من فحش می‌دهم، تو فیش می‌نویسی؟!

من فحش می‌دهم، تو فیش می‌نویسی؟!
ایسنا

موسی اسوار از علاقه سمیعی گیلانی به ویراستاری می‌گوید که این کار با خون او آمیخته شده بود و از آن لذت می‌برد، و حتی در این‌ کار ایثارگونه رفتار می‌کرد.

به گزارش ایسنا، مراسم نکوداشت احمد سمیعی گیلانی همزمان با زادروز این چهره فقید فرهنگی و نخستین تولدش بعد از درگذشتش و روز ویراستار  (چهارشنبه، یازدهم  بهمن‌ماه) در کتابخانه مرکزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی با حضور حسن‌ انوری، محمدرضا نصیری، مسعود جعفری جزی،‌ آبتین گلکار، مهشید نونهالی، محمود عابدی و محمدرضا ترکی برگزار شد.

 بعد از سخنان غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان، موسی اسوار، مترجم زبان عربی و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سخنانی  با اشاره به اینکه چندسالی است سالروز تولد سمیعی گیلانی به‌عنوان روز ویراستار خوانده می‌شود، گفت: برجسته‌ترین خصلت استاد سمیعی، عشق به ویراستاری بود، ویراستاری در خون سمیعی بود و واقعا از آن لذت می‌برد. روند ویرایش، روند جانکاهی است و معمولا ویراستاران اظهار ملال می‌کنند و می‌گویند  می‌خواهیم آن را کنار بگذاریم اما وجود استاد سمیعی با ویرایش سرشته شده بود و برخی ملال از ویراستاری را تلنگر می‌زدند. خود ایشان تعریف می‌کرد که فروزانفر از سر لطف احوال دانشجویانش را می‌پرسید و تکیه کلامش «چه می‌کنید آقا؟» بود. از سمیعی می‌پرسد و او می‌گوید: «ویراستاری می‌کنم». پاسخی که‌ فروزانفر  به ایشان داده بود، ضدانگیزه بود. ولی استاد سمیعی ویراستاری را دوست داشت و از آن لذت می‌برد. گاه به او می‌گفتم شما از این کار خسته نمی‌شوید؟ می‌گفت: «من لذت می‌برم».

او افزود: اگر بخواهیم زمان حیات سمیعی، دقایق و ساعات و روزهایش را محاسبه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که اگر او به ترجمه می‌پرداخت، با پشتکاری که داشت به ۱۰۰ کتاب می‌توانست برسد اما ۷۰ درصد زمان و عمرش را وقف ویرایش کرد. او در تالیف مقاله و کتاب دستی داشت و ترجمه‌های نابی داشت. آن زمانی که برای ویرایش محدودیت داشت (در زندان بود) به ترجمه اهمیت داد و از سر ناچاری در مقطع کوتاهی که در زندان بود به ترجمه پرداخت و ترجمه درخشان او از «سالامبو» محصول ایام زندان بود. اگر او به کار ترجمه می‌پرداخت در صدر  و در کنار مترجمانی چون سعادت، نجفی، قاضی و  سیدحسینی  قرار می‌گرفت. او در تألیف مقالات دانشنامه‌ای درخشان عمل می‌کرد و این مقالات او متقن‌ و استوار هستند.

 اسوار «ایثار در ویرایش» را دومین خصلت سمیعی گیلانی خواند و گفت: استاد سمیعی ایثارگونه رفتار می‌کرد. می‌گویند ویراستار نباید به بیش از ۳۰ درصد متن دست ببرد و اگر بیش از این بود مقاله یا ترجمه مردود می‌شود اما استاد گاهی کارهایی را با ویرایش احیا می‌کرد که مثال معروف آن کتاب «از صبا تا نیما» است؛ این کتاب مجموعه‌ای فیش بود که به یک کتاب ارزشمند تبدیل شد و مولف نیز به این موضوع اقرار داشت.  سال ۱۳۸۴ مقاله‌ای را برای داوری برای من ارسال کرد که موضوع مقاله خوب بود اما اجرای نویسنده قوی‌ نبود. از موضوع خوشم آمد و برحسب تعهدی که داشتم ملاحظات آن را نوشتم که چه کاستی‌هایی دارد اما قابل چاپ نیست. چند ماه بعد همان مقاله چاپ شد که کاملا متفاوت بود و همه ملاحظات اعمال شده بود. زمانی که به استاد سمیعی گفتم مولف آن‌ها را اصلاح کرد گفت نه خودم درست کردم. ایشان واقعا ایثار کرده بود و برخی از مولفان و نویسندگان نیز چه برخوردار شدند، به نام‌شان چیزهایی چاپ شد که کار سمیعی بود. سمیعی برای ویرایش واقعا ایثار می‌کرد.

 این مترجم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مقاله «آداب ویراستاری» نوشته احمد سمیعی گیلانی که در سال ۱۳۶۰ منتشر شده است، گفت: استاد سمیعی بر این ‌آداب تأکید داشت که ویراستار با مؤلف یا صاحب اثر تعامل داشته باشد و نباید یک ویراستار اظهار فضل کند هرچقدر که باسواد باشد.  ۴۰ سال از نزدیک با سمیعی کار کردم، در تمام سال‌ها که ویراستاری می‌کرد یک بار ندیدم از صاحب اثری بدگویی کند و سر سوزنی جایگاه او را زیر سوال ببرد. او همیشه با حرمت از صاحبان آثار یاد می‌کرد و به همین علت مورد احترام همگان بود.

اسوار «کوشایی» را چهارمین ویژگی سمیعی گیلانی خواند و گفت: استاد سمیعی از ساعت ۶ و نیم صبح که به فرهنگستان می‌آمد تا آخر وقت کار می‌کرد و همیشه در زمان استراحت نیز بحث کتاب و نشر  بود.

 او در ادامه خاطراتی از کوشایی سمیعی گیلانی در سفرهای کاری و تفریحی گفت و اظهار کرد: در سفری به نمایشگاه کتاب بروکسل که با هم رفته ‌بودیم، ما کاری نداشتیم و دیدم چیزی از کیف درآورد و شروع به کار کرد. گفتم چه می‌کنید؟ گفت دارم کتاب‌ فلانی را ویرایش می‌کنم. گفتم در سفر هم دست برنمی‌دارید؟ گفت: «خب، بیکارم و نشسته‌ام.». وجود او با ویراستاری عجین شده بود و پیشتکار و علاقه زیادی در وجود او برای این کار بود.

 این مترجم با بیان اینکه اخوانیاتی با سمیعی گیلانی داشت، اخوانیه‌ای را تعریف کرد. او به شوخی گفت: «امیدوارم این خاطره من تبعاتی برایم در فرهنگستان نداشته باشد؛ البته تکلیفی بر من نشود. آقای سمیعی روحیه تلمذ و دانشجویی داشت. آن زمان که در فرهنگستان نبودم، به من می‌گفت با دکتر نصیری صحبت می‌کنم در فرهنگستان جلساتی برای شعر عربی از دوران جاهلیت تا کنون بگذاری.» که می‌گفتم کار سختی است و نمی‌شود، من برای این‌ کار باید کلی مقاله بخوانم.

موسی اسوار خاطره طنزی را به نقل از خود سمیعی مربوط به روحیه دانشجو بودن احمید سمیعی گیلانی تعریف کرد: همسر سمیعی گیلانی تعبیرات گیلکی نابی در ذهن داشت. برخلاف سمیعی گیلانی  که درون‌گرا و ساکت بود (دانشجوی فروزانفر بود و در کلاس‌هایش ساکت بود اما خوب یاد می‌گرفت. بعد از امتحان، بالاترین نمره را او آورده بود. وقتی دانشجویان نتیجه امتحان را سراغ گرفته بودند، گفته بود بد نبود اما از همه بهتر آن جوان سکّیت و صموت بود. این دو واژه فعل تفضیلی هستند)، همسرش برون‌گرا بود و حرفش را می‌زد. یک‌بار دعوایی با هم داشتند که همسرش متلکی را به گیلکی می‌پراند که سمیعی برای اولین بار عبارت را شنیده بود و گویا تشبیه زیبایی هم داشته است. در میانه بحث‌ و دعوا سمیعی فیش کاغذی‌ را برداشته و به همسرش گفته بود آنچه را گفتی دوباره بگو، او می‌گوید چه گفتم، می‌گوید همین را ‌که گفتی بگو. همسرش می‌گوید من دارم فحش می‌دهم، تو فیش می‌نویسی؟! استاد سمیعی روحیه علمی داشت. 

سمیعی سرو بلند ادبیات بود


جعفرشجاع کیهانی، استان زبان فارسی و عضو فرهنگستان نیز در سخنانی مکتوب به آشنایی‌اش با سیعی گیلانی اشاره کرد و به جریان فکری سمیعی گیلانی پرداخت و گفت: در درس سبک‌شناسی و تاریخ ادبیات دغدغه سمیعی گیلانی «تأکید و تأمل بر جریان‌شناسی، پیدایی سبک‌ها و اندیشه‌ها بود نه صرف وقایع‌نگاری و تذکره‌نویسی». او این‌ها را گذری برای رسیدن به آن‌ها می‌دانست.

 او در ادامه به زندگینامه سمیعی گیلانی پرداخت؛ سفر خانواده پیش از تولد سمیعی گیلانی به تهران، دوران کودکی‌اش، گرایش به فعالیت حزبی‌اش که کیهانی می‌گوید سمیعی گیلانی بیشتر مایه‌های فکری و رشد عقلانی‌اش را مدیون آن دوران می‌دانسته، دوران همکاری‌اش با انتشارات فرانکلین، دوران میان‌سالی و دوران کهولتش.

کیهانی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: استاد سمیعی انسان و دانشمند عجیبی بود با آنکه در دو سه‌ ماه آخر زندگی‌اش و در آستانه ۱۰۳ سالگی ضعف و ناتوانی او را در برگرفته بود، ناله و شکایتی نمی‌کرد و همچنان می‌خواند و می‌خواست مطالبش را تقریر کنیم. 

 او ادامه داد: اندیشه و آثار او چون مرواریدی در صدف بود که ماندگار خواهد ماند. سمیعی گیلانی به‌راستی سرو بلند ادبیات فارسی بود. 

 مردمداری، شاگردپروری و انتقاد از خویش


هومن عباس‌پور، عضو هیئت مدیره انجمن صنفی ویراستاران  نیز در سخنانی گفت: وجه بارز  سنت سمیعی مردم‌داری و سعه صدر و احترامش به کسانی بود که آثارشان را ویرایش کرده بود. از او آموختیم که صاحب اثر را، به هر میزان سواد و در هر مرتبه اجتماعی، باید قانع  کرد، نه اینکه به اتکای رتبه دانشگاهی یا حتی منزلت علمی او را مرعوب کرد. او برخلاف عادت رایج، همواره ویراستار را مدیون صاحب اثر می‌دانست و می‌گفت، صاحب اثر است که منتی بر ویراستار دارد، نه برعکس.

 او وجه دیگر سنت سمیعی را شاگردپروی او خواند و  افزود: استاد برای دانشجویان برتر خود امتیاز ویژه‌ای قائل بود و آنان را، برای کار و پیشرفت به نهادها و ناشران معرفی می‌کرد.

 عباس‌پور وجه دیگر سنت سمیعی را بازنگری و انتقاد از خویشن خواند و گفت: او مثل بسیاری از هم‌سالان خود، در جوانی به حزبی با ظاهری مدرن ولی با ایدئولوژی بسته گرویده بود ولی شجاعت آن را داشت که نزدیک‌ترین شاگرد محمدباقر هوشیار باشد و بعد از کلاس استاد محبوبش را تا در منزل  همراهی می‌کرده است. سمیعی جوان شجاعت آن را داشت که بگوید در زندان، وقتی مناجات پرسوز و گداز نواب صفوی را از سلول بغلی می‌شنیده متأثر می‌شده است، اما آنچه سمیعی آن روزگار را به کنار گذاشتن معتقدات حزبی رهنمون شد همانا عشق به آموختن و زندگی دانشورانه بود.

او وجه دیگر سنت سمیعی را که برای انتقال به نسل‌های بعد الزامی دانست، انتشار آثار منتشرنشده او دانست و برای تدوین آن‌ها از طرف انجمن ویراستاران اعلام آمادگی کرد.

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: من فحش می‌دهم، تو فیش می‌نویسی؟!