داغ جنگ بر دل دا
قصه دا
قصه دا برنامهای تلویزیونی بود که به روایت کتاب دا میپرداخت. این برنامه به صورت انیمیشن روتوسکوپی شده بود. ۵۵ هنرپیشه زن ایرانی در ۱۲۰قسمت این قصه را روایت کردند. همانطورکه بیان شد سینا عطاییان کارگردان اثر بود. تهیهکنندگی را هم علی تقیپور بر عهده داشت که در ۱۲۰قسمت آماده شد. این اثر تلفیقی نخستین بار در بیست و نهمین سالگرد آزادسازی خرمشهر از شبکه یک سیما روی آنتن رفت. «دا» در چند زبان و گویش به معنی مادر است.
برگ دوم
بازیگران روایت
حضور چهرهها معمولا در دیده شدن یک اثر، ثاثیر چشمگیری دارد. در «قصه دا »نیز از حضور چهرههای هنری بهره برده شده بود. البته به فراخور قصه که قهرمانی زن دارد، بانوان بازیگر به عنوان راویان این مجموعه انتخاب شدند. لعیا زنگنه، شبنم قلیخانی، مهتاب کرامتی، شقایق فراهانی، نیوشا ضیغمی، زندهیاد عسل بدیعی، رویا تیموریان، نسرین مقانلو، پریوش نظریه، نیکی کریمی، مینا ساداتی، بهنوش بختیاری، فلور نظری، اکرم محمدی، زیبا بروفه، فریبا کامران، آشا محرابی، گیتی خامنه و... تعدادی از هنرمندان بودند که با بیان خود قصه دا را روایت کردند.
برگ سوم
تجربه تلخ زهرا
این کتاب مورد توجه منتقدان و بسیاری از مردم قرار گرفت و نویسنده آن نیز در گفتگوهای تلویزیونی از جمله برنامه ماه عسل سال ۱۳۸۸ شرکت کرد. کتاب دا روایت واقعی بخشهایی از زندگی سیده زهرا حسینی و حضورش در غسالخانه خرمشهر در روزهای جنگ است. تجربه این بانو در جنگ به صورت ملموس روایت شده که بسیار تکاندهنده است. سیده زهرا حسینی پس از مدتی در زمان محاصره ۳۳ روزه خرمشهر دچار آتشسوزی و ترکش در نزدیکی ستون فقراتش میشود؛ ترکشی که باعث میشود او یک ماه در بیمارستانی خارج از خرمشهر بماند؛ مصدومیتی که تا به امروز با آن دست و پنجه نرم میکند. این کتاب به کوشش سیده اعظم حسینی نوشته شده است. انتشارات سوره مهر اولین بار در سال ۱۳۸۷ این اثر را چاپ کرد و به دلیل استقبال بسیار زیاد بارها و بارها تجدید چاپ شد. «دا»تا امروز به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، عربی، اسپانیایی، ترکی استانبولی، اردو و خط سیرلیک تاجیکستان ترجمه شده است. همچنین خبرهای زیادی از ابراز تمایل کارگردانان برای ساخت اثری سینمایی و تلویزیونی مطرح شده است اما فعلا همین مجموعه انیمیشن تنها اثر ساخته شده است.
رگ چهارم
بخشی از کتاب
در بخشی از این روایت تاثیرگذار میخوانیم:«آدم زیادی در قبرستان نبود، چند نفری جلوی غسالخانه ایستاده بودند؛ زنی آن طرفتر روی زمین نشسته بود، زار میزد و خاکهای اطرافش را چنگ میزد و به سرو صورتش میریخت.چند تا بچه هم دور و برش بودند؛ دلم لرزید نزدیک تر شدم زنی که بین بچهها بود، شیون میکرد و صورت میخراشید، دا بود، هیچ وقت طاقت دیدن ناراحتیاش را نداشتم؛ حالا چه شده بود که اینطور میکرد؟ خدایا چه بر سر ما آمده؟اما نگاههای آدمها یک دفعه به طرفم برگشت؛ دلم هری ریخت، دا هم متوجه من شد. صدای نالهاش بالا رفت، بلند شد و افتان و خیزان به طرفم آمد.آن قدر خاک بر سرو رویش ریخته بود که رنگ صورت و لباسش برگشته بود؛ نگار کسی هولم داده باشد به طرف دا قدم برداشتم.به هم نرسیده، دا با سوز جگر خراشی گفت: دیدی بابات شهید شد، دیدی!»
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: داغ جنگ بر دل دا
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران