چالش‌های زنان کوله‌گرد در ایران: پای رفتن‌مان را زنجیر نکنید

چالش‌های زنان کوله‌گرد در ایران: پای رفتن‌مان را زنجیر نکنید
رادیو زمانه

زنان گردشگر برای پاسخگویی به نیاز‌‌های روح بی‌قرار و ماجراجوی خود رهسپار سفر‌ می‌شوند. برخی از آن‌ها زنانی مستقل، تحصیل‌کرده و شاغل‌اند. آن‌‌ها با پیوندزدن توانمندی‌‌‌های خود به جسارت و شجاعت، مبلغانی تمام‌عیار در عرصۀ گردشگری زنان هستند؛ اما تأسف‌بار است که در بستر کنونی جامعۀ ایران زنان، چه مجرد و چه متأهل از زمانی که قصد سفر می‌کنند در حقیقت دست به عملی چالش‌برانگیز زد‌ه‌اند و اگر این سفر از نوع کوله‌گردی باشد، حواشی، مخالفت‌‌ها و موانع بیشتر و دشواتر نیز خواهد بود. این موانع در سطوح مختلفِ خانواده، اطرافیان و جامعه شکل می‌گیرد. از سوی اجتماع، تزریق نگرش‌‌های منفی به‌علت کوله‌گردبودن و زن‌بودن به حدی زیاد است که گاه منجر به عذاب وجدان، از بین رفتن اعتمادبه‌نفس یا ایجاد خشم در گردشگران می‌شود. همچنین ناامنی و ترس شدید و مداوم از تعرض، حلاوت سفر را برای زنان کوله‌گرد کم می‌کند.

در این نوشتار قصد داریم به مرور مشکلاتی بپردازیم که زنان کوله‌گرد و گردشگر با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

نگرش منفی خانواده

در میان روایت‌‌های زنان، اشاره‌های بسیاری به صرف زمان و انرژی برای کسب رضایت پدر و مادر و عادی‌سازی سفر تنهایی به ویژه برای زنان مجرد بوده است. نگرانی‌‌های خانواده، عدم شناخت کوله‌گردی، تعصب‌ها و تبعیض‌‌ها موجب شده تا زنان توانمندی که استقلال مالی هم دارند برای سفرکردن همواره دغدغۀ رضایت و پذیرش از سوی خانواده را داشته باشند. لیلا در این رابطه می‌گوید:

من با هر زبونی که فکرشو بکنید با خانواد‌ه‌ام صحبت کردم. دیگه کار به جایی رسید که من رو تهدید کردند و تُن صدا‌ها بالا رفت و خیلی از حریم‌ها بین‌مون شکسته شد متأسفانه؛ مخصوصاً بین من و داداشم. من با داداشم سر قضیۀ سفر کشمکش زیادی داشتم، تا حدی که پارسال حتی من رو تهدید به کشتن کرد. دو ساله قهریم. گفت یا نرو سفر یا اگه می‌ری یه جوری باشه به گوش من نرسه وگرنه میام خونت رو می‌ریزم. با اینکه من ازدواج کردم. گفت: “شانس آوردی شوهر داری وگرنه می‌دونستم با‌هات چیکار کنم. الان اگر دهنم بسته است به هوای اینه که ازدواج کردی.” همچنان تهدید می‌شم، بابای من به مامانم می‌گه با دختر صحبت کن، مامان من با من قهر می‌کنه.

زنان متأهل برای سفرکردن علاوه بر خانوادۀ خود، باید برای جلب رضایت همسر و خانوادۀ همسر نیز تلاش کنند؛ نیلوفر می‌گوید:

خانوادۀ همسرم می‌گن نذار تنها بره سفر. چه معنی داره؟ اصلاً باید بشینه توی خونه‌اش. البته خانواده‌اش این‌ها رو مستقیم به من نمی‌گن، به خودش می‌گن. توی خانوادۀ همسرم اکثر خانم‌ها بعد از گرفتن دیپلم ازدواج کردند و خانه‌دارند و دغدغه‌شون اینه که پارچه بخرن و مهمونی بگیرن و آرایشگاه برن. دغدغه‌ها شون توی این طیفه. البته من به هیچ عنوان ارزش‌گذاری نمی‌کنم. فقط منظورم اینه که با هم تفاوت داریم و براشون سخته شیوۀ زندگی منو درک کنند و باهش کنار بیان.

اجازۀ همسر

طبق قوانین جمهوری اسلامی، زنان بدون اذن همسر حتی حق خروج از منزل را نیز ندارند. کسب اجازه از همسر سدی در مقابل زنانی است که همگی تحصیل‌کرده، شاغل و توانمندند و چنان اشتیاقی به سفر دارند که از پس سفر‌‌های ماجراجویانه با درجۀ سختی بالا، به خوبی برمی‌آیند. لیلا در این رابطه می‌گوید: «طبق قوانین اینکه پاتو از خونه بیرون بذاری هم اجازۀ شوهر می‌خواد. همسر می‌تونه عدم تمکین بگیره. الان همسر من بره دادگاه بگه زن من این شکلی می‌ره سفر، می‌تونه کاری کنه که من مجبور شم بسط بشینم خونه. من بهش گفتم اگه بخوای همچین کاری بکنی من ترجیح می‌دم جدا بشم. اصلاً آدم محدودشدن نیستم.» 

نسیم می‌گوید: «واقعاً لازم بودن اجازۀ شوهر برای گذرنامه خیلی توهین‌آمیزه. یعنی هر وقت موقع تمدید پاسپورتم می‌شه و من مجبورم برم از شوهرم خواهش کنم بره دفترخونه امضا بکنه عزا می‌گیرم. حس دردآوریه که توی سی سالگی هنوز هم باید از یه مرد اجازه بگیری، در صورتی که اینقدر توانمند هستی که می‌خوای سفر به این سنگینی و سختی رو خودت تنهایی بری. حس حقارت می‌ده به آدم، ولی این حس حقارت رو هم دارم به جون می‌خرم که بتونم برم سفر.» 

الناز می‌گوید: «توی یکی از سفر‌هامون با یه گروه آفرودی (Off-road)، وقتی فهمیدن متأهلم، گفتن باید رضایت همسر بیاری. گفتم من این همه سفر رفتم، اولین باره مسئولش همچین حرفی می‌زنه. گفتن ما قانونمون اینه. گفتم شوهرم مشکلی نداره، اگه داشت که اینهمه سفر نمی‌رفتم. ولی ازم رضایت کتبی با اثرانگشت و امضا خواستن. واقعاً جا خوردم. گفتم: آخه شما که خودتون اهل سفرید چرا اینو می‌گید؟!»

Ad placeholder

نگرش منفی جوامع محلی و رانندگان گذری

کوله‌گردی در کشور ما سبکی ناشناخته است و از آنجایی که کوله‌گردان در بسیاری از مواقع عازم مناطق بکر و دورافتاده اند، در ابتدای ورود نزد مردم بومی عجیب و متفاوت جلوه می‌کنند. حال اگر این کوله‌گردان زن باشند، تمایز برخورد‌ها و میزان حساسیت‌ها بیش از پیش است. کنجکاوی و قضاوت زودهنگام آن‌ها می‌تواند برای زنان کوله‌گرد آزاردهنده باشد. رانندگان گذری نیز که اطلاعی از شیوۀ هیچ‌‌هایک (hitch hike: سفر کردن به همراه رانندگان گذری) ندارند، ممکن است تصوراتی موهوم و بی‌اساس داشته باشند.

نرگس می‌گوید: «وقتی می‌خواید هیچ‌‌هایک کنید بهترین حالت ممکن اینه که یه دختر و پسر با هم وایسن، چون اگر یکی یا دو تا پسر باشن راننده‌‌ها کمتر اعتماد می‌کنن و نگه نمی‌دارن. اگرم که یکی یا دو تا دختر باشن که خب امنیت نداره. پس زوج وایمیسیم، یه دختر با یه پسر. حتی وقت گروه بزرگی هستیم بچه‌‌ها جفت‌جفت به همین شکل وایمیستن برای هیچ‌‌هایک و توی مقصد به هم ملحق می‌شیم. سوار ماشین که می‌شیم معمولاً راننده ازمون نسبت‌مون رو می‌پرسه که مجبوریم بگیم نامزدیم یا زن و شوهریم، وگرنه برخورد‌ها بد می‌شه با‌هامون. چون همین‌جوریش هم راننده‌‌ها به خاطر سبک لباس پوشیدنمون و کولۀ سنگین روی دوشمون بهمون جوری نگاه می‌کنن انگار آدم فضایی هستیم.»

صبا می‌گوید: «نگاه جامعۀ مقصد گاهی کمی خشنه. با خودشون فکر می‌کنند که تو چه جور دختری هستی که تنها پا شدی اومدی سفر. سؤالی که خیلی از راننده‌های ماشین ازمون می‌پرسیدن این بود که شما مگه خانواده ندارید؟ چرا با خانواده‌تون نمی‌رید سفر؟ جا‌‌هایی که خیلی بسته‌تر و سنتی‌تر باشه مجبوری حواست به روسریت باشه و چار‌‌ه‌ای نداری جز اینکه پوشیده‌تر باشی نسبت به وقتی که توی تهرانی وگرنه واقعاً سفر برات سخت می‌شه.» 

ندا می‌گوید: «یه بار توی سفر با یه خانوادۀ روستایی هم‌کلام شدیم، خانمه براش سؤال بود که من و همسفر‌هام چیکارۀ همیم. گفتیم عضو یه گروه کوهنوردی هستیم، گفت نه، چه رابطه‌ای با هم دارین؟ خیلی هم اصرار داشت. مجبور شدیم بگیم اینا خواهر و برادرن و بقیه هم دوست‌‌هاشون. یا فیلبند رفته بودیم، به همسفرم گفتن این نامزدته؟ مجبور شد به دروغ بگه آره.»

بهارک می‌گوید: «شاید آدم‌‌های محلی یه سوءظنی پیدا کنن. ممکنه فکر کنن چهارچوب نداریم یا خانواده‌دار نیستیم؛ چون فرهنگ کوله‌گردی خانم‌‌ها توی جامعۀ ما جا نیفتاده و شناخت ندارن. زیاد شده بپرسن که داری چیکار می‌کنی؟ ظاهرت چرا این‌طوریه؟ چون با مردم بومی تفاوت داری. البته وقتی شناخت پیدا کنن، نگاهشون تغییر می‌کنه.» 

تفکر مردسالارانه

زنان کوله‌گرد به نگرش‌ مردسالارانه‌ای که تنها‌سفرکردن را برای آنان تقبیح می‌کند و برای مردان امری عادی می‌داند معترض‌اند؛ نگرشی که زن خوب را زن منفعل، خانه‌نشین، وابسته و فرمانبردار می‌داند. زنان کوله‌گرد همواره، جنسیت‌زدگی را از سوی خانواده، دوستان، همسفران، مردمان بومی و رانندگان گذری تجربه می‌کنند.

بهارک می‌گوید: «توی ایران خیلی می‌شنوی که می‌گن وقتی زن عادت می‌کنه که بدون شوهرش بره سفر، نظام خانواده از هم گسیخته می‌شه. در حالی که واقعاً چه ربطی داره؟ نگاه مرد‌‌ها اینطوریه که نمی‌تونن استقلال زن‌ها رو در سفر و هیچ‌زدن ببینن. به همین خاطر هیچ‌زدن توی کشور‌‌های خارجی با اینکه ممکنه زبانشون رو هم بلد نباشی راحت‌تره؛ چون این فرهنگ براشون جا افتاده.» 

ندا می‌گوید: «بارها شده به دوستم که اون هم دختر کوله‌گردیه، توی فضای مجازی پیام دادن که وقتی تو نیستی شوهرت غذا چی می‌خوره؟ سفر می‌ری همسرت تنهایی چیکار می‌کنه؟ در درجۀ اول همه نگران این هستن که تو شوهرت رو چیکار می‌کنی.»

تصویر یک زن کوله‌گرد ایرانی در خانه تاریخی طباطبایی‌ها در کاشان – عکس از شاتراستاک

از دیگر مصادیق تفکر مردسالاری می‌توان به بی‌میلی مردان به ازدواج و داشتن رابطه با زنان کوله‌گرد اشاره کرد؛ چنین مردانی اغلب مایل‌اند زنان بعد از ازدواج در خانه بمانند و نقش سنتی خود را که خانه‌داری و پرورش فرزندان است بازی کنند و اگر از قضا قصد ازدواج با زن اهل سفر و کوله‌گردی را داشته باشند مایل‌اند کم‌کم سفر رفتن را از سر او بیرون کنند. صبا می‌گوید: «آدم‌‌هایی بودن که آشنا شدیم و سر همین قضیۀ سفر نشده که با هم باشیم. کسی بود که توی مرحلۀ آشنایی بودیم و من می‌خواستم برم سفر و اون نمی‌تونست بیاد، هی می‌گفت با کی می‌ری؟ چه جوری می‌ری؟ در نهایت هم گفت چون من نمیام، تو هم نباید بری. چون سفر جنبۀ مهمی از زندگی منه، مجبور شدم رابطه‌م رو با اون آدم قطع کنم.»

آیدا می‌گوید: «مرد‌‌های جامعۀ ما فکر می‌کنن ما که مستقل می‌ریم سفر، زن‌های خوبی نیستیم. بیشتر مرد‌هایی که با‌هاشون آشنا می‌شم اوایلش خودشون رو موافق نشون می‌دن و اولش تو روت نمی‌گن، ولی بعدش هزارتا انگ بهت می‌زنن. می‌گن معلوم نیست توی اون سفر کی بوده، من که نبودم ببینم. با این اوصاف دوست‌پسر داشتن یا ازدواج کردن چندان برای ما ساده نیست. کمتر مردی درک می‌کنه.» 

سحر می‌گوید: «گاهی پسرها نگاهشون اینجوریه که تو که انقدر آزاد و ر‌‌هایی که اینجوری سفر می‌ری و لابد اهل هر چیزی هم هستی و حتماً به هر چیزی پا می‌دی… در صورتی که ما خط قرمز‌ها، نوع رفتار و برخورد خودمون رو داریم. اینکه کوله‌گردیم و هیچهایک می‌کنیم به هیچ‌وجه به این معنی نیست که به هر کسی اجازه بدیم از قوانین‌مون خارج بشه و به حریم‌مون تعرض کنه.» 

خشونت‌های روانی و آزار‌‌های کلامی

در ایران، خشونت‌‌های روانی و کلامی علیه زنان رواج زیادی دارد. زنان کوله‌گرد نیز در سفرهای خود بسیار در معرض چنین خشونت‌هایی قرار می‌گیرند. صبا می‌گوید: «توی فیلبند نشسته بودیم نا‌هار می‌خوردیم، دو سه تا موتوری از ا‌هالی همونجا اومدن چند بار دور ما دور زدن و بوق زدن و تیکه انداختن. تازه فیلبند خیلی مسافر می‌ره، ولی باز هم براشون عادی نشده. توی همچین جامعۀ مردسالار و بی‌قانونی هر کی به خودش اجازه می‌ده بیاد یه چیزی بهت بگه، عواقبی هم که معمولاً براش نداره. این قضیه متلک گفتن مخصوصاً توی شهر‌‌های کوچیک‌تر خیلی رواج داره.» 

سحر می‌گوید: «یه بار من هیچ‌‌هایک کردم و راننده به من گفت برادر داری؟ گفتم نه. گفت پدر چی؟ گفتم فوت شدن. گفت همون دیگه. بابا و داداش نداری که اینجوری توی جاده‌ها ول هستی. من واقعاً بهم برخورد، ولی فقط گفتم شاید اینطوره.» 

آیدا می‌گوید: «نگاه جنسی به زن‌ها یکی از مشکلات ماست. من با پاراگلایدر پرواز می‌کنم، بارها شده به دلایل مختلف جایی فرود اومدم که نباید می‌اومدم. تو این مواقع خودم رو به جاده می‌رسونم که سوار ماشین بشم و برگردم بالا. معمولاً از سی چهل تا ماشین، فقط یکی دوتاشون ممکنه بی‌تفاوت رد شن؛ بقیه نگه می‌دارن و تیکه می‌ندازن.» 

Ad placeholder

احساس ناامنی

کوله‌گردی زنان در جوامع مردسالار و به خصوص ناآشنا با آن، امری پرخطر محسوب می‌شود و زنان در شرایط یکسان حس امنیت کمتری نسبت به مردان دارند و گاه مجبورند برای تأمین امنیت خود هزینه‌ای مضاعف بر آنچه پیش‌بینی کرده بودند متقبل ‌شوند. در زیرمجموعۀ امنیت، خطر تجاوز در سفر مهمترین مسئله‌ است. صبا می‌گوید: «در سفر آخرمون که هیچ زده بودیم وقتی رسیدیم راننده بهمون گفت شمار‌ه‌ام رو داشته باشین. از سر ادب شمار‌ه‌اش رو گرفتیم. گفت یه تک‌زنگ هم بزنید که زنگ زدین بدونم شمایید. دیگه وقتی طرف رسوندتت و می‌گه شمار‌ه‌ام رو داشته باشید، نمی‌تونی بپیچونی یا کار دیگه‌ای بکنی. خلاصه شمار‌ه‌ام رو گرفت. شب زنگ زد کجایید؟ می‌خواید ببرم بچرخونمتون؟ گفتیم نه، مرسی. همچین اتفاقی بارها و بارها افتاده و هر بار آدم معذب می‌شه و از این نگاه جنسی که بهش می‌شه چندشش می‌شه.» 

ر‌ها می‌گوید: «یه بار هیچ‌‌هایک کردیم، آقایی که پشت فرمون بود اولش خوب رفتار می‌کرد. آخر‌هاش کم‌کم دیدم حرف‌هاش داره جهت‌مند می‌شه به این سمت که شما تنهایین؟ کی برمی‌گردین؟ اگه خواستین برگردین، هماهنگ کنید با هم برگردیم. بعد من گفتم چیکار کنم که این آدمه یادش بیفته انسانه و ما هم انسانیم. یهو دیدم یه پلاکی توی ماشینش آویزونه و یه اسم روش نوشته. گفتم پسرتونه؟ یادش آوردم که بابا تو خانواده داری و بهشون تعهد داری. منم دوست ندارم همچین نگاهی بهم بشه. اینو که گفتم حالت چهر‌ه‌اش عوض شد. بحث رو بردم کامل یه سمت دیگه. برای تأمین امنیتمون لازمه که یه کم نکته‌سنجی بکنیم یا بدونیم چه اطلاعاتی بهشون بدیم یا ندیم.» 

مهسا می‌گوید: «من توی فضای شهری می‌تونم راحت باشم می‌تونم لاک قرمز بزنم، آرایش کنم، روسریم رو بندازم روی شونه یا اصلاً با خودم نبرم؛ ولی توی سفر‌هام مخصوصاً وقتی داریم می‌ریم هیچ‌‌هایک کنیم به خاطر امنیتم متأسفانه مجبورم خودمو تاحدودی از نظر پوشش محدود کنم.»

فرزانه می‌گوید: «همین چند روز پیش یه سفر هیچ‌‌هایکی با دوستم رفته بودم که راننده گفت بیا جلو بشین و یه قصد دیگه داشت و از یه دریچۀ دیگه وارد شد که ما با داد و بی‌داد مجبورش کردیم پیاده‌مون کنه. دلیلش اینه که مرد‌‌های جامعۀ ما زیاد زن‌‌های این مدلی رو نمی‌شناسن و چون تو شبیه زن‌‌هایی نیستی که اون‌ها می‌شناسن پس فکر می‌کنن الان دیگه خیلی باز هستی و خیلی راحت می‌تونن هر رفتاری رو با‌هات بکنن. فکر می‌کنن وقتی که تو انقدر آزادی که این کار رو می‌کنی، پس کار‌‌های دیگه هم ازت برمیاد.» 

نیلوفر می‌گوید: «فرصت به اندازۀ کافی نداری این رو جا بندازی که من اگر لبخندی بهت زدم، اگه پنج دقیقه با‌هات حرف زدم بعدش قرار نیست دنبال شماره گرفتن از من باشی. دیگه به مرور یاد گرفتم که چه انداز‌‌ه‌ای بخندم و لباسم چه انداز‌‌ه‌ای راحت باشه. این‌ها همه تجربیه و تو داری روی لبۀ نازکی حرکت می‌کنی که یه انرژی بیخود و الکی هم داره ازت می‌گیره، ولی چار‌‌ه‌ای نداری برای این که غیر از این رفتار کنی آسیب می‌بینی.» 

کمبود قوانین حمایت‌کننده از زنان

زنان گردشگر در سفر‌‌های خود تجربه مواجهه با موقعیت‌‌هایی را دارند که به علت نبود قوانین حمایت‌کننده، چار‌‌ه‌ای جز پذیرش یا مدارا با آن را ندارند. متأسفانه در ایران قوانین بازدارنده‌ای در جهت حمایت از زنان کوله‌گردان و گردشگر در مقابل تجاوز و خشونت وجود ندارد.

فرزانه می‌گوید: «قانون پشت ما نیست برای همین این اجازه رو به آدم‌ها می‌ده که هرکاری دلشون می‌خواد بکنن. اگه اتفاقی برات توی سفر بیفته و بری شکایت کنی، اول می‌گن اصلاً توی زن اونجا چیکار می‌کردی. این رو همه می‌دونن و اون آدمی که می‌خواد اذیتت کنه هم می‌دونه و پشتش به همین گرمه و می‌دونه براش اتفاقی نمی‌افته. اگه قانونی باشه که تو بتونی شکایت کنی و فرد بدونه عواقبی براش داره، اون کار رو نمی‌کنه. توی خیلی از کشور‌ها تو می‌تونی شکایت کنی، ولی اینجا یه مرد بیاد دستش رو بذاره روی پای من آیا کاری می‌شه کرد؟ نه! الان بین ما‌ها اینجوری شده که برم شکایت کنم که چی بشه؟ به همدیگه می‌گیم نرو شکایت، وقت خودت تلف می‌شه. تجربه بهمون ثابت کرده حمایت قانونی از زن‌ها نمی‌شه، پس پیگیری هم نمی‌کنیم و این واقعاً تأسف‌آوره.»

برخورد خشن حکومت با زنان گردشگر

برخی زنان، از تعهددادن و بازجویی‌شدن به علت سفر تنهایی گفته‌اند و برخی از اجبار به گرفتن نامه از اماکن یا کلانتری برای اقامتگاه. روایت‌‌های ذیل مشتی نمونۀ خروار است: 

فرزانه می‌گوید: «پارسال حوالی بره‌سر، اومدن بهم گیر دادن که به چه اجاز‌‌ه‌ای اومدی اینجا، با کی اومدی، با زن و شوهر‌ها کاری نداشتن، ولی به من که تنها بودم گیر دادن. اینجور وقت‌ها ثابت‌کردن خودت نتیجه‌ای نمی‌ده. بحث کنی می‌گیرن می‌برنت و بازداشتت می‌کنن. جایی از قانون ننوشته دختر تنها نیاد سفر، برای همین یه چیزی پیدا می‌کنن که بهت بچسبونن، مثلاً می‌گن حجاب نداشتی، با نامحرم بودی، از این حرفا.» 

صبا می‌گوید: «رفته بودم تفت مراسم نخل‌برداری رو ببینم، اونجا بهم گیر دادن که بابات می‌دونه تنها اومدی سفر؟ گفتم آره. گفتن زنگ بزن بهش. گفتم زنگ نمی‌زنم چون می‌دونه و منم به سن قانونی رسید‌ه‌ام و یه زن بالغم. آخرش مجبورم کردن زنگ بزنم به برادرم و اون هم گفت که اطلاع داریم. بعد ازم تعهد گرفتن و یه تاکسی هم گرفتن که من رو ببره ترمینال و سوار اتوبوس شم برگردم تهران! یه بار هم توی امیرچخماق تعهد ازم گرفتن که همسفر‌هام رو که همکارم بودن دیگه نبینم! گفتم آخه من استعفا بدم یا این‌ها؟»

ر‌ها می‌گوید: «یه بار رفته بودم ماسال یهو دو تا ماشین دولتی اومدن و گیر دادن بهم که خانواد‌ه‌ات می‌دونن اینجایی؟ گفتم بله. گفتن برای چی تنها اومدی؟ گفتم برای اینکه به سن قانونی رسیدم و خودم تصمیم می‌گیرم چیکار کنم. با تشر، انگار من مجرم باشم بهم گفتن: واسه ما بلبل‌زبونی نکن!»

نیلوفر می‌گوید: «در سفرم به میناب چون تنها بودم بهم هتل ندادند. گفتند باید بری کلانتری نامه بیاری. دید بدی وجود داره فکر می‌کنن که زن ایرانی نمی‌تونه تنهایی سفر بره. برای بیشتر مهمانسرا‌ها باید از کلانتری محل نامه ببری؛ مجوز بگیری که مشکلی نداری، مثلاً شوهر داری و الان شوهرت نیست و می‌خوای این اتاق رو بگیری. توی شهرستان‌ها این مشکل بیشتره. از دوستام هم شنیدم که مجبور شده‌ن برن اماکن نامه بگیرن. توی تهران هم بری سمت پایین شهر بخوای اتاق بگیری، همین وضعه.» 

نسیم می‌گوید: «توی چابهار من با یه آقا و خانم هیچ‌‌هایکر آشنا شدم دوتاشون جداگونه به فاصله چندین کیلومتر ده روز نزدیک ساحل کمپ کرده بودن. خانومه می‌گفت عین ده روز رو می‌اومدن می‌گفتن تو کی هستی؟ اینجا چیکار داری؟ با اون آقا چه ارتباطی داری؟ گفتن باید بری پاسگاه روستا اطلاع بدی و سین‌جیم بشی، ببینیم هدفت چیه. هر شب گشت می‌اومد دور چادر این خانم در‌حالی‌که با آقاهه اصلاً کاری نداشتن. خیلی اذیتش کرده بودن. بهش گفته بودن اولاً تو از کجا مجوز داری که تنهایی کنار ساحل بمونی؟ دوماً حضور تو ناامنی ایجاد می‌کنه؛ چون اگه مرد‌‌های روستا بفهمن دختر تنها اینجاست، می‌خوان بیا ببینن چیکار می‌کنه!»

جامعۀ ایران به بازنگری‌ای اساسی در نگرش خود نسبت به زنان گردشگر نیازمند است؛ نگرشی که سفر تنهایی زنان را نابهنجار تلقی می‌کند و موانعی را که تنها برساخت اجتماع هستند بر سر راه آنان قرار می‌دهد. زنان کوله‌گرد ایران با وجود تمام سختی‌ها با استمرار در سفر‌‌هایشان تمامی این رنج‌‌ها را به امید روزی تحمل می‌کنند که موانع مرتفع شوند و بتوانند در امنیت و بدون دغدغه، سفری آسوده و دلخواه را تجربه کنند. 

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: چالش‌های زنان کوله‌گرد در ایران: پای رفتن‌مان را زنجیر نکنید