«بهبه چه حرف خوبی»، چگونه سرود شد؟
وحید نیکخواه آزاد، فیلمنامه نویس، تهیهکننده و کارگردان سینمای کودک و نوجوان است که در کارنامه هنریاش فیلمهای سینمایی دیو و دلبر، علی و دنی، فرزند خوانده، نصف مال من، نصف مال تو و.. دیده میشود. نیکخواه آزاد برای کودکان و نوجوانان نسل انقلاب، شاعری نام آشناست.
شعرهای وحید نیکخواه آزاد در کیهان بچهها، ورد زبان نسلی بود که کودکی و نوجوانیشان با انقلاب و جنگ گره خورده بود. بهبه! چه حرف خوبی، آن شب امام ما گفت... یکی از شعرهای ماندگار اوست. وحید نیکخواه آزاد، برایمان از خاطره شبی گفت که برای اولین بار این سرود را شنید.
بعد از انقلاب، زمانی که سردبیر کیهان بچهها بودم و هفتهای یک شعر با توجه به حال و هوای آن روزهای اول انقلاب میسرودم که در مجله کیهان بچهها چاپ میشد. آبان سال ۱۳۵۸ سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام (ره) تسخیر شده بود و ایران با تهدیدهای بسیاری از سوی امریکا رو به رو شد.
همان موقع امام خمینی (ره) سخنرانی در وصف رشادت و شجاعت جوانان ایرانی داشتند. من هم متناسب با سخنرانی امام (ره) شعری را سرودم که با این بیت شروع میشد: "بهبه! چه حرف خوبی آن شب امام گفت، حرفی که خواب دشمن از آن شکست و آشفت.. " و در ادامه این بود که "ما بچههای ایران، جنگیم تا رهایی، ترسی به دل نداریم از رنج و بیغذایی... "
مجید حداد عادل سرود را برای من پخش کرد
این شعر مانند همه شعرها چاپ شد و یادم هست که حدود یک سال از چاپ آن گذشته بود. آن زمان دیگر من در کیهان بچهها نبودم و در تلویزیون مشغول شده بودم. فکر کنم زمستان بود که یک روز مجید حدادعادل با من تماس گرفت و گفت امشب اگر فرصت داری بیا دم خانه ما و کارت دارم.
مجید، آن موقع سرپرست رادیو بود. نشانی داد و من رفتم سمت خانه آنها در چهارراه قنات، خیابان دولت جایی که الان هم خانه پدری آنهاست. من همان شب رفتم و زنگ زدم. مجید دم در آمد و پرسید: در ماشینت دستگاه پخش داری؟ گفتم: بله. مجید رفت و از خانه یک نوار کاست آورد و رفتیم در ماشین نشستیم. نوار را در دستگاه گذاشت و دکمه شروع را زد. یادم هست که موسیقی بیکلامی شروع شد. در اصطلاح موسیقی، اورتور که مقدمه موسیقی بود شروع شد و اتفاقا طولانی هم بود.
من متعجب بودم که این وقت شب چرا باید این موسیقی را گوش بدهم! و داستان از چه قرار است! بعد از تمام شدن موسیقی، صدای خوانندهای پخش شد با این شعر: بهبه چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت... خب برای من جالب بود که شعر من به سرود تبدیل شده بود. بعد از تمام شدن سرود، مجید عذرخواهی کرد و گفت که ما را ببخش! اجازه نگرفتیم و روی این شعر، آهنگ گذاشتیم و تبدیل به سرود کردیم.
یادم هست که گفتم اشکالی ندارد، اما نظرم را نسبت به کارشان گفتم. خب تغییراتی به شعر داده بودند. برای مثال شعر من این بود: حرفی که خواب دشمن از آن شکست و آشفت؛ که تغییر کرده و شده بود: حرفی که خواب دشمن از آن سخن برآشفت.
سرود بازخورد خوبی داشت
نکته دیگر به انتخاب سازها مربوط بود که به نظرم تناسبی با گروه سنی بچهها نداشت. از سازهای سنتی استفاده شده بود، اما در نهایت به نظرم کار خوبی آمد و مناسب با آن روزها بود. فکر میکنم سرود در رادیو ضبط و مجید هم پیگیر کار شده بود. بعد از انتشار، این سرود بازخورد خوبی داشت و جزء سرودهای ماندگاری شد که اوایل انقلاب تولید میشد.
بعد از انقلاب طولی نکشید که جنگ شروع شد و چند ماه بعد از جنگ هم خبر شهادت مجید حداد عادل را شنیدم. مجید، از جوانان انقلابی بودکه هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در جبهه دارخوین به شهادت رسید. کتاب «شرح زندگی و شهادت؛ شهید مجید حدادعادل» نوشته غلامعلی حداد عادل به شرح زندگی این شهید بزرگوار پرداخته است.
مثل گلهای قرمز قالی
شعرهایی که آن زمان سروده میشد، شعاری بود و جنبه حماسی و میهنی داشت. وجه شعاری و حماسی آنها از وجه ادبی اشعار پررنگتر بود. بود طبیعی هم بود. کشور مدام از سوی دشمن تهدید میشد و این اشعار قرار بود روی مخاطبان از نظر عملی تاثیر بگذارد. البته این گونه نبود که همه اشعار جنبه حماسی داشته باشند، در شعرها وجه خیال و لطافت کودکانه هم در نظر گرفته میشد.
مثل شعری که با عنوان مثل گلهای قرمز قالی سرودم و شعری بود با مضمون انقلابی و انقلاب را به لبخند، شادی، بهار و گلهای قرمز قالی تشبیه کرده بود. نقش نوجوانان و جوانان در انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی و بعد از آن در جنگ تحمیلی پررنگ بود و شاعران هم تلاش میکردند تا گوشهای از این شجاعت و حماسهآفرینی را در اشعار خود نمایان کنند.
متن شعر به به چه حرف خوبی!
شاعر: وحید نیکخواه آزاد
بهبه! چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت
حرفی که خواب دشمن از آن شکست و آشفت (از آن سخن برآشفت)
حرف امام این بود: در سرزمین ایران پاینده است اسلام تا هست نور ایمان
ما بچههای ایران جنگیم تا رهایی
ترسی به دل نداریم از رنج و بیغذایی
فریادمان بلند است
نهضت ادامه دارد
حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد
از توپ و تانک دشمن هرگز نمیهراسیم
دشمن گیاه هرز است، ما مثل تیغ و داسیم
دشمن خیال کرده ما نوگل بهاریم.
اما امام ما گفت ما مرد کارزاریم
فریادمان بلند است
نهضت ادامه دارد
حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد
مثل گلهای قرمز قالی
شاعر: وحید نیکخواه آزاد
مثل یک رعد، مثل یک فریاد
مثل بانگ اذان وقت سحر
مثل آوای مرغکی دلشاد
مثل یک ریشه، مثل یک گلبرگ
مثل شمشاد، مثل یک شبدر
مثل برخاستن ز بستر مرگ
مثل یک اوج، مثل یک پرواز
مثل یک موج، مثل یک دریا
مثل شور و نشاط یک آغاز
مثل لبخند، مثل خوشحالی
مثل یک قصه، مثل یک رؤیا
مثل گلهای قرمز قالی
مثل یک غنچه، مثل یک نوزاد
مثل رنگینکمان و مثل امید
مثل یک مرغ از قفس، آزاد
مثل یک دوست، مثل یک حامی
مثل پیک بهار و خندۀ عید
انقلاب بزرگ اسلامی
منبع:همشهری آنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع خبر: باشگاه خبرنگاران
اخبار مرتبط: «بهبه چه حرف خوبی»، چگونه سرود شد؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران