پنج تیر «ناصر فنر» به خطا رفت و شاه جان سالم به در برد/ شاه: عجب تیرانداز ناشی بود
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ساعت ۳ بعدازظهر روز جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ شاه که به مناسبت جشن سالیانهی تاسیس دانشگاه تهران به آنجا رفته است، هدف گلولهی شخصی به نام ناصر فخرآرایی قرار میگیرد؛ در فاصلهای کمتر از دو متری خود. گرچه فخرآرایی در همان لحظات با تیرهایی که از جانب محافظان شاه به سمتش شلیک میشود جان خود را از دست میدهد اما با به دست آمدن سرنخهایی از خانهی او به حزب توده منسوب میشود و دولت به نخستوزیری محمد ساعد همان شب طی اعلامیهای حزب توده را ممنوع اعلام و دستور دستگیری اعضای آن را صادر میکند. این اعلامیه فردای آن روز در جلسهی فوقالعادهی مجلس شورای ملی خوانده و مورد تایید نمایندگان نیز قرار میگیرد. چند نکتهی خواندنی دربارهی این ترور نافرجام وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد:
شاه: عجب تیرانداز ناشی بود!
موکب شاه وارد محوطهی دانشگاه میشود و محمدرضا پهلوی از سمت راست اتومبیل پیاده میشود. در حالی که وزرا شاه را احاطه کردهاند، او از جلوی گارد احترام میگذرد و دستور پافنگ [پایین آورد اسلحه] صادر میکند و به سمت پلهها میرود. یکهو صدای چند تیر در فضا بلند میشود و سرتیپ صفاری رئیس کل شهربانی و سرهنگ دفتر رئیس دژبانی که در چند قدمی پشت سر شاه حرکت میکنند متوجه میشوند که شاه تیر خورده و دارد به خود میپیچد. سرهنگ دفتری سریع خود را به شاه میرساند و سر او را در آغوش میگیرد. سرتیپ صفاری نیز تیری به پای ضارب شلیک میکند. محافظان شاه هم در همین حین دو تیر دیگر به سمت ضارب شلیک میکنند و او نقش زمین میشود. سه تیر از پنج تیر شلیکشده از جانب ضارب به بدن شاه اصابت کرده و خون از لبش جاری است. او را فورا سوار ماشین میکنند، دکتر اقبال وزیر وقت بهداری نیز سوار میشود و به سرعت به سمت بیمارستان نظامی یوسفآباد میروند. سرهنگ دفتری درون ماشین و سپس بیمارستان را اینطور توصیف کرده است:
در اثنایی که آقای دکتر اقبال و من سخت نگران بودیم شاهنشاه با متانت و خونسردی قابل ستایشی فرمودند: «عجب تیرانداز ناشی بود! به بیمارستان دکتر عدل برویم.» من به عرض رساندیم که «بیمارستان دکتر عدل تعطیل است. اگر اجازه بفرمایید به بیمارستان یوسفآباد برویم.» در این هنگام بود که اعلیحضرت از کتف چپ احساس ناراحتی فرمودند و چون به کتف متوجه شدم دیدم که کتف هم سوراخ شده و مختصر خونی جاری است. این مشاهده نگرانی و اضطراب ما را زیادتر کرد و مخصوصا راننده که زار زار میگریست و دست و پای خود را گم کرده بود کار را دشوارتر میساخت... به محض اینکه به بیمارستان رسیدیم لباسهای اعلیحضرت همایونی را درآوردیم و خوشبختانه مشاهده کردیم که جراحت وارده به کتف شاهنشاه چندان شدید نیست و دکتر اقبال بیدرنگ شخصا به پانسمان پرداختند و در این موقع سرهنگ نجفزاده و دکتر جمشید اعلم نیز رسیدند و شاهنشاه که در تمام مدت به هیچ روی خود را نباخته بودند به دکتر اعلم گفتند: «شما هم آمدید!» موقعی که دکتر اقبال مژده دادند که جراحات وارده به شاه ناچیز است مثل آن بود که جانی تازه به همهی حضار دمیدند. (کیهان: ۱۶ بهمن ۲۷)
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: پنج تیر «ناصر فنر» به خطا رفت و شاه جان سالم به در برد/ شاه: عجب تیرانداز ناشی بود
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران