گزارش پزشک آمریکایی از جنگی که «نابودی کامل» است

گزارش پزشک آمریکایی از جنگی که «نابودی کامل» است
ایسنا

پزشک آمریکایی از تجربیات خود درباره جنگ غزه گفته است. این جراح پلاستیک که اواخر ماه ژانویه منزلش را در ایالت ویرجینیا به مقصد مصر برای ملحق شدن به گروه کمکی «مِدگلوبال» برای انجام کار داوطلبانه در نوار غزه ترک کرد، معتقد است آنچه را که طی ۱۰ روز در این باریکه مشاهده کرده، جنگ نبوده بلکه به «نابودی کامل» شباهت داشته است.

به گزارش ایسنا، همزمان با صد و سی و چهارمین روز از جنگ غزه و تداوم جنایت‌های بی‌امان رژیم صهیونیستی، بیش از ۲۸ هزار نفر در پی بمباران و حملات این رژیم شهید شده‌اند.

«ایرفن گالاریا» پزشک و جراح پلاستیک آمریکایی در گزارشی برای روزنامه لس آنجلس تایمز نوشت: من در دیگر مناطق جنگی کار کرده‌ام؛ اما آنچه طی این ۱۰ روز مشاهده کرده‌ام، جنگ نبوده و شبیه به نابودی بوده است. ما از قاهره، پایتخت مصر به مدت ۱۲ ساعت به سمت شرق، مرز رفح رانندگی کردیم. ما کیلومترها از کامیون‌های کمک‌های بشردوستانه پارک شده عبور کردیم زیرا آنها اجازه ورود به غزه را نداشتند. به غیر از تیم من و سایر اعضای فرستاده سازمان ملل متحد و سازمان جهانی بهداشت، تعداد بسیار کمی دیگر در آنجا حضور داشتند.

این پزشک آمریکایی در ادامه نوشت: لحظه ورودمان به جنوب غزه در تاریخ ۲۹ ژانویه (۹ بهمن)، جایی که بسیاری از شمال این باریکه به آنجا کوچ کرده بودند، شبیه به ویرانه‌ای و کاملا برعکس صفحات ابتدایی رمان‌هایی بود که نوعی آرمان‌شهر را به تصویر می‌کشند. گوش‌هایمان از صدای پهپادهای تجسسی که دائما چرخ می‌زدند، بی‌روح و بی‌حس شده بود. یک میلیون نفر بی‌خانمان در شرایطی به سر می‌بردند که بهداشتی نبود و بوی تعفن در سرتاسر آنجا در مشام‌های ما پر شده بود. شب اول سوز سرما به قدری زیاد بود که بسیاری از ما خوابمان نبرد. برخی دیگر در بالکن ایستاده بودند و همچنان که به صدای بمب‌ها گوش می‌دادند، نگاه‌های بُهت زده آنها به دودهای ناشی از انفجارها در خان یونس خیره شده بود.

وی افزود: روز بعد که به بیمارستان اروپایی غزه نزدیک شدیم، ردیف‌هایی از چادرها خیابان‌ها را مسدود کرده بودند. بسیاری از فلسطینی‌ها به امید پناهگاه و محافظت در برابر خشونت به سمت این و هم‌چنین دیگر بیمارستان‌ها راهی می‌شدند اما آنها در اشتباه بودند. مردم ضمن همجوم به داخل بیمارستان‌ها، در راهروها، راه‌پله‌ها و حتی کمدهای انباری مستقر می‌شدند. مسیرهای عبور و مرور در بیمارستان که زمانی عریض بود، کم‌تر و کم‌تر می‌شد زیرا خانواده‌ها پتوهایی را از سقف آویزان می‌کردند تا برای خود دست‌کم حریم خصوصی ایجاد کنند.

بیمارستانی که برای حدود ۳۰۰ بیمار طراحی شده بود، اکنون تبدیل به جایی شده بود که بیش از هزار بیمار در حال کوشش و تقلا بودند تا از حملات در امان بمانند.

«ایرفن گالاریا» با اشاره به وضعیت وخیم بیمارستان‌ها و کمبود جراح در نوار غزه نوشت: تعداد محدودی جراح محلی در دسترس بودند. به ما گفته شد که بسیاری از آنها کشته و یا دستگیر شده‌اند. برخی دیگر نیز در مناطق اشغالی در شمال یا مکان‌های مجاور گرفتار شده‌ بودند و امکان خروج برای آنها وجود نداشت. فقط یک جراح پلاستیک باقی مانده بود که تمام ۲۴ ساعت شبانه‌روز و هفت روز هفته را کار می‌کرد. خانه این جراح ویران شده بود و مجبور بود که در بیمارستان زندگی کند. او تمام دارایی‌ها و وسایل شخصی خود را در دو کیف دستی کوچک قرار داده بود. البته این جراح خوش‌شانس بود زیرا دختر و همسرش زنده بودند اگرچه تقریبا سایر کارکنان بیمارستان در غم از دست دادن عزیزان خود عزادار بودند.

این پزشک آمریکایی به دشواری‌ها، چالش‌ها و مسئولیت‌های خطیر خود پرداخت و افزود: من بلافاصله کارم را آغاز کردم و روزانه ۱۰ تا ۱۲ عمل جراحی انجام می‌دادم و هر بار ۱۴ تا ۱۶ ساعت کار می‌کردم. اتاق عمل اغلب به دلیل بمباران می‌لرزید و گاها این اتفاق هر ۳۰ ثانیه رخ می‌داد. ما در محیط‌های غیراستریل فعالیت می‌کردیم که پیش از آن بسیار غیرقابل تصور بود. ما حتی دسترسی محدودی به تجهیزات پزشکی حیاتی داشتیم و به همین دلیل مجبور می‌شدیم که دست‌ها و پاها را در شرایطی قطع کنیم البته اگر تجهیزات وجود داشتند، کار به اینجا نمی‌کشید. همزمان با اینکه بیمارانم شروع به روایت داستان‌های خود می‌کردند، من به زمزمه‌های آنها گوش فرا می‌دادم و در عین حال آنها را برای جراحی به اتاق عمل می‌بردم. دیگر آمار کودکان یتیم از دستم در رفته بود. آنها پس از جراحی به جایی در بیمارستان منتقل می‌شدند و مطمئن نبودم که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد یا اصلا چگونه زنده خواهند ماند. در یک مورد، تعداد انگشت‌شماری از کودکان پنج الی هشت ساله که به سرشان شلیک شده بود، توسط والدین خود به اورژانس منتقل شدند اما هیچکدام یک از آنها زنده نماندند.

او آخرین روز اقامتش در نوار غزه را این گونه شرح داد: در آخرین روز اقامتم در غزه، پسر جوانی به سوی من دوید و هدیه‌ کوچکی به من داد؛ کتیبه‌ای که روی آن نوشته شده بود «از غزه؛ با عشق، علی‌رغم این همه درد». آخرین روز مجددا در بالکن ایستادم و می‌شد صدای پهپادها، بمباران و انفجار را شنید اما این بار چیزی متفاوت بود؛ صداها بلندتر و انفجارها نزدیک‌تر. این هفته، نیروهای اسرائیلی به بیمارستان بزرگ دیگری در غزه حمله کردند و آنها در حال برنامه‌ریزی برای حمله زمینی به رفح هستند. من از اینکه می‌توانستم آنجا را ترک کنم، درحالیکه میلیون‌ها نفر مجبور به تحمل این کابوس در غزه هستند، عمیقا احساس گناه می‌کنم. به عنوان یک آمریکایی، به مالیات‌دهندگان خودمان فکر می‌کنم که این تسلیحات با پول آنها ارسال می‌شود. فلسطینی‌ها به طور اجباری کوچ کرده‌اند و دیگر جایی برای بازگشت ندارند.

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: گزارش پزشک آمریکایی از جنگی که «نابودی کامل» است