معین برو! معین نرو!؛ ف. م. سخن - Gooya News

معین برو! معین نرو!؛ ف. م. سخن - Gooya News
گویا

نصرالله جان چاکریم!

آقا ما با صدات خیلی حال می کنیم! توو این دیار غربت، توو این بی کسی و زمونه ی بی مروت، صدای توست که پای کوره منو به زندگی امیدوار می کنه!

یکی را دوسسسست میدارررررم! ولی افسسسسوس او هرگز نمی داند!
نگاهشششش می کنننننم شاید بخواند از نگاه من،
که او را دوسسسسست میدارم
ولی افسوس! ای زمونه ی لاکردار افسوس!
او هرگگگگز نگاهم را نمی خواند....

ای زمونه لاکردار! آخه چرا نمی خواند؟!

بگذریم آق معین! چی...؟!
نه عزیزم! کوره ی نونوایی کجا بود! من کارم سوزوندن مرده هاست! بله! پا کوره وایمیسم، از این ور مرده میدم توو، از اون ور خاکستر جمع می کنم! وقتی هم بیکار باشم، کار سیاسی می کنم. اینم شده سرنوشت ما! تازه باور کنی یا نکنی، یه دوره ی دوساله هم واسه این کار دیدم مدرک گرفتم کلی ام دنبال کار گشتم تا یه جای خالی پیدا کردم!

باری!
داشتم می گفتم که میگن شما میخوای برگردی بری ایرون! آره داشم! برو ایرون که هیچ جا بهتر از ایرون ما نمیشه! من آخرین بار کی بود رفتم.... آهان! واسه مرخصی سالانه ام بود که سال پیش یه ماه جات خالی رفتم شهرمون، اونجا با پولی که اینجا جمع کرده بودم، یه خونه نقلی خریدم، دو سال دیگه هم ایشاللا میرم یه مغازه می خرم، تا بعد بینیم چی پیش میاد.

آره بابا! اینجاییا خیلی زر می زنن که ایرون بری خطرناکه، می گیرن آویزون ات می کنن، چه می کنن و چه می کنن!

نه قربونت. ما یه داش احمد داریم توو تهرون واسه خودش برو بیایی داره. چند سال پیش که پاس ام رو بهم دادن دو پاسه شدم، تیلیفون زدم به داش احمد که اوضاع چجوریاست! من اینجا بفهمی نفهمی کار سیاسی هم می کنم غر هم می زنم و از این جور بچه بازیا!

خندید به من گفت اینجا با بزرگاش کار ندارن با تو چرا کار داشته باشن. گفتم آخه اون حبیب خواننده بنده خدا برگشت فلان بهمان اش یکی شد.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: معین برو! معین نرو!؛ ف. م. سخن - Gooya News