ادیبستان «تابناک»؛ چهل و چهارم

غزلی از نظیری نیشابوری

به تسبیح و مصلا کرده‌ای میخانه‌آرایی
کنون از اشک رنگین می‌کنم پیمانه‌آرایی

زبان و گوش محو لذت است اصحاب خلوت را
به ذکر جام و شاهد می‌کنم افسانه‌آرایی

به دست فکر از هم می‌گشایم تاب گیسویی
ز عاشق خوش بود مشاطگی جانانه‌آرایی

مگر یار مسافر گشته من باز می‌آید
که جان در حجره‌آرایی‌ست دل در خانه‌آرایی

به طامات غزل ذوق آشنای دل نمی‌گردد
به زیب عاریت تا کی کنم بیگانه‌آرایی

جمال عیش دنیا تیزتر از جلوه یرقست
کند شمع از فروغ خویشتن پروانه‌آرایی

مشو شاد از بهار دهر کاین زال فریبنده
به مرگ و سور عالم می‌کند کاشانه‌آرایی

گهی گل ریزدم در بر گهی سنگم زند بر سر
بلی می‌زیبد از مستان چنین دیوانه‌آرایی

بلا شد درک حسن خال و خط ما هوشمندان را
به عشق ما کند صیاد، دام و دانه‌آرایی

دلم از هر شکاف سینه آشوبی دگر دارد
پری در چشم مجنون می‌کند ویرانه‌آرایی

«نظیری» اطلس و اکسون نبخشد قدر عاقل را
به زیب فضل و دانش خوش بود فرزانه‌آرایی

 

حکایت

آورده‌اند که شاعری نزد مولانا «عبدالرحمن جامی» آمد و غزلی قرائت کرد که به ظاهر مورد تایید قرار گرفت. شاعر گفت: «می‌خواهم این غزل را بر دروازة شهر بیاویزم تا هرچه زودتر به شهرت دست پیداکنم». جامی گفت: مردم از کجا بدانند که این غزل تو است، مگر این که خودت را نیز در کنارش بیاویزی.

 

سبک شناسی

سبک در لغت به معنی روش و شیوه است و در اصطلاح ادبی، روش خاصی است که شاعر یا نویسنده برای بیان اندیشه­ ها و مفاهیم خود انتخاب می­ کند. در واقع، سبک جهت دهنده و تنظیم کنندۀ وحدت بافت و ساختار یک اثر ادبی است. اولین کسی که بطور جدی سبک شناسی را در ادبیات مورد دقت قرار داد ملک الشعرا بهار بود. برخی شاعران و نویسندگان در آثار خود تا به جایی رشد می کنند که خود،صاحب سبک می شوند . مثل سعدی، نیمایوشیج و شاملو.

البته شعر فارسی را به صورت عمومی به چند سبک تقسیم کرده اند که عبارتند از:
- سبک خراسانی
- سبک عراقی
- سبک هندی
- سبک بازگشت ادبی
- سبک شعر نو یا شعر معاصر

اما در سبک شناسی ها علاوه بر این سبک ها که سبک های مادر و ریشه ای هستند،مشخصات و خصوصیاتی توسط شاعر یا نویسنده شکل می گیرد که از مختصات خاصِ اوست که سبک خاصِ وی را نمایان می سازد.

 

نظیری نیشابوری

محمدحسین نظیری نیشابوری، در نیمهٔ دوم سده دهم (قمری) در نیشابور متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات، به شاعری روی آورد و برای آزمودن طبع، به کاشان که از مراکز مهم شعر پارسی در آن روزگار و محل تجمع شاعران سبک وقوع بود روی آورد و در چند مجلس طرح شعر بر شاعران معتبر سبک وقوع پیروز شد و سپس عازم هند گردید. همزمان با حکومت سلاطین صفوی در ایران که به سبب اولویت‌های سیاسی و نظامی، به شعر غیرایدئولوژیک توجه چندانی نداشتند، سلاطین گورکانی هند در شبه قارهٔ هند به حمایت گسترده از علم و ادب و هنر ایرانی پرداخته بودند و دربار آنان و دربارهای محلی امرایشان، مرکز تجمع بیشترین تعداد دانشمندان، صنعتگران، هنرمندان و ادب پیشگان ایرانی و ایرانی مآب شده بود. نظیری نیز با پیوستن به دربار جهانگیر شاه، امپراتور گورکانی هند و سپس بارگاه سپهسالار او خانخانان به ثروتی افسانه‌ای دست یافت و مهم‌ترین شاهکارهایش را در سال‌های اقامت در هند آفرید تا آنکه به سال ۱۰۲۱ قمری در شهر آگره در اوج ثروت، شهرت، حرمت و محبوبیت درگذشت. نظیری شاعری توانا و خوش قریحه بود و دارای اشعاری فاخر می باشد.

یکی از بیت های شعر وی  امروزه به صورت ضرب المثل در آمده است:

درس معلم ار بُوَد زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

 

حکایتی از رساله دلگشا

مردی که دماغ بزرگی داشت ، قصد داشت ازدواج کند . مرد به زنی که برای ازدواج انتخاب کرده بود گفت : تو از ویژگی های شایسته ی من خبر نداری. من در معاشرت بزرگوار هستم و در شرایط دشوار بسیار صبورم. زن گفت: من در بردباری تو در سختی ها شک ندارم زیراچهل سال است که تو این دماغ را روی صورت خود حمل می کنی!

 

غزلی از حسین منزوی

ز باغ پیرهنت، چون دریچه ها، وا شد
بهشت گمشده، پشت دریچه، پیدا شد

رها ز سلطه ی پاییز در بهار اتاق
گلی به نام تو، در بازوان من، وا شد

به دیدن تو، همه، ذره های من شد چشم
و چشم ها، همه سرتا به پا، تماشا شد

تمام منظره پوشیده از تو شد، یعنی
جهان به یمن حضورت دوباره زیبا شد

زمانه ریخت به جامم، هرآنچه تلخانه
به نام توکه در آمیختم، گوارا شد

فرشته ها، تو و من را به هم نشان دادند
میان زهره و ماه، از تو گفت و گوها شد

دوباره طوطیک شوکرانی شعرم
به خنده خنده ی شیرین تو، شکرخا شد

شتاب خواستنت، این چنین که می بالد
به دوری تومگر می توان شکیبا شد؟

امیدوار نبودم دوباره از دل تو
که مهربان بشود با دل من، اما شد

تنت هنوز به اندازه یی لطافت داشت
که گل در آیینه از دیدنش شکوفا شد

قرار نامه ی وصل من و تو بود آن که
به روی شانه ی تو با لب من امضا شد

 

مسمط

مسمط یکی دیگر از انواع شعر است که از رشته‌های مختلف به وجود می‌آید. قافیه رشته‌ها با یکدیگر فرق دارند و در هر رشته همه مصراع‌ها به غیر از مصراع پایانی باهم قافیه یکسانی دارند. به هربخش رشته اطلاق می‌شود و مصراع پایانی هر رشته را بند می‌نامند، ضمن اینکه تمامی بندها هم قافیه هستند. مسمط از لحاظ ساختمان به قصیده است.

مثال:

مسمط زیر از منوچهری

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است                 
باد خنک از جانب خوارزم وزان است

آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزان است              
گویی به مثل پیرهن رنگرزن است

دهقان به تعجّب سر اتگشت گزان است                     
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

می‌بینیم که واژه «گلنار« با بقیه قافیه ها فرق دارد.

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: ادیبستان «تابناک»؛ چهل و چهارم