سیمرغی که حبس شد
وقتی مجتبی امینی در شامگاه ۲۱بهمن و در نشست خبری، اسامی نامزدهای بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر۴۲ را اعلام کرد، یکی از آن «نُچنُچ»ها واظهار تاسف وابراز شگفتیهای حضاراهل رسانه و مخاطبان تلویزیونی این جلسه نثار بخش فیلمنامه شد؛ جایی که فقط اسم سه فیلمنامهنویس که از قضا کارگردان فیلمهایشان بودند، شایسته نامزدی دریافت سیمرغ شدند که البته در شب اختتامیه متوجه شدیم برای این بخش سیمرغی هم در کار نبود و این سه فیلمنامهنویس (و کارگردان) فقط لایق دریافت دیپلم افتخار در این بخش تشخیص داده شدند. بهروز افخمی برای فیلم «صبح اعدام»، علی ثقفی برای فیلم «پرویزخان» و محمود کلاری برای فیلم «تابستان همان سال» نامزدهای دریافت جایزه دربخش فیلمنامه چهلودومین جشنواره فیلم فجر بودند.فارغ از اینکه ازقضا فیلمنامههای صبح اعدام و تابستان همان سال هم از نظر برخی منتقدان و مخاطبان شایسته نامزدی در این بخش هم نبودند، بیاعتنایی و چهبسا بیمهری داوران به فیلمنامههای خوبی مربوط میشود که دستکم شایسته حضور درفهرست نامزدهای بهترین فیلمنامه بودند. «احمد» نوشته امیرعباس ربیعی و رضا محبی نوری، «بهشت تبهکاران» نوشته مسعود جعفری جوزانی، «تمساح خونی» نوشته پدرام افشار، «قلبرقه» نوشته خیرا... تقیانیپور و «مجنون» نوشته علیرضا محصولی، از جمله فیلمنامههایی هستند که قابلیت دیدهشدن و نامزدی در بخش بهترین فیلمنامه را داشتند.هرکدام از این فیلمنامههاحاوی امتیازاتی درعناصری همچون پیرنگ، شخصیت، دیالوگ، کشمکش، بحران و نقطه اوج بودند و نقش بسزایی در روایت و جذابیت فیلم داشتند؛ بنابراین داوران با انتخاب فقط سه فیلمنامه بهعنوان نامزد بهترین فیلمنامه در این بخش (که دو مورد از آنها هم با فیلمنامه خوب فاصله دارند)،نشان دادند درسالی که فیلمنامهها نقش مهمی در تولید فیلمهای پرتره و استراتژیک داشتند وقدمی ارزشمند درراستای ادای دین به شهدا وچهرههای شاخص تاریخ این سرزمین برداشتند و بهخوبی پاسخگوی گلایههای همیشگی فقدان روایتهای سینمایی قهرمانان ملی بودند، این میزان بیسلیقگی و بیمهری به عنصر مهم و تعیینکننده فیلمنامه، به پاسخگویی تاریخی نیاز دارد.درمیانه نقد به هیات داوران برای انتخابهای عجیبوغریبشان، بهویژه در بخش فیلمنامه، نباید از اهمال و خطاهای فراوان هیات انتخاب در گزینش و چینش آثار سینمایی هم بگذریم. یکی از مهمترین اشتباهات هیات انتخاب، بیاعتنایی تاریخی به فیلم خوب «باغ کیانوش»به نویسندگی و کارگردانی رضا کشاورز حداد است که این فیلم را علاوه برحضور بخش نگاه نو،شایسته رقابت دربخش سودای سیمرغ(بخش اصلی) ندانستند، درحالیکه این اقتباس ادبی که با نگاهی به داستان باغ کیانوش نوشته علی اصغر عزتی پاک نوشته و ساخته شد، پدیده چهلودومین جشنواره فیلم فجر بود ودرصورت حضور در بخش اصلی، میتوانست دربخشهای مختلف نامزد دریافت جایزه وحتی برنده سیمرغ بلورین شود، ازجمله دربخش بهترین فیلمنامه.
پرویز خان چه فکر میکرد؟ چه شد؟
پرویز خان که روایتگر قصه پرویز دهداری، مربی فقید تیمملی ایران مشهور به معلم اخلاق است، از جمله فیلمهای تقریبا ناکام چهل و دومین جشنواره فیلم فجر بود. این فیلم که با نامزدی در ۹ رشته، جزو آثار پرامید در دریافت جایزه بود، شب اختتامیه را فقط با سه جایزه ترک کرد، سیمرغ بهترین تدوین، سیمرغ بهترین فیلم اول و دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه. فارغ از سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد که خیلیها فکر میکردند به سعید پورصمیمی برای بازی در نقش پرویز دهداری برسد، تمرکز روی همین جوایز اهدایی به پرویزخان در اختتامیه هم، به عجیب و غریب بودن تصمیم داوران دامن میزند. آیا فیلمی که شایسته دریافت سیمرغ بهترین فیلم اول شناخته میشود و در سودای سیمرغ هم نامزد دریافت جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی بود، فیلمنامهای در حد سیمرغ نداشت؟ اتفاقا به اعتقاد برخی کارشناسان، یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم پرویزخان، فیلمنامه آن است و روایت و روند قصه بیش از مواردی تصنعی در اجرا باعث همراهی مخاطب با فیلم میشود. ضمن اینکه اهدای فقط دیپلم افتخار به فیلمنامه پرویزخان، دیگر سیمرغهای اهدایی داوران در بخشهای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی سودای سیمرغ را هم زیر سؤال میبرد. آیا فیلم مجنون که سیمرغ بهترین فیلم را دریافت کرد، فیلمنامه خوب و در حد سیمرغ نداشت که اسمش حتی به عنوان یکی از نامزدهای بهترین فیلمنامه هم اعلام نشد؟ آیا بهروز افخمی که به شکل غریب و ناباورانهای سیمرغ بهترین کارگردانی را به خانه برد و برای همین صبح اعدام نامزد دریافت فیلمنامه بود، شایسته دریافت این جایزه نبود؟ یعنی او با وجود یک فیلمنامه بازنده، بهترین کارگردان جشنواره تشخیص داده شده است؟ دیگر اینکه بهترین کارگردان جشنواره، فیلمی را ساخته که بهترین فیلم جشنواره نیست؟! این سوالات به دلیل عملکرد غریب داوران ادامهدار و ناتمام است و میدانیم که خود گروه داوری هم جواب فنی و قانع کنندهای برای آن ندارد.
هیس! داوران حرف نمیزنند
محمدهادی کریمی، پوران درخشنده، محمدحسین لطیفی، عبدالحمید قدیریان، شهاب اسفندیاری، مهدی فخیمزاده و بهرام عظیمی داوران چهل و دومین جشنواره فیلم فجر بودند و نتایج نهایی شب اختتامیه، تجمیع خرد جمعی این عزیزان بود. خیلی دوست داشتیم که نظر و تحلیل این داوران را درباره تصمیمات تعیینکنندهشان بدانیم اما با توجه به پیگیریهای مکرر از برخی داوران عبدالحمید قدیریان به جامجم اعلام کرد در توافقی دستهجمعی، هیات داوران حاضر به مصاحبه در زمینه داوری جشنواره نیستند. البته با این عملکرد شاید واقعا سکوت بهترین کار باشد و نشود برخی از نامزدیها و چشم بستن بر افراد شایستهتر در برخی بخشها و انتخاب یا عدم انتخاب بعضی در بخش جوایز را به هیچ شکلی توجیه کرد و درباره آن توضیح داد. اما آنچه حرکت غریب و خطای داوران در بخش فیلمنامه را بزرگتر و کم لطفی آنها به عنصر حیاتی فیلمنامه را پررنگتر میکند، تجربیات برخی از این داوران در حوزه فیلمنامه است. چگونه چهرههایی چون محمدهادی کریمی، پوران درخشنده، محمدحسین لطیفی، مهدی فخیمزاده و بهرام عظیمی که خودشان به عنوان فیلمنامهنویس هم دست به قلم هستند، شان و منزلت فیلمنامه را در حد اعلام فقط سه نامزد و اهدای یک دیپلم افتخار ناقابل پایین میآورند؟ آیا آنها از سیمرغهای باقی بخشها که درباره بسیاری از آنها درمیان خود اهالی سینما و رسانه هم تردید جدی وجود دارد، مطمئن هستند و فقط در بخش فیلمنامه هیچ اثری را شایسته دریافت سیمرغ ندانستند؟ ضمن اینکه چنین تصمیم و اقدامی در راستای تضعیف در سینمای ایران است، آن هم در دورهای که وزیر ارشاد و سازمان سینمایی از آن به عنوان دورهای باشکوه یاد کردند. آیا شکوه بدون اندیشه و بهادادن به فیلمنامه به عنوان عنصری تعیینکننده در تولید یک فیلم، ممکن است؟ آیا خروجی این همه فیلم مهم و پرتره درباره شهدا و مضامین مختلف انقلابی و اجتماعی، یک فیلمنامه خوب شایسته دریافت سیمرغ نیست؟ این بی اعتنایی، مصداق دهنکجی به تلاش نهادها و ارگانهای دولتی و بخش خصوصی در زمینه تولید محتوا و نگارش فیلمنامه است.
برنده نداشت!
چهلودومین جشنواره فیلم فجر هم در کنار سه دوره دیگری که بخش فیلمنامه (برنده نداشت) به تاریخ سینمای ایران پیوست. به جز نخستین دوره جشنواره فیلم فجر که بهصورت غیررقابتی در سال۱۳۶۱ برگزار شد وهیچ جایزهای اهدا نشد، این رویداد در دو دوره، هیچ فیلمی را شایسته دریافت لوح زرین (و بعدا سیمرغ بلورین) بهترین فیلمنامه ندانست.اولی مربوط به سومین دوره و در سال ۱۳۶۳ است که داوری وضعیتی کموبیش مشابه داوران چهلودومین جشنواره فیلم فجر داشت؛ بهطوریکه جایزه بهترین فیلم به یک فیلم (مترسک ساخته حسن محمدزاده) رسید و جایزه بهترین کارگردانی هم به یک فیلم(مردی که زیاد میدانست ساخته یدا... صمدی). در بخش بهترین فیلمنامه هم داوران هیچ فیلمی را شایسته دریافت لوح زرین بهترین فیلمنامه ندانستند و فقط از فیلمنامه سه فیلم تقدیر کردند: کمالالملک نوشته علی حاتمی، مردی که زیاد میدانست نوشته حسن هدایت و جمال امید و مترسک نوشته مهدی معدنیان. شاید الان برای خیلی از مخاطبان سینما بهخصوص شیفتگان زندهیاد علی حاتمی جای سؤال باشد که چطور با وجود فیلمنامه شاعرانه و پر از دیالوگهای ماندگار کمالالملک، داوران باید برای انتخاب بهترین فیلمنامه دچار اما واگر شوند و هیچ اثری را شایسته دریافت جایزه بهترین فیلمنامه ندانند و باز این سؤال از داوران آن دوره که چطور فیلم مترسک باید جایزه بهترین فیلم را بگیرد، درحالیکه شایسته دریافت جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه نیست؟
در ششمین دوره و درسال ۱۳۶۶ هم داوران تصمیم غریبتری میگیرند و بهجز اینکه هیچ فیلمی را شایسته دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه نمیدانند، در بخش بهترین فیلم هم هیچ اثری را مستحق دریافت جایزه بهترین فیلم نمیبینند؛ آن هم در سالی که فیلمهای خوب و ماندگاری چون آنسوی آتش ساخته کیانوش عیاری، خارج از محدوده ساخته رخشان بنیاعتماد، ترن ساخته امیر قویدل، پرنده کوچک خوشبختی ساخته پوران درخشنده، شاید وقتی دیگر ساخته بهرام بیضایی،کانی مانگا ساخته سیفا...داد وتحفهها ساخته ابراهیم وحیدزاده در بخش مسابقه حضور داشتند.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: سیمرغی که حبس شد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران