یادنامه‌ی فریدون فرخزاد درباره‌ی فروغ/ می‌نوشت: «مثل همیشه بدبخت و تنها هستم»، «فایده‌اش چیست یک رابطه‌ی عقیم و بی‌حاصل که پنهانی می‌شود ادامه‌اش داد»

یادنامه‌ی فریدون فرخزاد درباره‌ی فروغ/ می‌نوشت: «مثل همیشه بدبخت و تنها هستم»، «فایده‌اش چیست یک رابطه‌ی عقیم و بی‌حاصل که پنهانی می‌شود ادامه‌اش داد»
خبر آنلاین

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در بهمن ۱۳۴۸، سه سال پس از درگذشت فروغ فرخزاد بر اثر سانحه‌ی تصادف (در ۲۴ بهمن ۴۵)، عباس پهلوان سردبیر وقت مجله‌ی فردوسی از فریدون فرخزاد برادر او خواست که یادنامه‌ای درباره‌ی خواهرش بنویسد. فریدون نیز دست به قلم برد و آن‌چه در این سه سال در دل نهفته بود را به زبان آورد؛ از منتقدان فروغ که حالا پس از مرگش همه دلداده‌ی شعر او شده بودند، تا تنهایی او که همیشه در نامه‌هایش به برادر از آن گله داشته است. در ادامه این یادنامه را می‌خوانید:

امروز که به من گفتی راجع به فروغ برایت چیزی بنویسم، حرفت را درست نفهمیدم بعد که به منزل آمدم مدتی روی خواسته‌ی تو فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که من هرگز نمی‌توانم راجع به فروغ چیزی برای تو بنویسم. می‌دانی دوست عزیز! آن فروغ که شاعر بود در دنیایی زندگی می‌کرد که تو خود کمابیش شاهد آن بودی و آن فروغ که خواهر من بود شاید هرگز زندگی نمی‌کرد! فروغ از شانزده‌سالگی به شاعری پرداخت و از این سن شروع به پیمودن راه تکامل انسانی و هنری خود کرد. من معتقدم که فروغ هم‌زمان با این دوره از تکامل قدم به دوره‌ی تکامل از مرگ نهاد و بدین‌سان بود که فروغ هر روز و هر ماه و هر سال بیش‌تر به مرکز اوج مردن یا مرگ نزدیک می‌شد. ساده‌تر بگویم فروغ ۱۷ سال تمام می‌مرد؛ از ۱۶ سالگی تا ۳۳ سالگی، و بعد که مرد پاک و منزه همان‌طور که همیشه بود مجددا به دنیا آمد. اکنون در دنیایی زندگی می‌کند که لااقل از دست «منتقدین و منتقدین به اصطلاح ادبی و هنری» راحت است. اگر مردم کارگر و دهقان ما که مدت‌ها از قافله‌ی تمدن به دور بوده‌اند و نتیجتا طرز فکر کهنه‌تر و پوسیده‌تری دارند، راجع به هنرمند چه زن و چه مرد بد و عجیب و غریب فکر کنند و صرفا به این دلیل که آن انسان هنرمند است و هنر خود را هم خوب و خوب‌تر از دیگران پرورش می‌دهد او را بکوبند،‌ تعجبی نمی‌کنم. در کجای دنیا طبقات پایین‌تر اجتماع هنرمندان‌شان را بهتر درک کرده‌اند؟ ولی این بار آن‌ها که فروغ را درک نمی‌کردند یا کامل آگاه و آگاهانه میل به درک او نداشتند طبقات پایین نبودند بلکه طبقه‌ای بودند که مثل رسم معمول تمام دنیا خود را در پشت چند کلمه‌ی خارجی یا چند کتاب خارجی یا چند اثر ترجمه‌شده و یا ذکر نام چند استثنای معروف یا به اصطلاح معروف پنهان کرده و تمام سعی‌شان در زندگی روزمره توی سر زدن آن‌هایی است که «می‌توانند» و در وقاحت! به توانستن خود شکل می‌دهند.

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: یادنامه‌ی فریدون فرخزاد درباره‌ی فروغ/ می‌نوشت: «مثل همیشه بدبخت و تنها هستم»، «فایده‌اش چیست یک رابطه‌ی عقیم و بی‌حاصل که پنهانی می‌شود ادامه‌اش داد»