حکایت عاشقان زیارت حاج قاسم
چه شد که رضا بارانی را برای مستندسازی پیدا کردید و چه فرآیندی را پشت سر گذاشتید؟
مستند ما «پرتره» است و زمانی ایده ساخت این مستند به ذهن یک مستندساز میآید که برای اولین بار سوژه خود را ببیند. اولین باری که رضا بارانی را دیدم، فکر میکردم قصهاش شبیه دیگر مدافعان حرم است و به هرحال نماینده قشری است که ما فکر میکنیم، آنها را میشناسیم. بعد که با رضا بارانی بیشتر آشنا شدم، متوجه شدم با سایر سوژهها متفاوت است؛ یعنی نگاه و جهانبینی متفاوتی دارد و یک کار خاص انجام میدهد. بنابراین، آنجا تصمیم گرفتیم در مرحله اول خودمان او را بشناسیم و در مرحله دوم به مخاطب فیلم او را بشناسانیم.
نزدیک شدن به سوژههای مستند پرتره سخت است. این نزدیکی به سوژه مستند و روایت ماجرایش چطور اتفاق افتاد؟
مولفههای زیادی برای شناختن یک سوژه پرتره وجود دارد؛ یکی اینکه ما زمان زیادی در مرحله پژوهش و حتی ضبط فیلم و تولید صرف کردیم تا اینکه به طور کامل به شخصیتمان نزدیک بشویم و به احوالات درونی، شخصیتش، خانوادهاش و فضایی که در آن کار میکند، راه پیدا کنیم و آگاه شویم. نکته دیگر اینکه وقتی به عنوان مستندساز به تعهدهای اخلاقی لازم مانند صداقت با سوژه پایبند باشید و دخل و تصرف عامدانه به معنی تغییر و قلب واقعیت نداشته باشید، سوژه هم درک میکند که شما قصد دارید حقیقت زندگیاش را تصویر کنید و قصد تغییر واقعیت یا اضافه و کم شدن چیزی را به بهانه دراماتیک شدن قصه ندارید. وقتی او این صداقت وصمیمیت را از شما ببیند، محافظهکاری اولیه را ندارد و تا پایان با گشودگی با شما به عنوان مستندساز همراه میشود.
انتخاب اینکه چه مقاطعی اززندگی رضا بارانی راتصویری کنید، کارسخت ودشواری است. لطفا دراین رابطه توضیح دهید.
این فیلم یک قصه مشخص از ابتدا تا انتها دارد. بخشی از زندگی شخصیت ما(رضا بارانی) درگذشته اتفاق افتاده و بخشی از آن هم مربوط به حال حاضر است که همین الان هم درجریان است. ما این گزاره که او جانباز مدافع حرم بوده و چه اتفاقاتی در سوریه برایش افتاده را خیلی کم در فیلم برجسته کردیم و به آنچه شخصیت فیلم ما را نسبت به همنوعان خود برجسته کرده، بیشتر توجه کردیم. یکی از چالشهای جدی ما انتخاب گونه و ژانر بود؛ یعنی برایمان سؤال بود که این فیلم را در قالب چه گونه و ژانری باید بسازیم. به طور طبیعی دراین فیلم با سفری مواجه بودیم که آن را درژانر سفر جای میداد و در بخشهایی فیلمبرداری داخل مشهد اتفاق میافتد. در نهایت برای اینکه ما و تیم پشت دوربین هیچ دخل و تصرفی در روایت صادقانه این سفر و ماجرا نداشته باشد، به گونهای مشاهدهگر رسیدیم تا خودمان هیچ دخالتی در مسیر قصه نداشته باشیم.
طی کردن چنین مسیری از مشهد تا جنوب کشور سختیها و چالشهایی دارد. درباره این چالشها بگویید؟
ما تجربهای از سفرهای قبلی رضا بارانی داشتیم و به طور تقریبی میدانستیم چه اتفاقاتی میافتد و بخشی از اتفاقات هم برای ما و هم خود شخصیت فیلم(رضا بارانی) غیرقابل پیشبینی بود. چالش اصلی ما این بودکه یک تیم فیلمبرداری سبک و چابک داشته باشیم که آماده هرگونه اتفاق و چالشی در سفر باشد. شخصیت سفر ما با آبوهوای مناطق مختلف کشور روبهرو بود و مسیر تقریبا چهارفصل است؛ یعنی او با موتور از فراز و نشیبهای زیادی عبور میکند که هم در آن کوه و گردنه دیده میشود و هم بیابان و سرما و طوفان شن. ما تمهیدات لازم را چیده بودیم، اما یکسری اتفاقات هم غیرقابل پیشبینی بود که حتی ما را غافلگیر کرد. بخش دیگر چالشهای سفر مواجهه آقا رضا با شخصیتهای دیگری است که در مسیر سفرش با آنها روبهرو میشود. تأثیراتی که رضا روی بقیه میگذارد و تأثیراتی که بقیه روی رضا میگذارند نیز بخش قابل توجهی از جهان فیلم را تشکیل میدهد. به طور کلی، پذیرش این موضوع که ممکن است با هر اتفاقی در مسیر روبهرو شوید، بخش زیادی از سختیها را کاهش میدهد.
چقدر طول کشید این مستند ساخته شود؟
تحقیقات و پژوهش ما چهارماه طول کشید. آغاز و پایان فیلمبرداری ما نیزحدود ۱۰ماه زمان برد ومرحله پس ازتولید، تدوین و صداگذاری چهار ماه طول کشید.
آیا تأکید اصلی شما درفیلم رویشخصیت رضا بارانیاست یابه واسطه اینکه او دوستدارسردارسلیمانی است،سراغش رفتید؟
هر دو موضوع برای ما اهمیت داشت. شعری از مولوی وجود دارد که «چون صد آمد، نود هم پیش ماست» و اگر ما صد را حاج قاسم در نظر بگیریم، همه سربازان و دلدادگان حاج قاسم نیز پیش ماعزیزند و نمیتوانیم بینشان فرقی بگذاریم. این سفر به عشق حاج قاسم و براساس خواستهای متعالی انجام میشود. معمولا فضایل سلمان و ابوذر دراسلام را به این دلیل نقل میکنند که بگویند، مولای این انسانهای وارسته (حضرت علی(ع)) چه کسی است وچه مرتبهای دارد. فیلم ما هم همینطور است و دو قهرمان دارد که یکی حاج رضا بارانی ویکی هم حاج قاسم سلیمانی است که در فیلم نامش کم میآید، اما منشأ کنش و واکنش شخصیت اصلی قصه(رضا بارانی) است. وقتی شما فیلم را ببینید باهردو قهرمان ارتباط برقرار میکنید و مفاهیم برایتان قابل درک میشود.
باتوجه به اتفاقی که دررابطه با ترورمردم درگلزارشهدای کرمان اتفاق افتاد، چقدرسوژههایی ازاین قبیل ظرفیت مستندسازی دارد؟
فیلم ساختن از این اتفاق ترور مردم کرمان به اندازه فیلم ساختن برای حاج قاسم اهمیت دارد، چون وقتی میخواهیم درباره یک شخصیت بزرگ مانند حاج قاسم فیلم بسازیم، خیلی کار دشواری است، اما وقتی سربازان یک فرمانده یا زائرانی که پیاده به آن مکان میروند را میخواهید سوژه فیلم خود قرار دهید، خود به خود بزرگی کاری که انجام میدهند، نمایان میشود. به عنوان مثال، ما یک شهید مشهدی داریم که پیاده از مشهد به کرمان رفته و در آنجا به شهادت رسیده است. اگر همین الان هم در فضای مجازی بگردید، قصههایی درباره این افراد زائر مزار حاج قاسم روایت میشود و وقتی نگاه میکنید، میبینید هرکدام از این زائران مسیری را پشت سر گذاشتند تا به آنجا رسیدند. همه این قصهها ظرفیت ساخته شدن فیلم مستند دارد، چون ما را به اسطورهای(حاج قاسم سلیمانی) که برای زیارتش رفتهاند، میرساند.
فکر میکنید مستندسازان در این شرایط چه وظیفهای به عهده دارند؟
به نظرم رسانه، ابزاری است برای تولید محتوا که این محتوا همان مستند است؛ یعنی رسانه به تنهایی نمیتواند کاری انجام دهد. تولیدات میتواند درهرحوزهای اعم از گرافیک و نقاشی و هرقالب هنری دیگری جای بگیرد، اما یکی ازقالبها که نقش پررنگی در بازنمایی حقیقت دارد، فیلم مستند است. جایگاه فیلم مستند دراین شرایط بسیار مهم است و به همین دلیل نیاز داریم سیاستگذاری در کشور به سمتی پیش برود که فیلمسازان مستند راتشویق و برای آنها ارزش قائل باشیم؛ یعنی به گونهای در جشنوارهها و نهادهای متولی فیلمسازی ریلگذاری شود تا روایت دست اولی ازیک حادثه درکشور خودمان با فیلمسازی مستندسازان بومی داشته باشیم و مجبور نباشیم با رسانههای خارجی سرواقعیتها چالش داشته باشیم؛ چون همیشه آنها حمله میکنند و ما به شکل پدافندی جواب آنها را میدهیم.
اهمیت مستندسازی درباره ترور
ترور مردم بیگناه در کرمان به خودی خود باید یکی از سوژههایی باشد که مستندسازان به آن توجه کنند؛ زیرا اهمیت دارد که درباره این موضوع روشنگری کنیم و به نسلهای بعدی بگوییم چگونه ایران از ترور لطمه خورد و باز هم با مقاومت بر جای خود ماند. ترور کور در کرمان و در میان زائران حاج قاسم سلیمانی نیز خود نشان میدهد که تروریست منطقه چه کینهای از این بزرگمرد دارد و تلاش میکند با عملیات تروریستی کاری کند که اززائران وعاشقان او کاسته شود، امادر همین ترور دیدیم مردم چگونه در تشییع پیکر این زائران پای انقلاب و مکتب حاج قاسم ایستادند. داستان بارانی روایت یکی از همین انسانهاست که با موتورسیکلت خود از استان خراسان و شهر مشهد به طور متناوب به کرمان برای زیارت حاج قاسم سلیمانی میرود؛ مردی که آرزوی شهادت دارد و حتی برای خود در گلزار شهدای کرمان قبری را نیز در نظر دارد.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: حکایت عاشقان زیارت حاج قاسم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران