عطریانفر:کارگزاران پدراصلاح‌طلبی/جریان اصلاحات لیدر ندارد/صحبت‌های آذر منصوری فردی است

به گزارش ایسنا، جام جم در مطلبی با عنوان «اصلاح‌طلبان لیست انتخاباتی می‌دهند» نوشت: حاضرجواب است و خوش‌مشرب، از آن دست سیاستمدارانی که ملاحظات شخصی و انگیزه جناحی دارند؛ اما حیطه فعالیت سیاسی را جدی‌تر از آن می‌دانند که از اشتباهات و خطای رهبران گروه‌های سیاسی و فرصت‌سوزی آنها در بزنگاه‌های نقش‌آفرین بگذرد و خطای جبهه اصلاحات در ریزش سرمایه‌های اجتماعی را نادیده بگیرد. دانش‌آموخته رشته نفت دانشگاه صنعتی شریف است؛ اما روزنامه‌نگاری را انتخاب کرده و ید طولانی در این حوزه دارد از کیهان و همشهری گرفته تا هم‌میهن و شرق. از مؤسسان و اعضای فعال شورای مرکزی حزب کارگزاران و از ارادتمندان مرحوم هاشمی رفسنجانی است و وی را قَدَر قدرت و دلبسته به‌نظام می‌داند و معتقد است فرزندانش بنا بر تکلیف عاطفی و احساسی می‌خواهند از حریم پدرشان دفاع کنند.

حضور در شورای شهر تهران، صداوسیما و وزارت کشور ازجمله سوابق فعالیت‌های سیاسی وی است که به دلیل حمایت از میرحسین موسوی محکوم به شش سال زندان شد؛ اما حالا پس از گذشت 14 سال از فتنه 88 می‌گوید میرحسین موسوی نسبتی با اصلاحات ندارد و نامزد اصلاحات سیدمحمد خاتمی بود. موضوعی که این روزها درخصوص عملکرد حسن روحانی هم باب شده است، گویی اصلاح‌طلبان فراموش کردند که در آن ایام برای حضور در اریکه‌قدرت، یار غار خاتمی را کنار زدند و با تاکتیک رحم اجاره‌ای، به سمت روحانی چرخیده و عارف را مجبور به عقب‌نشینی و انصراف کردند، انگار سوار شدن بر موج غالب، تبدیل به رویه گروهی از اصلاح‌طلبان شده است که برای گزینه پیروز، فرش قرمز می‌اندازند اما بعدها که حرف از ناکارآمدی پیش می‌آید از آن برائت کرده و گردن‌گیر اشتباهات‌شان نیستند. در جام‌پلاس این هفته میزبان محمد عطریانفر از اعضای عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران هستیم تا پیرامون انتخابات مهم اسفند با او گفت‌وگو کنیم. تحلیل و ارزیابی فضای انتخابات، استراتژی اصلاح‌طلبان برای انتخابات اسفند، علل موثر در افزایش مشارکت در انتخابات، بررسی مواضع جبهه اصلاحات در موضوعات سیاسی روز و مسأله احراز صلاحیت‌ها در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری از موضوعات مورد توجه در این مصاحبه است.

***

*تحلیل و ارزیابی شما از فضای پیش‌روی انتخابات چیست؟ اصلاح‌طلبان چه استراتژی‌ای را برای انتخابات اتخاذ کرده‌اند؟

واقعیتش این است که حال انتخابات ایران، حال خوبی نیست. این وضعیت نامناسب در این لحظه، این ماه و مقطع کوتاهی رخ نداده است. از انتخابات سال 1400 به این‌سو و با سختگیری نظام سیاسی ایران در رابطه با ضرورت حضور همگانی قاطبه نحله‌های فکری کشور در انتخابات شکل‌گرفت و بدین ترتیب امکان حضور نامزدهایی که مورد توجه و مورد اعتماد بدنه‌ای از جامعه ایرانی بودند، مهیا نشد و انتخابات تا حدودی با ضعف شروع شد. درحالی‌که غالبا تجارب بسیار مؤثر و موفقی در انتخابات ریاست‌جمهوری داشتیم و سطح مشارکت بین 60 تا 70 درصد بود اما این دوره با کاهش مشارکت روبه‌رو شد.

*چرا؟

نظام سیاسی ایران، حوزه‌های بررسی‌های صلاحیت و نهادهای مربوط به برگزاری انتخابات به‌عنوان مسئولان این اتفاق باید دراین‌خصوص پاسخگو باشند، زیرا از آن تاریخ تا به امروز وضعیت روحی و روانی بخش بزرگی از جامعه سیاسی ایران و عمدتاً اصلاح‌طلبان درباره نحوه و ضرورت مشارکت فعال دچار اشکال شده است؛ اشکال به این معنا که اساساً نمی‌دانند برای آینده سیاسی‌شان باید چگونه قدم بردارند. این وضعیت در طول این یکی دو سال گذشته تا به امروز به‌گونه‌ای پیش رفته است که مسئولان مرتبط با انتخابات این تجربه تلخ که پیش‌روی‌شان بود را درست درک نکردند و به سمت رفع مشکل نرفتند تا لااقل در شرایط کنونی که وارد انتخابات مجلس شورای اسلامی می‌شویم و می‌خواهیم نهاد قانون‌گذاری کشور را با حضور نمایندگان رسمیت بدهیم، اوضاع بهتر شده باشد.اما متأسفانه نه‌تنها این اتفاق رخ نداد بلکه شرایط بدتر شده است و متاسفانه یک اتفاق ناگهانی هم در این مجلس رخ داد و آنها در یک اقدام کاملا عجولانه، یک ماده قانونی را به تصویب رساندند که مربوط به ضرورت پیش‌ثبت‌نام برای نامزدهای انتخاباتی بود و این مصوبه را به‌سرعت به جریان انداختند، درحالی‌که می‌توانستند فرصت بیشتری به آن اختصاص دهند و ابعاد مختلف این مصوبه را در جمع اعضای دستگاه‌های مدنی و سیاسی به گپ‌وگفت بگذارند و آن را در انتخابات بعدی اجرایی کنند اما محدودیت زمانی قائل شدند و احزاب اصلاح‌طلب نتوانستند از این فرصت استفاده کنند زیرا تا بخواهند خودشان را نسبت به مقررات جدید بازیابی کنند، امکان ثبت‌نام مقدماتی را پیدا نکردند و امروز در وضعیتی قرار داریم که هیچ گروه سیاسی اصلاح‌طلب، هیچ اقدام متمرکزی برای مطالعات اولیه و برنامه‌ریزی برای مشارکت جدی در انتخابات نداشت و نتوانست افرادی را برای حضور در انتخابات و همچنین سرکشی به حوزه‌های مختلف تعیین کند و درواقع هیچ مدیریت متمرکزی از سوی نهادها و احزاب سیاسی اصلاح‌طلب برای انتخابات پیش‌رو شکل نگرفت.

اگرچه افرادی از حوزه‌های کوچک و متکثری که در کشور وجود دارد برای حضور در این انتخابات پیش‌ثبت‌نام کرده‌اند و در صورت تایید صلاحیت می‌توانند به‌عنوان نامزد انتخاباتی به مردم معرفی شوند اما پیوند ارگانیک و معناداری بین آنها و مرکزیت سیاسی حزب وجود ندارد. اگرچه در وضعیتی هستیم که هیچ مطالعه اولیه‌ای در رابطه با حضور فعال در این انتخابات نداریم، اما فرمایشات رهبری و تأکیدات ایشان مبنی بر ضرورت مشارکت جدی و فراگیر را نصب‌العین خودمان قرار دادیم به‌خصوص که ایشان با هوشمندی هرچه‌تمام‌تر موضوع رقابت را با اصل مشارکت پیوند زدند و در تلاش هستیم بنا به اقتضای زمان و اضطراری که مطرح شده است، وارد این عرصه شده و در برخی حوزه‌ها که امکان مشارکت وجود داشت و رقابت منطقی و معناداری شکل گرفته باشد از نامزدهای مورد اعتمادمان حمایت‌ کنیم؛ اما اگر بخواهیم مجموعا به این فرآیند نگاه کنیم باید بگویم که نهاد انتخابات و رویکردهای مرتبط با آن در ایران دچار اشکال است و اگر دغدغه مردم‌سالاری نظام را داریم و روی آن حساس هستیم در موضوع و مبانی انتخابات باید به حضور همه‌گیر و فراگیر مردم متمرکز شویم و امکان حضور در انتخابات را از کسی دریغ نکنیم و مطالعه جدی را در این خصوص انجام دهیم و این مطالعه مشترکی بین نهاد قدرت و مسئولان نظام سیاسی ایران و نهادهای مدنی و احزاب سیاسی کشور باشد. این کار مشترک را برای آینده‌های دور مورد توجه خودشان قرار دهند.

* با توجه به توضیحی که دادید، چند سؤال برایم پیش‌آمد. منظورتان از تغییر در بحث تایید صلاحیت‌ها چیست؟ منظورتان این است قانون و شرایطی که برای نامزدشدن افراد در نظر گرفته شده است تغییر کند یا دیدگاه‌تان ناظر به مسأله دیگری است. موضوع بعدی درخصوص نکته حضرتعالی در بحث فرصت برای پیش‌ثبت‌نام بود. بالاخره آدم یک مسافرت می‌خواهد برود از ماه‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کند. حالا هر جریانی چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب اگر دغدغه حضور در انتخابات را داشته باشند از قبل باید در این خصوص فکر کنند با توجه به زمزمه‌هایی که درخصوص بحث پیش‌ثبت‌نام مطرح شده بود، مثلا می‌توانستند حالا ثبت‌نام و در نهایت کناره‌گیری کنند. به نظر می‌رسد شیوه‌های مختلفی برای این‌که بخواهند حضور داشته‌باشند وجود داشت، در نهایت جمع‌بندی من از صحبت‌های شما این است که در حال حاضر اصلاح‌طلب‌ها استراتژی خاصی برای انتخابات پیش رو ندارند.

ببینید نسبت به شرایطی که به وجود آمده است، راهبرد خاصی ندارند. ولی نسبت به اصل مشارکت سیاسی در تعیین سرنوشت مردم از طریق تأسیس نهادهای قانون‌گذار یا تأسیس نهاد اجرایی کشور که ریاست‌جمهوری است، حتما استراتژی وجود دارد. حرف اصلی من این است در یک مقطع زمانی خاص، شرایطی را بر فضای سیاسی انتخابات حاکم کردند که فرصت حضور در انتخابات اسفند ماه از یک جریان فکری دریغ شد. این‌که شما احاله به گذشته می‌کنید و می‌گویید چرا از پیش چنین و چنان نکردید، که خب هر کسی می‌تواند این موضوع را مطرح کند. واقعیتش این است که ما از دو ناحیه آسیب دیدیم، بنابر این مسأله صحنه رقابت انتخاباتی را باید از دو منظر آسیب‌شناسی کرد؛ نحوه اعمال نظارت استصوابی، مهم‌ترین رکنی است که به لحاظ تاریخی وجود دارد و عمدتا در شرایط برگزاری انتخابات مجلس خیلی به چشم می‌آید. این موضوع از دو حیث مورد نقد جدی ما قرار دارد؛ اصل نظارت استصوابی یک ترم حقوقی جدید است که بعد از رحلت حضرت امام و برپایی چند انتخابات پارلمانی مطرح و ضمن آن اهداف سیاسی به نفع یکی از نهادهای نظارتی اعمال شد. بررسی فلسفه وجودی نظارت استصوابی، موضوع جدی است و باید روی این قضیه مطالعه کنیم. اما به هر حال یک مجلسی که ظاهرا مجلس چهارم بوده، نظارت استصوابی را تصویب کرد. در هر حال با این‌که به این روند نقد داریم، اما چون قانون شده است، آن را می‌پذیریم و از آن تمکین می‌کنیم.

از سال 1372 تا به امروز حدود 30 سال است که شیوه گزینش احزاب سیاسی در ذیل اعمال نظارت استصوابی صورت می‌گیرد. فارغ از ایراد اساسی که ما نسبت به فلسفه شکل‌گیری این بند قانونی در مجلس که اختیارات بسیار وسیعی را در اختیار شورای نگهبان و نیروهای تحت امرش به عنوان ناظران می‌گذارد، منتقد نحوه اعمال هم هستیم. بحث ما در همین زمینه ناظر بر این مسأله است که اعضای شورای نگهبان با چه سازوکار و رویکردی به بررسی صلاحیت‌ نامزدهای انتخاباتی می‌پردازند. نقد ما به این فرآیند مشتمل بر این است که بر اساس آموزه‌هایی که امام(ره)، قانون اساسی و حقوق عمومی و حقوق ذاتی که تک‌تک شهروندان ایرانی از آن برخوردارند، هر شهروند ایرانی حق دارد فراتر از تمشیت امر خانواده اش، در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی مشارکت و به نمایندگی از دیگر شهروندان و دوستانش در نهادهای مرتبط با قدرت سیاسی حضور پیدا کند؛ بر این اساس همه شهروندان ایرانی برای استقرار در این موقعیت‌ها و مناسب سیاسی ــ اجتماعی واجد صلاحیت کافی هستند و اصل بر برائت است مگر این‌که خلافش ثابت شود. سخن این است بر اساس قانون، شما در مقام انتخاب‌کنندگی اجازه پیدا می‌کنید در انتخابات‌های مختلف مشارکت کنید که شرایط بسیار ساده‌ای هم دارد. کافی است ایرانی باشید، به سن قانونی رسیده باشید، هیچ مشکلی نداشته باشید، آن وقت با در اختیار داشتن یک سند شناسایی می‌توانید در حوزه انتخاباتی حضور یافته و نامزد مورد نظرتان را انتخاب کنید.

اما وقتی جنابعالی می‌خواهید نامزد انتخاباتی شوید و در موقعیت انتخاب‌شوندگی قرار بگیرید، شرایط کمی دشوار می‌شود و می‌گویند باید یک چهره شناخته‌شده اجتماعی و سن شما از 15 یا 118 سال بیشتر باشد و بر مبنای استعلامات از نهادهای مرتبط با بررسی صلاحیت‌ها ـ که شامل نهادهای امنیتی، حقوقی و قضایی می‌شود ـ نسبت به نامزد انتخاباتی اعلام وضعیت می‌کنند که آیا پرونده امنیتی یا محکومیتی دارد یا خیر تا مورد مرتبط با سوء پیشینه را مورد ارزیابی قرار دهند، از امکان حضور در فعالیت‌های سیاسی برخوردار است، اصالتش ایرانی یا نه و این‌که از نظر شرایط سنی واجد شرکت در انتخابات است یا خیر. پس از بررسی همه این موارد به طرف اجازه می‌دهند تا بر اساس حق ذاتی خود در مقام انتخاب‌شوندگی قرار گیرد. این رویکرد این مطلب را به ما نشان می‌دهد که همه شهروندان ایرانی واجد صلاحیت هستند و با این شروط و مختصات می‌توانند نامزد انتخاباتی شوند. بنا بر این موارد ذکر شده، هیأت نظارت شورای نگهبان در بررسی صلاحیت فردی شرکت‌کنندگان باید دلایلی برای عدم احراز صلاحیت پیدا کند و در صورت فقدان هر کدام از این پیش‌نیازها باید عدم احراز صلاحیت را عنوان کرده و آن نامزد از صحنه انتخابات خارج شود. اما این رویکرد ایراد دارد و شورای نگهبان معکوس عمل می‌کند. رفتار و شیوه نگرش شورای محترم نگهبان به هیأت‌های نظارت هم تسری پیدا کرده و هیأت‌های اجرایی نیز همان مبنا را سرلوحه کار خود قرار داده اند و بر این اساس کل ملت ایران فاقد صلاحیت هستند. اشکال کار همین‌جاست. از منظر نهادهای مجری و ناظر دستگاه اطلاعاتی و انتخاباتی کشور، همه ملت ایران فاقد صلاحیت حضور در مرحله نامزدی و انتخاب‌شوندگی هستند مگر این‌که خلافش ثابت شود و فی‌الواقع به ما می‌گویند که نهاد نظارتی و اجرایی ما باید صلاحیت شما را احراز کند.

*یعنی با توجه به آمار تأییدشدگانی که تا به امروز منتشر شده است، شما همچنان این دیدگاه را دارید و فکر می‌کنید که روند تاییدصلاحیت‌ها معکوس است؟

بله، بله. فارغ از این‌که به این انتخابات یا انتخابات‌های قبلی توجه کنیم، مسأله حائز اهمیت این است که مبنای نظارت حقوقی دوستان ما در شورای نگهبان، محل اشکال است، باید این رویه را اصلاح کنند. این نکته‌ای که عرض می‌کنم همواره در این 30 سال دغدغه دوستان اصلاح‌طلب بوده و امروز شرایطی را ایجاد کرده است که صدای برخی از نیروهای اصولگرا هم در آمده است؛ همان اصولگرایانی که بهره‌های فراوانی از این روند بردند و تا دیروز و در پناه همین نحوه قرائت شورای نگهبان، هیأت‌های نظارت و اجرایی، میدان‌هایی از رقابت به نفع آنها رقم خورده و با عدم حضور رقیب نیرومند، به پیروزی رسیدند، ولی علی‌رغم این داستان‌های گذشته که به نفع آنها هم تمام شده است، امروز معترض هستند و به این روند ایراد دارند.

من شما را به دیدگاه آقای حداد عادل، آقای بادامچیان که از چهره‌های شاخص اصولگرایان آنچنانی هستند ارجاع می‌دهم که پیوند ناگسستنی با نحوه قرائت و رفتار شورای نگهبان با نامزدها و انتخاب‌شوندگان داشتند. عرض بنده این است مادامی که این رویکرد و این نگاه را اصلاح نکنیم، مشکلات‌مان حل نمی‌شود.

 و اما محور آخری که به عنوان نقد می‌خواهم مطرح کنم این است که بسیار خب، حالا آمدیم و این رویه را به رسمیت شناختیم، هر چند که از نظر ما مسأله‌دار و مشکل‌دار است اما وقتی که شما به فردی می‌گویید صلاحیت ندارد، باید دلایل‌تان را اعلام کنید اما ادعا می‌کنند که قانونا اجازه نداریم این موارد را بیان کنیم در صورتی که خود فرد طالب این است که از دلایل عدم احراز صلاحیتش خبردار شود.

*یعنی این موارد به فرد هم اعلام نمی‌شود؟

اگر مراجعه و پیگیری کند ممکن است علت را بگویند اما طرف می‌گوید به من اعلام کنید که چرا مرا ردصلاحیت کرده‌اید. حتی در صورت اعلام، باز هم به رفتار هیأت‌های اجرایی و نظارت ایراد وارد است چرا که مثلا برای دوستان ما عناوینی را مبنا قرار داده‌اند که قابل اثبات نیست؛ مثلا برای آنها عدم التزام به اسلام، عدم التزام به قانون اساسی، عدم التزام و اعتقاد به ولایت فقیه و ... عنوان شده است؛ خب، سؤال این است که اینها چطوری سنجیده می‌شود؟ اصلا نمی‌فهمیم که چطور می‌توان این مسائل را اثبات کرد و هنگامی که از شورای محترم نگهبان یا هیأت‌های اجرایی یا نظارتی در این خصوص سؤال می‌کنیم که به چه دلیل می‌گویید طرف به قانون اساسی اعتقاد ندارد، پاسخی را دریافت نمی‌کنیم. به هر حال این سه، چهار موضوع از آسیب‌هایی است که در رویکرد برگزاری انتخابات کشور وجود دارد و تا زمانی که فارغ از منافع خطی و گروهی و درست به آنها نپردازیم، مصیبت ما همچنان در انتخابات باقی است.

*به موضوع خوبی اشاره کردید؛ سؤالی هم در این خصوص مطرح می‌کنم و بعد وارد موضوعات دیگر می‌شویم. به دیدگاه آقای حداد عادل و بادامچیان اشاره داشتید... .

آنها هم ایراد دارند.

*بله، فرمودید که دیدگاه آنها هم منتقدانه است بنا بر این فرمایش، پس می‌توان نتیجه گرفت که رویه شورای نگهبان، به قولی، شمشیر تیز و برنده آنها برای هر دو طرف بوده است و به قول شما صدای اصولگرایان هم در این خصوص درآمده است. آیا این مسأله بیانگر رویه منطقی این نهاد قانونی نیست؟ از طرف دیگر بالاخره یک معیاری مشخص شده است؛ مگر می‌توان با نگاه شل‌کن، سفت‌کن به این فرآیند نگاه کرد؟ مثلا برای این انتخابات شل کنیم و برای انتخابات آتی، سفت بگیریم، مگر همچین روندی شدنی است؟

حرف‌تان کاملا درست است. نظر ما هم همین است که این اتفاق نیفتد. اتفاقا اصل داستان همین شل‌کن، سفت‌کن‌هاست. ببینید این رویکردی که به آن اشاره کردم و آسیبی که از ناحیه نحوه نظارت و تأییدصلاحیت نامزدها مطرح استف عمدتا در حق اصلاح‌طلبان اعمال می‌شود و این ماجرا را در رابطه با جریان اصولگرایی نداریم. شورای نگهبان یا هیأت‌های نظارت یک نفر از اصولگرایان مطرح و نام‌آور را به ما نشان دهد که مثل بسیاری از نیروهای اصلاح‌طلب به دلیل عدم التزام به قانون اساسی، ولایت فقیه و ... .

*شما آقای لاریجانی را اصولگرا می‌دانید یا اصلاح‌طلب؟

ایشان مشخصا اصولگراست. نتوانستند استدلال کنند. به دلایل پشت صحنه که برای بنده و احتمالا شما ...

*نه، می‌خوام بگویم که...

اولا ما الان در چارچوب مجلس صحبت می‌کنیم؛ آقای لاریجانی خودش را در بحث دیگری مطرح کرده و اثبات شده است که شورای نگهبان هیچ استدلالی در این خصوص نداشته است. به نظرتان به چه دلیل اعلام نمی‌کردند؟ به دلیل این‌که هیچی در دست‌شان نداشتند؛ حتی مقام رهبری به شورای نگهبان نقد داشتند و گفتند که پاسخ روشن بدهید. گلایه‌مندی رهبری در قضیه آقای لاریجانی کاملا مشخص شد. پشت صحنه را هم که نگاه می‌کنی دقیقا داستان همین است، چون آقای لاریجانی در سال‌های پایانی فعالیت سیاسی‌شان در مجلس رویکرد اصلاح‌طلبانه گرفتند و به همین دلیل، منتقدش شده و ایشان را حذف کردند. همان‌طور که آقای هاشمی‌رفسنجانی را ردصلاحیت کردند. در صورتی که نهادهای مرجع که مرجعیت دارند و مسئولیت‌شان جنبه ملی دارد و در قبال کل ملت مسئول هستند حق ندارند در قالب تعلقات جناحی‌شان اعمال قدرت کنند. مصیبتی که ما داریم همین مسأله است و ان‌شاا... یک روزی حل شود.

*بله درست است ان‌شاا.... آقای عطریانفر یه بحثی هم اشاره داشتید و گفتید بعضی از این معیارها قابل سنجش نیست، حرفتان هم کاملا منطقی است سؤال من این است بالاخره شما کارکشته جریانات سیاسی هستید و فعالیت‌های سیاسی‌تان از قبل از انقلاب آغاز شده است و همچنان هم ادامه دارد بنابراین به ملاحظات این حوزه واقف هستید بالاخره شما می‌خواهید یک نفر را جذب کنید پس طبیعتا باید گرایش آن فرد را مورد ارزیابی قرار دهید که آیا با تفکر حزبی ما هم‌تراز است یا خیر مثلا می‌خواهید این افراد را در حلقه مرکزی قرار دهید یا این‌که لیستی را بر مبنای رویکرد خودتان منتشر کنید به هر حال یک سنجش‌هایی را مورد توجه قرار می‌دهید مثلا در همان لیست شورای شهر که برخی به حضور خانم راستگو انتقاد کرده و گفتند برخلاف موازین فکری ما بود بنابراین خود احزاب و گروه‌ها هم برای لیست دادن و حمایت از افراد یک سری معیارها را مورد توجه قرار می‌دهند مگر چنین اتفاقی در گروه‌های سیاسی نمی‌افتد؟ روند کار به چه صورت است؟ می‌خوام بگویم مثلا این کار طبیعتا اشتباهه؟ اشتباه نیست؟ به چه صورت است؟

اولا قیاس‌تان مع‌الفارق است چرا که تکالیف ذاتی و قانونی نهادهای قدرت سیاسی که برگرفته از رأی مردم هستند، را نمی‌توانیم با اقدام فوق برنامه، غیر واجب و مستحبی با عنوان تشکیل یک حزب مقایسه کنیم. نکتة دوم همان طور که در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری برای انتخاب‌کننده و انتخاب‌شونده شرطی می‌گذارند در احزاب هم یک اساسنامه‌ و میثاق‌نامه‌ وجود دارد و افراد بر اساس آن جذب و به کار گرفته می‌شوند. سوما اگر احزاب و گروه‌های سیاسی هم بر خلاف میثاق نامه خود عمل کردند آن هم محل ایراد است و نمی‌توان آن را رد کرد. عرض ما این است وقتی که قواعد و مقررات وضع می‌کنید به آن قواعد پایبند باشید دوم در مقام انطباق مصداق با مفهوم است پس باید بین موضوع و مفهوم یه رابطه منطقی و حصر منطقی قائل باشیم که اثبات کند فلان فرد به این دلیل مشخص جامعه‌پسند و محکمه‌پسند رد شده است. بنابراین اگر در حزب هم چنین اتفاقی بیفتد اشکال دارد ما نباید به اعتبار این‌که ممکن است این قبیل کارها که مطابق با قاعده عقلی نیست در حزب رخ دهد، بگوییم چون نظیر این مسأله در آنجا این اتفاق افتاده، پس آنجا هم بلامانع است، نخیر این روش اشتباه است.

* شما منتقد عملکرد رهبران جریان اصلاحات بودید و آنها را مسئول از دست رفتن سرمایه اجتماعی معرفی کردید. به نظر شما رهبران این جریان باید چه کار می‌کردند و چه واکنشی از خودشان نشان می‌دادند که این جریان دچار سرخوردگی نشود؟

به نظر می‌آید این سؤال شما برگرفته از یک مصاحبه است که تیتر روزنامه‌ها شد. واقعیتش این است که آن موضوع به لحاظ عرضه کار محل ایراد است. من هیچ گاه رهبران اصلاحات را نقد نکردم، پرسش مصاحبه کننده این بود مطرح شده که یک کم‌کاری‌هایی صورت گرفته است و بنده تأیید کردم که در این بحث کم‌کاری شده و رهبران اصلاحات در خصوص این قضیه پاسخگو هستند. پس موضوع نقد، به مفهوم جامع جمیع کلمات نبود و بحث اصلی کم‌کاری است.

بله واقعیتش این است که ما فرصت‌هایی را داشتیم و می‌توانستیم با فاصله گرفتن از رفتارهای رادیکالیستی، زمینه و استعداد همبستگی ملی‌مان را با جامعه به خصوص بدنه نخبگان تقویت کنیم. این جزو ایراداتی بوده که هست و بارها و بارها آن را نقد کرده‌ایم و اتفاقا همین جاست که بین خودمان و اصولگرایان تفاوت قائلیم و مدعی هستیم که چرا تلاش نمی‌کنید تا رادیکالیسم را از دور و برخودتان دور کنید؟ ما باور داریم که سرنوشت این کشور بین دو نظریه سیاسی غالب اصلاح‌طلب و اصولگرا جابه‌جا می‌شود و این تبادل قدرت همواره بین این دو نحله سیاسی است و طبیعتا در حاشیه هم نیروهای متشکل از تفکرات تند شکل می‌گیرند که می‌خواهند یک شبه راه صد ساله را طی کنند. ما تلاش کردیم رادیکالیسم را کاهش دهیم و موفق هم شدیم اگر از سال 76 تا امروز را نگاه کرده باشید متوجه تقویت فرآیند عقلانیت و اعتدال در بدنه اصلاحات می‌شوید و برعکس این روند را در جریان اصولگرایی می‌بینید که جریان افراطی و رادیکالیسم به شدت در آن تقویت شده است و امروز ما در نقطه‌ای قرار گرفته‌ایم که بدنه منطقی قابل دفاع دارای ریشه اجتماعی و واجد محبوبیت افکار عمومی متوسط اصولگرایی، تحت فشار نیروهای تند از جنس پایداری‌ها قرار دارند و از این منظر آسیب می‌بینند.

*آقای عطریان‌فر حالا که به سال 76 به این طرف اشاره کردید اتفاقاتی که سال 88 رخ داد را اوج عقلانیت جریان اصلاحات می‌دانید یا مثلا انتخاب خانم منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات را در راستای عقلانیت مطرح می‌کنید؟

فکر نمی‌کنم ورود به قضایای 88 موضوع گفت‌وگوی ما باشد ولی من بحث دارم. سال 88 چه اتفاقی افتاد یک شخصیت منفرد به نام آقای مهندس موسوی در این انتخابات شرکت کرد و اصلاح‌طلب‌ها هم از وی حمایت کردند. البته نباید فراموش کنید که نامزد اصلی اصلاح‌طلبان آقای محمد خاتمی بود و مهندس میرحسین موسوی بدون این‌که در فرآیند مطالعات پیشینی اطلاح‌طلبان بوده باشد در عرصه ظاهر شد و دوستان ما در این جریان به‌دلیل این حضور و بنا بر تصمیم، تدبیر و فکر درست شخص آقای محمد خاتمی، نامزد اصلی خودشان را از صحنه خارج کردند والا کاندیدای اصلی اصلاح‌طلبان یک رابطه منطقی، متقابل و ساختارمند با بدنه اصلاح‌طلب داشت و همان‌طور که می‌دانید جناب آقای موسوی نسبت تنگاتنگی با جریان اصلاحات نداشت و این جریان از ایشان حمایت کرد.

در انتخابات هم یک اتفاقاتی رخ داد به چه دلیل؟ به این دلیل که آقای احمدی‌نژاد در دوره اول بسیار بد عمل کرد. این مسأله را امروز نمی‌گویم و در گذشته هم این موضوع را گفتیم و امروز دوستان و حامیان دیروز آقای احمدی‌نژاد همین عرض ما رو تأیید می‌کنند و می‌گویند چه فاجعه‌ای در حق کشور رخ داد، آن هم در دولتی که خود این آقایان آن را بر سر کار آوردند. آن رقابت اولین رقابتی در تاریخ سیاسی ایران بود که پیش‌بینی می‌شد رئیس‌جمهور مستقر برای دور دوم از صحنه خارج و حذف می‌شود و اولین تجربه سیاسی ملت ایران در این خصوص رقم می‌خورد که این اتفاق به‌هر حال رخ نداد. اگر از نوع تخریب‌هایی که از ناحیه آقای احمدی‌نژاد و سوء‌استفاده‌هایی که در حمایت‌هایی از شخص آقای احمدی‌نژاد در آن مقطع صورت گرفت، بگذریم، رقیب انتخاباتی دوشادوش رئیس‌جمهور مستقر جلو می‌رفت تا این‌که براساس آنچه که وزارت کشور اعلام کرد آقای مهندس موسوی رأی نیاورد و این موضوع مورد نقد آقای مهندس موسوی قرار گرفت و باید این مسأله مورد بررسی درست قرار می‌گرفت. البته مقاومت شخصی مثل آقای مهندس موسوی امری طبیعی بود، بنابراین جریان اصلاح‌طلب به‌هیچ عنوان برانداز نبود. با کدام حجت شرعی به یک جریان منطقی و ریشه‌دار سیاسی برچسب برانداز زدند. من نمی‌خواهم به این موضوع بپردازم.

*یعنی جریان اصلاحات در سال 88 به‌دنبال براندازی نبود؟

به‌هیچ عنوان! اصلا این چه انتخاباتی است که قبل از برگزاری انتخابات در روز جمعه، احتمال این‌که حادثه‌ای رخ بدهد را پیش‌بینی و روز چهارشنبه فهرستی از افراد را تهیه و تعدادی از آنها را بازداشت می‌کنند. این چه انتخاباتی است که هنوز انتخابات به پایان نرسیده، روز شنبه افرادی را بازداشت و به بهانه‌هایی روانه زندان کنند. ببینید داستان این نیست که به فشار این همه توهم‌زایی تحت عنوان براندازی نسبت کاملا ناروا و ناحقی را به اصلاح‌طلبان بدهند و ما بگوییم که بله ما می‌خواستیم براندازی کنیم. البته این داستان...

*من هم نمی‌خواهم به این موضوع ورود کنم، می‌خواهم بگویم که اگر بخواهید ورود کنید، مثلا صحبت‌هایی که...

اجازه بدهید، دیگر به این موضوع نپردازیم. پس سال 88 هیچ جریان تندرو از ناحیه این طرف رخ نداده، این‌که جناب آقای مهندس موسوی نتیجه انتخابات را نپذیرفته است، چه ربطی به اصلاحات دارد؟ بدنه اصلاحات که شخص آقای مهندس موسوی نیست. جریان اصلاحات یک بدنه بسیار بزرگی است و اگر هم اصلاح‌طلبان در این میدان حرفی زدند، از باب حل مشکل بود. آقای هاشمی‌رفسنجانی رحمت‌ا...‌علیه در آن نماز جمعه معروفش چه گفت؟ مگر نه این‌که برای ایجاد وحدت، الفت و رفع مشکلات صحبت کرد. بنده به شما عرض می‌کنم البته خود من در حادثه 88 تجربه‌ای از نزدیک داشتم و نیازی نیست که من به این داستان بپردازم. واقعیتش این است که ما می‌توانستیم به‌راحتی از مقوله سال 88 عبور کنیم. حادثه 88 هیچ دلیلی بر افراط و تندروی جریان عمومی اصلاحات در حق انتخابات نبود. مسأله دیگر درباره خانم منصوری، شما که نمی‌توانید از پیش، چون یک خانم آمده و رئیس جبهه اصلاحات شده...

* بحث اصلا به علت خانم بودن ایشان نیست.

به‌خاطر چیست؟ دبیرکل یکی از احزاب سیاسی است. بالاخره برای ریاست جبهه اصلاحات فردی از دبیران کل احزاب سیاسی انتخاب می‌شود و حالا ممکن است من نوعی موافق این انتخاب نباشم ولی خب یک جمعی دورهم جمع شده‌اند و فردی را انتخاب کردند. شما باید به جای این‌که اسیر اسم‌ها و ایسم‌ها باشید، به مسماء فکر کنید. شما باید به این نگاه کنید که به‌رغم این‌که فضای انتخاباتی بسیار سرد است و ریشه این سردی به‌دلیل غیررقابتی بودن انتخابات است، آیا بدنه اصلاحات در حد توان و بضاعتی که در اختیار دارد، برای اجرای منویات رهبری درخصوص افزایش مشارکت رقابتی فعالیت می‌کند و در صحنه حضور دارد؟ شما باید بحث را روی این نقطه متمرکز کنید.

*آقای عطریانفر به مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و سخنرانی ایشان در نماز جمعه اشاره کردید و معتقدید که آن زمان فضا به این شکل نبود و بحث براندازی مطرح نبود. از این باب گفتم نمی‌خواهم به این مسأله ورود کنم چون براساس اظهارات افرادی که بازداشت شده بودند و اعترافاتی که بعدها منتشر شد، دیدگاه‌ها و سخنان متفاوتی در این خصوص مطرح و برخی اذعان کردند جریانی در داخل اصلاحات به‌دنبال چنین تفکری بود و به آن دامن زد. از نامه بدون سلام آقای هاشمی‌رفسنجانی شروع شد که خیلی‌ها تعبیر کردند در آن ایام هیزم‌بیار آتش فتنه شده بود.

اینها ایراد دارد و این فرمایشات شما بارها تکرار شده...

*بله می‌گویم شما یک دیدگاهی دارید به قول شما این چالش، این موضوع...

نامه بدون اسم، بدون سلام، بدون خداحافظی. مگه همین آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای در یک بحران سیاسی در دوران بنی‌صدر به امام نامه ننوشتند؟ نوشتند. اینها ملاک نیست برادر عزیز. اصلا شما اشتباه می‌کنید که روی مسائل این‌قدر سطح پایین گفت‌وگو و بحث می‌کنید. اصلا این حرف‌ها نیست. هاشمی‌رفسنجانی یک آدم قدر قدرت ملی و دلبسته به نظام، انقلاب و عاشق این کشور بود و به خاطر اینها حقش بود که بنویسد، چرا ننویسد؟

*مگر گفتیم ننویسد؟

 نه. آخه اصلا بسم‌ا... بگوید یا نگوید، سلام کند یا نکند این مسائل چه چیزی را حل می‌کند؟

*ادبیات ...

مگر من و شما باید تعیین کننده روابط بین آقای خامنه‌ای و هاشمی که دو تا از شخصیت‌های برجسته نظام سیاسی کشورمان هستند، باشیم و بگوییم که آنها چطور نامه بنویسند؟ به من و شما چه.

*انتشار عمومی چنین نامه‌ای با توجه به فضای...

اجازه بدهید، بحث را یکجانبه پیش نبرید، چون من بیشتر باید پاسخگو باشم.

*قطعا همین طوره.

ما نباید برای بزرگان کشور تعیین تکلیف کنیم. چرا؟ ممکن است اگر شخص آقای هاشمی‌رفسنجانی با من محمد عطریانفر مشورت می‌کرد به ایشان می‌گفتم اگر شما این نامه را سربسته می‌دادید، بهتر بود. ولی مگر آن بزرگان باید عینا به توصیه بنده و شما عمل کنند؟ از من و شما مشورت می‌گیرند که کارشان را پیش ببرند. بنده به شما عرض می‌کنم به صرف یک نامه‌نگاری این‌چنینی که در تاریخ سیاسی ایران مسبوق به سابقه و از سر دلسوزی نوشته شده، نمی‌توان برچسب براندازی را به اصلاح‌طلبان بزنیم. اینها غلط است آقا، اینها که شما می‌گویید اشتباه است. به مصاحبه‌های پخش شده که در آن ایام صورت گرفت اشاره کردید سال 88 ما برای کمک به حل مسائل نظام سیاسی ایران آمدیم. مگر من عطریانفر در همان شرایط از موضع براندازی خود را  نقد کردم؟ نه، ما برانداز نبودیم. ما از باب الفت سیاسی، خود را در انتخابات شکستیم و خودمان را نقد کردیم، برای چه؟ برای این‌که مسأله را به نفع نظام سیاسی حل و بحران را مرتفع کنیم. شرایط پیش آمده جنگ دوست و دشمن نبود که یک جنگ داخلی خانوادگی بود و ما درخصوص حل اختلافات داخلی، گفت‌وگو کردیم.

*إن‌شاءا... همین‌طور باشد که فرمودید اما صحبت بحث تعیین تکلیف نبود. همین‌طور که می‌گویید ما حق داریم که به عملکرد شورای نگهبان و دولتمردان‌مان در عرصه‌های مختلف انتقاد کنیم، طبیعتا چنین نامه‌نگاری هم جای انتقاد دارد و پیشنهاد می‌کنیم، پیشنهاد و طرح دیدگاهی که  شما از آن به‌عنوان تعیین تکلیف تعبیر کردید؛ بالاخره همان‌طور که حقوق مسلم زیادی برای مردم ایران قائل هستید، این هم طبیعتا می‌تواند یکی از آنها باشد.

این مطلب را برای شما روشن می‌کنم. آقای هاشمی به خاطر یک نامه نقد می‌شود اما هزار برابر آن در کشور به آقای هاشمی رفسنجانی توهین شده وککش نگزیده است ولی این‌که شما از موضع وجاهت کافی، آمریت و حاکمیت مطلق در کشور حکم صادر کنید و افراد را بر اساس اقدامات این‌چنینی محکوم کنید، این کار محل ایراد است.

*قطعا که ما در این گفت‌وگو به دنبال محکوم کردن کسی نبودیم و چنین حکمی ندادیم.

نه شما! منظور کسانی هستند که شما در گفت‌وگو با من این نظریه را به نمایندگی از آنها مطرح می‌کنید. اساسا جریان‌های سیاسی اصولگرا حق ندارند از موضع رهبری تصمیم بگیرند. حق ندارند از موضع مطلق‌العنانی یک مسئول در این کشور...

*طبیعتا هیچ جریانی چنین حقی را نداند. آقای عطریانفر با توجه به صحبت هایی که شد سرمایه اجتماعی کشور دچار آسیب شده‌است به نظر حضرتعالی باید چه اقداماتی را برای بازسازی آن به کار گرفت؟

دو راه وجود دارد. اول این‌که نظام انتخاباتی ما مخدوش است و پاسخگوی نیاز جامعه نیست. تصور می‌کنم فارغ از اختلافات و رقابت‌های چپ و راست در کشور، نهادهای مسئول باید با کمک خبرگان سیاسی جریان‌های مختلف چپ و راست بنشینند و نظام انتخابات ایران را تغییر داده و آن را نوسازی و متحول کنند. این تغییر می‌تواند کمک زیادی به ما کند. نمونه آن اقدامی است که در مجلس یازدهم انجام و طی آن بحث تناسب‌سازی انتخابات مطرح شد با این‌که این اقدام‌شان میانبر بود و به آن صورت دردی را دوا نمی‌کند اما من موافق این طرح هستم، چون می‌گوید باشد یک اکثریتی پیروز شد اما حقوق اقلیت کجا و چگونه تأمین می‌شود؟ پیام طرح تناسب‌سازی انتخابات است که صندلی‌ها و کرسی‌های متعلق به اقلیت شکست‌خورده را هم به رسمیت بشناسیم. بعد از 40 سال ما نیازمندیم که نظام انتخاباتی کشورمان را مورد بازبینی قرار دهیم تا یکی از محورهای برگزاری انتخابات که همان مشارکت جدی، غیرقابل اجتناب و تمام‌عیار احزاب در انتخابات است، محقق شود. رفتار انتخاباتی‌ ما فردی است و در این میان احزاب برای خودشان می‌چرخند و به مثابه گرداب‌های حاشیه‌ای در کنار این رودخانه هستند. موضوعی که درخصوص فلان خانم در فلان انتخابات شوراها اشاره کردید ناشی از همین ایرادات و آسیب‌هاست ما باید بتوانیم احزاب رسمی و ملی و دلبسته به نظام را با عقاید مختلف گرد هم بیاوریم و آنها در بحث انتخابات پاسخگو باشند و تکالیفی در این حوزه برای آنها تعریف شود. به چه معنا؟ مثلا شورای نگهبان از موضع استصواب که دارد به آن عمل می‌کند و دوست دارد بهترین‌ها وارد مجلس شوند ــ هر چند در مضامین و مفاهیمی که امام راحل به ما منتقل کرده، گفته‌اند اجازه بدهید که مردم حتی اگر خطا کردند، خطا کنند. شما لازم نیست برای‌شان تعیین تکلیف کنید. مردم می‌خواهند اشتباه انتخاب کنند ــ پس بخش بزرگی از این فرآیند را به احزاب بسپارند تا بهترین‌ها را از درون خودشان عرضه کنند و پاسخگوی عملکردشان هم باشند.

*قاعدتا برای معرفی بهترین‌ها هم باید یک فیلترگذاری باشد.

این روندها باید مطابق با قوانین و قواعد باشد و از حقوق ذاتی شهروندان و مردم ایران تخطی نکند و اگر این تخطی صورت گرفت و حق ذاتی شما گرفته شد، مثل این‌که شما تابعیت ایران را دارید، آیا کسی می‌تواند این حق را از شما بگیرد؟ به هیچ عنوان امکان وقوع چنین اتفاقی وجود ندارد و هیچ احدی از رهبر گرفته تا رئیس‌جمهور و مجلس نمی‌تواند این کار را کند، چون یک حق ذاتی است. حق انتخاب‌شوندگی هم از این دسته حقوق است به‌علاوه یک‌سری مبانی که همان موارد هم در قوانین لحاظ می‌شود و نباید این‌گونه فکر کنیم که هر قانونی که گذاشته می‌شود، وحی منزل است، نه این‌طور نیست و فردا می‌توان به‌هر دلیلی آن را تغییر داد. کلیت عرض بنده این است که مقوله انتخابات را باید به‌طور کلی آسیب‌شناسی کنیم. این قلم... .

*یعنی این بازسازی سرمایه اجتماعی بیشتر معطوف به بحث انتخابات است؟

یک بخش بزرگی مربوط به انتخابات است و اما اگر ذهن‌مان محدود به این انتخابات است و می‌خواهیم یک اقدام کوتاه‌مدت کنیم توصیه می‌کنم زمان برگزاری انتخابات را به تعویق بیندازند. زمان برگزاری انتخابات از اختیارات دولت و وزارت کشور است، می‌توانند درخصوص تاریخ برپایی انتخابات به یک توافق جدید برسند و این تاریخ رو عقب بیندازند و موضوع بعد این‌که قیدی که در بحث پیش‌ثبت‌نام مطرح کردند را حذف کنند و فرصت یک ماهه یا دو هفته‌ای را به احزابی که فرصت حضور در انتخابات از آنها دریغ شده‌است بدهند تا فرمایش رهبری درخصوص این‌که گفتند رقابت جزء‌لاینفک مشارکت است محقق شده و جنبه عملیاتی پیدا کند.

* این پیشنهاد شما تخطی از قانون نیست؟

وقتی قانونی جایگزین قانون قبلی شود، این تخطی از قانون نیست و قانون را نسخ می‌کند.

*مسأله دیگر ناظر بر طول دوره نمایندگی است با توجه به تغییراتی که در روند... .

به هم نمی‌خورد، اصلا به‌هم نمی‌خورد، برای این قضیه فرصت کافی داریم. خاصیت حداقلی این اقدام این است که یک پیام مثبت به رهبری‌ است که رهبر معظم انقلاب در یک نقطه تاریخی باید یک تذکری بدهید. ذکر این نکته را اینجا لازم می‌دانم که بگویم؛ شعارها و دغدغه‌هایی که از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح می‌شود معمولا یک پایه فلسفی دارد و آن نگاه به گذشته است، زیرا می‌بینند که ما در این حوزه‌ها ضعف داشتیم، نوع شعارهایی که در ابتدای سال مطرح می‌کنند نیز از این دسته است. شعارهایی که سالانه انتخاب می‌کنند دلالت بر این دارد که دولت، مجریان و مسئولان کشور در این زمینه دچار ضعف هستند و شعارها را برای اصلاح شرایط مطرح می‌کنند. ایشان بر مشارکت فراگیر و رقابت اشاره و رقابت را جزء‌لاینفک انتخاب عنوان کرده و بر ضرورت حضور نحله‌های فکری متفاوت در انتخابات تاکید دارند، آن وقت آقای وحیدی که دوست بسیار عزیز خود بنده هم هستند حرف‌هایی می‌زدند و می‌گویند مگر همه کشور اصولگرا و اصلاح‌طلب هستند؟ ایشان حق دارند ما هم نگفتیم همه اصولگرا و اصلاح‌طلبند، اصلا چرا کار را احاله به مجهول می‌کنید. سخن ما این است که اداره کشور در طبقه متوسط و در بدنه نخبگان جابه‌جا می‌شود و بدنه‌های مردمی به احزاب تبعیت و به آنها اعتماد می‌کنند، پس به‌عنوان جمع‌بندی عرض می‌کنم پیام مثبتی به رهبری می‌دهیم که ما پیام‌تان را شنیدیم و این فرصت را مقرر کردیم، دوم این‌که اگر حتی گروه‌های سیاسی بهانه‌ای داشته باشند، این بهانه از دست‌شان گرفته می‌شود.

* آقای عطریانفر چرا جریان اصلاح‌طلب نقدپذیر نیست اما همیشه از موضع انتقادی به مسأله نگاه می‌کند؟

عطریانفر: واقعیتش این است که نقد یک جریان دو طرفه است. چرا نپذیریم؟

*مثلا همین چند وقت پیش گفت‌وگویی داشتید و بلافاصله یکی از فعالان جریان اصلاح‌طلب آمد و موضع تندی گرفت و گفت اصلاح‌طلب‌نما و این‌که اصلا کارگزاران در جریان اصلاحات نیستند و حق ندارند در این‌خصوص حرف بزنند

پس به ما انتقاد شده و پاسخ هم داده شده.

*نه، می‌خواهم بگویم که حالا در جریان اصلاحات...

اولا هر کسی که گفته، بی‌خود گفته است، اصلا پایه اصلاح‌طلبی در ایران متعلق به ماست.

*کارگزاران؟

بله، کارگزاران کسانی بودند که در یک اقدام تاریخی و براساس شناخت دقیقی از ناحیه شخص آقای هاشمی‌رفسنجانی صورت گرفت، یک میدان مین سیاسی را باز کردند و دوستان بعدا به ما اضافه شدند. حالا اگر دیگران آمده‌اند و می‌خواهند از پدران‌شان پیشی بگیرند، اشکال ندارد، نقد خودشان را هم می‌کنند. اما پاسخ دقیق و منطقی‌تر به فرمایش شما این است معمولا کسانی که در حوزه قدرت قرار می‌گیرند، متصدی هستند و مناصبی را در اختیار داشته و از اختیارات کافی برخوردار هستند، معمولا مورد نقد قرار می‌گیرند کسی که از اصل قدرت حذف شده و موقعیت سیاسی را خالی کرده است، نمی‌تواند مورد نقد قرار بگیرد، چرا؟ چون چیزی در اختیار ندارد. شخص آقای رئیسی عزیز را در نظر بگیرید، یک زمانی رئیس قوه قضاییه و قبل‌تر در بازرسی کل کشور بود و قص‌علی‌هذا، در آن مقاطع و موقعیت‌هایی که داشت در کوران نقد مردم نبود و طبیعتا کسی هم ایشان را نقد نمی‌کرد اما حالا که رئیس‌جمهور شده و سکان اداره کشور را به دست گرفته است و در برابر چشم مردم قرار دارد، طبیعتا مورد انتقاد قرار می‌گیرد و این نقد از مواهب است. طبیعتا همین‌طوری که ایشان امروز نقد می‌شوند، زمانی که آقای خاتمی و هاشمی هم هم در قدرت بودند، مورد نقد قرار می‌گرفتند.

*نه اون بحث درون‌حزبی‌ همین موضوعی که شما مطرح کردید...

 نه این طبیعی است و این نقدها در سطوح پایین‌تر دوطرفه است.

*آقای عطریانفر در حال حاضر گفتمان قالب در جریان اصلاحات متعلق به چه کسی است؟

 متعلق به جریان اعتدال و عقلانیت.

* لیدرش چه کسی است؟

لیدر ندارند، مجموعه کار جمعی‌ است

* چند وقت پیش متأسفانه حادثه تروریستی رخ داد و منجر به شهادت جمعی از هموطنان‌مان در کرمان شد. فکر می‌کنید انتقام مورد نظر رهبری درخصوص مجازات عاملان حادثه تروریستی کرمان چقدر می‌تواند گسل‌هایی که بین مردم و حاکمیت ایجاد شده را مرتفع و بحث بازسازی سرمایه اجتماعی را محقق کند؟

خیلی خوشحالم که رهبری همواره بیرون از ماجرا به ماجرا نگاه می‌کنند و نقدها، نظارت‌ها و پاسخ‌هایی که به افکار عمومی و مطالبه آنها می‌دهند، بسیار هوشمندانه است. ما نیروهای سیاسی بعضا یک رفتارهای کودکانه‌ای داریم و وقتی که حادثه‌ای پیش می‌آید، همه عوامل مرتبط با آن حادثه را به صورت جزئی بررسی می‌کنیم. تصور می‌کنم که رهبری همیشه در قبال حوادثی که رخ می‌دهد، یک نکته بسیار کلیدی را مدنظر دارند و فرقی نمی‌کند که در یک بمب‌گذاری افراد کشته شده (درگذشته‌اند، قربانی شده‌اند) اصلاح‌طلب، اصولگرا، آدم‌های متعلق به هر طیف سیاسی یا افراد متعارف بدون وابستگی به جریان‌های سیاسی باشند، غم یک غم مشترک است. ما باید بتوانیم ریشه‌های رایکالیزم، خشونت و داعشی‌گری را در کشور از بین ببریم و مسئولان در این خصوص پاسخگو باشند. فکر می‌کنم اگر بخواهیم جهت‌گیری رهبری و فرمایشات ایشان در این رابطه را آنالیز و عملیاتی کنیم، پیامش این است که مسئولان امنیتی، سیاسی، نظامی، انتظامی چرا سیستم‌تان ضعیف شده است و نمی‌توانید جلوی این خطرات را بگیرید؟ یه نکته دیگر هم در این مسائل وجود دارد؛ چراکه بخشی از این مصیبت‌ها ناشی از این است که عناصر بیرونی، نفوذی و خارجی از زمینه نارضایتی‌های عمومی استفاده می‌کنند و اگر ما بتوانیم این زمینه‌ها و بسترها را از بین ببریم، امکان سوء‌استفاده بسیار کم می‌شود. واقعیت این است که برای ایجاد یک جامعه سالم، توامان نیازمند یک دولت مقتدر و نهادهای امنیتی مقتدر هستیم و این مسأله حائز اهمیت است موضوع دیگر این‌که زمینه مستعدی که همیشه مورد سوء‌استفاده دشمنان قرار می‌گیرد، مرتفع شود. در حال حاضر مسائل مرتبط با اوضاع معیشتی، اقتصادی‌ و فقر از مشکلات جدی است که در جامعه حاکم شده است. همان‌طور که می‌دانید قدرت سیاسی در جوامع به وسیله طبقه متوسط جابه‌جا می‌شود، طبقه متوسط جامعه ایران 7-6 دهک بود که در حال حاضر کاهش پیدا کرده و به کمتر از دو دهک رسیده است. بنابراین چهار دهک طبقه متوسط، فقیر شده‌اند. البته فکر این فقرای جدید، همچنان دغدغه‌مند اما جیب‌شان خالی شده است  که این مسأله می‌تواند محل خطر باشد. به هر حال سفره مردم کوچک، توان اقتصادی آنها ضعیف شده و قدرت خریدشان کاهش پیدا کرده است و من تصور می‌کنم دوستان و مسئولان امنیتی به‌خصوص دولت باید پیام رهبری در این قضیه را جدی بگیرند و شرایطی را فراهم کنند که این موارد اصلاح‌شده و زمینه‌های اجتماعی سوء‌استفاده از فقر مردم مرتفع شود.

* در نهایت فکر می‌کنید تحقق فرمایش صریح ایشان مبنی بر انتقام عادلانه از آمران و عاملان این جنایت می‌تواند این گسل اجتماعی را ترمیم کند یا خیر؟

 با یک حادثه که نه، زمان می‌برد. ببینید عوامل ...

*اینها بالاخره اثرگذار است.

عطریانفر: قطعا. خاطرم هست بعد از حوادث سال 60 که منافقین ضربات سنگینی زدند، مسئولان‌ کشور به خاطر جنبه‌های امنیتی ناچار شدند در حیطه حفاظتی وحشتناکی قرار بگیرند و به همین خاطر دسترسی به آنها خیلی سخت شد و این جزو خسارات ما بود. آیا می‌تونیم شرایطی را به وجود بیاوریم ک

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: عطریانفر:کارگزاران پدراصلاح‌طلبی/جریان اصلاحات لیدر ندارد/صحبت‌های آذر منصوری فردی است