جان کلام ما وطنپرستی است
«رؤیای اسبی به نام شبرنگ» به کارگردانی محمد جهانپا، «ط» به کارگردان مجید رحمتی، «مرغ سحر» به کارگردانی رضا حسینی، «انگشتر و چاه» به کارگردانی احسان جانمی، «پشت چراغ قرمز» به کارگردانی محسن سلیمانی فارسانی، «لیلی و قاب خالی» به کارگردانی ویدا موسوی، «آریو برزن» به کارگردانی حامد مکملی، «سرجوقه» به کارگردانی رضا صابری، «وقتی همه خواب بودیم» به کارگردانی میثم حبیبی و «تروما» به کارگردان احمد سلیمانی آثاری هستند که در بخش هویت ملی روی صحنه خواهند رفت. «رویای اسبی به نام شبرنگ» اولین اثری بود که در این بخش در روز ابتدایی جشنواره فجر در تالار اصلی تئاترشهر روی صحنه رفت. این نمایش گزیدهای از داستان کیخسرو، فرمانروای اسطورهای ایران از دوران نوجوانی تا پادشاهی است که مهدی سیمریز آن را نوشته و محمد جهانپا با تلفیق موسیقی، فرم، نور، صورتک و عروسک آن را بهخوبی روی صحنه آورده است. این نمایش که پیش از این از ۹تا ۱۹آبان در تئاترشهر مشهد روی صحنه رفته و با استقبال مردمی روبهرو شده بود، توانست با بهرهگیری ازیک گروه ۴۰نفره ازسه نسل هنرمندان تئاتر این خطه، اثری دلنشین و مخاطبپسند عرضه کند. در ارتباط با این نمایش، گفتوگویی با محمد جهانپا انجام دادیم واز زاویه دید این کارگردان بر ویژگیهای این نمایش متمرکز شدیم:
با نمایش رویای اسبی به نام شبرنگ، از زبان یک اسب، قصه یکی از اسطورههای ایرانی شاهنامه را روی صحنه بردید، از جذابیتهای متن بگویید. چه شد که تصمیم گرفتید اثر مهدی سیمریز را برای اجرا به صحنه بیاورید؟
من و آقای سیمریز حدود سه سال است که باهم فعالیت تئاتری میکنیم. ابتدا نمایش «آش آشتیکنان» را به جشنواره بین کودک و نوجوان همدان بردیم که اول شد، نمایش «علیرضا» را به یاد شهید علیرضا عاصمی در جشنواره ایثار اجرا کردیم، نمایش «آهوان» را در مورد سفر دعبل خزاعی از مدینه تا مرو و دیدار با امام رضا(ع) روی صحنه بردیم و حالا در چهارمین همکاریمان این اثر اسطورهای را از دل شاهنامه روی صحنه آوردیم. آقای سیمریز، دکترای ادبیات حماسی دارد و با شاهنامه کاملا آشناست. یکسال درباره این متن فکر کردیم و تصمیم گرفتیم نمایشنامه در حین اجرا نوشته شود. اپیزود اپیزود جلو رفتیم. یعنی دو صحنه آقای سیمریز مینوشت و من کار را شروع میکردم. اگر بهلحاظ اجرایی آن دو صحنه آنچه میخواستیم داشت، ادامه میدادیم خیلی با صبر و حوصله این اتفاق رقم خورد. طراحی، لباس، نور و ... با برنامهریزی کامل شد. در مدتی که در مشهد روی صحنه بودیم با استقبال روبهرو شدیم و مردم کار را دوست داشتند و تحسین کردند.
داستان اسبی به رنگ شبرنگ قرار است چه حادثهای از دل شاهنامه را برای مخاطب امروز روایت کند؟
کیخسرو فرزند سیاوش فرزند پاک سیرت کیکاووس است که مظلومانه سرش توسط تورانیان از بدنش جدا شد. او از فرنگیس دختر افراسیاب فرزندی دارد که باید به ایران بازگردانده شود و با تکیه بر تخت فرمانروایی انتقام خون پدر و هزاران ایرانی کشته شده در طول سالیان دراز توسط تورانیان را بگیرد. لذا به گیو، پهلوان سرشناس ایران ماموریت پیدا کردن کیسخرو داده میشود. او هفت سال توران را زیر و رو میکند تا کیخسرو را پیدا کند. این خلاصهای از متن و فضای اجرای ماست. نمایشی پر از موسیقی، پر از حرکتهای فرم و صحنههای پرهیجان که ماهها برای آن زمان گذاشتیم و تمام تلاشمان این بود که تماشاگر در دنیای نمایشنامه هم یک داستان از شاهنامه و روایتش را ببیند و هم از لحظههای دراماتیک شاهنامه لذت ببرد. احساس میکنم کیخسرو میتواند الگوی خیلی خوبی برای نسل جوان به لحاظ دانایی و فهم و کاراکتر خاصی که دارد باشد.
از دغدغهتان برای ساخت این نمایش بگویید. چه نیازی برای تولید اینگونه نمایشها در جامعه احساس کردید؟
برای من وطن و حسن وطندوستی مطرح است. جرقه تولید این اثر برای همین خورده شد. ازهر طیف و نگاهی که بنگریم وطن عامل اشتراک بسیاری برای همه ما میشود و ما روی این مقوله کار کردیم. به نظرم خود ساحت شاهنامه همه طیفها و ویژگیهای فکری را میتواند دور خودش جمع کند. این جذابیت شاهنامه است، چون دنیای شاهنامه دنیای خردورزی است و جهان امروز را عنصر خرد و مقوله ایران و عرق وطنپرستی میتواند نجات دهد.
همانطورکه عنوان کردید کیخسروشخصیتی استکه نمایش رویآنمتمرکزاست، احساس میکنید شناخت این گونه اسطورههای نامی چقدر برای نسل امروز اهمیت دارد؟
ما در سراسر شاهنامه پادشاهان کم خرد زیادی داریم، نمونهاش کیکاووس، پدربزرگ کیخسرو که با اشتباهات بسیار باعث کشته شدن پسرش، اسارت ایرانیان در قلمرو دیو سفید و... شد. رفتار اشتباه این پادشاهان باعث شده پهلوانان ایران زمین دچار مشکلات متعددی باشند اما کیخسرو از فرمانروایان خردمند شاهنامه است. در دورهای که کیخسرو فرمانروا میشود جنگهای ۲۰۰ ساله ایران و توران با پیروزی ایران به پایان میرسد و آرامش برای همیشه برمیگردد. در حقیقت کیخسرو فرزند پاکی و سرشت پاک است که حکومتش نوید آرامش، صلح، پیروزی و عرق به وطن بود.
پس مخاطبان این نمایش فقط بزرگسالان نیستند و قشر کودک و نوجوان را هم در بر میگیرد؟
در مشهد اعلام کردم که این نمایش برای ۹ تا ۹۹ سال است. ضریب هوشی نسل نوجوان ما بسیار بالاست و بچهها هم میتوانند همراه این نمایش باشند. ما این اثر را برای خانواده تولید کردیم. بعد از این نمایش ما به مقوله وطن، مادر، پدر، احترام، ادب، خرد و منش پهلوانی اشاره میکنیم.و تماشاگر برای بچهها با وجود صحنههای پرطمطراقی که به لحاظ فرم و اجرا طراحی کردیم لذت میبرد که ادبیات حماسی کشورش آنقدر قوی است که میتواند یک ساعت و۱۰دقیقه غرق تماشا شود. درمقابل آن همه هجمههایی که در سینماهای دنیا با داستانهای عجیب و غریبی که نمایش داده میشود؛ شاهنامه یک آبشخور عجیبی است که تا سالها میتوانیم از آن بهره بگیریم که نشاندهنده این است ما فضا داریم که براساس آن، داستانهای متعدد را کار کنیم.
نمایش داستان اسبی به رنگ شبرنگ چقدر به شاهنامه وفادار بود؟
ما سعی کردیم داستان را بدون هیچ حذف و اضافهای به اجرا گذاریم. افراد زیادی هستند که مطالعه فردی دارند و شاهنامه را میخوانند و در حوزه ادبیات حماسی تخصص دارند، بنابراین اقتباس از این اثر در نمایش باید با دقت صورت بگیرد. ما سعی کردیم در عین پایبندی به اصل ماجرا از زاویه دید تازهای داستان کیخسرو را روی صحنه ببریم. بهترین گزینه برای ما شبرنگ (اسب سیاوش) بود که سیاوش را از دل آتش و کیخسرو را از رود جیحون عبور میدهد. در واقع داستان از دریچه نگاه شبرنگ روایت میشود اما تمام تلاشمان این بود که وفادار به اثر فردوسی باشیم. فضا را تغییر ندادیم یا دستکاری نکردیم؛ کار اقتباس نیست و کاملا داستان کیخسروی شاهنامه است.
یکی ازویژگیهای نمایش شماحضورهمزمان چندنسل ازبازیگران تئاتر مشهد است که بیشک به غنای اثرکمک زیادی کردهاست. کمی درباره انتخاب بازیگران بگویید.
این دومین اثر من در ساحت شاهنامه است که با بیش از ۴۰هنرمند روی صحنه میرود. یکی از جذابیتهای نمایش هم حضور سه گروه است. بازیگران پیشکسوت با میانگین سنی بین ۶۰ تا ۷۰ سال، بازیگران نسل میانه که متولدان دهههای ۶۰ و ۷۰ هستند و بازیگران جوان متولد بعد از دهه ۷۰، در این نمایش کنار یکدیگر قرار گرفته اند. بازیگران نسل طلایی مشهد مثل آقای تقینژاد و علی سوزنچی که در دهههای۵۰و۶۰ در ایران با نمایشهایی مثل خانات و شنا در آتش و شقایق دره و... صاحبنام بودند. گروه بعدی نسل بعد از آنها مثل امیر احسان امینپور، جلال کرمزاده و در نهایت نسل چهارم تئاتر که جوانان هستند که اکثر آنها دانشجویان بازیگری خودم بودند. کسانیکه هم تحصیل و هم کار میکنند و در ترکیب این افراد چند بچه نخبه هنرهای زیبا و هنرستان انتخاب شدند و تمام بچهها کارشان و درگیری روز و شبشان تئاتر است و چیزی که برای من جذاب است اینکه از نوجوان، جوان و بزرگسال در کنار هم هستند و علاوه بر اجرای تئاتر آموزش میبینند، تجربه کسب میکنند و اخلاق را از پیشکسوتان میآموزند. بازخوردی که در۲۰ اجرا داشتم و نقدهایی که منتقدان داشتند نشان داد با کاراکتر اصلی من ارتباط برقرار شد که اتفاق مهمی است.
چرا هنرمندان به آثاری که به هویت ملی و شخصیتهای ایرانی بهویژه در ساحت شاهنامه متمرکز است تمایلی نشان نمیدهند و از این دست آثار بهویژه در صحنه تئاتر کم داریم؟
به نظرم کمی شاهنامه به لحاظ شعری و سختخوان است و نیاز به پژوهش و بررسی دارد. به عبارتی وقتی بخواهیم در ساحت شاهنامه وارد شویم، زمانبر است. اقرار نیست اما من بیش از۱۰پژوهش تز دکترا از جاهای مختلف گرفتم و مطالعه کردم. فقط همان لحظهای که کیخسرو قرار است از رود جیحون بگذرد و به سمت ایران بیاید، پر از نماد و نشانه و ویژگیهای خاصی است که نشان میدهد باید اینها اول توسط تیم اجرایی فهم شود. ما برای نوشتن متن یک سال کار تحقیقاتی کردیم؛ واقعا کار آسانی نیست. نکته دیگری که باید در ساحت شاهنامه بدان توجه کرد به روز کردن داستانهاست که برخی هنرمندان به خوبی از عهده آن برآمدهاند؛ مثلا نمایشنامه سرآشپز، اقتباسی خاصتر و مدرنتر از داستان ضحاک ماردوش است که با استقبال روبهرو شد. لذا به نظر، لازمه رسیدن به یک اثر مانا در حوزه هویت ملی و در سطحی خاصتر شاهنامه، تحقیق و پژوهش در مسیر فهم درست موضوع و سپس صبر و حوصله زیاد است. باید جهان کاراکتر را درک کرد و این نکته مهمی است.
هویت ملی را دریابیم
به نظر من از پراهمیتترین بخش جشنواره، هویت ملی است چون ما باید به تاریخ و هویت خودمان برگردیم؛ اگر برنگردیم و دو باره به جنبههای مهم تاریخ خودمان رجوع و بازنگری نکنیم، قطعا دچار چالش و اشتباه خواهیم شد. ما در سالهای اخیر نهتنها در تئاتر بلکه در عرصه سینما هم شاهد فیلمهای تاریخی یا مستند تاریخی مثل ضد، مصلحت، غریب و... هستیم. رویکرد برگشت به داستانهای تاریخی و بحثهای هویتی خیلی در شناخت به ما کمک میکند چون تاریخ، آیینه عبرت ماست؛ به ما میآموزد اشتباهاتمان را دوباره تکرار نکنیم. وقتی ما با هویت خودمان و افراد بزرگ تاریخ معاصر آشنا شویم، قطعا و یقینا در جهان امروز دچار مشکل نخواهیم شد؛ درگیر اشتباهات فردی و تحلیلهای اشتباه نمیشویم، چون از تاریخ درس میگیریم. با شناخت هویتمان، تحلیلمان نسبت به اتفاقات روز درست میشود. به نظر من یکی از بخشهای هوشمندانهای که روی آن امسال سرمایهگذاری شد هویت ملی بود که جایش خیلی خالی است. ما جشنوارههای متعدد با موضوعات خاص داریم اما جای این هویت ملی خالی بود. البته فراموش نکنیم که به شرطی این بخش به کمک ما میآید که با برداشتهای اشتباه و اجراهای ضعیف هویتمان را له نکنیم و مخاطب را پس نزنیم. چون ما هم از اجراگرها ضربه میخوریم و هم انتخابهای اشتباه. اگر آثار با دقت، صبر و حوصله انتخاب شوند، نویدبخش اتفاقات خوبی خواهد شد.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: جان کلام ما وطنپرستی است
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران