بارانی...، ویدا فرهودی - Gooya News


من ابری‌ام بارانی‌ام‌ای غم کجا می‌رانی‌ام
خاموشی بعضم مبین دریایی‌ام توفانی‌ام

تیغ گل عشقی اگر از پرده‌ی ذهنم گذر
تا در خراب آباد دل گلگون شود ویرانی‌ام

آتشفشان سرکشم آهی زجان گر برکشم
پروا کن از آرامشم آتش دلی عصیانی‌ام

خاک ره بیهودگی روبم به صد شوریدگی
در فصل کولاک ستم دی گونه‌ام بورانی‌ام

در جستجوی‌ام تا ابد پیک بهارم تا رسد
از داغ خونین لاله‌ها چون ظهر تابستانی‌ام

‌ای دانه‌ی شوریدگی بی تاب کن بیهودگی
تا نوبت روییدنت درکنج غم زندانی‌ام

خلوت نشین‌ام گر کنون آیم شبی از خود برون
از من چه می‌پرسی که چون؟ در بستر حیرانی‌ام

ویدا فرهودی

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: بارانی...، ویدا فرهودی - Gooya News