رقم زدند.

یکی یکی از کنار غرفه‌های دانش‌آموزانی که با ذوق از شهدای غواص یاد کرده بودند، گذشتند و از دیدن این همه اشتیاق برای پاسداشت یاد شهدا خوشحال شدند.

دبستان دخترانه شهید سیدین، سما کیش، دبستان دخترانه شهید فکوری، آموزشگاه پروین اعتصامی، دبیرستان دخترانه هاجر، دبستان پسرانه امیرکبیر و بیش از بیست غرفه دیگر هرکدام به نحوی از شهدای غواص در دومین کنگره ملی ۱۷۵ شهید غواص یاد کرده بودند. بعضی با گذاشتن نامه‌های صمیمی دانش‌آموزانشان به شهدا و برخی با کارهای یکی. یکی ده‌ها ماهی قرمز از سقف غرفه آویزان کرده بود و یکی از تنها شهید بومی جزیره.

دختران دانش‌آموزان با اشتیاق در غرفه‌هایشان ایستاده بودند و برای رهگذران مسافر و بومی از حال و هوای غرفه‌شان می‌گفتند.

هوا که تاریک شد، صدای اذان که بلند شدند، همه مسافرانی که از تهران راهی مراسم شده بودند، به سمت مسجد زیبای ثامن الائمه رفتند. نماز خواندند و دوباره به اسکله برگشتند تا این بار شاهد هنرنمایی دانش‌آموزان باشند.

دختران مدرسه شهید فکوری لباس رزم بر تن داشتند و با سلام و رژه نظامی چندین سرود و همخوانی اجرا کردند.

نمایش دادن توانایی‌هایشان در برابر حجت الاسلام احمد بی‌نیاز، امام جمعه جزیره کیش و همچنین سرهنگ جواد پورخسروانی، فرمانده پدافند پایگاه هوایی کیش شور و حال و دیگری به آنها داده بود. انقدر که گاهی دخترها پنهانی اشک‌هایشان جاری می‌شد.

گاهی صدای امواج در سکوت میان اجراها به گوش می‌رسید. ماهی، غواص‌های شهید، دریا... شاید همین‌ها بود که یکی از دختران با بال‌هایی بزرگ و لباسی سفید شبیه فرشته‌های توی نقاشی‌ها این شعر از حامر عسکری را خواند:
"عشیره می‌گن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
شبای ساحلو دمّام می‌زد"

پس از اجرای آن‌ها، بیش از پنجاه دانش‌آموز دختر از دبستان فرهنگ با مقنعه‌های طوسی کمرنگ و مشت‌هایی که گاهی گره می‌شد، سرودی متفاوت خواندند:
"صبحی دگر رسید / صبحی لاله‌گون / با یاد هر شهید"

اما این سرود هم پایان کار نبود. چهار دختر رزمی‌کار از مدرسه شهید فکوری مهارتشان را نشان دادند و بعد نمایش خیابانی "ننه‌زال" اجرا شد. نمایشی که صدای دمام‌نوازی آن چشم و گوش خیلی‌ها را به خود جلب کرد. نمایشی که جایی یکی از بازیگرهاش می‌گفت: "دیشب خواب دیدم ماهی شدم..."

راستی، ماهی‌ها وقتی ۱۷۵ غواص دست‌بسته را در آب‌ها دیدند، چه کردند؟ شاید اشک‌هایشان با آب دریا درآمیخت...

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: دیشب خواب دیدم ماهی شدم...