ادبیات و فلسفه، نگاهی به شکل‌شناسی رابطه‌ها، مهدی استعدادی شاد - Gooya News

پیشگفتار

در عنوان سخن حاضر، میان ادبیات و فلسفه یک"واو" وصل به درازای تاریخ مکتوب داریم. نشانه پیوندی که مثل هر اتصالی شُل و سفت کردنهای خودش را داشته است. بطوری که گاهی با فاصله و دوری به دشمنی رسیده و شاخه‌ای حکم حذف و یا قهر با شاخه دیگر را داده است. ولی گاهی هم که نزدیکی و همپهلویی بوده، این به یاری و تفاهم با دیگری برآمده و سپس به همبستگی انتقادی رسیده یا فراتر از آن همدل و مجذوب هم گشته‌اند.

بنابراین در ادامه با تکیه بر شکل شناسی (تیپولوژی) رابطه‌ها بر دو شکل مختلف از ارتباطات تمرکز میکنیم که مبتنی بر رویکردهای حذفی و جذبی است. همچنین توجه داریم که این جذب و حذف نیز درجات متفاوتی از کشش و تنش درونی را دارا هستند.

با سخن حاضر یکی از نمونه‌های مشخص اتصال ادبیات و فلسفه را در نظر میگیریم که در رُمانی از سلمان رشدی روایت شده است. او که در این میانه به عنوان نویسنده‌ای جهانی تثبیت شده، به مسایل خاورمیانه‌ و دغدغه‌های جُنبشهای روشنفکری آن منطقه خاص کم نپرداخته است. منطقه‌ای که، در قیاس با سایر مناطق جهان، رتبه اول تولید پیامبر و "بیزینس فروش رستگاری" را داشته و در نتیجه کُلی دلال و واسطه برای بازاریابی شگردها و عرضۀ خرافات به صحنۀ زندگانی گسیل داشته است.

بواقع تعدادی از این دلالان و واسطه‌های صنف دینفروشان را بوقتی شناختیم که اثر "آیه‌های شیطانی" رشدی انتشار یافت و میزان تعصب‌ورزی و هیجانزدگی بنیادگرایان تسلیم "الرحمان و الرحیم" را نمایان ساخت. ایشان، یعنی مومنان اسیر اطاعت، اصلا نخواستند متن را بخوانند. در حالی که تأمل بر متن لازم بود. زیرا که به مسئلۀ "غرانیق"، تفاوت میان آیه‌های مکی و مدنی و نیز نقش احتمالی شیطان در شکل گرفتن "کتاب مقدس" میپرداخت.

گرچه رُمان رشدی در اشارات ضمنی خود نکته زیر را هم نشان داده است. این که مومن متعصب برای پرسش شعر و شاعری پاسخی جز نابودی و ویرانگری ندارد. از یاد نبریم معنای دیرینه شاعرانگی را که در زیبایی شناسی کلام چیزی جز "آفرینش ایجاز" نبوده است. به همین دلیل نیز فرد مومن از خوانش و فهم انتقادی متن تن زده و دنبال فتوای شیوخ مبنی بر قتل رشدی به خیابانها ریخته است. بر این منوال غوغا و بلوا بر پا کرده و نفس کش طلبیده است. البته در آن سرسام و شلوغی، کسی جرأت پرسش از شیوخ فتوا دهنده را نداشت. این که آیا ایشان خودشان کتاب را خوانده‌اند؟

پیروان امامخمینی در ایران دار و دسته برای کشتن رشدی راه انداختند که نوحه سرایانش ماموران حکومتی و مستخدمین دانشگاهی از لون عطاالله مهاجرانی و نصرالله پورجوادی بودند. چنان که رژیم فقاهتی ردّیه‌های ایشان را در تیراژی بالا انتشار داد. در آن برنامه ریزی مهندسان حکومتی هدف رقابت بر سر هژمونی در دنیای اسلام بود. زیرا خمینی از ملاهای پاکستانی و یا مُفتیهای عربستانی نبایستی عقب میماند. وانگهی بسیاری از برنامه‌ها و توطئه‌های حکومت، در دهه‌های سلطه فقیه بر ایران، برای ارضای حس رقابت و حسادت "رهبری" صورت گرفته است.

بهر حالت در اثر رشدی، نویسنده جرات کرده بود از ایدۀ آزادی بیان بهره بگیرد و با ادبیاتی متکی بر خیال و طنز به بخشی از فلسفۀ متافیزیکی ورود کند و دستاوردهای یزدان شناسی و سهم شیطان را در آن چارچوب ارزیابی نماید. آن رویکرد وی، با پیامدهای عجیب خود، نوعی از ارتباط جویی ادبیات با فلسفه بشمار آمده که ماجراهای امنیتی و جنایی چندی آفریده است.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: ادبیات و فلسفه، نگاهی به شکل‌شناسی رابطه‌ها، مهدی استعدادی شاد - Gooya News