معرفی هویت تاریخی با آیین‌های ایرانی

محسن اردشیر در تئاتر شاگرد قطب‌الدین صادقی و اسماعیل پرقوه است. او علاوه بر کارگردانی، در طراحی صحنه، طراحی نور و طراحی لباس نیز دستی بر آتش دارد. از دیگر سوابق محسن اردشیر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: برنده جایزه ویژه از جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی ایران برای نمایش «انسان و آرزو»، کسب دیپلم افتخار و تندیس جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در بخش نویسندگی برای نمایش «خوشه برنج»، کسب دیپلم افتخار برای کارگردانی ازجشنواره بین‌المللی تئاتر فجر برای نمایش «خوشه برنج»، کسب دیپلم افتخار برای طراحی فضا ازجشنواره بین‌المللی تئاترفجر برای نمایش «خوشه برنج»، کاندیدای طراحی نور برای نمایش «مرگ آنجل‌ها» از جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر،برنده جایزه اول پژوهش برای نمایش «آیین نوا» درجشنواره بین‌المللی تئاتر مریوان، کسب جایزه اول نویسندگی و کارگردانی اول از جشنواره ملی تیرنگ، بازیگر برتر مرد در جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران برای نمایش«حرف حرف حرف»، برنده جایزه اول تماشاگران ازجشنواره بین‌المللی تئاتر مریوان، برنده جایزه نخست بخش موسیقی و رتبه دوم کارگردانی و جایزه نخست طراحی پوستر و بروشور برای نمایش «مونگ بهیتی» از جشنواره بین‌المللی تئاتر مریوان. او همچنین چندین سابقه تدریس و داوری را در سابقه خود دارد.

داستان شما تا چه حد واقعی و تا چه حد تخیلی است؟
وفاداری من به این قصه و روایت اصلی‌اش تا حد کمی تحت تاثیر تخیل و باورهایم است اما بنا به ضرورت درام مجبور بودم بخشی از زندگی مینا را آنچنان که دوست دارم و برپایه زندگی اکنون روایت کنم. مثلا درزندگی واقعی مینا زنی به نام ننه خیرالنسا حضور دارد که دوست وهمراه مینا است اما من برای جذابیت نمایشی چه ازلحاظ دیداری و شنیداری گوژپشت ومرد درنظر گرفته‌ام. قصه مینا به طرز عجیبی رابطه تنگاتنگ با کهن‌الگوها دارد وننه‌خیرالنسا درروایت نقل سینه‌به‌سینه نقش مرشدرا داراست. کسی که در تمام مراحل زندگی مینا او را راهنمایی و کمک می‌کرد.
 
خانم فریال آذری در زمینه پژوهش چگونه به شما کمک کرده‌اند؟
دکتر فریال آذری کمک بسیار زیادی در این نمایش در باب کهن‌الگوها و آیین‌ها ورسم ورسوم و ریشه‌های مشترکش با زندگی واقعی مینا به من کرده است. در جای‌جای صحنه این ریزبینی و کهن‌الگو‌ها مشهود است برای مخاطبان ریزبین.
 
لطفا مثال‌هایی بیاورید که این حضور را بهتر نشان دهد.
خانم دکتر آذری ازابتدای شکل‌گیری کار و درروند نوشتن نمایشنامه حضور داشته است. به‌عنوان پژوهشگر متن روی سیر تاریخی اثر کمک کرده و و بسیاری از المان‌های به‌کاررفته در متن به یاری ایشان به متن افزوده شده است. حتی برای نمایش دست به سرایش شعر زده‌اند. البته نه‌فقط خانم دکتر آذری بلکه همه اعضای گروه کار را مثل فرزند خودشان دانسته و در بسیاری از کارها کمک کرده‌اند تا کار به‌خوبی به اجرا برسد.
 
آیین‌ها چقدر در روال کار تاثیرگذار بوده‌اند؟
بسیار زیاد.من سعی کردم با نشان‌دادن آیین‌های سرزمین‌مان و معرفی آن به مخاطب هویت تاریخی این خطه را بیشتر معرفی کنم. مازندران سرشار از آیین و قصه است. به نظر من آیین‌ها برای معرفی تفکر مردم در آن مقطع تاریخی لازم است و از منظر دیگر ما برای اتفاقاتی که در نمایش پیش‌روی ماست ابزاری مناسب‌تر از آیین و رسم و رسوم ندیده‌ایم برای پیش‌بردن نمایشنامه و معرفی کاراکترها، چراکه بخشی از آیین‌ها ریشه در نگاه اعتقادی و اجتماعی مردمانش دارد و با آنها گره خورده است. بدون شک آیین‌ها و رسم و رسوم هر جغرافیا ما را بیشتر با تفکر و فرهنگ آن خطه آشنا می‌کند. اگرچه در زمانه اکنون معرفی این آیین‌ها بسیار سخت است برای معرفی به مخاطب امروز تئاتر ایران.

بازیگران چگونه برای کار انتخاب شده‌اند؟
در تیرماه ۱۴۰۲ در فراخوانی که برای تست داشتم آنها را انتخاب کرده‌ام. این نمایش حاصل تلاش هفت‌ماهه این بچه‌هاست.
 
ترانه‌ها چطور انتخاب شده‌اند؟
ترانه اول را خانم آذری برای کار سرودند و ترانه آخر کار استاد حسین ‌منزوی که بی‌ربط به نمایش ما نیست و در صحنه اعدام از ترانه‌های محلی استفاده شده.
 
فرهنگ مازندران چقدر برای لحظاتی از کار کارساز بوده است؟
نمی‌دانم موثر بودنش چقدر است اما بی‌تاثیر نیست.
 
در طراحی چقدر تفکر انتزاعی لازمه کل اجرا شده است؟
بسیار زیاد و در بسیاری از بخش‌ها صورت گرفته با طراحی دکور و نور و فضای اجرایی سعی کردیم تا مخاطب‌مان در فرازمانی و فرامکانی متغیر قرار دهیم مثل لحظه آمدن انار از آسمان.
 
لباس‌ها چقدر محلی و چقدر غیرواقعی‌اند؟
لباس‌ها براساس کاراکترها طراحی شده. در لباس همزمان که جغرافیا مد نظرمان بود همزمان هم نمی‌خواستم به‌طور کامل آن را فقط محصور به مازندران کنم. می‌خواستم به یک نگاه جهانشمول‌تر برسم و نمی‌دانم تا چه حد موفق بوده‌ام اما رگه‌ها و نشانه‌هایی از لباس مردمان این دیار را بازنمایی می‌کند.

 موسیقی‌ها بر چه مبنایی ساخته شده‌اند؟ 
موسیقی را عرفان پرقوه ساخته است. او بیگانه با قصه مینا نبوده. ما نخواستیم به‌صورت کاملا فولکلور به این امر بپردازیم، چون به احتمال قوی در چیدمان اجرایی به مشکل برمی‌خوردیم، چراکه فواصل موسیقی مازندران با موسیقی ایرانی بسیار فرق دارد و به‌خاطر مواردی از این دست به این موسیقی رسیدیم.

گریم سنگین چگونه در خدمت اجرا قرار گرفته است؟
استاد صنیعی و تیم محبوبش پس از دیدن کاراکترهای سیاه‌خال به این گریم رسیده است و خوشحالم چون بسیار بازخوردهای خوبی از گریم تا این لحظه گرفته‌ایم.

از خانه سیاه است به سیاه‌خال 
عموما هیچ موقع به این فکر نمی‌کنم که خودم را تکرار کنم و به نظرم پایان راه یک هنرمند لحظه‌ای است که انتخاب‌های جسورانه را از خود دریغ کند. از این رو همیشه به دنبال آزمون و خطا و تجربه بیشتر هستم. پس تفاوت فاحشی بین خانه سیاه است و سیاه‌خال شاهد هستیم. در سیاه‌خال قصه‌‌ای واقعی وجود دارد که سالیان سال است ذهن و روحم را درگیر کرده، قصه واقعی از دختری به نام مینا. انتخاب قصه مینا برای ساختن یک تئاتر نیازمند آن است که به ضرورت روایت قصه و چیدمان اجرایی از کارهای قبلی‌ام فاصله بگیرم.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: معرفی هویت تاریخی با آیین‌های ایرانی